1399/10/6 ۱۱:۱۹
در نوشتار حاضر برخی نسبتها و رابطه میان موسیقی، عرفان و ادبیات عرفانی از منظر آنتولوژیك، اپیستمولوژیك و كاربرد تبیین سپس به جایگاه استاد شجریان در موسیقی مینوی اشارت میشود. اندیشهها و احوالات عرفای ما در ادبیات عرفانی و آثار بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا تجلی یافته است. از جنبه آنتولوژیك «موسیقی عرفانی» تجلی جمال و نغمهای الهی است كه در عالم ناسوت بنا به مرتبه نفس و یقین موسیقیدان و نوازندگان ظهور مییابد.
استاد شجریان، موسیقی و ادبیات عرفانی
در نوشتار حاضر برخی نسبتها و رابطه میان موسیقی، عرفان و ادبیات عرفانی از منظر آنتولوژیك، اپیستمولوژیك و كاربرد تبیین سپس به جایگاه استاد شجریان در موسیقی مینوی اشارت میشود. اندیشهها و احوالات عرفای ما در ادبیات عرفانی و آثار بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا تجلی یافته است. از جنبه آنتولوژیك «موسیقی عرفانی» تجلی جمال و نغمهای الهی است كه در عالم ناسوت بنا به مرتبه نفس و یقین موسیقیدان و نوازندگان ظهور مییابد. از منظر اپیستمولوژیك، موسیقی عرفانی نوعی از هستی (Existence) به معنای عرفانی است و جنبه ظلی دارد. موسیقی معنوی و عرفان، روشهایی برای وصول به مبدا اعلی به شمار میروند. به این معنا موسیقی عرفانی گونهای از تجلی اسمای الهی است و دستیابی به عالم ملكوت را تسهیل میكند. جنبه تركیبی و تقریبی موسیقی و عرفان حاصل همدلی آنها در «بیداری» (Awareness) است. «بیداری»، «معرفت»، «آرامش» و «زیبایی» 4 جزء تفكیكناپذیر«موسیقی عرفانی» است. «موسیقی عرفانی» یكی از كلیدهای تقرب به حقیقت الهی است البته از منظر عارفان و صوفیان، آن گونه از موسیقی كه اسباب جهل و غفلت شود، مذموم و مطرود است.
جایگاه تاریخی موسیقی مینوی
تاریخ فرهنگ انسان گواه آن است كه موسیقی از ابتدای تاریخ بشر طریقی برای ارتباط با حق و عبادت در ادیان مختلف اعم از ادیان ابراهیمی و ادیانی مانند شینتو، دائـو و بودایی بوده است. در طول تاریخ بشر هیچ جامعهای عاری از موسیقی نبوده و «موسیقی عرفانی» گونهای عمیق و معنوی از موسیقی است كه با معرفت الهی و زیبایی، توام است و راه عبادت و سلوك الیالله را هموار میكند.
«نشانههای موسیقی در فرهنگ معنوی اسلامی، حالتی عمیق از صدای حضرت دوست تلقی میشود. حقیقتی كه از طریق آوا و وسیلهای بیجان، معجزه عمیق وجود را سامان میبخشد و با دركنار هم گذاشتن نتها و آواها، درك عمیقی از احساس و تلطیف روح به دست میدهد.» در حكمت و تصوف اسلامی متفكرانی نظیر فارابی، انصاری، غزالی، روزبهان بقلی و عزالدین كاشانی اصولی برای موسیقی عرفانی وضع كردهاند. عموم اهل تصوف همچون مولویه، نقشبندیه، قادریه، خاكساریه، نعمتاللهیه، صفویه و ... «موسیقی عرفانی» را جزو آداب و سنن سلوك دانستهاند و موسیقی را یكی از تكنیكهای شناخت حق و وصول به حق میدانند. روزبهان بقلی میگوید: موسیقی عرفانی، سماع ِحق است. سماعِ از حق و سماعِ بر حق است. سماعِ در حق و سماعِ با حق است. چنانكه اگر یكی از این اضافات را با غیرحق كند به بیراهه رفته، راه نایافته است و شراب وصال در موسیقی عرفانی را ننوشیده است. «موسیقی عرفانی» سنجش نسبت طبیعت با كلام الهی یا نسبت طبیعت و مراتب وجود است. از منظر عرفانی، عارف همواره با تجلیات مختلف حضرت محبوب مواجه میشود كه گاه در قالب كلمات، زمانی در قالب اصوات و گاهی در قالب حركات است؛ لذا موسیقی، فی حدِ ذاته، امری است الهی. «موسیقی عرفانی» گونهای خاص از موسیقی است كه در آن موسیقی و عرفان از حیث هستیشناختی و معرفتشناسی با یكدیگر تلاقی میكنند و به نوعی تجلی حضرت محبوب است. از دیگر سو به یاری «موسیقی عرفانی» ارتباط و وصول به حضرت حق ممكن میشود. این نظریه از اهمیت بسیار برخوردار است و باید بیشتر به آن پرداخته شود. حقیقت؛ واحد است اما تجلیات بیشمار دارد. ظهور جمال حق در قالب حركات «سماع» نام دارد. این حقیقت با تجلی در قالب نغمه و صوت «موسیقی» خوانده میشود. به تعبیر دیگر موسیقی یكی از راههای رسیدن به حق است؛ لذا این جلوهها، راههای وصول به حقیقتند. موسیقی و صوت یكی از اصیلیترین راههای وصول به خداوند است. «موسیقی عرفانی» در شمار بهترین هنرهای رسیدن انسان به حقیقت است كه بخش مهمی از آن «كشف» است البته موسیقی دارای سیر تشكیكی است. از یك سو چنان است كه جز با طهارت و تخلیه نفس از رذایل نمیتوان به آن وارد شد و از دیگر سو میتواند آدمی را به اسفلالسافلین بكشاند.
خدمت تصوف به موسیقی اصیل
موسیقی در طول تاریخ بشری برای اقوام و قبایل گوناگون و جوامع كاربردهای مختلف داشته است. «موسیقی عرفانی» در جهان اسلام نیز همزمان با ظهور و رشد ادبیات عرفانی و تصوف گسترش یافت. به این معنا باید پذیرفت كه تصوف و ادبیات عرفانی به رشد و گسترش «موسیقی معنوی» یاری رسانده است البته قابل تاكید است كه موسیقی و جنبه مینوی آن مربوط به ظهور اسلام نمیشود. از زمان آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) و تا قیامت كبرا نسبت سازنده و تنگاتنگی بین موسیقی و عرفان وجود داشته و خواهد داشت. «موسیقی عرفانی» و به نحو عامتر«موسیقی معنوی» یا «موسیقی نیایشی» همواره در عموم ادیان از ادیان موجود در شرق تا ادیان ابراهیمی بروز و ظهور داشته است. در چارچوب فرهنگ اسلامی نیز «موسیقی» از آغاز حضور داشته است. برای مثال در تاریخ اسلام میخوانیم در مراسم ازدواج حضرت فاطمه(س) دف زدهاند و اینچنین از موسیقی استفاده شده است. بعدها نیز با تشكیل صنفهای علمی- اجتماعی در فرهنگ و تمدن اسلامی از قبیل فلاسفه، مفسران، متكلمان، فقها، محدثین و مورخان؛ در این بستر تاریخی در فرهنگ اجتماعی مسلمانان، یك صنف اجتماعی با عنوان «نهاد معنویتگرای محض» به وجود آمد كه از آن با عنوان «عرفا» یا «اهل تصوف» یاد میشود. اولویت اصلی «عرفا» معنویت محض و عرفان است و جنبه حقیقت و طریقت دین برای آنها اولویت دارد و به شریعت نیز در این راستا مینگرند از این رو موسیقی برای آنها اهمیت افزونتری دارد و ارتباط «اهل تصوف» با موسیقی وثیقتر است. به این معنا كه علاوه بر آنكه جنبههای زیباشناختی موسیقی برای آنها دارای اهمیت است، جنبه تجلیات موسیقی و نحوه گفتمان بین اصوات و رفتار و دل نیز به آنها یاری میكند تا سلوك، آسانتر صورت پذیرد. با در ظهور آمدن تصوف به دلیل اولویت آن و جنبه جمالشناسی و یاری به حالت وجد صوفیان، «موسیقی عرفانی» به تدریج قوت و قدرت بیشتری گرفت. به این معنا عرفان نقش مهمی در حفظ و ارتقای موسیقی ایفا كرد. «موسیقی نیایشی» همواره نقش موثری در تعالی سالكان داشته، اما در حوزه اجتماعی، عرفان نقش مهمتری در استمرار حیات موسیقی در یك جامعه دینی ایفا كرده است بنابراین «عرفا» و طرایق معتبر عرفانی با زنده نگه داشتن و ارتقای موسیقی حق بزرگی در ارتقای موسیقی دارند. برخی اصحاب موسیقی نیز عضو یكی از طرایق معتبر تصوف بودهاند نظیر درویشخان و استاد شهیدی. عرفایی نظیر هُجویری، غزالی، قشیری، روزبهان بقلیشیرازی، عطار نیشابوری، مولانا جلال الدینرومی، شیخ صفیالدین اردبیلی، شاه نعمتالله ولی و عزالدین كاشانی نیز نسبت موسیقی را با سلوك و وجود تبیین كردهاند. هُجویری در «كشفالمحجوب» مینویسد:«هر كه گوید مرا با الحان و اصوات و مزامیر خوش نیست؛ یا دروغ میگوید، یا نفاق میكند، یا حس ندارد و از شمار جمله مردمان بیرون است.» برخی عرفا نظیر مولانا جلالالدین رومی، شیخ صفیالدین اردبیلی و روزبهان بقلی معتقدند «موسیقیعرفانی» نغمهای الهی است كه گوش برون از فهم آن ناتوان است و تنها دلهای منور به نور حق با آن مانوسند و آنكه ذوق موسیقایی ندارد از معرفت و دیدن جمال الهی محروم است. آنهایی كه موسیقی را به طور مطلق انكار میكنند، دچار كجفهمی دینیاند و خداشناسی آنها در بخش جمالشناسی و شناخت اسما و اصوات الهی ضعیف است و در حقیقت از فهم جنبههای جمالشناسی الهی محرومند.
عرفان سبب تنزیه موسیقی میشود و این امر نهتنها در موسیقی كه در سایر هنرها از قبیل مجسمهسازی، نگارگری، نقاشی، طراحی اسلیمی و... نیز صادق است. گویی مفاهیمی كه در عالم مجردات مورد مكاشفهاند به تصویر درمیآیند. در موسیقی نیز چنین است؛ از فواصل طبیعی ماهور به سمت شور و از آنجا به نوا و راست پنجگاه میرود و در نهایت به حدی مجرد میشود كه ما به ازای ناسوتی برای آن یافت نمیشود. زمانی كه این موسیقی مینوی به گوش میرسد،گویی آغاز خلقت به تصویر درمیآید. به این ترتیب موسیقی با انتقال انسان به ورای واقعیتهای مادی، زمانی و مكانی؛ او را به سمت حقیقت ازلی هدایت میكند. این تجرید و تنزیه در تقسیمبندی موسیقی به «موسیقی عرفانی» یا سایر انواع موسیقی تعیینكننده است وگرنه طبقهبندیهای صوری محض ناظر به مراتب تشكیكی موسیقی آگاهیبخش و موسیقی جاهلانه نیست. لذا همان سان كه موسیقی به عنوان مرتبهای از مراتب وجود تبیین میشود، مراتب طبقهبندی موسیقی را نیز باید در آن جستوجو كرد و جایگاه آنها را در نسبتشان با حق دریافت.تجلیات عرفانی موسیقی یا هر هنر دینی دیگر باید منزهتر شود و حتیالامكان ماده از آن حذف شود و به تعبیر افلاطونی به قالب مثالش نزدیك شود تا به عالم ملكوت نزدیك شود. در این باره توضیحات بیشتری در كتاب «موسیقی و عرفان» (انتشارات سلمان آزاده، قم، لندن، ۱۳۹۶) بیان كردهام.
تعامل موسیقی و ادبیات عرفانی در دوره معاصر
در دوره اخیر استاد عبدالوهاب شهیدی، استاد محمدرضا شجریان و گروههای موسیقی محلی خراسان و كردستان و قوالی پاكستان و موسیقی دراویش شمال آفریقا نقش مهمی در ترویج موسیقی عرفانی ایفا كردهاند. استاد محمدرضا شجریان با پیوند موسیقی و ادبیات عرفانی علاوه بر تكامل موسیقی عرفانی ایرانی، نقش مهمی در ترویج زبان و ادبیات فارسی ایفا كردند. هنر فاخر ایشان موجب شناخت جوانان از ادبیات عرفانی و سنت موسیقی معنوی ایرانی در دوره «سیطره كمیت» (به قول رنه گنون عارف فرانسوی) شد. استاد شجریان چهره شاخص موسیقی این دوران است زیرا علاوه بر اینكه از جنبه هنری، استاد درجه یك آواز ایران در دوره پس از انقلاب اسلامی است، خصایل مثبت متعدد از قبیل سجایای والای اخلاقی،تدین، شجاعت، متانت، روحیه تحقیق و كاوش، خلاقیت، ابتكار، اجتهاد موسیقایی، حُریت،تعهد اجتماعی و مردمی بودن در وجودشان مجتمع بود. فقیر ۴۵ سال است با صدای استاد انس دارم و در غالب موارد دریافتهام ایشان چه رابطه عمیق معرفتی و خیالی با معنای عرفانی ابیاتی كه میخوانند، برقرار میكنند. از منظر فقیر كه متخصص فلسفه و عرفان هستم، استاد شجریان ساحتی دیگر از ادبیات عرفانی ما را با كمال شایستگی هنری به مرتبه ظهور رساندند و با ارایه آثار برجسته با اشعاری از عرفای بزرگ تاریخ ایران و اسلام نظیر خیام، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و عراقی در تثبیت و تحكیم رابطه موسیقی و ادبیات عرفانی نقش شاخصی ایفا كردند. استاد محمدرضا شجریان، سفیر هنر موسیقی عرفانی ما در دوره اخیر است. رجای واثق دارم كه جناب همایون شجریان عزیز، فرزند هنرمند، دانا و برومند ایشان با صدای مینوی خود با ادامه طریق استاد، آن را پربارتر مینمایند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
رییس آكادمی مطالعات ایرانی لندن
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید