ادب سوگ عاشورا / دکتر احمد جلالی (نماینده پیشین ایران در یونسکو)

1393/8/10 ۰۸:۵۷

ادب سوگ عاشورا / دکتر احمد جلالی (نماینده پیشین ایران در یونسکو)

عمق زیبایی های داستان عاشورای امام حسین (ع) و امتداد آن که به پایمردی بانوی نامور تاریخ عاشورا، زینب (ع)، ماندگار شد، حکم می کند که فرصت ورود به میدان این خاطره را با عمیق ترین احساس های آکنده از حرمت و ادب و کرامت آزین ببندیم. خاطره ای که اگر روح آن را لمس کنیم، زیبایی آفرین است و این ظرفیت را دارد که در این زمانه آشوب و تفرقه، اسباب وحدت میان مسلمانان و همه کسانی باشد که به آزادگی و عدالت می اندیشند.

 

عمق زیبایی های داستان عاشورای امام حسین (ع) و امتداد آن که به پایمردی بانوی نامور تاریخ عاشورا، زینب (ع)، ماندگار شد، حکم می کند که فرصت ورود به میدان این خاطره را با عمیق ترین احساس های آکنده از حرمت و ادب و کرامت آزین ببندیم. خاطره ای که اگر روح آن را لمس کنیم، زیبایی آفرین است و این ظرفیت را دارد که در این زمانه آشوب و تفرقه، اسباب وحدت میان مسلمانان و همه کسانی باشد که به آزادگی و عدالت می اندیشند.

این نوشته كوتاه می خواهد با اشاره به گوشه هایی از صحنه ها و معانی بلند عاشورا، یادآوری کند که در نحوه بزرگداشت این خاطره و مراسم مربوط به آن، نگاه داشتن ادب مقام خاندان پیامبر (ص) شرط اول است. پیش از ورود به مطلب اما مقدمه ای را لازم می دانم.

* * *

هنجارهای بالقوه زیبا در سنت های مراسم مذهبی ما، همچون همه دیگر مقوله های سنت، همواره در معرض ناهنجارسازی های مخرّبی قرار دارند که از نشناختن تاریخ و مفاهیم تاریخی و رابطه آن با روند سنت سازی ناشی می شوند. حوادث تاریخی، وقتی از ظرف زمان و مکان خود خارج می‌شوند و در دل تاریخ جای می گیرند و تاریخ ساز می شوند، هویت دیگری می یابند که می تواند همراه با روند تاریخ متحول شود و ظرفیت های نوی را با خود و از خود کند که گاه نسبت درستی هم با اصل واقعه ندارند.

این نه تنها یک واقعیت است که می تواند واقعیتی مبارک هم باشد؛ مشروط بر آن که در سیر این تحول، هسته اصلی و معنوی آن آسیب نبیند و مخدوش نشود. در این صورت است که آرایه های پیرامونی یک واقعه تاریخی که فرآورده طبیعی و گاه اجنناب ناپذیر ظرفِ تحول تاریخ اند، به مثابه یک پوسته محافظ آن هسته معنوی عمل خواهد کرد و در غیر این صورت، حاصل کار، یادآور همان اشارت قرآنی «تحریف سخن از جایگاه خود» خواهد بود که مخرّب است و ضایعه ساز. (یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به) . 1

* * *

حادثه تراژیک عاشورا در ظرف زمان خود، تلخ و درد آور، و به تعبیر روایات و متون زیارات ما مصیبت بود، تا بدانجا که در زیارت عاشورا به امام خظاب می کنیم که: «لقد عظمت الرزیة و جلت و عظمت المصیبه بک علینا و علی جمیع اهل الاسلام»(به راستی داغ تو و مصیبت تو برای ما و برای همه اهل اسلام چه بزرگ و سنگین است). اما همین فاجعه گران، وقتی تاریخی شد، تأثیرها و تبدیل ها می زاید ؛چندان که پیامش و درسهایش برای ما می تواند خجسته و برکت آفرین و زندگی بخش باشد. این تبدیل ها و کیمیا گری ها کار تاریخ است که ظرف سنت خداوند است:

کیمیا داری که تبدیلش کنی

گرچه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین میناگری ها کار تست

این چنین اکسیرها زاسرار تست2

راز چگونگی این تبدیل ها و رابطه آن با تأثیر انفاس پاکان و ارواح برگزیدگان، به عالم «بی چون»ی باز می گردد و از توان تحلیل و تمثیل من بیرون است:

چو این تبدیل ها آمد، نه هامون ماند و نه دریا

ندانم «چون» دگر چون شد که «چون» غرق است در «بی چون»

«چه دانم» های بسیار است، لیکن من نمی دانم

که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون!3

* * *

برای ما، رجوع و توسل به شخصیت امام حسین (ع) و خاندان و یاران او و زیبایی های معنوی خاطره عاشورا مایه برکت و فزونی شخصیتی، اعتقادی و انسانی است. «بركت» یعنی خجستگی ناشی از رشد و بالندگی خیر. وقتی می گوییم چیزی برکت دارد، یعنی خیر و خوبی و خجستگی و فزونی، به طور نامحسوس و غیر قابل سنجش كمی، در آن بالیده, نهادینه شده و لازمه آن گردیده و توان ثمردهی آن را در جهت خیر وسعت داده است. بنا به اقتضای طبیعی ماهیت اعتقاد دینی، این معنا در ادبیات دینی بسیار به كار می رود.

در مقابل آن هم، مفهوم «لعنت» و یا «نقمت» را داریم كه از آثار وجودی منفی و انحطاط آور حكایت می كنند. به روایت قرآن كریم، حضرت عیسی در وصف خود گفت: «خدا مرا مبارك گردانیده، هرجا كه باشم»4 ؛ زیرا چون در نهاد او جز خوبی و خیر نیست، از او همان تراود كه در اوست. وجود او همه جا اسباب رشد خوبی ها و منفعت مردم می بود و هست. نقطه مقابل آن، موجودی لعنت شده است كه همه جا اسباب شر و شومی و كدورت است.

واژه «برکت» در اصل لغت به حالت سینه چسبانیدن شتر به زمین اشاره دارد. پس وقتی فزونی نعمتی به زندگی آدمی ملحق می شود، می گوییم برکتی در رسیده است. در زبان تورات «بركت» به مثابه سنتی جاری در عالم تلقی می شود و در انجیل هم در بیان آنچه خداوند به پیامبران خود بخشیده است، به دفعات به كار می رود. و از این فراتر، مفهوم «بركت دادن» به كسی در ادبیات مربوط به عهد قدیم و جدید، چیزی شبیه به مفهوم «خرقه بخشیدن» در ادبیات عرفانی ما را تداعی می كند.

در آیات قرآن و در روایات دینی ما، مفهوم خجستگی و بركت با الفاظ مختلف فراوان آمده است.5 به روایت قرأن كریم: »موسی به خانواده خود گفت كه من آتشی می بینم. بزودی خبری از آن و یا شعله ای از آن برای شما می آورم تا شاید گرم شوید. و چون به آتش رسید، ندا آمد كه مبارك باد هر كه در این آتش است و هركه پیرامون آن است.»6 در جای دیگر نیز، قرآن از محیط وقوع این حادثه با عنوان سرزمین مبارك یاد می کند7. همچنین قرآن كریم از ما دعوت كرده است كه برای رسیدن به «قریه های مبارك» شب ها و روزها با آسودگی منزلگاه های میانه را یكی پس از دیگری پشت سر بگذاریم8.

هم در عهد قدیم و هم در روایات ما یادآوری شده است كه حضرت یعقوب به اولاد خود بركت داد و در دعاها و متون اسلامی هم آمده است كه: «خدایا، بر محمد و خاندان او خجستگی و مباركی فرو ریز، همچنان كه بر ابراهیم و خاندان او فرو ریختی» 9 و از خود قرآن هم – حداقل در چهار آیه – به عنوان ذكرِ مبارك و كتابی كه به مباركی فرود آمده یاد شده10 و شب نزول قرآن نیز، «شب مبارك» توصیف شده است.11

همچنین در سوره نور در توصیف نور خدا، از راه تمثیلی عمیق، از چراغی یاد می شود كه از روغن درخت زیتونی فروزان است كه نه شرقی است و نه غربی، و در شعله ور شدنش نیازمند شعله دیگری نیست، و آن درخت به وصف «مبارك» توصیف شده است12.به سفارش قرآن: «چون به خانه ای درآئید، خویشتن را سلام كنید كه درودی است از جانب خدا، مبارك و پاكیزه».13

سلام كردن، یعنی گستردن چتر ایست و سلامتی از جانب ما بر سر كسی كه بر او سلام می كنیم و این مبارك ترین و پاكیزه ترین هدیه ای است كه اسباب مهر و نزدیكی انسان هاست و شاید به همین لحاظ است كه در بیان قرآن، سلام بر اهل خانه ای كه در آن وارد می شویم، به عنوان سلام بر خویشتن تعبیر شده است كه سلامتی و امنیت ما جز در شریك شدن و شریك ماندن در این موهبت با دیگران، ماندگار نخواهد بود و چنین سلامی، درودی خدایی است كه پاكیزه و مبارك است.

اشاره به این نمونه ها برای یادآوری این نكته بود كه «برکت» یا «خجستگی» یا «فرخندگی»، اصالتاً مفهومی معنوی است كه حاوی تمنای فیضی آسمانی برای تحولی درونی است كه بالندگی در خیر و زیبایی را به همراه می آورد و ضریب تحقق آثار بیرونی آن را بالا می برد. به این معنا یاد بزرگی های ماندگار شخصیت امام حسین همواره برای ما مبارک و خجسته است.

* * *

ارادتمندان امام حسین(ع) توجه دارند كه وجه غالب معنوی حماسه عاشورا درد و اندوه نیست، بلكه عزت و سرفرازی و قدرت و زیبایی و معنویت است. ماجرای کربلا دو رو دارد. یك طرف، مجموعه ای است از زشتی ها و پستی ها و نامردمی های اندوه آفرین و جانكاه؛ و روی دیگرآن تابلوی رنگارنگ و خیره كننده ای است از زیبایی های غرور آفرین و بهجت زای درونی. به دلایل تاریخی و اجتماعی بسیار، در مجالسی كه به نام امام حسین برگزار می شود، متأسفانه معمولاً بیشتر به شرح و بسط عاطفی روی اول سكه می پردازیم و بر آن اشك اندوه می باریم، اما چشم و دلمان را به اشك شوقی و برق غروری از زیبایی ها و شكوه عاشورا و نقش آفرینی خیال انگیز قهرمانان صحنه كربلا میهمان نمی كنیم و توجه نداریم كه «سلام بر حسین» مفهوما مقدّم بر «لعنت بر یزید» است. این «سلام بر حسین» است كه «لعنت بر یزید» را ترجمه می كند و به آن معنی می دهد. لرزیدن دل و ریختن اشك شوق در نگاه به عظمت و زیبائی رفتار امام، البته زیباتر و گیراتر و سازنده تر از گریه برآمده از ظلم و پستی یزید است.

شاید برای بعضی از ذاكران شریف و محترم اباعبدالله، تحریك عواطف از راه توجه دادن به پستی ها و دد منشی های یزیدیان سهل الوصول تر است تا تكان دادن عمق اندیشه ها و قلب ها از راه توجه دادن به بزرگی های عزت آفرین امام و یاران او. البته گریه بر سوز زخم تیر و سنان میسرتر است تا خیره ماندن در عظمت و آرامش یك «نفس مطمئنه» كه در روح یاران و خاندان او نیز دمیده شده است.

غالباً عواطف ما به وصف تلخی و سوزشِ یك كامِ تشنه حساس تر است تا به تصور شیرینی یك روح سیراب؛ و كمی تعداد یاران در میانه انبوه چــشم پركنِ دشمنان بیشتر به چشم می آید تا دیده سیر و جان دلیر و زهره شیر حسین و یاران وفادار او (ع). وگرنه، زبان حال آن سالار شهیدان را جز این نمی گفتیم و نمی شنیدیم که:

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم

گفت: «با بال و پری، من پر و بالت ندهم»

در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

تابش جان یافت دلم، وا شد و بشکافت دلم

اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم

همچنان كه در عبارتی از زیارت عاشورا می خوانیم، بنی امیه و آل زیاد و آل مروان، آن پستی ها و زشتی ها را به یكدیگر تبریك می گفتند و باطن كور و پلید آنان زیبایی ها و عظمت روح امام و یاران او را نمی دید. اما دوستداران اباعبدالله قرنهاست كه با نگاه به آن بزرگـی ها از داشـتن چــنان امام و مقتـــدائی به خــود می بالند و پروریده شدن چنین نمونه ای در سلسله اعتقادی خود را مبارك می شمارند و به او توسل می جویند و او را سالار شهیدان می نامند.

بنا به نقل مورخان مورد اعتماد، یزیدیان پیكر مبارك امام را به زیر سم اسبان كوبیدند و در عصر عاشورا خیمه های او را آتش زدند و سپس این بی شرمی ها و وحشی گری ها را به هم تبریك می گفتند. تجسم این صحنه ها البته به دل ارادتمـندان امام آتش می زند، اما می باید آتشی را هم كه در شب عاشورا از محبت و معرفت حق در دل امام و خاندان و یاران او فروزان بود و از خیام او شعله به آسمان می كشید شناخت و گرمی و نور و هدایت او را دید و آموخت و آموزش داد، كه آتش طور بود و نوید وعده دیداری كه آرزوی جانهای تشنه ای است كه از منطق ملامتگران بیكار بسیار دورند:

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور كجا وعده دیدار كجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران كار است

ما كجائیم و ملامتگر بیكار كجاست

آتشی كه مباركی از آن زبانه می كشد كه: «ان بورك من فی النار و من حولها» 14 ، مبارك باد هر كه در این آتش است و هركه پیرامون آن است. پس در عاشورا دو آتش بود كه هر دو را می باید دید. یكی در دل مردان خدا كه روشنی و گرمی بود و دیگری در دست یزیدیان كه دونی بود و بی شرمی.

كار مردان روشنی و گرمی است

كار دونان حیله و بی شرمی است

از زیبایی های صحنه عاشورا و ایستادگی و شهامت خاندان امام پس از عاشورا، ظرافت های مفهومی و اخلاقی آن است. تأكید بر مفهوم «آزادگی» از محورهای حركت امام از آغاز تا پایان است. و «بزرگواری» رنگی است كه امام بر جای جای این صحنه پرشكوه پاشیده است.

ظرف مجالس یاد امام بهترین فرصت است برای گفتن و شنیدن در كرامت نفس و اخلاق و اخلاص و مفاهیمی كه توجه به آنان روحمان را در این زمستان به بهار می كشاند. بهاری معطر از شخصیت مردی كه در سخــت ترین شرایطی كه برای انسانی می تواند پیش بیاید، همچنان صدای كرامت و ندای آزادگی از بندبند وجود او بر می خاست.

بر اساس نقل مورخان، دشمنان امام در عصر تاسوعا به جنگ آغاز كردند و امام برادر خود عباس را فرستاد تا شبی را مهلت بخواهد. مشهور آن است كه دلیل این مهلت طلبی، تدارك فرصتی شبانه برای راز و نیاز با خداوند بود. اما در روایت مورخ بزرگ عالم اسلام، محمدبن جریر طبری و انشای زیبای فارسی ابوعلی بلعمی از آن روایت که در حدود 1100 سال پیش در دربار سامانیان تحریر شده است، نكته ای در بیان نیت واقعی امام از مهلت خواهی آمده است كه عمیقاً تكان دهنده است:

«پس حسین این مردمان را یكان یكان كه به نصرت او آمده بودند، بنشاند – و همه مهتران و بزرگان بودند – و ایشان را خطبه كرد و گفت آنچه بر شما بود كردید و من شما را نه به حرب آوردم، اكنون حرب پیش آمد و من از جان خویش نومید گشتم و شما را از بیعت خویش بحل كردم. شما بازگردید و بروید و مرا امشب زمان خواستن به كار نبود، از بهر شما خواستم تا هر كه خواهد رفتن، برود.»

امام می خواست با استفاده از تاریكی شب، امكان یك تصمیم آزاد و دور از هرگونه تحمیل پنهانی را در اختیار آنانی كه به رهائی از معركه می اندیشیدند بگذارد. در تاریخ طبری و هم در انشای ابوعلی بلعمی بر اساس این تاریخ - كه نویسنده هر دو سنی هستند - قطعاتی از صحبت های امام با یاران خود را در آن شب آورده است كه از زیباترین نقش های صحنه عاشوراست كه نشان می دهد كه در آن شرایط ملتهب، در شبی كه فردایی و فرداشبی چنان سخت و جانكاه را برای امام و خاندان او در پی دارد، توجه این مرد كوه غیرت تا كجا و تا كجا، و با چه ظرافتی، به زدودن رنگ هرگونه تحمیل از این صحنه رنگارنگ معطوف است. حتی فضای تحمیلِ نرم و پنهان را برهم می زند؛ هرچند که آن تحمیل رو به راهِ آزادگی داشته باشد و طبیعتِ شرایط، آن را در لــفاف عرف مقــبول پیچیـده و آراسته باشد. این ظرف و ظرافت های اخلاقی است كه عمل امام را فاخر می كند و وسعت میدان شجاعت روحی او را می نمایاند. قاف تا قاف پُر از پَرِ سیمرغ. چــه خیال انگیز است نگاه به زندگی مردی كه در سخت ترین شرایطی كه طاقت كوه را در هم می شكند، قامت مردانه چاك چاك خود را به سختی به پای می دارد تا دشمنان خود را در ورای دین به آزادگی دعوت كند و از حنجرِ خشك و مجروحِ خود فریاد بزند كه: «اگر دین و پروای روز واپسین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید.» فریاد كردن این منطق از آن نای تشنه و خشك، حرف ساده ای نیست. باد نیست. آتش است. و چه دارد آن كه این آتش ندارد؟

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هر كه این آتش ندارد نیست باد

كدام مجالی آزادگی انگیزتر از توسل و احترام به شخصیتی است كه در توصیف سرداری كه در ابتدا راه را بر او بسته و او را متوقف و محاصره و تهدید به جنگ كرده و سپس به سوی او بازگشته و به شهادت رسیده، از میان دهها نكته ممكن، بازهم به مفهوم آزادگی باز می گردد و می گوید: «تو آزاده ای، همان گونه كه مادرت تو را نامیده بود»؟ 15تأملی درس آموز در محضر خاطره پیشوایی كه به ما آموخت كه سختی می تواند قرینِ ایمان باشد، اما ذلت نه. به ما آموخت كه ترجیح دارد بوسه گاه پیامبر را به تیغ سپرد تا به ذلت یوغ دونان و نامردمان. و چه حالی ستودنی تر از حال آزاده ای كه از آزادگی با همه رنج هایش راضی است، و از تسلیم به دونی و حقارت، با همه وسوسه هایش بیزار.

از غنیمت های نگاه آموزشی به حركت امام، فراهم آمدن امكان توجه ملموس تر به آن دسته از تعالیم دینی است كه به جهت ظرافت و حساسیت مفاهیم مندرج در آن، در معرض كج فهمی و تحریف معنوی قرار دارند، و این بد فهمی ها در طول تاریخ اسباب خسارت های بزرگ شده است.

* * *

بزرگداشت خاطره شهادت چنین شخصیتی طبیعتاً ادب خاص خود را دارد. ادب آن است كه اشك ما در سوگ حسین اشك ادب و گریه تعظیم باشد.

مرثیه سرایی ما می باید حامل روح ادب به آستان مردی باشد كه به پذیرش ذلت مطلقاً هیهات گفت. ادب نیست اگر بیان خاطره عاشورای امام را در قالب الفاظ و عبارات و لحن های زاری آلود و زبونانه ای درآوریم كه شایسته روح بلند او نیست، بلكه زبان حال روحهای زبون و سینه های تنگ است.

ما در تاریخ ادب خود مرثیه سرایان ادیب و مخلص اباعبدالله كم نداشته ایم كه اشعار متین و بلند در رثای او ساخته اند. چرا از این گنجینه های متین و وزین بهره نبریم و صرفاً به نیت تحریك سطحی احساسات عزاداران، نادانسته حرمت مقام خاندان رسول خدا را ، در صورت و در محتوی، در بیان خود نگاه نداریم. من از مقام امام خجالت می كشم كه مثالهایی در این خصوص بیاورم و بیش از این مطلب را باز كنم. به ویژه كه عمیقا باور دارم كه ایرانیان اهل ادب اند.

از خدا جوئیم توفیق ادب

بی ادب محروم ماند از لطف رب

اگر این ادب رعایت شود و آن توجه و ظرافت متقابل كه پیش از این بدان اشاره كردیم در میان آید، مطمئناً بهره شایانی از خجستگی یاد عاشورای امام خواهیم برد. اگر صحنه های آخرین سحر امام و یاران او را تجسم كنیم و قدر آن شب قدر او را دریابیم و اگر فرخندگی و خجستگی توسل به این روحهای بزرگ را در منظومه اعتقادی و عاطفی خود بازشناسیم، آن وقت تفألی درونی با حافظ - كه دیوان او را در طاقچه خانه هایمان اغلب در کنار قرآن جای می دهیم – به ما خواهد گفت:

چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر كه این تازه براتم دادند

* * *

خاطره عاشورای امام حسین برای ایران (شیعیان)، علاوه بر معنای صرفاً دینی آن، یك منظومه عاطفی حولِ یك حماسه پر ارزش و یك سرمشق شخصیت و شرف است. حسین كه برای همه مسلمانان اهل اطلاع، ریحانه پیامبر و نماد آزادگی و غیرت است؛ برای ما ایرانیان به ویژه نقطه تمركز و تجمع و تحرك عواطفی عمیق و داغ و پرشور است.

حتی بسیاری از هموطنان ایرانی غیر مسلمان را، پیش و پس از انقلاب، دیده ام كه عاشورای او را داوطلبانه حرمت می گذارند تا آنجا كه به صرف ارتباطی عاطفی، حتی از او و یاران او حاجت می خواهند. برای آنانی هم كه به حس پیوستگی تاریخی ایران و ایرانی بودن خود بیشتر خودآگاهی و بستگی دارند، صرف نظر از بحث تحقیقی و تاریخی در چگونگی اعتبار باورهای ما، امام حسین دامادی پرافتخار و والامنش است كه حرمت شاهزاده اسیر ایرانی را باز شناخت و پاس داشت. بی جهت نیست که ذهن تاریخی ما ایرانیان، به طور پیچـیده ای رابطه ای پر راز و رمز و لطیف و پنهان، میان شخصیت های اسطوره ای تاریخ باستانی و تاریخ دوران اسلامی تمدن خود برقرار کرده است، میان قدرت علی (ع) با پهلوانی های رستم، میان پاکی و مظلومیت حسین (ع) در مواجهه با زشتی جفای کوفیان میزبان به مهمان خود با آنچه میزبانان نامردم سیاوش بر او روا داشتند. و از همین روست که هنوز هم در بعضی دهات شرق ایران، «تعزیه» سیاوش هم داریم؛ یعنی همان صورت نمایشی سوگواری مخصوص عاشورا و با همان عنوان.

ای خون عزیزت به شتک ها ز غدیران

افشانده شرف ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده وآنگاه

آمیخته با خون سیاووش در ایران16

آئین های عزاداری ماه محرم ما هم، حتی در بسیاری جوامع سنی همسایگان ما در هند و پاكستان17 و افغانستان و سرزمین های آسیای میانه و قفقاز و كشورهای خلیج فارس و تا اندازه ای در تركیه و مورد توجه و احترام فراوان است. در عراق که جای خود دارد؛ تقریباً همانند نفوذ بسیاری از آئین های باستانی ما در ورای مرزهای جغرافیایی ایران كنونی. در این همانندی باز هم جلوه ای دیگر از تأثیر عمیق کار فردوسی، این دماوند فرهنگ و ادب ایران را می بینیم که با نبوغ و اصالت خود، واسطه اتصال میراث معنوی ایران پیش و پس از اسلام شد و این راه پر بركت را برای فرزندان خلف خود گشود؛ و اكنون هم، پس از قرون و اعصار پرماجرا و پرطلاطم، «حُقّه مهر بدان مهر و نشان است كه بود».

فرزندان او بر همان سفره كه او گسترد نشسته اند، و با ظریف طبعی خاص ایرانی، هم سنن و آداب ایرانی را در آمیزش با معارف اسلامی به مایه های سرشار و تازه آراسته اند و هم در قالب میراث ایرانی برای ظهور اجتماعی و عاطفی مفاهیم اسلامی، میدان های جدید باز كرده اند. حاصل این رویكرد تاریخی و سازنده ایرانیان همان شد كه مرحوم مطهری تحت عنوان گویای «خدمات متقابل اسلام و ایران» به معرفی بخشی از آن همت گماشت.

اما وقتی پای نو آوری ها در برگزاری مراسم عاشورا در میان می آید، بخصوص آنچه در این سالها به علت رواج سهل الوصول دستگاه های صوتی و امکانات نمایشی و تدارکات نمادین شاهد آن هستیم، می باید به نکته مهمی توجه کنیم و آن این که نوآوری‌های بی مبنا و بی تاریخ می توانند هسته اصلی و محتوائی پیام آئین های عاشورایی را تحت الشعاع خود قرار دهند و اصالت و روح آنها را مخدوش و حتی ضایع کنند. نوآوری ها اساساً وقتی مطلوب اند که از ریشه های قویم و قدیم مایه گرفته و تغذیه شده باشند.

کسی که شعر کهن و کلاسیک را خوب نداند و هضم نکرده باشد، شعر نو خوب و ماندگار و مؤثری نیز نخواهد توانست سرود. و اگر هم بسراید و شعر او حتی رواج مقطعی و مصنوعی هم پیدا کند، زود از خاطرها خواهد رفت؛ هرچند که در آن مقطع، بر ذائقه هنری و شعری مخاطبان تاثیر منفی خواهد گذاشت و سطح آن را تنزل خواهد داد.

به هیچ روی تصادفی نیست که پس از گذشتن چند قرن، مرثیه های محتشم کاشانی همچنان صدر نشین محفل دلهای سوگواران امام (ع) است، و بی جهت نیست که ریتم ها و ملودی های حامل آن اشعار در مراسم ماه محرم همچنان بر دلهای مشتاقان می‌نشینند و آنها را با خود به آن صحنه های بلاخیز اما شور انگیز پرواز می دهند. همین نوع تأثیر را در آن دسته از نوحه ها یا جلوه های نمادین مراسم محرم که از آزمون زمان و تاریخ موفق بیرون آمده و از ریشه های اصیل آن مایه می گیرند نیز می بینیم.

امــا متأسـفانه بـسیاری از ریتم ها، ملودی ها، واژه ها، ترکیـب ها و جمله بندی های نوحه هــایی که این روزهـا در آئین های عزارداری عاشورا، و حتی گاه متأسفانه از صدا و سیما، فضای کوچه و خیابان و شهر های ما را پر می کند؛ نه به لحاظ صورت (فرم) و نه به لحاظ اشارات و تصویرسازی های محتوایی، نسبت درستی با هسته محتوایی احترام انگیز پیام عاشورا و صحنه تکان دهنده معنوی آن روز تاریخی ندارند. بسیاری از نوآوری ها در نمـادسازی هایی که این روزها در بعضی نقاط کشور مرسوم شده اند نیز همین مشکل را دارند. در این میان، رسانه های جمعی می توانند از راه آموزش درست، به تعمیق فهم عمومی از مجموعه عناصر ریشه دار این سنّت و ابزارهای ادبی و نمایشی و موسیقایی وزین و متناسب با شأن و حرمت مراسم سوک امام بپردازند.

البته شرط اول این کار آن است که خود آموزش دهندگان در رسانه ها، به خصوص در صدا و سیما، از عمق و دانش و بینش تاریخی و دینی و هنری و ادبی لازم برای این کار برخوردار باشند و انگیزه آنان در برنامه سازی ها صرفاً سفارشی و دستوری نباشد. احساس خجستگی و برکت پیام عاشورا در توده مردم شریف و معتقد، محتاجِ درك ظرافت های چند بعدی اعتقادی و عاطفی موضوع است كه به نوبه خود محتاج آموزش های متین و دور از تحمیل و تعصب و تحقیر است تا از آن راه فهم خود را از احساسات معنوی یكدیگر و آگاهی های خود را به حریم های حرمت اعتقادات همدیگر افزایش دهیم.

مشاركت صمیمانه طبقات مختلف فكری و اعتقادی جامعه در این آموزش متقابل، نشانه بلوغ مدنی است. نوع مدیریت ملی ما در تطبیق سنت اعتقادی و عاطفی بزرگداشت خاطره شهادت امام حسین، یكی از میدان های تمرین برای نمایش این بلوغ است. زیرا توده مردم به این سنّت، البته با اختلاف درجات، نه فقط تعلق اعتقادی، كه تعلق عاطفی دارند و این موضوعی ظریف و حساس است. دست آورد دیگر این آموزش متقابل، تكمیل فهم ما از نگاه ما به داستان عاشوراست. به طور كلی، ادب مقام و شخصیت امام حكم می كند در مراسمی كه به نام او برگزار می شود، از هرگونه تحمیل بپرهیزیم، همچنان كه خالق عاشورا پرهیز كرد. آنهم در بزرگداشت مردی كه در واپسین شب خود، برای زدودن سایه هرگونه حس پنهان تحمیل، حتی از دوشِ یاران و خاندانِ خود، قامت فتوت برافراشت.

* * *

یكی دیگر از مظاهر ادب عاشورا، برانگیختن حسّ احترام متقابل و زمینه های اخلاقی و نظری میان مسلمانان است. متأسفانه جهل و بی خبری و بی سلیقگی و تعصب های ناروا، در طول تاریخ و در زمانه ما، آتش اختلاف و نزاع های بی حاصل میان فرق اسلامی و شیعه و سنی را دامن زده و گاه صحنه های خسارتبار و گاه شرم آوری از نامهربانی و خشونت پدید آورده و بسیاری از اوقات اسباب کامیابی مغرضان شده است.

باید توجه داشت که این فقط شیعیان نیستند که برای اهل بیت رسول خدا (ص) احترام مخصوص قائل اند. این خاندان پاک نزد عالمان و اهل نظر در همه عالم اسلام مورد احترام خاص اند و باب علم پیامبر (ص) شناخته می شوند. ولی متأسفانه این وجه اشتراک بزرگ کمتر مورد اعتنا و آگاهی قرار گرفته و بالعکس، نقاط اختلاف که بیشتر به مصادیق گذشته تاریخ باز می گردد و به مسائل زندگی امروز مسلمانان چندان مربوط نمی شود، در کانون توجه قرار می گیرد. این سخن که از مرحوم آیت‌الله بروجردی نقل شده است، در این میان بسیار راهگشاست که فرموده بودند: «چرا بر سر خلافت با اهل سنت دعوا می‌كنید كه متعلق به زمان گذشته است. باید روی مرجعیت اهل بیت بحث كنید كه موضوع روز است.»18 شیعیان اهل بیت (ع) را هم خلیفه پیامبر در اداره امور جامعه اسلامی می دانند و هم اولین مرجع فهم دین و احکام آن. سنّیان هرچند به خلافت خاندان پیامبر (ص) معتقد نیستند، اما طبق روایات متواترمورد قبول، حداقل آنان را همواره یک مرجع مطمئن و محترم برای شناختن دین و احکام آن می دانسته اند.

در شرایطی که ایجاد اختلاف میان مسلمانان در دستور کار دشمنان است، حضرت علی (ع) که همه مذاهب اسلامی در میان شیعه و سنی، به شأن و منزلت ممتاز ایشان معترف هستند، می تواند مظهر وحدت و انسجام مسلمانان قرار گیرد.

فهم و تفسیر شیعیان از واقعه غدیرخم با سنّیان متفاوت است، اما «شیعه و سنی در اصل وقوع حادثه غدیر و عظمت شخصیت امیرمؤمنان، هم نظرند و آحاد امت اسلامی، حضرت علی بن ابیطالب (ع) را نقطه عالی و قله دست نیافتنی علم و تقوا و شجاعت می دانند.»19 آن حضرت و میراث تعالیم او متعلق به همه مسلمانان است، پس به خصوص «در شرایطی که ایجاد اختلاف میان مسلمانان در دستور کار دشمنان است، حضرت علی (ع) که همه مذاهب اسلامی در میان شیعه و سنی، به شأن و منزلت ممتاز ایشان معترف هستند، می تواند محور وحدت و انسجام مسلمانان قرار گیرد» 20 نه اسباب تفرقه و جدایی و تخریب یگدیگر. مراسم عاشورا و زنده کردن یاد آزادگی ها و بزرگی های حسین و یاران او (ع) هم همین حکم را دارد. از بعضی فرق متعصب و جاهل که بگذریم، نگاهی به جوامع اسلامی مصر، سوریه، تونس، مراکش، الجزائر و دیگر بلاد شمال آفریقا و نیز سرزمین های شرق عالم اسلام نشان می دهد که هر گونه اتصال به نام و نشان و شجره تاریخی اهل بیت پیامبر (ص) تا چه میزان اسباب افتخار و مورد تکریم همه مسلمانان است.

در عموم بلاد اسلامی، مقابر عالمان و بزرگانی که نسب آنها به خاندان پیامبر (ص) به نوعی اتصال دارد، نوعاً زیارتگاه یا محل اعتکاف و عبادت مردم است. مورخان و محدثان بزرگ عالم تسنن به زشتی و پلیدی کار یزید و انگیزه یزیدیان و بزرگی مقام حسین (ع) و خاندان او گواهی داده اند و او را در عزت و مردانگی و شرافت نمونه دانسته اند. نه تنها مسلمانان که بسیاری از شخصیت های آزادیخواه ملل دیگر، مثلاً گاندی رهبر استقلال هند، نیز آزادگی آن بزرگوار را سرمشقی بشری می دانند.

این حس مشترک، بالقوّه این ظرفیت را به وجود می آورد که بزرگداشت خاطره عاشورا را اسباب پیوند معنوی بیشتر مسلمانان و اتصال هماهنگ آنان به روح تعالیم روس خدا (ص) قرار دهیم. میراث معنوی عاشورا می تواند محور وحدت دلهای ما برای پناه بردن به بزرگی و غیرت و شرافت انسانی و اخلاقی قرار بگیرد که به خصوص در زمانه ما یک ضرورت است. شیعیان موظف اند از این فرصت برای معرفی عمیق و درست درسهای واقعه عاشورا برای همه فرق دیگر اسلامی بهره بگیرند.

کسی نمی خواهد بگوید که اختلاف فهم و جای پای آنها در تاریخ اسلام و تاریخ معارف اسلامی وجود ندارد. بدیهی است که وجود داشته و دارد؛ اما تبدیل اختلاف در فهم و نظر به دشمنی و درگیری و خشونت و بی حرمتی چه منطقی دارد؟ و چه نفعی برای ما و اعتقادات ما دارد؟ نادیده گرفتن این همه وجوه اشتراک میان شیعه و سنی و بزرگ کردن اختلافات در فهم و تفسیر معارف دینی، و کشانیدن این اختلافات به مرز بدگویی و تهمت به یکدیگر در کتاب ها و مقالات و سخنرانی ها، نه تنها هیج دردی را دوا نمی کند که خود ریشه بسیاری دردهاست. «همه بدانند كه این گونه كتاب ها، هیچ شیعه ای را سنی نمی كند و دل هیچ یك از اهل تسنن را جذب عقاید شیعه نخواهد كرد . . .

اگر كسی تصور می كند كه با بدگویی و تهمت به اهل تسنن می تواند از شیعه دفاع كند، بداند كه جز برانگیختن آتش دشمنی، هیچ نتیجه ای نخواهد گرفت» 21 ، «دارند از همین شکاف ها استفاده می کنند و می خواهند آن را توسعه بدهند؛ برای این که بر سرنوشت کشورهای اسلامی مسلط شوند.

هرکس در این راه به آنها کمک کند، پیش خدای متعال محسوب با آنهاست. و این مؤاخذه عجیبی دارد از سوی پروردگار عالم. خیلی باید مراقب بود . . . بدانید تحریک عواطف مذهبی برادران اهل سنت کار بسیار خطا و گناه است؛ این را به عنوان یک اصل بپذیرید.»22 این اصل به ما حکم می کند که مراسم و شعائر محرم و عرض ادب به سالار شهیدان را طوری برنامه ریزی و اجرا کنیم که موجب تقویت مبانی این احترام مشترک شیعه و سنی به آن بزرگوار و خاندان رسول خدا (ص) باشد. 23

* * *

در روزهای سرد این پاییز متصل به زمستان، یاد امام حسین (ع) و عاشورای او برای ما بهار توجه به بزرگی، سرفرازی و خیزش روح آزادگی است، دامن در دامن پر از عطر شرف و آزادگـی. در یك بستر متین و امن، مفاهیم بنیانی اعتقادی ما و سنت های آئینی ما می توانند به غنای متقابل هم كمك كنند تا در نتیجه بتوانیم احترام و اخلاق و تفاهم و زیبایی و معنویت و توسل به ارواح مقرّبان حضرت حق را به یكدیگر هدیه كنیم.

تن تیره همچو زاغ است و جهان تن زمستان

كه به رغم این دو ناخوش ابدا بهار بادا

غرض، توسلی بود و عرض ادبی از این كمترین به مقام امام و یاران عاشورایی او که سلام بر آنان باد.

پی نوشت ها:

1ــ سوره مائده، 13

2ــ مولانا، مثنوی

3ــ مولانا، غزلیات شمس

4ــ سوره مریم:31

5ــ نگاه كنید به: مفردات راغب و المیزان، ذیل آیه 92 از سوره انعام (جلد 7، ص 429-434)

6ــ سوره نمل، أیه 7و8.

7ــ سوره قصص، آیه 30

8 ــ این دعوت یكی از معانی باطنی آیه ای است كه در بیان داستان قوم سباء در قرآن آمده است. سوره سباء، آیه 18

9ــ كما باركت علی ابراهیم و ال ابراهیم" علی محمد و ال محمد "و بارك

10 ــ سوره انعام: 92و155، انبیاء: 50، ص: 29

11 ــ سوره دخان، آیه 3

12ــ سوره نور، آیه 35

13ــ سوره نور، آیه 61

14ــ سوره نمل، آیه 7و8

15ــ جمله معروف امام خطاب به حر: "انت حرّ كما سمّتك امّك"

16ــ از مرحوم حسین منزوی

17ــ اوائل اسفندماه1379 (فوریه 2001)،سفیر پاكستان در یونسكو مرا برای شركت در همایشی در تاریخ پنجم آوریل به پاكستان دعوت كرد. در پاسخ، به عذر گفتم كه چون این روز مصادف با عاشوراست، می خواهم در ایران باشم. با حساسیت بسیار از یادآوری این تقارن زمانی تشكر كرد و گفت كه در پاكستان هم در روز عاشورا حال و هوای دیگری در كار است كه مناسب برگزاری این همایش نیست. بعد هم با دولت خود تماس گرفت و تاریخ برنامه را تغییر دادند.

18ــ هاشمی رفسنجانی در همایش اجتهاد در دوره معاصر، خبرگزاری فارس، 2 دیماه 1387

19 تا 22 ــ از سخنان رهبری به ترتیب در مراسم عید غدیر، 26/9/1387، به مناسبت میلاد علی (ع)، 26/4/1387 ، در مراسم عید غدیر، 26/9/1387 ، در دیدار با کارگزاران فرهنگی و اجرائی حج ، 23/8/1386

23ــ در سال 2006 در سفری كاری كه به الجزائر داشتم، به زیارت زاویه علی بن یوسف در میان كوهستان هایی كه تا پایتخت حدود سه ساعت راه بود رفتم. این زاویه قدمتی 800 ساله دارد. «زاویه» عنوان مكان هایی مذهبی است كه مردم در آن تجمع و بیتوته می كنند و به ذكر و عبادت می پردازند. این زوایا در طول 132 سال استعمار الجزائر توسط فرانسه پایگاه های حفظ شعائر و علائق و توجهات دینی مردم بوده اند و الآن هم هستند.

از متولی آنجا پرسیدم كه دلیل علاقه مردم به علی بن یوسف كه این زاویه به نام اوست چیست؟ گفت علت آن این است كه علی بن یوسف از اولاد حسین بن علی بوده است.

بعد مرا به اتاقی برد كه مزار علی بن یوسف از 800 سال قبل در آن بود و شجره نامه او كه تا امام حسین (ع) می رسید، گرداگرد مزارش نوشته شده بود. وزیر وقت فرهنگ الجزائر، خانمی بود، اهل شهری كه این زاویه در جوار آن قرار داشت.

آویزه گردنبندش كه بر روی لباس انداخته بود، پنجه ای از طلا بود به شكل پنجه هایی كه ما در محرم در علامت ها یا بر سر علم ها و یا كاسه های آب نذری با فلز درست می كنیم. پرسیدم این چیست؟

گفت: پنجه فاطمه است.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: