تاریخ ادبیات فارسی / دكتر محمدجعفر یاحقی

1393/8/7 ۰۸:۰۴

تاریخ ادبیات فارسی / دكتر محمدجعفر یاحقی

تاریخ ادبیات، چنان كه از نام آن پیداست، شامل دو بخش است: تاریخ و ادبیات. تاریخ را در اینجا به اختصار می‌توانیم سرگذشت چیزی را با توجه به ریشه‌ها و علل و عوامل آن چیز بدانیم؛ اما ادبیات به ویژه در سنت ایرانی مفهومی وسیع است كه قدری نیاز به توضیح دارد: برخی «مجموعه‌ آثار مكتوب و بر جای مانده به هر زبان از روزگار نخست تا زمان حال» را ادبیات آن زبان می‌دانند. این تعریف تا حدی نارساست، برای آنكه اولاً ادبیات شفاهی و غیرمكتوب را شامل نمی‌شود، ثانیاً با این تعریف، گویا زبان و ادبیات یكی دانسته شده است، برای آنكه بنا بر این تعریف، باید حتی كتابهایی را كه در مورد علوم مختلف تألیف شده از ریاضی و پزشكی و فیزیك گرفته تا فلسفه و هنر و دین، جزو ادبیات محسوب بداریم.

 

تاریخ ادبیات، چنان كه از نام آن پیداست، شامل دو بخش است: تاریخ و ادبیات. تاریخ را در اینجا به اختصار می‌توانیم سرگذشت چیزی را با توجه به ریشه‌ها و علل و عوامل آن چیز بدانیم؛ اما ادبیات به ویژه در سنت ایرانی مفهومی وسیع است كه قدری نیاز به توضیح دارد: برخی «مجموعه‌ آثار مكتوب و بر جای مانده به هر زبان از روزگار نخست تا زمان حال» را ادبیات آن زبان می‌دانند. این تعریف تا حدی نارساست، برای آنكه اولاً ادبیات شفاهی و غیرمكتوب را شامل نمی‌شود، ثانیاً با این تعریف، گویا زبان و ادبیات یكی دانسته شده است، برای آنكه بنا بر این تعریف، باید حتی كتابهایی را كه در مورد علوم مختلف تألیف شده از ریاضی و پزشكی و فیزیك گرفته تا فلسفه و هنر و دین، جزو ادبیات محسوب بداریم.

حقیقت این است كه در روزگار ما ادبیات مفهوم خاص‌تر و تعریف ویژه‌تری پیدا كرده كه بر اساس آن، آثار ادبی از دیگر آثار مكتوب متمایز شده است؛ زیرا امروزه قلمرو ادبیات را به نوشته‌های خلاق یعنی شعر و نثرهای داستانی، نمایشی و نوشته‌های ذوقی منحصر می‌كنند، گذشته از آن، بخشی از ادبیات را هم ادبیات شفاهی یك ملت تشكیل می‌دهد كه می‌تواند نوشته یا نانوشته باشد. اما در گذشته واژه «ادبیات» در ایران بیشتر بر ادبیات رسمی اطلاق شده و در یك دایره وسیعتر تمام آثار مكتوب را اعم از سنگ‌نبشته‌ها و آثار علمی، دینی، تاریخی، اخلاقی و هنری در بر می‌گرفته است.

ادبیات را «آیینه فرهنگ و تمدن یك ملت» معرفی می‌كنند؛ زیرا تمام وجوه مدنیت ملتها معمولاً در آثار مكتوب و خلاق آن جلوه‌گر می‌شود. در واقع ادبیات ملی یك قوم به ویژه در اقوام كهنسال در كنار سنتهای هنری و فنی بازمانده از روزگاران پیشین، مجموعه فرهنگ‌ و تمدن آن قوم را تشكیل می‌دهد. وقتی ما ادبیات یك ملت كهنسال را می‌خوانیم، خود به خود با فرهنگ و پیشینه تمدنی آن ملت نیز آشنا می‌شویم. عكس این هم صادق است؛ هرگاه بخواهیم ملتی را با مجموعه تمدن‌ و فرهنگ آن بشناسیم، ادبیات آن ملت به عنوان یكی از منابع خوب و كارآمد در كنار دیگر آثار و منابع می‌تواند به ما كمك كند. از این رو ایران‌شناسانی كه بخواهند تاریخ و فرهنگ ایران را خوب بشناسند، از شناختن ادبیات فارسی كه آیینه این تمدن است، ناگزیر خواهند بود. به عبارت بهتر ایران‌شناسانی در كار خود موفق هستند كه ایران را از دریچه ادبیات آن بشناسند.

تاریخ هر علم معمولاً با سرگذشت آن علم و فراز و فرودهایی كه پشت سر گذاشته سر و كار دارد؛ اما باید دانست كه آگاهی از این فراز و فرودها بی‌توجه به علل و عوامل آنها، كفایت نمی‌كند؛ امروز در بررسیهای تاریخی علت‌یابی حوادث و پیدا كردن دلایل بروز یا عدم ظهور یك جریان اجتماعی، از اهمیت بالایی برخوردار است.

با این مقدمه شاید بتوان گفت منظور ما از تاریخ ادبیات فارسی نگاهی به تحولات و علل بیرونی و درونی تغییرات ادبی و نحوه ارتباط آن با جریانهای اجتماعی ایران است، به طوری كه مثلاً‌ نشان بدهیم كه چگونه و چرا یك اثر بزرگ ادبی پدید می‌آید و یا در دوره‌ای ادبیات رو به كمال می‌رود یا در سراشیب سقوط قرار می‌گیرد. در این نگاه ادبیات فارسی، به رغم عبور از بریدگی‌ها و گسست‌های تاریخی، جریانی مستمر و واحد به نظر می‌رسد كه تحت تأثیر عوامل تند و كندكننده بیرونی مانند حوادث مهم تاریخی و اجتماعی تحول خاص خود را پشت سر می‌گذارد.

 

تحولات ادبی

منظور از تحولات ادبی تنها تحول در فرم و ویژگیهای زبانی نیست. آنچه در این بررسی ما تحول نامیده‌ایم، عبارت است از ابتكارات تازه در مسیر برخورد با زندگی و شیوه‌های تفسیر آن به زبان ادبی، كه البته ممكن است این ابتكارات درونی، در قالب و بیرون الفاظ هم تازگیهایی را سبب شود. مجموع این ابتكارات فكری و ذوقی و زبانی به جریانی منتهی می‌شود كه اصطلاحاً «سبك» یا «مكتب» نامیده می‌شود. شاعران و نویسندگانی كه دنیای اطراف خود را بتوانند درست كشف كنند و در برابر آن واكنش فكری مناسبی از خود نشان دهند و این واكنش را به یك جریان ادبی تازه مبدل كنند، ادیبان صاحب سبك و جریان‌ساز نامیده می‌شوند.

آشنایی با سیر ادبیات فارسی با این نگاه اگر برای دانشجویان ایرانی كه در این سرزمین چشم گشوده و از همان آغاز با زبان فارسی انس گرفته‌اند، لازم باشد، برای دانشجویان خارجی كه فارسی را احتمالاً در بزرگسالی و به عنوان زبان دوم یا چندم آموخته‌اند و نیز برای آنها كه می‌خواهند از این دریچه با ملتی بزرگ و تاریخی ارتباط برقرار كنند، واجب خواهد بود. همه ایران‌شناسان بزرگ در طول نزدیك به دویست سال اخیر همین كه با زبان فارسی آشنا شده و توانسته‌اند از ظرایف ادبی این زبان لذت ببرند، با شیفتگی سر به دامان ادب و فرهنگ این دیار گذاشته و با شیدایی و عشق و اعتقاد به قلمرو ایران‌شناسی دل داده‌اند.

آشنایی با فراز و فرود و جلوه‌های گوناگون و گاه متضاد فرهنگی و ادبی این سرزمین و در عین حال مشاهده چاره‌بینی‌های هنری و ترفند‌های فرهنگی این ملت برای عبور از گردنه‌های بزرگ تاریخی و دشواریهای اجتماعی كه ادبیات رنگین فارسی جلوه‌گاه صادق آن است برای هر خواننده‌ای می‌تواند لذت‌بخش و گاه شگفت‌انگیز باشد.

تاریخ ادبیات فارسی تنها سرگذشت این یا آن شاعر و نویسنده و یا گفتگو از این یا آن كتاب نیست؛ سرگذشت شاعران و نویسندگان است یا گفتگو از كتابها و آثار در داخل یك مجموعه به هم پیوسته موسوم به «ادبیات» است كه در عین حال زندگی اجتماعی و گاهی سیاسی اعصار را هم در خود منعكس می‌كند. هر شاعر یا نویسنده بسته به میزان اهمیت و ابتكاری كه داشته، بر این مجموعه چیزی افزوده است و خود از میراث تاریخی پیشینیان سهمی برگرفته و به گونه‌ای متناسب با دریافت روزگار خویش به آیندگان تحویل داده است.

بررسی جریان مستمر این جویبار، كه از گذشته‌های دور در این سرزمین آغاز شده و به سوی آینده در حركت است، موضوع تاریخ ادبیات فارسی را تشكیل می‌دهد. در این رهگذر سخن از زبان فارسی با محدوده متغیر و وسیع آن در دوره‌های تاریخی است و نه ایران با مرزهای جغرافیایی امروزین كه بسیار محدودتر از گستره همیشگی زبان فارسی بوده است.

 

زبان و ادب در ایران پیش از اسلام

در یك تقسیم‌بندی كلی، می‌توانیم ادبیات فارسی را به دو بخش مكتوب و شفاهی تقسیم كنیم: با این توضیح كه عمر ادبیات شفاهی بسیار درازتر از ادبیات مكتوب یا رسمی است و می‌تواند به زمانی بازگردد كه مردمانی برای اولین بار به این زبان ادای مقصود كرده و یا آنچه را در ضمیر خود داشته‌اند، با زبان دل برای خود یا اطرافیان خود بیان كرده‌اند. این امر به دوره‌های پیش از استفاده از خط در قلمرو زبان فارسی یعنی هزاران سال پیش باز می‌گردد.

فرهنگ ایران مثل بسیاری از ملل دیگر بنیاد شفاهی داشته است و سنت شفاهی تا كمتر از یك قرن پیش در ایران و در قلمرو زبان فارسی غلبه داشته و هنوز هم شاید بنیادهای آن در میان قبایل و برخی از روستاییان ایران و سایر سرزمینهای فارسی زبان مانند افغانستان و تاجیكستان وجود داشته باشد.

در روزگاران بسیار قدیم ادب شفاهی كه سینه به سینه انتقال می‌یافت، بر دو پایه قصه‌‌های دینی و داستانهای قومی استوار بود. نمونه كهن‌ترین باورهای دینی، بعدها در حول زروان، اهوره‌مزدا، اهریمن و مهر شكل گرفت و به ویژه از آیین مزدایی به زردشتی منتقل گردید. نمونه داستانهای ملی همان است كه سینه به سینه تا دوره تاریخی پیش آمده است و در واپسین سالهای عصر ساسانی در خداینامه‌ها و متون پراكنده‌ داستانی دیگر به دوره اسلامی منتقل و سرانجام در كالبد حماسه ملی ایران و در پرتو ذوق خداداد فردوسی به صورت شاهنامه جاودانه شده است. عصر پیش از اوستا را كه بر داستانهای قومی استوار بوده است می‌توان عصر ادب پهلوانی نام‌گذاری كرد.

ادب شفاهی در عصر مادها كه نخستین عصر شناخته شده دوران تاریخی ایران است ادامه یافت و در دوره هخامنشی هم (كه خط و كتابت آشكار شده بود) به موازات آن دنبال گردید. در دوران هخامنشی(559 تا 321 ق.م) در ایران خط میخی، كه از الفبای بابلی گرفته شده و از دوره مادها در ایران با آن آشنا شده بودند، رواج یافت. سنگ‌نبشه‌هایی به این خط در بیستون، تخت جمشید‌، نقش رستم و جاهای دیگر ایران باقی مانده است. هر چند ممكن است برخی در همین سنگ‌نبشه‌ها و الواحی كه به خط میخی باقی مانده، نوعی شعر و سخن منظوم تشخیص داده باشند، اما به واقع باید ادبیات مكتوب و رسمی ایران را كه به موازات ادبیات شفاهی پدید آمد به عهد زردشت و اوستا كتاب مقدس زردشتیان بازگردانیم.

در اینكه زردشت در چه زمانی می‌زیسته و دین آسمانی خود را كی بر ایرانیان آشكار كرده است،‌ میان پژوهشگران اختلاف نظر است؛ اما قطعاً‌ زمان زندگانی وی از هزار تا ششصد قبل از میلاد نزدیكتر نبوده است. بخش آغازین كتاب اوستا كه به خط و زبانی دینی و ساده به نام اوستایی نوشته شده است، یعنی گاتها یا گاهان(به معنی سرودها) عبارت است از نیایشهای زردشت كه به طور قطع و مسلم به زبان شعر بوده است.

ادبیاتی كه از رهگذر آیین زردشتی، توسط مغان در ایران پدید‌ آمد، عرصه فرهنگی ایران را دگرگون كرد؛ به طوری كه آثار آن در ادب ایرانی پس از اسلام به صورتی گسترده نیز استمرار یافت. از آن میان می‌توان به ادبیات رؤیا یا خوابگزاری و داستانهای شاهان و پهلوانان اشاره كرد كه آثار فارسی دوره اسلامی نیز از آن سرشار است. گذشته از شاهنامه، در شعر بسیاری از شاعران پارسی زبان به ویژه حافظ شیرازی نشانه‌های فراوانی از ادبیات مزدیسنا دیده می‌شود همان كه در كتاب شادروان دكتر محمد معین با عنوان مزدیسنا و ادب پارسی(چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1384) موضوع پژوهشی مستقل قرار گرفته است.

آیین مهری یا میترایی كه بعدها به سواحل مدیترانه و از آنجا به رُم باستان انتقال پیدا كرد و در اوایل مسیحیت این آیین آسمانی را تحت تأثیر قرار داد از طریق نمادها و اسطوره‌هایی كه به آن مربوط می‌شد، در ادب دوره‌های بعد آثار آشكاری بر جای گذاشت.

در دوره هلنی یا عصرحاكمیت جانشینان اسكندر، ادبیات ایرانی از رهگذر ارتباط با یونان به سرچشمه‌های ادب هلنی متصل شد و زمینه برای تحول انواع جدیدی از داستان و نمایش در ایران فراهم گردید. گرایش به عصر هلنی یا یونانی‌مآبی تا دوره پارتی نیز ادامه داشت. ادبیات عصر پارتها یا میراث ادب اشكانی كه مركز حكومت آنان در شرق ایران بود، به مراتب غنی‌تر و روشن‌تر از دوره‌های پیش است.

در عصر اشكانی ادبیات پهلوانی گسترش یافت و حماسه ملی ایران تكوین گردید. از این دوره برخلاف عصرهای پیشین متون مشخص ادبی بر جای مانده كه قضاوت درباره ادب پارتی را برای محققان آسان‌تر می‌كند؛ به عنوان نمونه منظومه «درخت آسوریك» كه مناظره‌ای است میان درخت خرما و بز، به زبان پهلوی شمالی (اشكانی) است كه از این دوران باقی مانده است. «یادگار زریران» حماسه پارتی دیگری است كه به عنوان یادگاری گوسانی و یكی از كهن‌ترین نمایشنامه‌های ایرانی از آن یاد شده است. اصل كتاب «ویس و رامین» كه در دوره اسلامی به دست فخرالدین اسعد گرگانی به نظم فارسی ترجمه شدـ از منظومه‌های غنایی عصر پارتهاست كه در نوع خود شهرت و اعتبار ویژه‌ای یافته است. در عصر پارتی گوسانها یا روایان و خنیاگران دوره گرد، در استمرار حماسه‌های ایرانی تا عصر ساسانی سهم عمده‌ای داشتند.

در پایان عصر اشكانی اندیشه‌های مانویت به تدریج در حال شكل‌گیری بود. مانی هنرمند ایرانی، آیین فراگیر و جهانی خود را كه بنیادی اشكانی داشت، در آغاز دوره ساسانی آشكار كرد. تأثیر این آیین در تفكر و ادبیات منطقه بین‌النهرین و بعدها تركستان و سین كیانگ چین امری مسلم و مورد اتفاق همه پژوهشگران است. مانی كه آیینش سخت تحت تأثیر آیینهای گنوسی بود، در كتاب «شاپورگان» اصول عقاید خویش را كه به اعتراف خود او چیزی جز آنچه دیگر پیامبران آورده بودند نبود مطرح ساخت. با آنكه عده زیادی از شاهان و شاهزادگان ساسانی به مانی گرویدند، ظاهراً وی به دلیل نفوذ سنتی بیش از حد مغان و تشكیلات موبدان نتوانست آیین خود را به صورت دین رسمی ساسانیان درآورد و اندكی بعد به دلیل اخلافی اساسی كه با ساسانیان پیدا كرد از سوی آنان سركوب شد و پیروان او به تركستان متواری شدند؛ جایی كه قرنها بعد در اوایل سده بیستم در منطقه تورفان، متون مختلفی از این آیین كشف گردید و زمینه تازه‌ای از مطالعات دین‌شناسی ایرانی را پیش روی ایران شناسان قرار داد.

مانی دركتاب معروف خود ارژنگ یا ارتنگ از نوشتار و تصویر، در كنار هم استفاده می‌كرد. به همین جهت در ادبیات و نقاشی اعصار بعد از خود تأثیر آشكاری برجای گذاشت. از آن گذشته شعر مانوی نیز با آواز و همخوانی همراه بود و با موسیقی پیوندی استوار داشت. اصولاً در ادبیات عصر ساسانی غلبه با موسیقی بود و شعر همواره به عنوان ابزاری در دست موسیقی‌دانان قرار داشت. این نسبت در دوره اسلامی برعكس شد و به دلیل پاره‌ای محدودیتها كه در اسلام برای گونه‌هایی از موسیقی وضع شده بود، شعر به كلی بر موسیقی غلبه پیدا كرد.

متنهای ادبی بازمانده از زبان پهلوی ساسانی آنقدر زیاد است كه ناگزیریم برای رعایت جانب اختصار به ذكر یك تقسیم بندی كلی و اشاره به نام برخی از مهمترین آنها اكتفا كنیم. این آثار به چند دسته كلی تقسیم می‌شود:

 

1ـ آثار دینی، مانند:

ـ گزیده‌های زاداسپرم، در موضع آفرینش و رستاخیز از زاداسپرم هیربد سیرجان و كرمان درقرن سوم هجری/نهم میلادی

ـ دادستان دینی، از منوچهر برادر زاداسپرم، شامل پرسشهایی در موضوعات فلسفی.

ـ رایهای مینوی خرد، شامل پرسش و پاسخهایی در مورد خرد كه با رویكردی مبتنی بر شیفتگی نسبت به عقل و خرد از آن گونه كه در مقدمه شاهنامه فردوسی می‌بینیم، نوشته شده است.

2ـ اندرزنامه‌ها و متون آموزشی، مانند: اندرز خسرو قبادان، اندرز آذرباد مارسپندان، پندهای زردشت، یادگار بزرگمهر بختگان، اندرز اوشنر دانا.

3ـ متنهای مربوط به آداب و رسوم، شایست و نشایست، روایات پهلوی و ارداویرازنامه، كه داستان سفر ارداویراز پرهیزكار و ماجرای سفر او در عالم رؤیا به جهان دیگر است. زمان نگارش آن را روزگار پس از خسرو انوشیروان دانسته‌اند. سپس زردشت بهرام پژدو (وفات: بعد از 677 هجری/ 1278م) شاعر زردشتی سده هفتم/ سیزدهم ایران آن را با نام ارداویرافنامه به شعر پارسی ترجمه كرده است.

4. متنهای داستانی، مانند: خسرو قبادان و ریدك، یادگار زریز یا زریران، كارنامه اردشیر بابكان.

 

زبانهای ایرانی

زبانهای ایرانی در اصطلاح به گروهی از زبانها و لهجه‌ها اطلاق می‌شود كه از نظر ویژگیهای زبانی وجوه مشتركی دارند و لزوماً در قلمرو جغرافیایی ایران كنونی نمی‌گنجند. زبانهای ایرانی شاخه‌ای از گروه زبانهای «هند و ایرانی» هستند كه خود شاخه عمده‌ای از زبانهای هند و اروپایی محسوب می‌شود. شاخه هند و ایرانی خود به دو شاخه هندی و ایرانی تقسیم می‌شود. از لحاظ تحول تاریخی برای زبانهای ایرانی می‌توان سه دوره مشخص قائل شد: 1) دوره باستان، 2) دوره میانه، 3) دوره جدید.

1. دوره باستان از دورانی آغاز می‌شود كه نخستین آثار زبانهای ایرانی به وجود آمده است؛ یعنی از زمان تألیف گاتها (حدود سده 12 تا 10 ق.م) و تا اواخر دوره هخامنشی (حدود 300 ق.م) ادامه پیدا می‌كند.

ـ زبان اوستایی متعلق به شرق و شمال شرق كه كتاب اوستا به این زبان نوشته شده است.

ـ زبان فارسی باستان در جنوب‌غرب ایران معمول بوده و كتیبه‌های هخامنشی به این زبان نوشته شده است. خط فارسی باستان میخی بود كه از خط ایلامی گرفته شده بود.

2 دوره میانه از اواخر عصر هخامنشی (حدود 300 ق.م) تا اوایل عهد اسلامی (سده هفتم میلادی) ادامه داشت و به خط پهلوی نوشته می‌شد. نگارش به این خط در سده‌های نخستین اسلامی هم معمول بود. گفتنی است معمولاً برای تمیز زبان این دوره از دوره‌های دیگر، آن را «پهلوی» می‌نامیدند. این زبان به دو شاخه شمالی (یا پارتی و اشكانی) و جنوبی (ساسانی) تقسیم می‌شد.

3ـ دوره جدید از اواخر دوره ساسانی آغاز شده و تا كنون هم ادامه دارد. مهمترین شاخه زبان این دوره «فارسی» است. زبانها و لهجه‌های ایرانی موجود در روزگار ما مانند كردی، بلوچی، گیلكی، مازندرانی و غیره نیز به این دوره تعلق دارند.

بر اساس این دوره‌بندی زبان فارسی هم به سه دوره: باستان، میانه و جدید تقسیم می‌‌شود. باستان از نظر تاریخی همان دوره خط میخی است كه به زبان آن دوره «فارسی باستان» هم گفته می‌شود. زبان دوره اشكانی و ساسانی كه با خط پهلوی هم نوشته می‌شده، فارسی میانه یا پهلوی نامیده می‌شود، كه به دو بخش شمالی (یا اشكانی) و جنوبی (یا ساسانی) تقسیم می‌گردد و بالاخره فارسی جدید كه از دوره اسلامی به این نام نامیده شده و خط آن با خط زبان عربی یكسان است.

*كلیات تاریخ ادبیات فارسی

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: