«تعزیه» به مثابه امكان گفت‌و‌گو

1399/7/28 ۱۰:۴۴

«تعزیه» به مثابه امكان گفت‌و‌گو

بهرام بیضایی در كتاب «نمایش در ایران» درباره سابقه و پیشینه شكل‌گیری نمایش می‌نویسد: «نمایش در آغاز از تحول رسم‌ها و نیایش‌های مذهبی بیرون آمد و وقتی به جایی رسید كه دیگر رسم و نیایش نبود باز همواره نیازمند دستگاه دین و بیت‌المالش بود.

 

 بابك احمدی: بهرام بیضایی در كتاب «نمایش در ایران» درباره سابقه و پیشینه شكل‌گیری نمایش می‌نویسد: «نمایش در آغاز از تحول رسم‌ها و نیایش‌های مذهبی بیرون آمد و وقتی به جایی رسید كه دیگر رسم و نیایش نبود باز همواره نیازمند دستگاه دین و بیت‌المالش بود. اگر دین نمایش‌پذیر بود و اگر مراجع مذهبی رسم‌های تماشایی و سپس نمایش را برای توسعه قصه‌ها و كرامات مذهبی لازم می‌دانستند چنین می‌شد كه دین فراهم‌كننده وسایل و امكانات نمایش می‌شد» و... به این اعتبار وقتی درباره هنر «تعزیه» صحبت می‌كنیم، قطعا درباره شیوه یا آیین اجرایی حرف می‌زنیم كه پیش از ورود اسلام به ایران نیز رواج داشته، چنانكه آقای بیضایی نیز در كتاب خود به نقش‌برجسته‌ها و میراث ملموس یادگار مانده از دوران كهن كه مبین همین قضیه است، اشاره می‌كند. نكته اینجاست كه چنین شیوه اجرایی ریشه‌داری كمتر مورد توجه هنرمندان تئاتر قرار گرفته و بعضا به آن نگاه منفی وجود دارد، به‌گونه‌ای كه حتی وزارت علوم و نهادهای دانشگاهی نیز نسبت به آموزش شیوه‌های كهن نمایش‌گری ایران توجه نشان می‌دهند و لابد منتظرند آكادمی‌ها در آلمان و فرانسه و انگلستان این مهم را برعهده بگیرند. درباره سفر «تعزیه» از صفویه تا امروز و مقاومت تئاتر معاصر در برابرش با ابراهیم گله‌دارزاده، مدیرعامل انجمن تعزیه ایران و پژوهشگر تاریخ و اسطوره گفت‌وگو كرده‌ام كه در ادامه می‌خوانید.

 **********

باید برای خواننده چارچوبی ترسیم كنیم كه وقتی از تعزیه می‌گوییم، درباره پدیده‌ای با چه سبقه‌ای حرف می‌زنیم. معمولا در این باره كه تعزیه در دوران صفویه فراگیر شد صحبت می‌شود ولی می‌دانیم این شیوه اجرایی یا فرم نمایشی پیش از عصر صفوی هم وجود داشته.

به عنوان كسی كه اندكی در تاریخ جست‌وجو كرده و عمدتا هم به اسطوره و آیین توجه داشته معتقدم هیچ پدیده‌ای دفعتا به وجود نمی‌آید. یعنی در تاریخ هیچ شكل و فرم اجرایی ناگهان به وجود نیامده؛ منظور از اشكال به معنای دین و مذهب نیست. به ویژه در زمینه هنر مقدس ما با شكل‌هایی سخت‌جان طرف هستیم، مقصود از هنرمقدس هم پدیده‌ای الزاما دینی نیست، بلكه درباره معنویتی فراتر از این جهان حرف می‌زنیم. به این ترتیب محتوای این گزاره نه‌تنها به ایران و ممالك شرقی كه با كشورهای امریكای جنوبی نیز پیوند برقرار می‌كند. شما در شكل‌های جان‌سخت هنر مقدس نمی‌توانید تاریخ آغاز قطعی و ناگهانی را پیدا كنید. اینها به مرور در اثر سایش و آرایش در طول تاریخ سامان می‌یابند و از قضا خود را می‌سازند و پیش می‌روند. معمولا دخالت‌ها در این اشكال نتایج شومی به دنبال می‌آورد و حتی تا نابودی یك میراث پیش می‌رود. درباره میراث كه صحبت می‌كنیم امكان دارد بلافاصله ستون‌های تخت جمشید در اذهان مجسم شود، درحالی كه میراث غیرملموس نیز اهمیت دارد.

با این تعریف زمینه‌ شكل‌گیری آنچه امروز به عنوان «تعزیه» می‌شناسیم در پیش از صفویه قابل جست‌وجو است.

اگر عنوانش را سنت «شبیه‌خوانی» بگذاریم، در تاریخ فراوان بوده. یعنی در شرق و غرب و شمال و جنوب تمدن پارس حیات داشته. در آیین‌های بهاره، ‌پاییزه، بركت و باروری، كشاورزی و غیره. نمونه بسیار معروفش هم «سوگ سیاوش» است كه بارها شنیده‌ایم. همه‌چیز شبیه چیز دیگر، به صورت تراژدی اجرا می‌شده و مردم با آن پیوند قلبی برقرار می‌كرده‌اند، حتی اشك می‌ریختند. اجرای سوگ سیاوش، آخرین بار كمی پیشتر از قرن حاضر در مناطق مركزی ایران گزارش شده است. آنها شاهنامه را دیده بودند و ایمان داشتند این یك اسطوره یا افسانه‌ است. البته اینجا درگیر بحث واژه‌شناسی و تعریف اسطوره و افسانه نمی‌شوم، بماند برای زمان دیگر؛ ولی چرا مردم همچنان به آن دل بسته بودند؟ شاید همان عاملی كه همچنان سرنوشت «ادیپ» را دردناك می‌كند. تفاوت اینجاست كه ما هیچ‌وقت به نمایش‌های آیینی خودمان آن‌طور كه با تراژدی‌های غیرایرانی مواجه می‌شویم برخورد نمی‌كنیم. به واقع همواره به تمدن مسیحی، یهودی، یونانی، رومی یك نگاه توام با رشك‌ داشته‌ایم. این الزاما نه خوب است، نه بد؛ چیزی است كه هست. بیشتر هم محصول سده‌های اخیر است چون در دوران كهن چنین چیزی وجود نداشته، اتفاقا در اعصار گذشته تاثیر و تاثر می‌بینیم. از اسناد «تعزیه كاروانی» كه برای مثال شاردن در سفرنامه‌اش روایت می‌كند یا اشیایی كه پیدا شده و باستانشناسان معتقدند به عصر صفوی تعلق دارد، با اطمینان می‌دانیم چنین شكل نمایشی در آن دوران جریان داشته. پس شبیه‌خوانی به‌یك‌باره در صفویه ظهور و بروز پیدا نكرده، یك سفر تاریخی داشته كه ما امروز اسنادش را مشاهده می‌كنیم.

بهرام بیضایی هم در پژوهش «نمایش در ایران» به این مورد اشاره می‌كند. اما تعزیه پیش از صفویه این اندازه كاركرد سیاسی – اجتماعی پیدا كرد؟ البته دقیق نمی‌دانم تعزیه عصر صفوی چه اندازه در مناسبات دخیل بوده.

پیش از صفویه حكم هنر مادرانه داشته؛ اگر به چنین تقسیم‌بندی قائل باشیم. هنری كه مورد حمایت متن جامعه بوده را «هنر مادرانه» بنامیم و به هنری كه از سوی حاكمیت‌ مورد توجه قرار می‌گرفته، «هنر پدرانه» بدانیم. به این اعتبار هنر مادرانه بسیار زاینده و رو به پیش گام برمی‌دارد، از قضا هنر پدرانه است كه همواره احساس تهدید دارد. در تاریخ نیز بسیار دیده‌ایم هنرهای مورد توجه حاكمان و سلاطین كه بسیار شكننده بوده‌اند. صفویه به واسطه نگاه درون‌گرایی كه دارد و دست خالی‌اش، از هنر مادرانه خوب بهره‌مند می‌شود. وقتی این رخ می‌دهد در بدو امر به‌شدت برای مردم شورانگیز و شوق‌انگیز است، چرا؟ چون یك هنر مادرانه كه قرن‌ها به صورت مهجور در منازل، محله‌ها و جمع‌های كوچك حیات داشته و در جریان این سفر تاریخی‌ شكل قدسی هم پیدا كرده، با همان انرژی و هیجان یك‌باره در فضای اجتماعی بزرگ‌تر پدیدار می‌شود. این حضور حیرت به دنبال می‌آورد، پس ثبت می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد، كاركرد این هنر به كلی عوض می‌شود و صفویه در جهت ملت – امت‌سازی از آن بهره می‌گیرد.

نكته اینجا است كه در ادامه كمتر درباره حكومت‌ها و دودمان‌های بعدی می‌شنویم تا وقتی به قاجار می‌رسیم. اینجا هم تاریخ درباره تكیه دولت و توجه به تعزیه حرف می‌زند.

در دوره صفویه نمایش‌های كاروانی آرام آرام یكجانشین شدند و زمینه برای تحویل به دودمان‌های بعدی تا قاجار فراهم آمد. دقیقا تایید همان بحث ابتدایی كه این شیوه نمایشی در مسیر تاریخ، خودش را می‌سازد ولی ما زیست طبیعی‌اش را متوقف كرده‌ایم. مانند درخت میوه‌ای كه زیست طبیعی‌اش مختل شده و به اندازه آفتاب نمی‌بیند و سیراب نمی‌شود. ترس از اینكه مبادا بقای تعزیه تهدید شود و میل به مراقبت موجب شد همه‌چیز به هم بریزد.

حتی مشكوكم ماجرا واقعا از سر نگرانی و مراقبت بوده، چون بعضا با رفتارهای غیرعلمی مواجه بوده‌ایم. اما به هرحال ماجرا می‌رسد به سفر فرنگ شاه قاجار و تمایل به داشتن یك بنای بزرگ اختصاصی برای اجرای نمایش. چیزی شبیه به بناهای اروپایی اجرای باله و اپرا.

خیلی باور ندارم كه چیزی بیش از ساخت مكان اختصاصی در كار بوده. یعنی طراحی فضای داخلی تكیه دولت كاملا براساس انگاره‌های معماری ایرانی و پیشنهاد تعزیه است. ایده شاه قاجار منحصر به داشتن یك ساختمان مجلل و شاهانه برای اجرای نمایش‌های موزیكال ایرانی است.

ولی سفرنامه ناصرالدین شاه به ما می‌گوید او به وضوح تحت‌تاثیر تجمل معماری داخلی سالن اپرا قرار گرفته. سالنی كه بسیار بزرگ بوده و چندین طبقه داشته كه مردم آنجا می‌نشستند و اپرا یا باله تماشا می‌كردند.

شما تكیه برغان را دیده‌اید كه قدمت بالایی دارد - حدود 570 سال - و سه طبقه هم هست. در ایران وقتی تكیه ساخته می‌شد جایگاه زنان در طبقات بالا بود و مردان طبقه اول می‌نشستند. جایگاه زنان و مردان نظام طبقاتی داشت و بخش شاه‌نشین هم منظور می‌شد. به این دلیل است كه می‌گویم حتی در زمینه شكل «تكیه دولت» از غرب وام نگرفته‌ایم و تعزیه خودش پیشنهاد داده است. تزیینات بزك ساختمان شدند. نكته مهمی كه باید مورد توجه قرار دهیم این است كه امروز دیگر چندان به این نظریه تاریخی باور ندارند. یعنی معتقد نیستند كه اگر چیزی در جایی اتفاق افتاده لابد ریشه‌اش در جای دیگری بوده؛ آیا تحت‌تاثیر هند قرار داشته یا مثلا فرهنگ بین‌النهرین. از قضا ایران جزو معدود نقاطی است كه همچنان به چنین انگاره‌هایی اهمیت می‌دهد. این نظریه اوایل قرن هجدهم وقتی موضوع باستان‌شناسی در جهان تقویت شد، رواج پیدا كرد. ابتدا تمدن مصر را مركز تمدن بشر دانستند، بعد كه در اوایل قرن نوزدهم تمدن بین‌النهرین را كشف كردند، گفتند مصر و بین‌النهرین سرآغاز گسترش تمدن بوده و تمدن از آنجا به نقاط دیگر دنیا سرایت كرده، پس محققان سرگرم یافتن تشابهاتی بودند كه این نظر را ثابت كند. ولی بعدا تمدن‌های امریكای لاتین و نقاط دیگر پیدا شد كه كل انگاره‌های ذهنی باستان‌شناسان اروپایی و غربی را به هم ریخت. از این به بعد می‌گویند ولو اینكه كسی ایده‌ای از جایی بگیرد، به محض ورود ایده به سرزمین جدید، اتفاق تمدنی تازه‌ای رقم می‌خورد. اصطلاحا ترجمه فرهنگی رخ می‌دهد و از این پس آنچه ایجاد می‌شود منحصرا به سرزمین جدید تعلق دارد. در دنیای اسطوره‌شناسی می‌گویند محتوا مهم نیست، شكل است كه اهمیت دارد. یعنی شكل‌هایی كه یك تمدن به وجود آورده اهمیت دارد، نه محتوایش. مثلا مشاهده می‌كنید ایرانیان شیوه‌ای از عزاداری جمعی می‌سازند كه منحصر به خودشان است. شكل در طول تاریخ وجود داشته و به فراخور زمان، محتوای خاص یك دوره بر آن سوار می‌شود. شكل به مثابه ارابه‌ای است كه در طول تاریخ حركت می‌كند و محتواهای متفاوت روی آن می‌نشینند. به‌همین دلیل محتوا ابدا جاودانه نیست، بلكه فرم و شكل است كه با قدرت در تاریخ پیش می‌رود.

می‌دانیم قاجارها بعضی اشكال تعزیه را نادیده گرفتند. به نظر شما با این تغییرات و نادیده گرفته شدن‌ها چطور باید برخورد كنیم؟

امر آیینی، امری «در حال شدن» است نه امر «بود». باید به این توجه كنیم كه در هر دوره تاریخی با یك لحظه مواجه هستیم كه به سرعت تغییر می‌كند. زمانی «شبیه مضحك» طبق نظر هنرمندان زمان قاجار اجرا می‌شد، دلیل ندارد كه امروز همان طور باشد. مردم شروع كردند ایجاد تغییر و تحول و تمام آن چیزی كه مردم به وجود می‌آورند درست است ولو آنكه با اشكال مورد علاقه شیفتگان سنت تناسبی نداشته باشد. پذیرفتن وضعیت جدید به این دلیل اهمیت دارد كه این هنرها مادرانه‌اند و توسط مردم و جامعه ساخته می‌شوند. سنت‌گرایان معتقدند دیروز باید جاودانه شود؛ آیا چنین ایده‌ای اساسا مضحك نیست؟ نباید از امروز فرصتی برای زندگی فردا بسازیم؟ هر قدر بر زیست غیرطبیعی و جاودانه اصرار بورزیم عملا كمكی به شدن این هنر نكرده‌ایم.

در دوران متاخر همواره این طور بوده كه چون تعزیه قدیم به شكل خاصی اجرا می‌شده‌ پس امروز هم باید همان طور اجرا شود.

این در عین حال به ذات هنر سنتی هم بازمی‌گردد. یعنی اگر به چین و هندوستان دقت كنید،‌ هنرهای سنتی با قواعد سختی آموزش داده می‌شوند كه اصلا ایراد ندارد ولی هنرمند به محض آنكه به حدی از یادگیری ‌رسید، دیگر خودش در آنچه آموخته دخل و تصرف می‌كند. این تغییر و تحول به سبك هنرمند بدل می‌شود. داستان محوری دو و نیم میلیارد انسان اهل بالی، اندونزی، مالزی و... كه فقط یك میلیارد و نیم آنها را هندی‌ها تشكیل می‌دهند، افسانه «رامایانا» است. هر كشوری هم به شیوه خودش رامایانا را اجرا می‌كند. یكی با رقص، یكی با سایه‌بازی و آواز،‌ یكی در خشكی، یكی در دریا. افراد بی‌آنكه مطلع باشند مشغول زنده نگه‌ داشتنش هستند؛‌ هیچ سازمان و دفتری هم وجود ندارد، چرا؟ چون طبیعی زیست می‌كند.

تعزیه در دوران قاجار زیست طبیعی داشت؟

در دوره قاجار زمینه زیست طبیعی ایجاد شد البته نه در تكیه دولت. چون آنجا همچنان با هنر پدرانه مواجه بودیم؛ ولی با مطالعه تجارب افرادی كه اجدادشان تعزیه‌خوان بودند، می‌بینید پیرامون ساختمان تكیه دولت وضعیت دیگری حاكم بوده. آنجا 365 روز سال تعزیه برپا می‌شده و خب قطعا هر روز تراژدی روی صحنه نمی‌رفت حتما گونه‌های متفاوت تعزیه وجود داشته؛ برای مثال می‌توان به تعزیه‌های حماسی «رستم و سهراب» اشاره كرد. حتی كار به جایی رسید كه یك نفر پنهانی در خانه تعزیه «شهادت امیركبیر» نوشت. نسخه در زمان قاجار نوشته شده و موجود است. اینجا شاهد این هستیم كه هنر شبیه‌خوانی عملا در بخش پدرانه تغذیه شده و بعد در بخش مادرانه زایندگی می‌كند.

ولی ظاهرا زایندگی چنانكه باید پیش نرفته و امروز بعد از 100 سال همچنان با قواعد اجرایی ساكن مواجه هستیم.

هر آن چیزی كه به عنوان اصول تعزیه مطرح می‌كنیم بسیار خوب است و باید باشد. همه‌ جای جهان هم این اصول را حفظ می‌كنند و از دل همین اصول تئوری استخراج می‌شود و به نسل بعد می‌رسد. نسل بعد هم اینها را رشد و تعالی می‌بخشد به همین دلیل هنرشان روح زاینده دارد و در تاریخ پیش می‌رود. سوال می‌پرسم؛ آیا امروز عمل به قواعد تئاتری كه گروتفسكی در لهستان بنا گذاشت، اجباری است؟ آیا از نسلی به نسل دیگر منتقل نشد؟ قطعا شد. مشكل اینجاست كه ما همیشه به سنت‌های تئاتری اروپا به عنوان دستاوردی مدرن نگاه می‌كنیم در حالی كه اینها ابدا مدرن به معنای روزآمد نیستند چراکه امروزه امر مدرن خودش تبدیل به یک سنت شده و گوشه‌ای از سنت دنیای به اصطلاح غرب را اشغال كرده‌ است.

برخورد منفی پهلوی اول و واكنش‌هایی از این دست هم در سكون قواعد تعزیه بی‌تاثیر نبوده.

بله در آن دوران چوب و چماق نصیب تعزیه شد. پهلوی دوم هم با تعزیه به عنوان زینت‌المجالس برخورد كرد. دوستی از تجربه حضور در جشن هنر شیراز تعریف می‌كرد كه چنان لباس‌های مجللی تن‌ تعزیه‌خوان‌ها كرده بودند كه دیگر نمی‌توانستند، اجرا كنند. این برخوردهای صورت‌گرایانه هم وجود داشت و هیچ كمكی نكرد. اگر امثال فرخ غفاری با چنگ و دندان تعزیه را نگه‌ نمی‌داشتند، حكومت چندان علاقه‌ای به رواجش نداشت. پس از انقلاب اسلامی هم جشنواره‌هایی مانند «آیینی سنتی» را در دهه 60 تاسیس می‌كنند كه هدفش حفظ و اشاعه است.

اینجا اختلاف دارم؛ معتقدم هدف صرف حفظ هنر مطرح نبوده بلكه به نظر قرار بوده به عنوان بازوی پیش‌برنده نگاه مستقل عمل كند.

من این طور فكر نمی‌كنم چون طراحان جشنواره میراث‌داران دوران پهلوی هستند و با چشمان ترسیده و دستان لرزان هنر سنتی را مشاهده می‌كنند كه دارد از دست می‌رود. با حضور علی منتظری در مركز هنرهای نمایشی به نتیجه می‌رسند این هنر در حال نابودی است و باید مراقبت شود. به عنوان نقطه آغاز اتفاق خوبی رخ می‌دهد چون نگاه انقلاب، فرهنگی بوده و برخلاف امروز جنبه اداری و محافظه‌کارانه نداشته. اما در ادامه مشكل به وجود می‌آید؛ تعزیه در زمانی به حاشیه رانده شد كه همزمان تئاتر مدرن ایران شكل‌ گرفت. این تئاتر مدرن یك نگاه وارداتی همراه داشت كه من اصلا درباره‌اش قضاوتی نمی‌كنم چون معتقدم مثلا شكسپیر خیره كننده است. اما تئاتر مدرن به هنر سنتی واكنشی عبوس نشان می‌دهد و با یك تعصبی پیش می‌رود. این تعصب همچنان بین شیفتگان سنت‌های غربی وجود دارد. در مقابل شیوه شیفتگان سنت ایرانی هم از دهه 60 پا می‌گیرد. این شیفتگی كار دست ما می‌دهد. شما شیفته هر پدیده‌ای باشید پس کشاکشی بین دو گروه سنتی شکل می‌گیرد شیفتگان سنت غرب و شیفتگان سنت ایران. این کشاکش تعصب به همراه می‌آورد و امكان گفت‌وگو را سلب می‌كند. یعنی ما باید بتوانیم با سنت گفت‌وگو كنیم درحالی‌كه همان ابتدا امكان گفت‌وگو از دست رفته است. همین نگاه متعصب اجازه نقد نمی‌دهد. بنابراین هنر غرب كه زحمت نقد سنت خودش را کشیده است و به ما نیاز ندارد، دست بالا را دارد چراکه از دست هنرمندان ایرانی متعصب به سنت غرب در امان بوده و در مقابل این هنر سنتی ایران است كه با فقدان نقد مواجه می‌شود. شیفتگان داخلی سنت غرب به آن می‌تازند. یعنی امكان گفت‌وگو بین «ما» و «ما» از دست می‌رود.

مشكلی كه در دیگر عرصه‌های اجتماعی- سیاسی هم نمود دارد.

ما باید بتوانیم با شكل سنتی هنر گفت‌وگو كنیم. یك طیف محدودی هم وارد گفت‌وگو می‌شوند ولی چه بر سرشان می‌آید؟ به شدت تنها هستند. چون هر جای دیگر جهان چنین فردی فرصت آكادمیك پیدا می‌كند ولی این بچه‌ها در ایران رها می‌شوند. در نهایت باور دارم برنامه كلان وجود ندارد مثلا واحد درسی هنرهای سنتی از دروس دانشگاه حذف می‌شود و هیچ صدایی بلند نمی‌شود. اما از یاد نبریم پایه تصمیم‌سازی در جامعه فرهنگی رقم می‌خورد. آیا ما چنین اراده‌ای داریم؟ من نمی‌بینم. پس به مراكزی نیاز داریم كه متعصبان هر دو سو جمع شوند، ‌تعصب را كنار بگذارند و با یكدیگر گفت‌وگو كنند. به این ترتیب از مزیت وجود هنری برخوردار خواهیم شد كه در هیچ نقطه‌ جهان امكان تحقق ندارد، جز ایران.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: