1398/4/5 ۰۸:۱۷
حزب رستاخیز ملت ایران در 11 اسفند 1353 به عنوان حزبی فراگیر در راستای برنامههای بلند پروازانه محمدرضا پهلوی برای رسیدن به «دروازههای تمدن بزرگ» تاسیس شد. تبلیغات شدید بر روی مشروعیت سلطنت و ناسیونالیسم، طرح شعار «خدا، شاه، میهن» برگزاری جشنهای 2500 ساله، تغییر مبدأ تاریخ از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی و ایجاد حزب واحد رستاخیز را میتوان در زمره اقدامات فرهنگی رژیم پهلوی به شمار آورد. حكومت پهلوی كه قدرت سیاسی خود را از ثروت سرشار حاصل از نفت و حمایت بیگانگان میگرفت، در دهه 1350 با توسل به دستگیری، شكنجه، اعدام و سركوبگری، چنان از مردم بینیاز شد كه درصدد تشكیل حزبی فراگیر برآمد.
نگاهی به اهداف حزب رستاخيز در سالروز فروپاشیاش
اعمال قدرت یك جانبه، خودكامگی و تمركز فوقالعاده قدرت و فساد اقتصادی دربار و نزدیكان، سركوب مخالفین توسط دستگاههای نظامی و اطلاعاتی ـ امنیتی، وابستگی تمام اركان حكومت به شخص شاه و نظارت شدید وی برتمام امور، از جمله خصایص و ویژگیهای رژیم پهلوی طی سالهای 57ـ 1342 بود. در این راستا شاه علاوه بر آنكه با قدرت خود مستقیماً به سركوب مردم میپرداخت، توان خود را جهت اعمال قدرت از طریق ساختارهای گوناگون نیز به كار میبست تا از این طریق به تقویت وجه قانونی- عقلانی مشروعیت رژیم خود بپردازد. این نوع اجبار كه از طریق وضع قوانین و مقررات علیه مخالفان رژیم اعمال میگردید، معمولاً به وسیله دیوانسالاری دولتی، مجالس فرمایشی، احزاب دروغین و دولتهای دستنشانده به اجرا در میآمد. شاه كه پس از كودتای 28 مرداد 1332 در راستای متمركز ساختن قدرت، بارها ضمن حمایت از احزاب، به اهمیت و نفش آنان در جامعه پرداخته بود، اعتقاد داشت كه «من چون شاه كشور مشروطه هستم، دلیلی نمیبینم كه مشوق تشكیل احزاب نباشم و مانند دیكتاتورها از یك حزب دستنشانده خود پشتیبانی كنم.» (1) وی البته بارها تاکید داشت«از لحاظ سیاسی مملکت یک حزبی نیست. یعنی دیکتاتوری یک حزبی نیست یعنی دیکتاتوری یک حزب نیست و نخواهد بود.» (2)
رژیم طی سالهای 1336-1337 اقدام به تأسیس احزاب مردم و ملیون پرداخت و پس از جایگزین شدن حزب ایران نوین به جای حزب ملیون سعی داشت نظام سیاسی خود را از لحاظ ظاهری شبیه نظامهای پارلمانی دو حزبی كند. حزب ایران نوین در وهله نخست با عنوان «كانون مترقی» به صورت یك جمعیت در سال 1340، توسط گروهی از جوانان طرفدار اصلاحات آمریكایی و پارهای از نمایندگان مجلس، وزرا و رجال دولتی چون حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا تأسیس شد. در حالی كه به نظر میرسد در نظام دو حزبی، مخالفان رژیم شاهنشاهی امكانی برای تحرك نخواهند یافت و ثبات سیاسی حاكمیت بیش از هر زمان دیگری تضمین شده است، شاه در اقدامی بیسابقه در دهه 50 و با توجه به وضع اقتصادی جدید (افزایش بهای نفت)، از اعتقاد دیرینه خود مبنی بر اینكه سیستم تك حزبی معمولاً به دیكتاتوری منجر خواهد شد، دست برداشت و تلاش خود را جهت تأسیس حزبی نوین به كار بست. شاه تصمیم گرفت سیاست فعالتری برای پشتیبانی از رژیم اتخاذ كند و نقش سیاسی دولت را نه فقط به صورتی غیر مستقیم، بلكه به شكل فعال در جامعه ایران تقویت كند. از این رو ادغام حزب ایران نوین به رهبری هویدا و حزب مردم به ریاست اسدالله علم را در حزب واحد رستاخیز اعلام داشت. با توجه به آنكه شاه دو حزب ملیون و مردم را بوجود آورده بود و بارها آن دو حزب را بهترین نمونه مشاركت مردم در امور سیاسی و اجتماعی خوانده بود، از یك سو نمیتوانست منكر قابلیتهای دو حزب فوق شود و از سوی دیگر بر این اعتقاد پای میفشرد كه این احزاب دیگر كارایی لازم را ندارند. شاه این تضاد را چنین توجیه میكرد:«تمام احزابی كه در این اواخر فعالیت داشتهاند، صد درصد نسبت به كشور وفادار بودهاند. احزاب وفادار نیازی به منحل شدن ندارند منتها شكل و فرم آنها دیگر كارایی نداشت زیرا حزبی كه به قدرت میرسید، از ثمرات پیشرفت برخوردار میشد و احزاب اقلیت صد در صد بازنده بودند، اما اكنون با ایجاد حزب جدید سیاستمداران اقلیت نیز امكان آن را دارند كه با دولت به همكاری بپردازند.» (3)
گروهی از مهمترین طراحان و مجریان حزب رستاخیز از کارشناسان جوان علوم سیاسی و دارندگان درجه دکترا از دانشگاههای آمریکایی بودند(4) این تازه واردان به کشور عمدتا تحت تاثیر دیدگاه هانیتگتون قرار داشتند که معتقد بود «تنها راه را نیل به ثبات سیاسی در کشورهای در حال توسعه ایجاد حزب دولتی منضبط است.» با جلب همکاری آنان، شاه امیدوار شده بود این گروه جدید بتواند کاستیهای نظام دو حزبی سابق را با آموزههای جدید در قالب حزب واحد رستاخیز برطرف سازد. میتوان کسانی نظیر آموزگار، داریوش همایون، هوشنک نهاوندی، هوشنگ انصاری و علینقی عالیخانی را پیشرو این گروه در نظر گرفت که سالها به صورت پیدا و پنهان در برابر هویدا و حزب ایران نوین مخالفت خوانیهایی کرده بودند.(5) گروه دیگری که از آنان به عنوان طراحان اولیه حزب رستاخیز نام برده میشود تودهایهایی بودند که طی دهههای 1320 و 1330 به عضویت در حزب توده و سایر تشکلهای چپ پایان داده و خدمت در نظام شاهنشاهی را بر تفکرات پیشین ترجیح داده بودند. رسول پرویزی، جهانگیر تفضلی، محمد باهری، پرویز نیکخواه، محمود جعفریان و دهها نفر دیگر از «اردوگاه شرق» به صف خدمتگزاران محمدرضا پهلوی روی آوردند.
اسدالله علم از سوی شاه ماموریت یافت گروهی از رجال مهم کشور را برای جلسه در روز 11 اسفند 1353 دعوت نماید و گمان میرفت شاه در این جلسه سیاستهای جدیدی را اعلام کند. کسانی که کارت دعوت در دست داشتند از دلایل این گردهمایی خبر نداشتند. وی در این نشست ضمن انحلال تمام احزاب قانونی و غیر قانونی عضوگیری اجباری در حزب جدید رستاخیز ملت ایران را نیز اعلام نمود. به این معنا كه مردم یا میباید به عضویت حزب در میآمدند، یا در ردیف خائنان به كشور روانه زندان میشدند و یا با اخذ ویزا و گذرنامه، كشور را ترك میكردند.(6)
شاه در كنفرانس مطبوعاتی اعلام موجودیت حزب رستاخیز، مردم ایران را چنین خطاب كرد:«به هر حال كسی كه وارد این تشكیلات سیاسی (حزب رستاخیز) نشود، دو راه در پیش دارد یا فردی است متعلق به یك تشكیلات غیرقانونی یعنی به اصطلاح خودمان تودهای و یك فرد بیوطن است. یا اگر بخواهد، فردا با كمال میل، بدون اخذ عوارض، گذرنامهاش را در دستش میگذاریم و به هر جایی كه دلش خواست، میتواند برود؛ چون ایرانی نیست. وطن ندارد.»(7) گزارشگر تلویزیون دانمارک که در 15 خرداد 1355 با شاه مصاحبه کرد از وی پرسید چرا برخلاف دیدگاه سابقش که سخن از لزوم تقویت نظام دو حزبی به میان آورده بود، اینک نظام تک حزبی را برگزیده است، شاه در پاسخ ضمن تاکید بر پیشرفتهای سریعی که شئون مختلف را آماج خود ساخته است، تاسیس حزب رستاخیز را ضرورتی برای پاسخ به نیازهای جدید کشور برشمرد و تاکید کرد«ما با ایجاد این حزب به تمام افراد متفکر علاقمند فرصت دادیم تا اندیشهها و طرحهای سازنده خود را در چارچوب حزب بیان کنند و تجربیات و نظریات آراء و پیشنهادهایشان را ارائه دهند و راههای اجرای آن را معرفی کنند. اکنون امکانات بسیار بیشتری برای اظهار نظر و عقاید در اختیار داریم».
شاه در نخستین گام، هویدا را به سمت دبیر كل حزب فراگیر رستاخیز انتصاب نمود. هویدا نیز بلافاصله پس از انتخاب به سمت دبیر كلی حزب رستاخیز، طی تلگرافی به استانداریها و فرمانداریها، دستور دائر نمودن دفاتری جهت تسهیل در ثبت عضویت همه طبقات مردم در حزب رستاخیز را صادر نمود. (8) با آغاز فعالیتهای حزب رستاخیز، گروهی از شخصیتهای مدافع رژیم در نشریات مختلف کشور کوشیدند از منظر سیاسی، اجتماعی و نیز فلسفی دلایل تاسیس حزب را توجیه کنند. احسان نراقی از جمله نظریه پردازان دوره پهلوی که به زعم برخی انتقاداتش از روش سیاسی حاکم بر دوره پهلوی هرگز با حاکمیت وقت از در مخالفت وارد نشد، از جمله افرادی بود که به این پدیده روی خوش نشان داد و آن را در راستای پیشبرد اهداف رژیم پهلوی مفید ارزیابی کرد و در روزنامه آیندگان مطلبی به نقل از وی منتشر شد و از رستاخیر ملی ایران سخن گفت.(9)
یکی از مهمترین افرادی که در حمایت از فکر تاسیس حزب رستاخیز و ضرورت تاریخی تاسیس آن دیدگاههای خود را مطرح کرد داریوش همایون مطرحترین نویسنده و نظریه پرداز سیاسی رژیم بود. وی در مقاله خود با عنوان «همه چیز از نو آغاز میشود» از تاسیس حزب حمایت و آسیب پذیری آن را برشمرد.(10) وی همچنین در سال 1992 کتابی با عنوان «گذار از تاریخ» در پاریس منتشر نمود و از اینکه حاکمیت در نهایت به این نتیجه رسید حزب رستاخیز را منحل کند، تاسف خورد و آن را اشتباهی بزرگ خواند.(11) همایون در عقیده خود بر لزم حمایت از آرمانهای حزب رستاخیز و نقشی که آن حزب میتوانست در توسعه سیاسی، اقتصادی کشور بر عهده بگیرد تا هنگام انحلال آن کماکان وفادار ماند. افرادی همچون سناتور عماد تربتی از دوستان علم، دکتر عنایتالله رضا از نظریه پردازان درجه اول حزب رستاخیز و بسیاری دیگر از چهرههای فرهنگی و دانشگاهی رژیم بر این تصمیم شاه صحه گذاشته و از تشکیل این حزب به عنوان ضرورتی تاریخی نام بردند.(12)
به رغم تلاشها و تبلیغات و تهدیدهایی که صورت گرفت، مخالفت با حزب رستاخیز به قشر خاصی در جامعه ایرانی محدود نماند. با وجود ترس از حاکمیت، امکان اعتراض گسترده و نظام یافته علیه اقدام شاه به وجود نیامد. در این برهه رژیم مخالفان سیاسی بسیار جدی داشت که روحانیون به رهبری آیت الله خمینی در صدر آن قرار داشتند. هواداران جبهه ملی، نهضت آزادی و تشکلهای همسو، سازمانها، احزاب و گروههایی نظیر حزب توده و سازمان مجاهدین خلق و گروههای چپ از مخالیفن اصلی این حزب بودند. البته در مجموع به نظر نمیرسد که شاه به هنگام اعلام تاسیس حزب رستاخیز به خطری که میتوانست از جانب این گروهها متوجه حکومتش گردد، اهمیت داده باشد.
مخالفت با تاسیس حزب رستاخیز و اثرات مخرب آن به میان رجال و دلتمردان و نیز برخی از دوستداران و طرفداران ظاهری رژیم پهلوی نیز کشیده شد. آنان این تصمیم را در راستای تحکیم پایههای قدرت و سلطنت شاه ارزیابی نمیکردند. از جمله این افراد باید از اردشیر زاهدی نام برد که تعلق خاطرش به شاه و رژیم پهلوی برکسی پوشیده نیست. به گفته زاهدی«من اصولا مخالف یک حزبی بودم و راجع به رستاخیز هم شاید تنها کسی بودم که حتی وقتی کاغذ فرستادند به آمریکا، کتاب فرستادند از ایران، به همکاران خودم گفتم هرکس دلش میخواهد میتواند بنویسد، در اینجا امضا کند و به همین دلیل خودم هم آن را امضا نکردم.(13) جعفر شریف امامی نیز شاه را از عواقب ناخوشایند این پدیده برحذر داشت. (14) تنها کسی که برحسب ظاهر طی نامهای رسما مخالفت خود را با تاسیس حزب اعلام داشت «مظفر بقایی» بود. وی که از طرفدران رژیم محسوب میشد، مدعی بود مخالفت عمومی با حکومت شاه را بازهم افزایش خواهد داد و در تلگرام خود به شاه نسبت به عواقب سوء تاسیس حزب واحد رستاخیز برای تدوام سلطنتش هشدار و در تلگرام خود نوشت«به شهادت تاریخ تمرکز امور در یک فرد هرقدر محبوب و قابل ستایش هم باشد برای آینده یک کشور و استمرار نظام حکومت آن خطرناک خواهد بود» .(15) دکتر حسین رازانی و ابراهیم خواجه نوری از جمله افراد شناخته شدهای بودند که با ارسال نامههای جداگانهای به منوچهر اقبال و نخست وزیران وقت (هویدا و آموزگار) «این اقدام نابخردانه شاه» را مورد انتقاد قرار دادند که بنظر میرسد پارهای از این انتقادها عمدتا هشداری آسیب شناسانه بوده است. علی اصغر حاج سید جوادی نیز در مکتوبات طولانی خود به شاه انتقاداتی به نظام سیاسی و ناکارایی مجموعه دولت و حکومت داشت و به نقد حزب رستاخیز پرداخت.(16)
آخرین سفیر شاه در انگلیس در خاطرات خود چنین شرح میدهد: «گرچه فقط در عرض چند ماه، عده زیادی ظاهراً به عضویت حزب رستاخیز درآمدند، اما گفتنی است كه رستاخیز، علیرغم تعداد كثیر اعضایش از كمترین حمایت مردمی برخوردار بود. در حقیقت حالت انجمن فرصتطلبان سیاسی را داشت كه در آن، عدهای دور هم مینشستند و كاری جز تدوین وظایف حزب و ستایش از اعمال شاه انجام نمیدادند.»(17)
حزب رستاخیز نه تنها در پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده خود ناتوان و ناكام ماند، بلكه به یكی از عوامل تسریع كننده سقوط نظام شاهنشاهی نیز تبدیل شد. در واقع عملكرد و موضعگیریهای شاه و رهبران حزب، اكثریت خاموش ولی معترض مردم را نیز به حركت واداشت. زیرا از یك سو روابط تعریف نشده حزب با شخص شاه، دولت و مجلسین و از سوی دیگر فقدان نظمی انسجام یافته میان بخشهای مختلف حزب موجب تضعیف قدرت و یكپارچگی آن گردید و این امر مخالفان رژیم را در شرایط مطلوبتری قرار داد.
شاه به جای آنكه امكان رشد حزب را فراهم سازد، با دخالتهای خود عملاً حزب را همانند سایر اركان حكومت، به شخص خود وابسته كرد. بدین ترتیب اعضای حزب رستاخیز به مثابه افراد بیاختیاری شدند كه تحت اوامر ملوكانه شاهنشاه آریامهر قرار داشتند. این امر از یك سو وابستگی حزب به شاه را دامن میزد و از سوی دیگر به رشد و افزایش نفوذ افراد بله قربان گو و اشخاص فاسد در ساختار حزب میانجامید. مردم و مخالفان مشاهده میكردند كه شاه با تأسیس حزب رستاخیز، درصدد ادامه رویههای سابق برآمده است. از این رو نه تنها تغییری در اوضاع كشور حاصل نخواهد شد، بلكه عمل شاه در تأسیس حزب رستاخیز از سوی مخالفان به مثابه مبارزه طلبی شاه نیز تلقی گردید.
با اوج گیری انقلاب مردمی، فعالیتهای حزب نیز از فروردین 1357 با رکود و سکون روبه رو شده بود و به طور مداوم با جابه جایی مهرههای سرسپرده سعی در تغییر نگرش مردم نسبت به حکومت داشت. پرویز راجی مینویسد«موقع صرف ناهار هویدا راجع به وضع حکومت صحبت کرد و گفت:«دولت فلج شده، حزب رستاخیز مرده و لاشهاش را دفن کردهاند، در مملکت هم هیچ سیاستی وجود ندارد».18این حزب علیرغم فشارهای حکومت و تهدید مردم برای حضور فعال در آن، هرگز در میان مردم و اقشار مختلف جایگاهی نیافت و تزریق بودجههای کلان و انتشار نشریات مختلف برای جذب جوانان، روستاییان و اجباری کردن کارمندان در حزب، مورد استقبال قرار نگرفت و با اوج گیری انقلاب اسلامی، نمایش تک حزبی رژیم فرو پاشید.
پانوشتها:
1- مأموریت برای وطنم، محمدرضا پهلوی، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص 336.
2- مجموعه تالیفات، نطقها و ... محمدرضا پهلوی، تهران، کتابخانه پهلوی، 1347، جلد دوم، ص 3653-3654.
3- تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، علیرضا امینی، صدای معاصر، 1381، ص 322.
4- ایران بین دو انقلاب، آبراهامیان، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشرنی، 1375 ، ص 542-543.
5 - حزب رستاخیز، اشتباه بزرگ، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ج1 ص 141-140.
6- ایران بین دو انقلاب، همان، ص 541.
7- روزنامه كیهان، شماره 9506، 12/12/1353.
8- تلگراف امیرعباس هویدا دبیر كل حزب رستاخیز به استانداریها و فرمانداریها مبنی بر دستور دائر نمودن دفاتری جهت تسهیل در ثبت عضویت همه طبقات مردم در حزب رستاخیز، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 561ـ 244.
9- روزنامه آیندگان 14/2/1353.ص 7.
10- مجله خواندنیها سال 35 ، 20 اسفند 1350 .
11- گذار از تاریخ، داریوش همایون، پاریس، بینا، 1992 ص 158 الی 160.
12- حزب رستاخیزاشتباه بزرگ، همان ، 168 الی 196.
13- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، عمادالدین باقی، نشر تفکر، 1373، ص 215.
14- سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود ، جاویدان 1381 ، ص 772 .
15 – شناخت حقیقت در پیشگاه تاریخ، مظفر بقایی، بیجا، بینا، 28-29.
16- نامهها، علیاصغر حاج سید جوادی، صفحات6-20 .
17- خدمتگذار تخت طاووس، پرویز راجی، ترجمه مهران، انتشارات اطلاعات، ص 205.
18- همان ص 306
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید