قرائت من از دیوان حافظ / دکتر سید علی موسوی گرمارودی- بخش نخست

1393/6/15 ۰۹:۱۵

قرائت من از دیوان حافظ / دکتر سید علی موسوی گرمارودی- بخش نخست

آنچه در پی می آید، متن سخنرانی دکتر سید علی موسوی گرمارودی در نهمین گردهمایی انجمن ترویج زبان فارسی در شهرستان بجنورد است كه در همین ماه شهریور برگزار شده و از سوی ایشان برای روزنامه ارسال شده است كه از ایشان،كمال تشكر را داریم.

 

 

اشاره: آنچه در پی می آید، متن سخنرانی دکتر سید علی موسوی گرمارودی در نهمین گردهمایی انجمن ترویج زبان فارسی در شهرستان بجنورد است كه در همین ماه شهریور برگزار شده و از سوی ایشان برای روزنامه ارسال شده است كه از ایشان،كمال تشكر را داریم.

***

زمستان سال 75 آقای مهندس عامری به رهنمونی دوست دانشور فرزانه و دانشمند یگانه حضرت استاد بهاءالدین خرمشاهی نزد من آمد تا تمام غزلهای حافظ را به شیوه علمی قرائت كنم و او آن را بر صفحه فشرده نوری یا (دیسك) و با نام «لسان الغیب» به بازار رواج یافته رایانه گسیل كند. پذیرفتم اما می‌دانستم كه :

مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست

حلِّ این نكته بدین فكر خطا نتوان كرد

پس ، از استاد خرمشاهی خواستم در اختلاف قرائات و حل مشكلات و درك و دریافت حاقِّ برخی معانی در زبان حافظ آسمانی، باب مشاوره و استفاضه و استفاده از آن دوست مهربانِ بسیاردان بر روی من باز باشد. و در طی بیش از 6 ماه كه من بنده قریب به 500 غزل حافظ را براساس نسخه قزوینی می‌خواندم، در هر موردی نظر اورا پرسیدم ، او از مشاوره دریغ نفرمود. یعنی:

آن كه در طرز غزل نكته به حافظ آموخت

یار شیرین دهن نادره گفتار من است

***

این گفته را به گوته شاعر حافظ شناس و حافظ دوست آلمانی نسبت داده اند كه برخی كسان به كوه می‌مانند، هر چه به آن كوه نزدیك‌تر شوید شكوه و سربلندی و فراخنا و دامنه آن بیشتر به چشم می‌خورد و آشكارتر می‌گردد. اگر چه گوته این حرف را در مورد اشخاص زده است، من می‌خواهم آن را درباره شعر حافظ هم بكار ببرم. در آغاز نمی‌پنداشتم كه قرائت 495 غزل حافظ كه یك عمر هم با بسیاری از آنها انس می‌داشته‌ام هزار نكته باریك‌تر از مو در خود نهفته دارد، از شما چه پنهان ابتدا حتی گمان می‌كردم هیچ مشكلی نخواهم داشت؛ ولی در عمل دریافتم كه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشكل ها.

بنابراین مشاوره با حافظ شناسان و استادان سخن امری ضروری بود. مثلاً در این چمن چو در ‌آید خزان به یغمایی دو جور خوانده می‌شود، هم وجه مصدری، هم یای نكره و هر دو نیز درست است اما كدام بهتر است آیا می توان به ذوق یا دانش خود بسنده كرد و از افادات حافظ پژوهان استفاده نبرد؟ غیر از استاد خرمشاهی در چند مورد هم از راهنمایی‌های حضرت استاد دكتر شفیعی كدكنی استفاده بردم؛ مثلاً در همین مثال اخیر ایشان وجه مصدری را بهتر می‌دانستند؛ حضرت ایشان همچنین به تقاضای من اجازه دادند كه در اشعار عربی از ترجمه شیوای ایشان كه در انتهای دیوان حافظ به سعی سایه آمده است،در این نرم افزار استفاده شود.

همین جا بر خود فرض می‌دانم كه از آقای مهندس محسن عامری و همكارشان خانم بنفشه محمودیان،طراحان این برنامه، سپاسگزاری كنم. به ویژه از آقای مهندس عامری كه با فرهیختگی و همدلی در كمال خوشروئی و متانت و با پیگیری و كوشایی تحسین برانگیز، گاه تا نیمه‌شب در دفتر كار من، همراه من نه تنها در امر ضبط قرائت غزل ها نظارت فنّی داشتند؛بلكه گاهی در مراجعات علمی به فرهنگ ها وكتب برای دست یافتن به قرائت ادبی و دقیق هر كلمه ، مرا یاری كردند . دقت ها و وسواس های تا حدودی خارج از عرف مرا در قرائت هر چه دقیق‌تر و بهتر كلمه به كلمه غزلها نیز نه تنها تحمّل بلكه تشویق كردند و اصولاً توفیقی چنین سترگ و یگانه را برای من فراهم آوردند كه شش ماه تمام شب و روز با حافظ آسمانی سر كنم.

زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب

گویی كه پسته تو سخن در شكر گرفت

این سخن شاملو در مقدّمه دیوانی كه از حافظ در آورده، شاید تنها سخن درست این شاعر بزرگ كشور ما در آن مقدّمه باشد كه می‌گوید:«حافظ خود مزد خویشتن است.»

خداوند بزرگ را شكر و سپاس می‌گویم كه این توفیق را به من عنایت فرمود تا این اثرِ ناقابلِ من برای هموطنان عزیزم در حال و آینده و نیز برای همه پارسی زبانان و شعر دوستان در سراسر گیتی به جای ماند. و الحمدلله اولاً و اخراً.

و اینك به شرح چند و چون قرائت خود می‌پردازم:

نخستین دغدغه‌ای كه در آغاز كار داشتم این بود كه غزلها از روی چه نسخه‌ای خوانده شود. من خود مایل بودم كه از نسخه غزل سرای بزرگ معاصر هوشنگ ابتهاج (سایه) مشهور به «حافظ به سعی سایه» بهره ببرم كه به نظر من تاكنون نسخه نهایی است، در آن هنگام ایشان در آلمان سكونت داشتند، تلفنی با ایشان سخن گفتم، با بزرگواری پذیرفتند، اما چون از یكسو ایشان بر جزئیات رسم‌الخط نگارش نسخه خود در رایانه تأكید بسیار داشتند و از سوی دیگر آقای مهندس عامری قبلاً حافظ را از روی نسخه قزوینی با صرف هزینه بسیار خوشنویسی كرده بود و می‌خواست همان را با نسخه سایه هماهنگ سازد، توافقی حاصل نشد، بنابراین ناگزیر دیوان تصحیح مرحومان قزوینی و غنی، نسخه اساس قرائت من شد كه البته نسخه بسیار ارزشمندی است و این حسن اضافی را هم دارد كه تقریباً همگان با آن مأنوسند.

دغدغه دیگرم این بود كه هزاران كلمه‌ای را كه حافظ در شعر خود با دقتی بسیار فراتر از ماهرترین الماس تراشان جهان به كار برده است چگونه بخوانم: با تلفظی عین یا حتی‌المقدور نزدیك به همان قرائتی كه در قرن هشتم، خودِ حافظ تلفظ می‌كرده است یا با تلفّظی كه به تدریج در طی این ششصد سال در پاره‌ای كلمات به وجود آمده است یعنی مثلاً حَجله بخوانم یا حِجله، صَدا یا صِدا، شِحنه یا شَحنه، مَلاحت یا مِلاحت، فَراوان یا فِراوان، بَخور یا بُخور، خَجالت یا خِجالت، چاكَر یا چاكِر، رَخنه یا رِخنه، شَكل یا شِكل، شَكر یا شِكر، خَلل یا خِلل، سَهی یا سُهی، آسِمان یا آسْمان، آشِنا یا آشْنا، نِزار یا نَزار، جَناب یا جِناب، فَساد یا فِساد، كافِر یا كافَر، فَشاندن یا فِشاندن، لَذّت یا لِذّت و صدها كلمه دیگر، به ویژه كلمات مختوم به های غیر ملفوظ، اعم از عربی یا فارسی مثل جلوه، معاینه، معامله، عشوه، سدره، كرشمه، وسمه، سُرمه و امثال آنها را باید جلوَه، معاینه، عشوَه، سدرَه، كرشمَه، وسمَه، سُرمَه خواند چنانكه در فرهنگها آمده است یا با قرائت امروز.

در مشاوره با دكتر شفیعی كدكنی، نظر ایشان این بود كه نباید زیر بار تلفظ امروز تهرانی رفت و حتی‌المقدور باید همان تلفظ قرن هشتم را ملاك قرار داد و می‌گفتند كه برخی از این تلفظ‌های قدیمی هم اكنون نیز در خراسان و در افغانستان و تاجیكستان رواج دارد. استاد خرمشاهی بر عكس، نظرشان این بود كه آمدیم و چند قرن بعد، قرائت امروزِ ما هم از كلمات تغییر كرد؛ پس بهتر است كه آیندگان بدانند در زمان ما یعنی در اوایل قرن 15 هجری قمری، مردم، حافظ را چگونه می‌‌خوانده‌اند.

سرانجام، هم ایشان و هم دكتر شفیعی، با حد وسطی كه بنده پیشنهاد كردم، موافقت كردند. در پیشنهاد من اصل بر این است كه كلمات را با تلفظ صحیح ادبی آنها و آنطور كه در فرهنگ های معتبر ما مثل دهخدا و معین و برهان ضبط شده، بخوانیم و فقط چند دسته از كلمات را كه تلفظ آنها با صورت ادبی فرق فاحش دارد و برخی از آنها هم، در دیوان حافظ بسیار زیاد به كار رفته‌اند، استثنا كنیم. بدین ترتیب با رعایت تلفظ ادبی كلمات، زیبایی‌هایی را كه حافظ براساس تلفظ‌های ادبی ایجاد كرده بوده است، از بین نمی‌رود، پایمال نمی‌شود و مخفی نمی‌ماند. مثلاً تلفظ اصلی و ادبی كلمه هزار چه در معنی عدد و چه در معنی بلبل، هَزار به فتح «ها» است. ما امروز وقتی آنرا به معنی عدد به كار می‌بریم به كسر «ها» و هِزار می‌گوییم. من این كلمه را همه جا هَزار خواند‌ه‌ام چه در معنی عدد و چه در معنی بلبل. در نتیجه در قرائت امثال این بیت :

نه من بر آن گل عارض غزل سُرایم و بس

كه عندلیب تو از هر طرف هَزارانند

ایهامی كه حافظ قصد كرده بوده است، محفوظ می‌مانَد، در حالی كه اگر به كسر بخوانیم، از دست می‌رود. اما رعایت تلفظ صحیح، همیشه هم نگاهبان و نگاهدار زیبایی‌ها نیست. گاهی برعكس، با انسی كه حسّ شنوایی ما با تلفظ برخی كلمات دارد، تلفظ ادبی آنها بسیار زشت به گوش خواهد رسید. مثلاً اگر بخواهیم این مصراع را درست با تلفظِ ادبی آن بخوانیم، باید چنین بخوانیم:

طَیرَه جَلوَه طوبی قد چون سرو تو باد

كه با آنكه وجه صحیح قرائت آن همین است، امّا برای سامعه مردم امروز ما ،یك نوع تنافر دارد.

بنابراین چند دسته از كلمات را استثناء كردیم:

-دسته اول: تمام كلمات فارسی و عربی كه مختوم به «ها» یی هستند كه در تلفظ امروز ما «ها»ی غیرملفوظ به حساب می‌آیند؛ مثل جلوِه كه در اصل جلوَه بوده، عشوِه كه عشوَه بوده، كرشمِه كه در اصل كرشمَه بوده و امثال آنها. این دسته از كلمات به جهت اینكه بسیار به كار رفته‌اند اگر به صورت ادبی صحیح اصلی خوانده می‌شدند لهجه قرائت غزلها را به لهجه روستایی دگرگون می‌كردند، ولی یادآور شوم كه تنها و تنها همان حرف ما قبل «ها» ی غیر ملفوظ را به طور قرار دادی مكسور خوانده‌ام، بنابراین در همین كلمات اگر در تداول امروز حروف دیگری غلط خوانده می‌شود، من صحیح خوانده‌ام.

-دسته دوم: كلمه خوش و تمام تركیبات آن است مثل خوشا، خوشش، خوشی، خوشگوار و غیر آنها. تلفظ ادبی این كلمه در زمان حافظ نزدیك به خَوش بوده است. ما آن را (حدود 187 بار خود كلمه خوش و با تركیباتش 247 بار) خُوش خوانده‌ایم، نه خَوش [مگر یكی دوبار هنگامیكه قافیه بوده است.] بنده در شعر نظامی گنجوی (كه در حدود 5/1 قرن قبل از حافظ می‌زیسته است) این كلمه را با تلفظ خُوش هم دیده‌ام یعنی این كلمه پیش از حافظ هم دارای دو تلفظ بوده است. نظامی در یك مورد می‌گوید:

یكی شب از شب نوروز خوش‌تر

چه شب كز روز عید اندوه كُش‌تر

البته همین نظامی در بیت دیگری همین كلمه را با تلفظ خَوش هم به كار برده است:

مرد فرو بسته زبان خَوش بود

آن سگ دیوانه زبان كَش بود

-دستهسوم: كلمات عیب، عیش، عین و حیرت را هم كه تلفظ ادبی و صحیح آن عَیب، عَیش، عَین و حَیرت بود با تلفظ امروزین خواندیم، همین كار را با كلمه هَجر كردیم كه چند مورد در غزلهای حافظ به كار رفته است و ما آن را هِجر خوانده‌ایم. نیز همین كار را با كلمه درخور ( یعنی سزاوار) كردیم با آنكه بسامد آن 6 بار هم بیشتر نبود زیرا اولاً تلفظ دقیق قدیم آن، بسیار مشكل بود و ثانیاً تلفظ نزدیك به تلفظ قدیم آن یعنی در خَور(= درخَر)؛ هم چندان زیبنده نبود.

به همین دلیل یعنی زیبنده نبودن، كلمه خِرمن هم كه در فرهنگها برای آن دو تلفظ ذكر شده است یعنی هم خَرمن و هم خِرمن، همه‌جا آن را خِرمن خوانده‌ام.

خالی از لطف نیست همین‌جا بگویم كه حافظ بزرگوار گاهی با نوعی مراعات‌النّظیر به عمد، كلمه خَر را در مصراعی می‌گنجاند اما چنان لطیف كه تا دقت نكنیم متوجه نمی‌شویم مثلاً در بیتی از غزل 128 می‌فرماید:

بانگ گاوی چه صدا باز دهد عشوه مخر

سامری كیست كه دست از ید بیضا ببرد

در مصراع اول این بیت چون كلمه گاو آمده در پایان همین مصراع می‌گوید عشوه مخر.

شیرین كاری های پیدا و پنهان در غزل‌سرایی او، رعایت روانی و روائی موسیقایی كلمات و هنرمندی های بسیار دیگر در كنار حوزه گسترده معنایی و شیوه یگانه تصویرپردازی های وی، همه و همه در طول این ششصد سال تاریخ ظهور او تاكنون، چنان در ذهن و زبان مردم ما جا خوش كرده است كه می‌توان به جرات گفت: رواج یا كم رایج بودن بسیاری ازكلماتی كه ما امروز به كار می‌بریم، به بسیاری یا كمی كاربرد حافظ بستگی دارد.

اگر كلمه‌ای را حافظ بسیار به كار برده باشد، غالباً چنین است كه آن كلمه در زبان امروز ما هم صیقل خورده و جا افتاده و روا و روان و جائز است وگرنه خیر. تقریباً اغلب كلماتی كه بیش از یكبار در دیوان حافظ به كار نرفته‌اند، امروز رواجی در زبان ما ندارد؛ مثلاً مقراض عربی، در تمام دیوان او بیشتر از یكبار به كار نرفته‌است و لذا محجور مانده و به جای آن كلمه تركی قیچی جایگزین شده. همین طور است كلمات طیره، محاكا، مُحتاله و امثال آنها. برعكس كلماتی كه در دیوان او بیشتر به كار رفته‌اند، امروز هم غالباً اینطور است كه رواج بیشتری دارند؛ مگر آنكه معنی آنها وابستگی تاریخی به نهادی ویژه داشته بوده‌اند؛ مثل محتسب كه 16 بار به كار رفته ولی امروز دیگر زمینه تاریخی آن از بین رفته است. نمی‌گویم این حكم، قطعی است، زیرا استقصاء كامل نكرده‌ام؛ می توان از كتاب ارزشمند فرهنگ بسامدی واژه نمای حافظ (نوشته خانم دكتر مهین دخت صدیقیان با همكاری آقای دكتر ابوطالب میرعابدینی ) كمك گرفت و جا دارد كه یك نفر این تحقیق را پیگیری كندو به انجام رساند؛ به خصوص در زمینه صفات و افعال مركب و ببیند كه این حدس من تا چه اندازه صائب است.

- دسته چهارم: دسته دیگری كه من از تلفظ ادبی آن در هنگام قرائت غزل های حافظ، عدول كرده‌ام، كلمه «یك» است كه در فرهنگها به فتح اول یعنی یك آمده و در غزلهای حافظ بیش از 80 بار به كار رفته است.

همین جا عرض كنم كه هم بای زائد یا بای حرف اضافه و هم بای زینت را كه در تلفظ تاجیكی امروز هر دو به فتح خوانده می‌شوند، همه جا به كسر خوانده‌ام چون اطمینان نداشتم كه در زمان حافظ چگونه خوانده می‌شده‌اند و نمی‌توانستم تلفظ امروز تاجیكی را قرینه‌ای برای تلفظ قرن هشتم بدانم.

همین‌طور كلمه هَجر را كه قبلاً عرض كردم هِجر خوانده ام زیرا تلفظ هَجر كاملاً عربی است. در شعرهای ملمّع و عربی حافظ آن را همان هَجر(به فتح)، اما در شعرهای فارسی هِجر(به كسر) خوانده‌ام. وجه ادبی هجرت و هجران هم در فرهنگ ها مكسور آمده است.

«سخن» كلمه دیگری است كه اصل آن دستكم تا زمان فردوسی سَخُن(به فتحِ سین و ضمِّ خ) بوده و در غزلهای حافظ هم 84 بار به كار رفته است.

كلمات دیگری را كه به صورت امروزین خوانده‌ام كلماتی است كه در رسم‌الخط دیوان قزوینی مُمال نوشته شده مثل طوبی، دنیی، عقبی و تقوی، هر جا كه قرائت آن به وجه غیر مُمال (دنیا، عُقباو ...) لطمه‌ای به وزن شعر نمی‌زد، درست یعنی غیرِ مُمال خوانده‌ام و گرنه مُمال، مثلاً در غزل 22 (سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید)؛ ممال خوانده‌ام چون اینجا اگر می‌خواستم دنیا و عقبا بخوانم، وزن خراب می‌شد، ولی در غزل 95 (با آنكه با همان رسم‌الخط نوشته شده بود) چون از جهت وزن عروضی لطمه‌ای نمی‌زد، همان دنیا و عقبا خوانده‌ام: زهی همّت كه حافظ راست از دنیا و از عقبا.

- حال كه صحبت از كلماتی پیش آمد كه به صورت مُمال ذكر یا نوشته شده‌اند از ملّمعات هم نكته‌ای بگویم. ملمّع یا به قول پاكستانی‌ها «ریخته» شعری است كه در آن مصراع‌هایی یا ابیاتی به زبان دیگری جز زبان اصلی باشد مثل ملمعات عربی و شیرازی در غزلهای حافظ. اما گاهی حافظ عبارتی عربی یا بخشی از كریمه قرآنی را در نیمی از یك مصراع تضمین كرده است مثل: شیوه جناتُ تجری تحتها الانهار داشت. این بیت در غزل 77، نیمی از نصف یك مصراع را اشغال كرده است، یعنی در بیت، غلبه با زبان فارسی است نه عربی بنابراین ما آن قسمت از این مصراع را هم كه عربی است به شیوه فارسی خوانده‌ایم. یعنی گفته‌ایم شیوه جنّاتِ تجری تحتها الانهار داشت (به كسر تا ی جنّات) نه شیوه جناتُ تجری تحتها الانهار ،(به ضمِّ تا ی جنّات) آنطور كه در قرآن آمده.

- مطلب دیگری كه باید بگویم در مورد كلمه خضر است: نام خضر در غزلیات حافظ حدود 20 بار به كار رفته؛ گاهی به ضرورت وزن، باید «ضاد» ساكن آن را هم متحرك خواند؛ در این مورد مرحوم دهخدا، هم خِضَر و هم خِضِر را تجویز كرده است و هردو را صحیح می‌داند. من همه‌جا به رعایت تناسب با حركت قبل یعنی به جهت مكسور بودن حرف «خ» به ضرورت وزن اگر لازم بوده است ضاد ساكن خضر را متحرك بخوانم، مكسور خوانده‌ام یعنی خِضِر تا هماهنگ با كسره «خ» باشد.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: