جعفری دهقی: به اعتقاد ایرانیان، خداوند جهان را جهانی سرشار از صلح و آشتی و جهانی پر از آزادی آفریده است

1393/7/5 ۱۴:۱۴

جعفری دهقی: به اعتقاد ایرانیان، خداوند جهان را جهانی سرشار از صلح و آشتی و جهانی پر از آزادی آفریده است

دبا: به مناسبت روز 21 سپتامبر (برابر با سی‌ام شهریور) ــ‌ كه «روز جهانی صلح» نام گرفته است‌ ــ مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی با همکاری نمایندگی سازمان ملل در ایران، همایش روز جهانی صلح با حضور و سخنرانی تعدادی از استادان متخصصِ حقوق و حقوق سیاسی برگزار کرد. متن زیر مشروح سخنان دکتر جعفری دهقی است که در این همایش بیان شد.

 

دبا: به مناسبت روز 21 سپتامبر (برابر با سی‌ام شهریور) ــ‌ كه «روز جهانی صلح» نام گرفته است‌ ــ مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی با همکاری نمایندگی سازمان ملل در ایران، همایش روز جهانی صلح با حضور و سخنرانی تعدادی از استادان متخصصِ حقوق و حقوق سیاسی برگزار کرد. متن زیر مشروح سخنان دکتر جعفری دهقی است که در این همایش بیان شد.

 

به نام خداوند جان خرد

سپاسگزارم از مرکز دائرةالمعارف که چنین فرصتی را فراهم آورده، بحث بنده کمی متفاوت است به این معنا که چون تخصص بنده مربوط به زبانها و فرهنگ ایران باستان است و دیگر به شواهد تاریخی که ایرانیان در باب صلح چه می‌گفتند و دیگر آموزه‌های ایرانیان و سرانجام حاصل این مطالب در شاهنامه فردوسی که باز ما تأکید حکیم طوس را به این بحث مهم یعنی صلح آشتی می‌بینم.

در اسطوره آفرینش، به اعتقاد ایرانیان، خداوند جهان را جهانی سرشار از صلح و آشتی و جهانی پر از آزادی آفریده است در واقع آن آرمانی ایرانیان به این شکل متجلی شده و جهان آفریده خداوند به این نحو توصیف کرده‌اند که این جهان، جهانی است بدون مرگ و بیماری و درد و جهانی است سرشار از عدالت.

اما متأسفانه وقتی این جهان آفریده می‌شود اهریمن که در واقع در جهان تاریکی و ظلمت و نادانی به سر می‌برد با دیدن این جهان به آن حسد می‌ورزد و به این جهان یورش می‌آورد در واقع اهورا مزدا همان خدای یکتا در ایران باستان بوده تصمیم می‌گیرد برای دفاع از این جهان روشنی و این جهان صلح آمیز جهان مادی را بیافریند و به این ترتیب آفرینش شش گانه یا هفت‌گانه صورت می‌گیرد آسمان به منزله سپری است در مقابل یورش اهریمن.

زمین، گیاه، حیوان و انسان مراحل مختلف آفرینش است که اتفاق می‌افتد. اما یک نکته خیلی جالب این است که این آفرینش فرشته‌ای هم برای نگهبانی از صلح آفریده می‌شود. و این فرشته به اسم «وَهومَنَ» یا به فارسی امروز «بهمن» است به معنی اندیشه نیک. چون «من» به معنی اندیشه است.

این فرشته دائم در طول تاریخ ایران باستان در تفکر ایرانیان نگهبان صلح است. و ما از این بابت شواهد مکتوب داریم. در کتابی که به نام دینکرد که در واقع دانشنامه ایران باستان است. این فرشته را معرفی می‌کند و می‌گوید:

بهمن شاخه سفیدی با دست می‌برد که مینوی آشتی بود. و نمودار این بود که اندر جهان این گونه باید رفت تا هر کس را آشتی بود (یعنی شاخه سپید نماد صلح و آشتی بود و نشان می‌داد که باید آشتی در جهان ادامه یابد).

باز در جاهای دیگر که من سعی می‌کنم این نمونه‌ها را به اختصار عرض کنم. در کتاب دیگری به نام بندهش که در واقع به معنی اساس آفرینش جهان است به این مسله اشاره می‌شود که: خویشتن‌داری بهمن (وظیفه بهمن) آشتی‌خواهی و رواج صلح است.

چنین گوید که بهمن نیک نیرومند آشتی بخش (توصیفی است که از این فرشته شده است) او را نیرومند این سپاه یزدان و نیز آن آزادگان چون آشتی کنند به سبب بهمن است (یعنی این فرشته باعث آشتی و صلح می‌شود) که به میان ایشان رود و سپاه دیوان و چون ناآشتی آورند و نابود گرداند به سبب بهمن است که میان ایشان نرود. بهمن را آشتی این که به همه آفریدگان فرمان آشتی دهد.

نکته جالب این که ایرانیان باستان معتقد بودند، نبود آشتی و صلح یکی از نشانه‌های آخر زمان است همان طور که ما در اسلام واقعاً به این اتکا می‌کنیم و می‌گویم: ظلم فراوان می‌شود، این را ما در اندیشه ایرانیان باستان هم می‌بینیم. از میان رفتن آشتی و رواج جنگ نشانه چیرگی دیو خشم و ظلمت و تیرگی در پایان جهان است که زمینه آمدن منجی آخر زمان خواهد بود.

به خاطر همین طرز فکر بوده است که به هر حال زمان حاکمان دوره باستان هم بنا به شواهد تاریخی و شواهدی که مورخین باستان به دست داده‌اند آنها اسرار و تاکید بر تبعیت از این اندیشه را داشته‌اند و ما وقتی که تاریخ را نگاه می‌کنیم و گزارشهای تاریخی را همواره ایرانیان حمله کننده و بر هم زننده صلح نبودند. بلکه همواره مدافع سرزمینشان بوده‌اند یکی از این کسانی که یک چهره جهانی است کورش است. می‌دانیم که کورش بدون جنگ وارد بابل می‌شود چرا که بابلیها از پادشاه خود و از ظلم آن به عذاب آمده‌اند و بنابراین کورش را با آغوش باز می‌پذیرند.

اعلامیه حقوق بشر کورش در جهان بی‌نظیر است و نیازی به اشاره آن نمی‌بینم. داریوش که راه او را ادامه داده است همین تفکر را در کتیبه‌های خود دارد.

برای این که تنوعی باشد یک نمونه از گفته‌ایشان را خدمتتان عرض می‌کنم.

خدای بزرگ است اهورا مزدا که این زمین را آفرید که آسمان را آفرید که مردم را آفرید که شادی را برای مردم آفرید. داریوش شاه  گوید بعضی‌کارهای ناروا کرده شد. (استادان اشاره کردند به عدالت دقیقاٌ مفهوم عدالت را از این کتیبه می‌بیند) آنها را زیبا کردند. در کشورها شورش بود و هر یک دیگری  را می‌زد. به خواست اهورا مزدا کاری کردند که هیچ کس دیگری را نزند بنا بر قانون منع توانا ضعیف را نزند و هلاک نسازد.

جانشین داریوش و فرمانرویان بعدی هم همین راه را ادامه دادند بعد از آن ما نمونه‌های دیگر از آموزه‌های دینی داریم. که کتب اوستا که در واقع کتاب دینی ایرانیان باستان بوده است و به هر حال سروده‌ای بسیار ارزشمند بوده است. از جمله در ستایش صلح و آشتی.

واژه‌ آشتی که در همان اوستا به شکل آشتیم آمده است یعنی این که آشتی و فرشته آشتی را می‌ستایم من باز عرض می‌کنم که مجبورم نیمه کاره بخوانم و خیلی کوتاه می‌کنم.

در آثار دیگری که در ایران باستان مانده است متون پهلوی است. اینها به هر حال ترجمه‌های اوستا هستند . یا متونی هستند که در مسائل برای ما باقی مانده اند بخشی از این متون اندرز نامه‌های هستند که بسیار قابل توجه هستند.

این اندرزنامه‌ها حاصل تفکر نیاکان ما هستند که بعد‌ها در دوره اسلامی هم به زبان عربی ترجمه شده‌اند و امروز بخشهای از آن را می‌توانیم از آن متون عربی جدا کنیم و بخشی هم همان زبان پهلوی باقی مانده اند. یک نمونه را عرض می‌کنم.

در «مینوی خرد» که یکی از این متون است گفته :که پرسید دانا از مینوی خرد که آن چیست که سزاوار است آن را در مورد هر کس به کار برند. پاسخ این بود: آنچه که در مورد هر کس سزاوار است به کار بردند آشتی و دوستی است.

نکته آخرآنکه فردوسی حاصل تمام این تجربه‌ها را در شاهنامه خود یه خوبی منعکس می‌کند یک نمونه را عرض می‌کنم که ظاهراً جنگی است بین لشکریان ایران با لشکریان توران، در اثر این جنگ قحطی خشکسالی بزرگ اتفاق می‌افتد و اینها مشورت می‌کنند و بزرگان قوم به این نتیجه می‌رسند که علت خشکسالی و فقر و بدبختی که حاصل شده است به خاطر جنگ است. بنابراین با مذاکره و صلحی که انجام می‌شود مشکل از بین می‌رود. البته اینها همه نمادین است.

سخن رفتشان یک به یک همزمان (یعنی دو لشکر)

که از ماست بر ما بد آسمان

زهر دو سپه خاست فریاد و غو

فرستاده آمد به نزدیک زو

که گر بهر ما زین سرای سپنج

نیامد بجز درد و اندوه و رنج

بیا تا ببخشیم روی زمین

سراییم یک با دگر آفرین

سر نامداران تهی شد ز جنگ

ز تنگی نبد روزگار درنگ

بر آن برنهادند هر دو سخن

که در دل ندارند کین کهن

ببخشند گیتی به رسم و به داد (همان عدالتی که اشاره فرمودند )

ز کار گذشته نیارند یاد

چون زین گونه آمد سخن در میان

بزرگان ایران تورایان

نشستند با صلح و گفتند که باز

از کینه با هم نگیرند ساز

چنین است فرمان یزدان

که هرکس برد بر بیگناه

سرش را ببرند بی‌ترس بانگ

سپارند ناپاکدل را به خاک

نتیجه‌ای که فردوسی می‌گیرد این است که بی‌عدالتی و ظلم پابرجا نخواهد ماند و آنچه که سرنوشت بشر را به سوی خوشبختی رهنمود می‌کند صلح و انسانیت است.

 

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: