1393/9/9 ۰۹:۴۴
صرف نظر از علل و دلایل اقبال به ، نسخه احیاشده این رویکرد هم مانند نسخه اصلی آن از نقد مخالفان مصون نماند. شاید یکی از مهمترین انتقادها به فقدان ضوابط و اصول راهنمای عمل در مربوط باشد؛ زیرا بر حسب تقریر رایج از آن، تصمیمگیری اخلاقی در هر مورد بسته به موقعیت آن و بنا به تشخیص حکیم صورت میگیرد.
اما این اشکال به نظر درست نمیآید؛ زیرا موضع با خاصگرایان یکی نیست؛ زیرا همانطور که از قید حکمت برای اتخاذ تصمیم درست اخلاقی در برمیآید، دانش که چیزی جز معرفت کلی نیست، جزء اصلی تصمیمگیری حکیمانه است و بدون دانش، حکمتی در کار نیست؛ ولی آنچه ارسطو میگوید، این است که بنا به تشخیص عقل عملی در موارد خاص ممکن است فرد حکیم تعدیل و اصلاحی در حکم کلی حکمت عملی داشته باشد؛ مثلا اگر حکمت میگوید باید در خوردن اعتدال رعایت شود، ممکن است به تشخیص حکیم (فرونسیز) لازم باشد که آن فرد برای نیل به سلامت، بیشتر از متعارف بخورد.
یکی از اشکالات دیگر، به کمرنگ شدن نقش اراده آدمی در مربوط است که کسانی مانند کانت مطرح کردند. از نظر وی ربط دادن اخلاق به سعادت ـ که به گفته ارسطو خیر مورد طلب آدمیان است ـ امر اخلاقی را امر مشروط میکند؛ زیرا اگر چه سعادت چیزی است که هر عاقلی به آن متمایل است، اما با توجه به این نکته که میل امری ارادی نیست و به قلمرو فنومن مربوط است، ماهیت نومنی اخلاق از بین میرود. به هرحال در اینجا مجال پرداختن به اشکالات و پاسخ آنها از سوی طرفداران نیست.
آیا در میان طرفداران ، همه یک معنا از فضیلت مراد میکنند، یا این افراد در اولویت دادن به فضیلت با یکدیگر اختلاف دارند؟
به نظر میرسد معنای مورد نظر آنها از «فضیلت» یکی است؛ اما در باره مصادیق آن و نیز در ترتیب و اولویت میان آنها اختلاف است. خود ارسطو در بخشهای مختلف کتاب «اخلاق نیکوماخوس» نظر مختلفی در ترتب فضائل دارد. وی در آغاز این کتاب جایگاه فضائل اخلاقی در نیل به سعادت را بسیار زیاد و در کنار فضیلت نوس یعنی تأمل و نظر کردن میداند، در حالی که در آخر اخلاق نیکوماخوس رأی دیگری را برمیگزیند و تأمل و نظر کردن را که همان حیات فلسفی است، بر هر چیز دیگری حتی بر فضائل اخلاقی مانند عدالت برتری میدهد.
در آثار فیلسوفان دیگر هم این موضوع دیده میشود؛ مثلا در ملاصدرا میبینیم او علم و معرفت الهی را بر هر فضیلت دیگر ـ از جمله شجاعت و عفت ـ و یا بر هر عمل درست اخلاقی مانند راست گفتن برتری میدهد.
چرا رویکرد سکولار به امکان تقریر دینی از این نظریه را منتفی میداند؟
شاید نکته مورد نظر آنها این باشد که مبنای اعتقاد به وجود قوانین عام برای طبیعت انسانی است که مانند قوانین مربوط به اجسام دیگر از راه عقل قابل شناسایی است. در حالی که به گمان آنها اخلاق دینی با اعتقاد به وابستگی امر اخلاقی به امر و نهی الهی، اولاً ویژگی قانونی آن را منتفی میکند و ثانیاً با التزام به دادههای وحیانی، مسیر متفاوتی از را میپیماید؛ اما این نگرش به اخلاق دینی بیشتر نقد و اشکال به الگوی اشاعره از اخلاق دینی مربوط است، در حالی که اخلاق دینی بیان و تقریرهای دیگری دارد؛ مثلا معتزله که از نوعی نظریه قانون طبیعی در اخلاق دفاع میکنند و بر نقش اساسی عقل در شناخت اخلاقی تأکید دارند، در معرض این اشکالات نیستند.
به لحاظ تاریخی جالب است که بهترین و بیشترین تقریرهای ، دینی است و جای تعجب است چطور احیاگران در دنیای جدید در امکان تقریر دینی از آن دچار شک و تردید هستند!
اهم مباحث در مفاهیمی مانند سعادتگرایی، کمالگرایی و خیر اعلی خلاصه میشود. لطفاً اینها را برای ما توضیح دهید.
درست است. مبنا و پیشفرض اخلاقِ فضیلت، سعادت آدمی است. سعادت غایت حیات انسان است و شکوفایی بذرهای وجود اوست. فضیلتها در واقع جلوههای مختلف این شکوفاییاند و به همین دلیل دارای مطلوبیت و ارزش هستند. بسیار دشوار است که رابطه فضیلتها با سعادت را رابطه تولیدی دانست؛ به این معنا که آنها با وجود خودشان چیز دیگر و متفاوتی مانند سعادت را ایجاد میکنند. این نکته میتواند دیدگاه را از نتیجهگرایی متعارف در اخلاق که در دیدگاه سودگرایی میبینیم، متفاوت کند.
ارزش فضیلتهای اخلاقی وابسته به سعادت است؛ اما چنان که ارسطو میگوید، آنها دارای ارزش فی نفسه هم هستند؛ زیرا رابطه سعادت و فضیلت، رابطه اتحادی است. این نگرش که به سعادتباوری (eudemonistic) معروف است و دیدگاه کلاسیک است، از آنچه امروز به نظریه خوشبختی یا شادکامی معروف است که غایت حیات انسانی را در خوشی و شادکامی میداند و بیشتر بر عناصر روانشناختی در تعریف خوشبختی تأکید دارد، کاملا متفاوت است. متأسفانه استفاده از واژه happiness در ترجمه eudaimonia یونانی منشأ این ابهام شده است.
سعادت در نظر ارسطو مفهومی عینی است و ریشه در غایت نوع انسانی که در متن هستی معین شده است دارد؛ اما خوشی و شادکامی مفهوم روانشناختی مربوط به فرد انسانی است. البته معمولا هر فردی از نیل به غایت شاد میشود؛ اما اینکه شادی غایت حیات انسان باشد، مورد قبول نیست. کمالگرایی البته مفهوم وسیعتری دارد و علاوه بر سعادتباوری سنتیِ برخی از اشکال نتیجهگرایی جدید را هم در بر میگیرد.
تامس هرکا در کتاب مهم خود perfectionism به دقت این موضوع را توضیح داده است. مفهوم خیر اعلا در اخلاق بیشتر در صورتی استفاده میشود که در میان غایات آدمی به نوعی ترتیب قائل باشیم. اگر سعادت را مرکب از چند خیر در عرض هم بدانیم، در آن صورت خیر اعلا همان حاصل جمع آنهاست؛ اما اگر برخی از خیرات را مقدمه حصول خیر برتر بدانیم، در این صورت خیر اعلا یا سعادت واقعی آدمی یک چیز بیشتر نخواهد بود و بقیه نقش مقدمی دارند.
ارسطو در اوایل کتاب اخلاق نیکوماخوس متمایل به تفسیر جامع از سعادت است؛ اما در اواخر کتاب بیشتر متمایل به تفسیر یگانه از سعادت است. در آغاز وی از اندراج انواع فضیلتها در مفهوم سعادت صحبت میکند؛ ولی در پایان سعادت را فقط در تأمل و نظر کردن میداند که یکی از انواع فضائل عقلی به شمار میآید که در کتاب چهارم اخلاق نیکوماخوس به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
«سعادت» یکی از مهمترین مفاهیم مربوط به است. ارسطو در چارچوب این نظریه چه تعریفی مطرح میکند و به نظر او سعادت چگونه محقق میشود؟
ارسطو سعادت را فعالیت نفس انسان در انطباق با عقل میداند. روشن است که مراد وی همانطور که به صراحت گفته است، فعالیت مستمر است و نه کوتاه مدت. سعادت در ارسطو از نوع فعالیت است، نه دارایی و ظرفیت و از این روست که میگوید: کسی که قدرت برداشتن وزنه سنگین را دارد، اما در مسابقه شرکت نمیکند، برنده نیست و برعکس، کسی که در مسابقه شرکت میکند و ممکن است وزنه کمتری هم بر دارد، برنده است.
نکته دوم اینکه فعالیت نفس در انطباق با عقل میتواند صورتهای مختلف داشته باشد؛ زیرا عقل هم جنبه نظری دارد و به کشف و شناخت ابعاد عالم میپردازد و از این روی بخش مهمی از سعادت آدمی در دانش و معرفت و بهویژه حکمت ظهور مییابد و هم جنبه عملی دارد که به تولید و عمل میپردازد و به همین دلیل فضیلت تدبیر و حزم که مترجمان مسلمان در برابر فرونسیز یونانی گذاشتهاند، جزء دیگر سعادت به شمار میآید. فرونسیز که مبنای عمل درست و مناسب است، همان فضیلت «حکمت عملی» است که یکی از چهار فضیلت اساسی اخلاق به شمار میآید؛ اما در واقع اصل و اساس همه آنهاست. به هر حال بسته به اینکه در میان فعالیتهای مختلف عقلانی که معنای سعادت است ترتبی قائل شویم، ممکن است نگرش ما به مؤلفه یا مؤلفههای سعادت متفاوت گردد.
نظریه فضیلتمدارانه ارسطو دارای چند جنبه است؟
این نظریه دو وجه اساسی دارد که یکی به فضائل اخلاقی مربوط است که به طور سنتی توسط عالمان اخلاق پیگیری میشود. وجه دیگر آن که به بحث از فضائل عقلانی مربوط است، در طول تاریخ کمتر مورد توجه بوده است؛ مثلا مراجعه کوتاهی به کتابهای فلسفی و اخلاقی مهم مانند جامع الهیات آکویناس یا شفای ابن سینا یا اخلاق ابنمسکویه گویای این عدم توجه به فضائل عقلی در قیاس با فضائل اخلاقی است. این در حالی است که اتفاقاً در دوران جدید توجه فوقالعادهای به این فضائل شده است. کار کسانی مانند خانم زگزبسکی در کتاب فضائل ذهن یا معرفتشناسی فضیلت گرا جزء مهمترین آنهاست.
ارسطو فضایل را بر دو دسته میداند: فضایل عقلانی و فضایل اخلاقی. این فضایل چه تفاوتی با هم دارند؟
شاید مهمترین این اختلافها آن گونه که در بیان کسانی مانند ابن سینا آمده است، در معطوف بودن فضائل عقلی به شناخت واقع و معطوف بودن فضائل اخلاقی به کسب خیر و سعادت باشد. فضائل عقلانی بیشتر طبیعیاند، در حالی که فضائل اخلاقی بیشتر اکتسابیاند. حکمت (یا دانش یا تخنه) که از نوع فضائل عقلیاند، بیشتر از طریق آموزش تکمیل یا تحصیل میشوند، در حالی که فضائل اخلاقی (مانند شجاعت و عفت) بیشتر از طریق تکرار و عادت به دست میآیند.
یکی از جنبههای بسیار مهم اندیشه ارسطو این باور است که تنها در یک دولتشهر میتوان به حیات سعادتمندانه دست یافت. به عبارت دیگر به نظر او بدون وجود دولتشهرهای خوب و تعلیم و تربیتی که آنها در اختیار انسان قرار میدهند، انسانها ناتوان از کسب فضایل هستند. دولتشهر در نظر ارسطو چگونه فرد را برای فضیلتمند شدن آماده میکند؟
من در حوزه اندیشه سیاسی ارسطو مطالعه جدی ندارم؛ ولی اینقدر میدانم که ارسطو جنس مباحث مدینه فاضله را که غایت آن سعادت جامعه است، از همان جنس مسائل فردی میداند. وی در اخلاق نیکوماخوس از اهمیت دوست به عنوان یک خیر بیرونی که جزء مقوم فضیلت فرد نیست، ولی بیشترین کمک را در شکلگیری فضیلت فرد دارد، بحث میکند. به نظر من حداقل نقشی که دولتشهر در فضیلتمندی افراد میتواند داشته باشد، همان خیر بیرونی است که ارسطو برای دوستی قائل است.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید