مـقدمه بر کتاب مردم‌شناسی اقوام و ایلات ایران / علی بلوکباشی

1399/8/27 ۱۰:۵۹

مـقدمه بر کتاب مردم‌شناسی اقوام و ایلات ایران / علی بلوکباشی

شناخت اقوام ساکن در ایران و توجه کردن و حرمت نهادن به فرهنگ و زبان این جمع بزرگ از مردم ایران که در حیات تاریخی اجتماعی خود بی مهری های فراوانی را تجربه و محرومیت های اقتصادی، اجتماعی بسیاری را نجیبانه تحمل کرده اند ، اعتبار بخشیدن و حرمت بخشیدن به هویت فرهنگ ملی ایران است. جمعی از داعیان حفظ فرهنگ و زبان فارسی، دانسته یا ندانسته نقش گروه های قومی و زبانی پراکنده در ایران و سهم تاریخی کهن آنان را در غنا بخشیدن به فرهنگ ایران نادیده می انگارند

 

شناخت اقوام ساکن در ایران و توجه کردن و حرمت نهادن به فرهنگ و زبان این جمع بزرگ از مردم ایران که در حیات تاریخی اجتماعی خود بی مهری های فراوانی را تجربه و محرومیت های اقتصادی، اجتماعی بسیاری را نجیبانه تحمل کرده اند ، اعتبار بخشیدن و حرمت بخشیدن به هویت فرهنگ ملی ایران است. جمعی از داعیان حفظ فرهنگ و زبان فارسی، دانسته یا ندانسته نقش گروه های قومی و زبانی پراکنده در ایران و سهم تاریخی کهن آنان را در غنا بخشیدن به فرهنگ ایران نادیده می انگارند و بر این واقعیت چشم می پوشانند که فرهنگ ملی ایران آمیزه و برآمده از پاره فرهنگ های گوناگون اقوامی بوده است که جامعۀ متکثر فرهنگی ایران را در گسترۀ ایران زمین شکل می دهند. زبانها و گویشهایی که مردم این اقوام مانند کُرد، لُر، بَلوچ، تُرک، تُرکَمن، گیل و دیلم و دیگر اقوام و گروهای دینی و زبانی همچون زرتشتی و ارمنی بدان سخن می گویند، بجز زبانهای ترکی، ترکمنی و عربی، همه در زمره زبانهای ایرانی و شاخه ای از گروه زبانهای هند و ایرانی هستند که به خانوادۀ بزرگ زبانهای هند و اروپایی تعلق دارند. در میان این زبانها، زبانهای فارسی، کردی، لری و بلوچی عمده ترین آنها در گروه زبانهای ایرانی به شمار می آیند. اقوام ترک و ترکمن و عرب ساکن در ایران نیز هرچند خاستگاه قومی و زبانی متفاوت با اقوام ایرانی دارند، ولیکن در اثر صدها سال همزیستی تاریخی با مردم و اقوام ایرانی بسیاری از عناصر فرهنگی و زبانی و آئیینی ایرانی را اخذ کرده و با فرهنگ خود آمیخته و به خانوادۀ بزرگ فرهنگ ایرانی پیوسته اند. با این همه شگفت انگیز است که گروهی می خواهند با « فرهنگ زُدایی» و «زبان کُشی» قومی فرهنگ و زبان فارسی را در بستر تعلقات ملی توسعه دهند و حفظ کنند. غافل از آن که انسجام و قوام و اعتبار وحدت ملی و هویت فرهنگی ایرانیان در این سرزمین خلاف باورمندان این نگرش، با زنده و زایا نگهداشتن مجموع همین خرده فرهنگ های قومی و دینی و زبانی تحقق می یابد. ناگفته نماند که یکی از امتیازهای مهم تمدن ایرانی نیز همین تنوع قومیتی و تکثرفرهنگی و زبانی است که عناصر ساختاری بدنۀ آن را شکل می دهد.

اقوام ساکن در ایران به سبب تعلقات سرزمینی، تاریخی، فرهنگی و برخی مشترکات دیگر، از دیرباز با حفظ فرهنگ قومی و زبان مادری، خود را ایرانی می‌دانند و با هویت ایرانی در بیرون از اقلیم مادری، خود را می شناسانند و شناخته می شوند. زبان فارسی که زبان رسمی و همگانی کشور است، زبان میانجی این گروههای قومی دربرقرارکردن خط ارتباط فرهنگی و اقتصادی با قومهای دیگر و همۀ ایرانیان است و بخوبی دریافته اند که با بهره گیری از این زبان می توانند اندیشه و خواسته های سیاسی و مادی و معنوی خود را در بستر جغرافیای ایران فرهنگی ابراز دارند. به گواهی تاریخ، بارها نیز این گروه از مردم ایران، تعصب سرزمینی و احساس ایرانیگری خود را به هنگام تهاجمات و تعرّضات بیگانگان به این خاک نشان داده‌ و در کنار فارسی زبانان در حراست از سرزمین و مردم و فرهنگ ایران با همۀ وجود جانفشانی کرده‌اند.

تا چهل سال پیش فرهنگ مردم این جوامع شبان و روستایی ایران میدان کار تحقیقات انسان شناسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم شناسان ایرانی و خارجی بود. از آن زمان تا کنون به دلایل گوناگون، پژوهشهای مردم نگاری در جامعه و فرهنگ این آشنایان ناشناخته کم و بیش به فراموشی سپرده شده است و انسان شناسان از تأثیر تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران بر این جوامع در چهار دهۀ اخیر غافل بوده و از باز نمود این تحولات و چگونگی توسعه یافتگی این جوامع اطلاع دقیق و روشنی در دست ندارند.

در این زمان ما نمی دانیم که بر سر این اقوام که بیشترشان ساختار ایلی- عشیره ای داشته و پیوسته در کوچ و حرکت بوده اند و اکنون شمار بسیاری از آنها سازمان سنتی ایلی- عشیره ای را رها کرده و روستانشین یا شهری شده اند، چه آمده است؟!

ما نمی دانیم با پیوستن شماری از گروههای قومی و ایلی- عشایری به شهرها و توسعۀ فرهنگ شهر نشینی در اقالیم این جوامع و ارتباط و آشنایی مردم آنها با نظام فرهنگ شهریگری و نوع معیشت زندگی شهری، اکنون چه مسیری را می پیمایند؟!

همچنین ما از تأثیر فرهنگ رسانه های گفتاری، دیداری و شنیداری عمومی بر فرهنگ این جوامع آگاهی دقیقی نداریم و نمی دانیم که تا چه اندازه فرهنگ تبلیغاتی رسانه ای توانسته بر زندگی عرفی و فرهنگ سنتی مردم این جوامع، به ویژه بر رفتار و اخلاق جوانان ایلی و روستایی اثر بگذارد!

از نقش و تأثیر نظام آموزشی در باسواد کردن عشایر و روستائیان بی خبریم و اطلاع نداریم باسواد شدن مردم، به و یژه جوانان، همچنین مهاجرت جوانان ایلی و روستایی به شهرها و اشتغال آنان به کار و تحصیل چه تغییراتی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده های آنها و جامعه شان پدید آورده است؟ کار و تحصیل جوانان و دور بودن آنان از محیط عشایری چه تغییری در اخلاق و سلوک عرفی- سنتی و روابط و رفتار آنان با اعضای خانواده و خویشاوندان و اقتصاد خانواده و جامعه ای که از آن برآمده اند، پدیدآورده است؟

اطلاع نداریم که در چهل سال گذشته، نظام حکومت مذهبی ایران چه دگرگونیهایی در مذهب عرفی و ساختار فرهنگی ایلی- عشیره ای جوامع قومی پدید آورده است؟ چه تفاوت هایی میان ساختار فرهنگ مذهبی و نظام اجتماعی و سیاسی امروزی جوامع ایلی- عشایری با آنچه انسان شناسان در چهل سال پیش در آثارشان از آنها ارائه داده اند، روی داده است؟!

پرداختن به تحقیق در فرهنگ اقوام و جامعۀ ایلی- روستایی در برنامۀ تحقیقاتی انسان شناسی امروز مدت زمانی است که فراموش شده و به حاشیه رفته است. برای جبران این غفلت شایسته است همه کسانی که در زمینۀ انسان شناسی و مردم شناسی در دانشگاه ها، یا بیرون از دانشگاه ها و در نهادهای علمی- پژوهشی به کار آموزش و تحقیق اشتغال دارند، بخشی از تلاش های تحقیقی خود را به فرهنگ این گروه از جوامع ایران، به ویژه ایلات و عشایر اختصاص دهند. استادان انسان شناس ما اگر خود فرصت نمی کنند تا به تحقیق مردم نگاری میدانی در ایل و روستا بپردازند، دست کم می توانند دانشجویان ارشد و دکتری دانشگاه ها را به کار قوم نگاری و فرهنگ شناسی ایلات و عشایر بگمارند و موضوع پایان نامه های آنها را به موضوعات ایلی- عشایری اختصاص دهند. تحقیقات میدانی و داده های تازۀ پژوهشگران می تواند از سویی فاصلۀ فرهنگی ما را با این جوامع نزدیک و با دگرگونی های رویداده در تاریخ حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی امروزی آنها آشنا کند، و از سوی دیگر باب مطالعات تطبیقی- تاریخی و فرهنگی در جوامع قومی- ایلی در ایران را برای قوم شناسان و علاقه مندان به این نوع تحقیقات بگشاید، و از همه مهم تر همراه با خط پژوهش- محوری، خط کاربردی- محوری را نیز برای بهره گیری از آن در برنامه های توسعۀ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی جامعه های عشایری به کار بندد تا در بهینه سازی زندگی مردم جامعه گامهایی سودمندی بردارد.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: