گفت و گو با داوود هرمیداس‌باوند: ملی شدن نفت امتداد جنبش مشروطه بود

1393/5/28 ۱۱:۵۴

گفت و گو با داوود هرمیداس‌باوند: ملی شدن نفت امتداد جنبش مشروطه بود

بحث بر سر دخالت یا عدم دخالت آمریکا در کودتای 28‌مرداد1332 یا جدل بر سر اینکه آیا آن ماجرا، به‌واقع کودتا بود و می‌شود که قدرتی بالادستی علیه زیرمجموعه خودش کودتا کند یا نمی‌شود، دیگر آنچنان انتفاعی ندارد. تحلیل واقعه از همان زمان در اذهان عمومی بیانگر واقعیت بود و هرچه تاریخ به جلو می‌رود، اسناد روشده، ادله‌ای برای درستی آن تحلیل‌هاست. کودتا در همه‌جا همان معنایی را دارد که تا نامش می‌آید بر هر ذهنی مترتب می‌شود؛ تغییر قدرت به وسیله ابزار خشونت. حال ممکن است قدرتی که سقوط می‌کند مشروع و برآیند خواست ملت بوده و با کودتا عقیم بماند یا در نطفه خفه شود، یا خود محصول روندی نامشروع بوده باشد و با روش نامشروع دیگری ساقط شود.

 

حامد سیاسی‌راد: بحث بر سر دخالت یا عدم دخالت آمریکا در کودتای 28‌مرداد1332 یا جدل بر سر اینکه آیا آن ماجرا، به‌واقع کودتا بود و می‌شود که قدرتی بالادستی علیه زیرمجموعه خودش کودتا کند یا نمی‌شود، دیگر آنچنان انتفاعی ندارد. تحلیل واقعه از همان زمان در اذهان عمومی بیانگر واقعیت بود و هرچه تاریخ به جلو می‌رود، اسناد روشده، ادله‌ای برای درستی آن تحلیل‌هاست. کودتا در همه‌جا همان معنایی را دارد که تا نامش می‌آید بر هر ذهنی مترتب می‌شود؛ تغییر قدرت به وسیله ابزار خشونت. حال ممکن است قدرتی که سقوط می‌کند مشروع و برآیند خواست ملت بوده و با کودتا عقیم بماند یا در نطفه خفه شود، یا خود محصول روندی نامشروع بوده باشد و با روش نامشروع دیگری ساقط شود. نقطه مشترک عموم کودتاها ولی خشونت است، خشونت هنگام کودتا و خشونت بعد از آن‌که به شکل اعدام، زندان، تبعید، گریز و... نمایان می‌شود. 28‌مرداد نیز از این قاعده مستثنا نبود. پس عده‌ای مانند مرحوم‌دکترفاطمی اعدام و کشته شدند، عده‌ای به زندان افتادند، عده‌ای مجبور به خروج از کشور شدند و مرحوم‌دکترمصدق که تا پیش از کودتا، دارای قدرتی مشروع بود و رهبر جنبشی مردمی و محترم در بین تمام سیاست‌مردان کشور در نهایت به حصر رفت و در حصر مرد. برای درک بهتر فضای بعد از کودتا اما گفت‌وگویی داشتم با دکتر داوود هرمیداس‌باوند، از سرشناس‌ترین تحلیلگران مسایل بین‌الملل و از اعضای جبهه ملی؛ کسی که در هنگام کودتا از حامیان مصدق بوده و فضای بعد از کودتا را به یاد دارد:

***

‌کودتا علیه دولت مصدق به وقوع پیوست. مرحوم‌دکترمصدق از قدرت برکنار شد و سپس در دادگاه به سه‌سال حبس انفرادی محکوم شد و پس از آن نیز به احمدآباد مستوفی تبعید شد. با توجه به اینکه کودتا، مصدق را کنار زده بود و از سویی پایگاه مردمی مرحوم‌مصدق هم هنوز گسترده بود لزوم تشکیل دادگاه برای ایشان چه بود؟

اصولا کودتا امری غیرقانونی است و حکومت‌هایی که از طریق کودتا برکنار می‌شوند، ادعا می‌کنند هنوز بر حق هستند و به‌عنوان نخست‌وزیر و رییس‌جمهور هنوز قدرت دارند. به‌هرحال وقتی کودتا می‌شود کسانی‌که از طریق کودتا برکنار می‌شوند، این ادعا را دارند ولی جریانات کار خود را می‌کنند و فضای کودتا مشمول مرور زمان می‌شود و ادعای فرد برکنارشده به فراموشی سپرده می‌شود. بنابراین استدلال حکومت در آن زمان نامه‌ای بود که از طریق سرهنگ‌نصیری به دست مرحوم‌دکترمصدق رسیده بود که طبق آن نامه شاه، ایشان را عزل و زاهدی را به‌عنوان نخست‌وزیر منصوب کرده بود و طبق این استدلال بود که آمدند و کودتا کردند. پس کودتا سعی می‌کند تا برای خود مبنای قانونی درست کند و آنها نیز با استدلال به این اتفاق قصد داشتند کودتا را قانونی جلوه دهند. درواقع عدم اجرای فرمان را اساس قرار دادند. کودتا را دیگران انجام داده بودند در ظاهر کودتا بازگشت بود اما از نظر واقعیت و افکار‌عمومی پذیرفته بود و همچنین به اذعان خود کودتاکنندگان دلیل کودتا چیز دیگری بود. به‌خصوص اذعان آیزنهاور که در نطق خداحافظی خود در کنگره آمریکا دودستاورد برای پایان دوردوم خودش ذکر کرده بود؛ یکی کودتا در ایران و برکناری دولت مصدق و دیگری نیز در گواتمالا و برکناری دولت آربنز به واسطه کودتایی که توسط مستریو آرمانز انجام شد و آیزنهاور این‌دو را دو دستاورد زمان خودش تلقی می‌کرد. به‌هرحال هر کودتاچی برای موجه‌جلوه‌دادن کودتای خودش سعی می‌کند نقطه‌ای حقوقی را مطرح کند تا انجام محاکمه را تا حدودی قانونی جلوه دهد.

 

‌واکنش جبهه ملی به زندان و حصر مرحوم‌دکترمصدق چه بود؟ آیا تلاشی برای آزادی ایشان صورت گرفت؟

وقتی فضای کودتایی ایجاد شود، دیگر امکان آزادی، فعالیت‌ها، خواسته‌ها و درخواست‌ها مطرح نیست. درواقع اینگونه درخواست‌ها اصلا امکان طرح ندارد چون با بگیروببند و زندان و اعدام و سرکوب شروع می‌شود و آن زمان هم افرادی مانند دکترفاطمی به این سرنوشت دچار شدند، ولی در انتخاباتی که متعاقبا انجام گرفت، کاندیدایی از سوی جبهه ملی مطرح شد ولی روشن بود که فضا برای انتخاب‌شدن وجود نداشت. تا حدودی فضا برای معرفی‌کردن کاندیداهایی برای انتخابات مجلس در آن زمان وجود داشت که به‌تدریج محدودتر و محدودتر شد. یا اعلامیه‌هایی بود که از سوی جبهه ملی یا نیروی‌سوم منتشر شد. ولی به طور کلی در همه نظام‌های کودتایی فضاهای سیاسی و اجتماعی برای مدتی به صورت حکومت نظامی است و اجازه داده نمی‌شود تا تظاهراتی شکل گیرد یا اگر هم صورت گیرد، شدیدا سرکوب می‌شود. این نکته را هم ذکر کنم که من در سال 1955 یعنی دوسال بعد از کودتا به خارج رفتم و زیاد ایران نبودم و شرایط آن زمان و شرایط تشکیل جبهه ملی‌دوم را از نزدیک ندیدم.

 

‌شما به انتخابات مجلس پس از کودتا اشاره کردید. در دودوره اول انتخابات مجلس پس از کودتا جبهه ملی مشی تحریم انتخابات را پیش می‌گیرد و در انتخابات شرکت نمی‌کند ولی در دورسوم تغییر مشی داده و کاندیدا معرفی می‌کند که حتی می‌بینیم آقای صالح به‌عنوان نماینده جبهه ملی وارد مجلس می‌شود. این تغییر رویکرد از چه روی بود؟

آن زمان با دوره کندی مصادف شد. من آن زمان خودم آمریکا بودم. در دوره کندی تحمیل کردند که فضای باز ایجاد شود و آغازش هم اینگونه بود که والتر لیپمن که هم محقق بود هم روزنامه‌نگار و هم فیلسوف، ملاقات و مصاحبه‌ای در مسکو با خورشچوف داشت‌ که در آن گفت‌وگو خورشچوف می‌گوید ما در رابطه با ایران نیاز به اقدامی نداریم چون حکومت ایران مانند میوه گندیده‌ای است که به‌زودی سقوط می‌کند و سپس مساله ایران در مطبوعات جمعی مطرح شد و کندی هم در مبارزات انتخاباتی‌اش قول داد اگر به قدرت برسد، کاری می‌کند تا دموکراسی در کشورهایی مانند ایران برقرار شود و بنابراین امینی را برای انجام این مقصود بر ایران تحمیل کردند. البته ملاقات‌هایی هم با جبهه ملی صورت گرفت و فضایی برای جبهه ملی ایجاد شد که تظاهرات گسترده‌ای هم در آن تاریخ برگزار کند و نظریاتی هم بیان شد. اما یکی از سخنرانان دومطلب را مطرح کرد که با مقتضیات روز سازگاری نداشت؛ یکی مساله ملی‌کردن صنعت نفت، یعنی کنسرسیوم که قانونی بود و دوم خروج از پیمان سنتو که برای آمریکایی‌ها در آن تاریخ هیچ‌کدام از این‌دو نظر مطابق سیاست‌شان در جنگ‌سرد نبود. در آن تاریخ آقای صالح از کاشان به مجلس وارد شد. امینی هم سعی کرد ملاقات‌هایی را با جبهه ملی انجام دهد تا نوعی همکاری شکل گیرد که نظرات جبهه ملی آنچنان بود که برای آقای امینی قابل پذیرش نبود.

 

‌در دهه50 جبهه ملی و نهضت آزادی و جریانات نزدیک به مرحوم‌مصدق را از اپوزیسیون‌های مطرح رژیم می‌بینیم که حتی عده‌ای از اعضایشان در برهه‌ای دست به اسلحه نیز می‌شوند. آیا می‌توان کودتای 28‌مرداد را شروع مسیر پیوستن جبهه ملی به جبهه اپوزیسیون دانست یا اتفاقات دیگری به مرور زمان این جریان را به آن‌سوی و سمت راند؟

جبهه ملی از آغاز سعی کرد تا در قالب قانونی رفتار کند و سعی می‌کرد تمام اعمال و رفتارش هم منطبق بر قانون باشد حتی جبهه ملی  سعی می‌کرد سیاست خارجی و بحث ملی‌کردن صنعت نفت نیز در قالب حقوق بین‌الملل و منشور سازمان‌ملل و عرف روز باشد و در مسایل داخلی هم همیشه سعی می‌کرد تا کم‌وبیش منطبق بر موازین قانونی عمل کند. بنابراین جبهه ملی یک جنبش انقلابی نبود. همه جنبش‌های انقلابی و شبه انقلابی همواره سعی می‌کنند تا یک پشتوانه دفاعی داشته باشند. ما این را در انقلاب اکتبر روسیه می‌بینیم که تروتسکی ارتش سرخ ایجاد کرد و در چین یا کوبا یا هر جای دیگر هم میلیشا شکل گرفت. اما با وجود تمام خطرات، دکتر مصدق حاضر نشد تا به حرف افسران حاضر در ارتش که به او پیشنهاد می‌کردند که بیا و یک نیروی حامی تشکیل بده عمل کند و همیشه برحذر بود و سعی می‌کرد در چارچوب قانونی حرکت کند تا جایی‌که امکان دارد؛ بنابراین موضع‌گیری‌ها هم همیشه در راستای استفاده از فرصت‌ها بود که آن هم دو حالت داشت؛ یکی در رابطه با داخل ایران بود و دیگری هم چون کودتا توسط نیروهای خارجی انجام گرفته بود. دوران جنگ سرد هم بود و ایران هم در طیف ساختارهای دفاعی جا می‌گرفت، در سال 1955 ایران وارد پیمان بغداد و سپس سنتو شده بود و بعد هم قراردادهای کنسرسیوم در آن چارچوب‌ها قرار گرفته بود. در نتیجه موضع‌گیری‌ها این پیام را هم به آمریکایی‌ها می‌داد که راهی که شما انتخاب کرده‌اید و کودتا و پیامدهایش نه‌تنها به نفع مردم ایران نیست که به نفع خودتان هم نیست. بنابراین همیشه یک پیام دوگانه داشت. گذشته از اینکه انتقادات را به حکومت وقت داشت و به دنبال آگاهی مردم نیز بود در عین حال پیام جنبه برون‌مرزی هم داشت زیرا معتقد بودند فعل و انفعالاتی که در هنگام جنگ سرد به وقوع می‌پیوندد، نمی‌تواند صرفا محلی باشد بلکه به نحوی از انحا با ارتباطات برون‌مرزی رابطه دارد.

 

‌جبهه ملی و جریان نزدیک به مرحوم مصدق پیش از کودتا قدرت را در دست داشت. بعد از کودتا از قدرت کنار گذاشته شد، سپس مخالف قدرت موجود شد و البته در برهه‌ای می‌بینیم که از اعضای این جریان باز هم در قدرت استفاده می‌شود. رویکرد جبهه ملی به قدرت بعد از 28‌مرداد چه تغییری کرد؟

رویکرد به قدرت بر اساس مقتضیات زمان تعریف می‌شود. برای مثال حرکت جبهه ملی برای ملی‌کردن صنعت نفت و اصولا حرکت ملی‌شدن رویه‌ای بود که خود قدرت‌های غربی پیش گرفته بودند و حزب کارگر انگلیس و دولت ائتلافی فرانسه انجام داده بود و دیگر مساله تضادی بود که بین انگلیس و آمریکا شکل گرفته و انرژی بین‌المللی به وجود آمده بود، در دو کنفرانسی که در واشنگتن برقرار شده بود آمریکایی‌ها معتقد بودند که قرارداد امتیازات یکجانبه که پس از پیروزی و براساس هزینه‌هایی که در جنگ داده‌اند باید تعدیل شود، یعنی مشارکت در آن شود که انگلیس‌ها نپذیرفتند ولی قبول کرده بودند که مقادیری نفت به قیمت ارزان به کمپانی‌های آمریکایی بفروشند ولی این برای آمریکایی‌ها و کمپانی‌هایشان قابل‌قبول نبود؛ بنابراین رقابتی وجود داشت در این مورد و نکته دیگری هم وجود داشت که آمریکایی‌ها در 1952 قاعده تنصیف 50، 50 را با ونزوئلا و بعد هم با عربستان منعقد کرده بودند در صورتی‌که در مذاکراتی که ایران با انگلیس در قراردادی انجام می‌داد، حاضر شد دو شیلینگ به هر تن که طبق قرارداد 1933 دو شیلینگ بود، اضافه کنند و هر تن را 4 شیلینگ بخرند. نکته دیگر در وزارت امور خارجه آمریکا بود که نظریه مسلطی مطرح شده بود برای جلوگیری از بروز خزنده و فزاینده کمونیسم که باید از ناسیونالیسم حمایت کرد مک کری و جرج الن و مک گریدی طرفدار این نظریه بودند و بر آن بودند که آن را اعمال کنند و در مقدمه کار هم اعمال کردند و سوم هم بروز جنگ سرد بین شرق و غرب که از فضاهایی که قابل استفاده بود؛ بنابراین دکتر مصدق هم از این فضاها استفاده کرد و به همین دلیل هم از لحاظ حقوقی در دیوان بین‌المللی دادگستری لاهه و در دادگاه توکیو و در ایتالیا رای مثبت را دریافت کرد و در شورای امنیت هم که انگلیس‌ها معتقد بودند که ملی‌کردن و خلع‌ید هم تعرض به امنیت بین‌المللی است ایران حضور پیدا کرد و شورای امنیت نپذیرفت که خطری است برای صلح و امنیت؛ بنابراین در آنجا چون قبلا به دادگاه ارجاع شده است صلاحیت خودش را نمی‌بیند از این لحاظ هم قرین موفقیت بود زیرا چارچوب‌های آن بسیار منطقی بود. دکتر مصدق از این خصوصیات استفاده کرد برای پیشبرد اهداف و ملی‌شدن هم موفق بود و آمریکایی‌ها هم حمایت کردند ولی آمریکایی‌ها سه رویه متفاوت داشتند. در ابتدا شدیدا حمایت کردند، بعد میانجیگری بود که هریمن رفت‌وآمد کرد بین لندن و تهران که در نهایت خود انگلیس‌ها هم مجبور شدند اصل ملی‌شدن را به رسمیت بشناسند که دو هیات فرستادند برای مذاکرات و در مرحله سوم است که آمریکایی‌ها و ایدن می‌گوید در اجلاس مجمع عمومی سازمان‌ملل در پاریس دیدم که دکتر مصدق دارد از کارت آمریکایی‌ها علیه ما استفاده می‌کند و ما سعی کردیم این کارت را از دستش بگیریم. بنابراین وزیر امور خارجه آمریکا پیشنهاد مشارکت می‌دهد. ابتدا استقبال نمی‌شود ولی در ادامه مذاکرات، قبول می‌کنند تا در منابع نفت ایران مشارکت داشته باشند. پس از آن سه پیام داده می‌شود. یکی پیشنهاد بانک بین‌المللی بود که در حقیقت پیشنهاد مشترک انگلیس و آمریکا از طریق بانک بود که به دلایلی پذیرفته نشد زیرا بانک معتقد بود که باید دوسال، اختیار تام داشته باشم و اگر مقتضی بدانم با ملی‌شدن و خلع ید کاری ندارم و حتی می‌توانم کارمندان شرکت نفت سابق را هم سر جایشان برگردانم و ایران می‌گفت تمام هیاهوها برای ملی‌شدن است و اگر قرار بود ملی‌شدن نادیده گرفته شود، جنبش از بین می‌رود. بعد هم طرح مشترک ترومن و چرچیل بود که زمانی مطرح شد که حزب آموزگار هم پیروز شده بود و بعد از آن هم طرح مشترک آیزنهاور و چرچیل بود که در حقیقت، این طرح‌ها آخرین اولتیماتوم‌ها بود و به این نتیجه رسیدند که با حضور دکتر مصدق نمی‌توانند مساله همکاری انگلیس و آمریکا را پیش ببرند و پس بنا داشتند طرح تغییر حکومت را اجرا کنند و کودتا انجام شد؛ به همین دلیل هم جبهه ملی در نظرات و اعلامیه‌هایش، هم مردم و حکومت را خطاب قرار می‌داد و هم یک پیام برون‌مرزی داشت و به آنهایی که کودتا را به وجود آوردند پیام می‌داد که این کار، هم به ضرر مصالح مردم ایران است و هم به ضرر خودشان و انتظار داشتند اگر حرکتی هم می‌شود، در هر حال نظر آنها هم جلب شود.

 

‌گفتید کودتا باعث تغییر حکومت شد و مرحوم مصدق و جریان متبوعش کنار گذاشته شدند؛ پس ساختار قدرت عوض شد. سپس مرحوم مصدق به احمدآباد تبعید و در آنجا فوت شد. آیا مرگ مصدق، تاثیری بر سیاست داخلی آن زمان و ساختار قدرت نگذاشت؟

بعد از اینکه شاه در زمان کندی مسافرت کرد و رفت و اصلاحاتی را که امینی قرار است پیگیری کند، قبول کرد و تغییراتی را که آنها می‌خواستند، انجام بدهد، وضع تا حدی روبه‌راه شد چون تمام نگرانی این بود که کندی خیال تغییر وضع موجود در ایران را داشته باشد ولی وقتی آمریکایی‌ها از سیاست تغییر وضع موجود عقب‌نشینی کردند، خیالشان راحت شد. بعد هم که در 1960 بحث تغییر اوپک مطرح شد و اوپک سعی کرد نهادی باشد تا بسیاری از اختیارات کمپانی‌ها را در دست خودش بگیرد و به مساله 50، 50 نظارت کند چون مالیات‌های سنگینی که کمپانی‌ها به دولت‌ها می‌دادند را جزو هزینه‌ها حساب می‌کردند و آن 50‌درصد را کسر می‌کردند؛ اوپک گفت که 50، 50 بدون درنظرگرفتن مالیات باشد آنها از 50‌درصد خودشان مالیات پرداخت بکنند. همچنین تخفیف‌های فاحش را تقریبا از بین بردند و سوم هم اینکه کم‌کم نظریه‌ای دادند که میزان تولید نفت و قیمت آن به دست اوپک تعیین شود به‌جای اینکه به دست شرکت‌های نفتی باشد. اینها تا حدودی فضا را عوض کرده بود.

 

‌به پایگاه مردمی مرحوم مصدق و جبهه ملی اشاره کردید. این پایگاه مردمی پایگاهی گسترده بود و پیش از این نیز فعال شده بود. اشاره کردید که پس از کودتای 28‌مرداد حکومت اجازه تظاهرات و تجمع به این پایگاه نداد. آیا این پایگاه اجتماعی واکنش آلترناتیوی داشت یا واکنشش انفعالی بود؟

مساله مصدق برمی‌گردد به جنبشی مانند مشروطیت. درست است که مشروطیت پیروز شد ولی بعد‌ها عقیم شد و هیچ‌وقت شرایط خارجی و داخلی اجازه ندادند که اصول آزادی‌هایی که در قانون اساسی مشروطه بود تحقق پیدا کند. در دورانی که پس از 1907 نظریات مشترک دو قدرت انگلیس و روس بود در تمام رویدادها یا با توافق طرفین بود یا با موافقت یکی و رضایت انفعالی دیگری. بعد هم که اشغال ایران صورت گرفت و سپس کودتای 1921 رضاشاه، بنابراین اصول آزادی‌های مشروطه به‌صورت زنده در اذهان مردم بود گویی اینکه انعکاس تحقق خارجی خاص خودش را داشته باشد. نهضت ملی هم خیزش ملی بود در همان راستا و دستاوردهایی داشت و نمود خارجی داشت و در همان‌موقع هم انگلیسی‌ها بارها به آمریکایی‌ها می‌گفتند اگر ملی‌شدن نفت ایران عملی شود کانال سوئز هم به‌دنبال این قضیه خواهد رفت که بعدها جمال عبدالناصر به‌دنبال آن رفت و خود او هم بعدها گفت که به پیروی از زعیم عالی قدر شرق این عمل انجام شد. بعد هم در همان تاریخ 1955 در مجمع عمومی سازمان‌ملل قطعنامه‌هایی در مورد حاکمیت دایمی کشورها بر منابع طبیعی خودشان و نحوه استفاده بهینه از آن مطرح شد. این بازتاب‌های خارجی را هم این جنبش به‌همراه داشت. بنابراین مساله ملی‌شدن صنعت نفت و کودتای 1953 کماکان به‌صورت مساله مهمی برای همیشه خفته است. از این لحاظ باید بگویم که مساله نهضت ملی یک جریان پویا ولی نیمه‌خفته بود که در هر فرصتی جامعه سعی می‌کرد آن را مطرح کند و باز به این نکته می‌رسیم که بعد از صدواندی‌سال که ما در آسیا پیشگام بودیم برای انقلاب نظام پارلمانتاری در حالی که در آن زمان در کل آسیا تنها دو کشور مستقل یعنی ژاپن و عثمانی وجود داشت یا در آفریقا دو، سه کشور نصفه‌ونیمه مستقل مثل لیبریا یا تا حدودی مصر وجود داشت. با تمام این تحولاتی که در جهان صورت گرفته است مانند جهانی‌شدن و کنوانسیون‌هایی که تدوین شده است که حتی ما هم در خیلی از آنها مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر ملحق شده‌ایم و حتی در 1948 یکی از دو نماینده تدوین‌کننده آن، کشور ما بوده است.

 

‌گفتید که گروه‌هایی که از قدرت کنار گذاشته می‌شوند گرایشات لیبرالیستی پیدا می‌کنند. وقتی به مشی گروه‌ها و افراد کنارگذاشته‌شده از قدرت توجه کنیم این نکته کم‌وبیش نمایان است. دلیل آن چیست؟

وقتی انسان‌ها به مسایل به صورت انتزاعی نگاه می‌کنند، همه آزادیخواه و لیبرال هستند ولی وقتی بر اریکه قدرت می‌نشینند برای حفظ قدرت یا حریم قدرت دچار تعدیل یا تغییر می‌شوند. من گمان می‌کنم در جوامع دیگر هم این ظاهر می‌شود، البته که ساختار جوامع و حکومت‌ها متفاوت است ولی به‌طور نسبی این واقعه در همه‌جا هست.

روزنامه شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: