1393/6/19 ۰۹:۴۹
اندیشه اروپایی در سده هجدهم و بعد از آن به شكل خاصی از قلمروی زندگی انسان مینگرد و ذهنها را به مفهوم فرهنگ سوق میدهد. متفكرانی همچون هردر و ماكس شلر، در طرح مسائل انسانشناسی به این نتیجه رسیدند كه برای بررسی ژرف فرهنگ و مسائل مرتبط با آن باید به سرچشمههای آن رجوع كرد و صورتهای بسیط فرهنگ را مورد توجه قرار داد. این مباحث زمینههای لازم را برای ظهور و بروز فلسفه فرهنگ به وجود آورد. در تفكر اسلامی بیتردید علامه طباطبایی(ره) یگانه متفكری است كه پس از تنفس در عالم معاصر و احساس نیاز به تدوین نظریهیی برای توضیح تكثر فرهنگها و تمدنها، به این موضوع پرداخت.
حامد خزایی: اندیشه اروپایی در سده هجدهم و بعد از آن به شكل خاصی از قلمروی زندگی انسان مینگرد و ذهنها را به مفهوم فرهنگ سوق میدهد. متفكرانی همچون هردر و ماكس شلر، در طرح مسائل انسانشناسی به این نتیجه رسیدند كه برای بررسی ژرف فرهنگ و مسائل مرتبط با آن باید به سرچشمههای آن رجوع كرد و صورتهای بسیط فرهنگ را مورد توجه قرار داد. این مباحث زمینههای لازم را برای ظهور و بروز فلسفه فرهنگ به وجود آورد. در تفكر اسلامی بیتردید علامه طباطبایی(ره) یگانه متفكری است كه پس از تنفس در عالم معاصر و احساس نیاز به تدوین نظریهیی برای توضیح تكثر فرهنگها و تمدنها، به این موضوع پرداخت. وی نقطه شروع تفكر را تامل در انسان طبیعی و قوا و جهازات او و نحوه پیدایش ادراكات اعتباری قرار داده است و معتقد است كه شروع از ادراكات اعتباری، شروع از انسان در حالت صورت نیافته و بسیط است. از این رو نظریه اعتباریات علامه را میتوان مبنای محكمی برای پاسخ به پرسشهای مطرح در حوزه فلسفه فرهنگ دانست.
علامه طباطبایی(ره) در مقاله پنجم و ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم بعد از بحث درباره پیدایش كثرت در ادراكات، قلمرو ادراكات اعتباری را مورد توجه قرار میدهد. علامه بهطور كلی دو قلمرو را به رسمیت میشناسد، یكی «قلمرو حقایق» كه انسان و ادراك و عمل آدمی در آن دخلی ندارد و دیگری «قلمرو اعتباریات» كه تابع اقلیم، محیط تربیت و چیزهایی از این دست است. تفكیك این دو قلمرو مانند تفكیك دو قلمرو طبیعت و فرهنگ است كه در اندیشه كسانی كه وارد موضوع فلسفه فرهنگ شدهاند حایز اهمیت است. در ادامه بحث علامه تاكید میكند كه با وجود افتادگی آدمی در عالم احساسات و اندیشهها و پندارها، طبیعت و سازمان طبیعی هم كار خود را میكند؛ یعنی همواره انسان میانه دو وجه طبیعی و فرهنگی خود سیر میكند. انسان بنا به وجه طبیعی، موجودی طبیعی با ساختاری از پیش تعیین شده است كه نیازهای بسیاری دارد و برای رفع نیازها و برای حفظ و دوام خود، باید بكوشد؛ اما بنا به وجه فرهنگیاش، با تولد یافتن، به ناگزبر از محیط و فضا و تربیت رنگ میگیرد و خصوصیات احساسی و ادراكی و رفتاری خاصی مییابد. این وجه، با تربیت در فرهنگی خاص آغاز میشود. علامه معتقد است كه انسان طبیعتی دارد و به اقتضای آن، خواص و آثاری از او بروز میكند. بین طبیعت انسانی و آثار و خواص طبیعی، ادراكات و افكاری وساطت میكند. در واقع این ادراكات همان اعتباریات است كه طبیعت خواست خود را با آنها محقق میسازد. وی بر این باور است كه انسان در طول زمان همواره بین خود و افعال و حركات خود، ادراكات و علومی را واسطه قرار داده است و انسان بدون این وساطت اعتباریات قادر به رفع نیازهای خود نیست. از منظر علامه انسان به هیچ عملی روی نمیآورد، مگر بعد از اذعان به امری اعتباری؛ چراكه اگر چیزی در خارج متحقق و وجود داشته باشد، هیچگاه باعث حركت و فعالیت انسان نمیشود. این تقریر موید این است كه هر عمل ارادی انسان مبتنی بر فرهنگ است و در واقع باید فرهنگ كه حاصل نسبت انسان با طبیعت است، پدیداید تا در مرحله بعد منشا فعلی شود؛ به عبارت دیگر از انسان بدون فرهنگ فعلی سر نمیزند.
بحث ادراكات اعتباری در كتاب اصول فلسفه و رئالیسم در ذیل مباحث شناختشناسی مطرح شده است؛ اما این نظریه در تمامی بحثهای علامه طباطبایی(ره) تاثیری كلی گذاشته است. علامه رساله مختصری با عنوان رسالهالولایه نوشته كه در ابتدای آن موجودات را به دو قسم حقیقی و اعتباری تقسیم میكند. موجودات حقیقی موجوداتی نفس الامری و واقع در خارجاند و تعقل در وجود آنها دخلی ندارد. اما موجودات اعتباری به حسب تعقل ما وجود دارند. نكته درخور توجه در این رساله آن است كه ایشان به صراحت تمدن را اسباب پیدایش ادراكات اعتباری میداند و معتقد است كه احتیاجات اولیه انسان به اجتماع و تمدن او را به اعتباریات ملزم كرده است. این برداشت به نحوی موید بر مباحثی است كه علامه در مقاله ششم اصول فلسفه و رئالیسم آورده است.
دكتر علیاصغر مصلح در كتاب «ادراكات اعتباری علامه طباطبایی(ره) و فلسفه فرهنگ» با تاكید بر این موضوع كه اهمیت نظریه اعتباریات علامه، بردن بحث به منطقهیی است كه كف تفكر است و با این مبنا میتوان با هر متفكر دگراندیشی وارد گفتوگو شد مدعی است كه آغاز بحث از اعتباریات، در واقع آغاز كردن از كف انسان، یعنی از جایی است كه از صرف وجود طبیعی فرا میرود و فرهنگ آغاز میشود. وی بر این باور است كه علامه در كتاب اصول فلسفه از موضع فیلسوف وارد بحث اعتباریات شده است و در آن موضع، به مبنای میانفرهنگی بسیار نزدیك است، ولی در رسالهالولایه از موضع درونفرهنگی، همان مبنای اعتباریات را به كار میگیرد تا موضوعی را در حوزه اعتقادات و باورهای خویش شرح دهد؛ یعنی علامه ابتدا موضع و مبنایی فلسفی وجودی فراهم كرده است كه كثرت را كاملا توضیح میدهد و بعد، از همین موضع و مبنا برای توضیح موضوعی در فرهنگ خویش استفاده كرده است.
«ادراكات اعتباری علامه طباطبایی(ره) و فلسفه فرهنگ» عنوان كتابی است به قلم دكتر علی اصغر مصلح كه در سال 1392 از سوی انتشارات روزگار نو منتشر شده است.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید