چشم اسفندیار/ عهدنامه ترکمانچای وجه‌المصالحه جانشینی عباس‌میرزا بود

1397/12/4 ۱۱:۵۷

چشم اسفندیار/ عهدنامه ترکمانچای وجه‌المصالحه جانشینی عباس‌میرزا بود

جنگ‌‌های روسیه و عثمانی با ایران در دوران قاجار بنا به دلایلی همچون به رسمیت نشناختن اقتدار حکومت قاجاریان بر کل کشور به عنوان دولتی متمرکز بود. این طرز تلقی را می‌‌توان از عدم تعیین سرحدات مشخص برای کشور به عنوان یکی از مسائل اساسی دوره سلطنت فتحعلی شاه دریافت.

 

جنگ‌‌های روسیه و عثمانی با ایران در دوران قاجار بنا به دلایلی همچون به رسمیت نشناختن اقتدار حکومت قاجاریان بر کل کشور به عنوان دولتی متمرکز بود. این طرز تلقی را می‌‌توان از عدم تعیین سرحدات مشخص برای کشور به عنوان یکی از مسائل اساسی دوره سلطنت فتحعلی شاه دریافت.

 

نسرین مختاری: در ایران آن دوران درکی از سرحدات مرزی نه آن‌‌چنان که امروزه هست بلکه مطابق با دوران خودش در مقایسه با دول قدرتمند همسایه همچون روس و عثمانی وجود نداشت. بر این اساس یکی از مناطق چالش‌آفرین برای ادعای حاکمیت میان سه کشور ایران، روسیه و عثمانی، منطقه قفقاز بود که در هر دوره برای تصرف بخش‌‌هایی از آن جنگ‌‌های متعددی درگرفت.

 

ابهام سرحدات

ده سال پس از آغاز نخستین دوره جنگ‌‌های ایران و روس در زمان فتحعلی‌‌شاه، زمانی که عباس میرزا چشم‌‌انداز روشنی برای پیروزی بر سپاه روس نداشت با میانجیگری انگلیس میان طرفین جنگ آتش‌‌بس اعلام و عهدنامه گلستان در ۲۹ شوال ۱۲۲۸.ق منعقد شد. طبق این عهدنامه محال قره‌‌باغ، دربند، گنجه، شکی، شیروان، قبه، باکو، بخش‌‌هایی از تالش و تمامی داغستان و گرجستان از ایران جدا شده و جزء خاک روسیه تزاری قرار گرفت، حق کشتیرانی نیروی دریایی در خزر منحصر به روسیه شد و در مقابل روسیه اطمینان داد که جانشین قانونی سلطنت فتحعلیشاه را به رسمیت شناسد و در صورت لزوم از او حمایت کند.

 

ابهام در مرزهای دو کشور و خیال بازپس‌‌گیری مناطق تصرف‌‌شده در جنگ دستمایه جنگ دیگری میان ایران و روس شد. از دیگر اهداف روسیه برای پیشروی در مرزهای ایران می‌‌توان به دلایلی همچون دسترسی به آب‌‌های آزاد و گرم به عنوان آرزوی دیرینه روس‌‌ها و کوه‌‌های قفقاز برای امنیت مرزهای آسیب‌‌پذیر جنوب غربی خود، اشاره کرد.

 

تجدید عهد مسالمت

اشغال ساحل شمالی دریاچه گوگچه(سوان) در خانات ایروان توسط یرمولوف، فرمانده قوای روس، اقدامی تحریک‌‌آمیز برای ازسرگیری جنگ با ایران بود. در این اثنا جنگی میان ایران و عثمانی به فرماندهی عباس میرزا در غرب دریاچه وان درگرفت که با پیروزی قوای ایران و انعقاد عهدنامه ارزروم خاتمه می‌‌یابد. شاید بتوان گفت این لشکرکشی جبرانی برای شکست در مقابل روسیه بود. اشغال میرک در خانات ایروان به دست قوای روس در سال ۱۲۴۱.ق و طرز رفتار قوای روس با مسلمانان گنجه که اعلام جهاد از سوی علمای ایران و به‌‌طور مشخص سید محمد اصفهانی را در پی داشت، آغازگر جنگ دوم ایران و روس شد.

 

گفتنی است، سید محمد اصفهانی پس از خبردار شدن از شکست ایران در مقابل روس از شدت اندوه درگذشت. این جنگ در حالی آغاز شد که افرادی هرچند معدود همچون قائم‌‌مقام، معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب و حاجی میرزا ابوالحسن ایلچی وزیر خارجه به صراحت با آن مخالف بودند. به ‌‌هر روی در آغاز جنگ، سپاهیان حسین‌‌خان سردار بیگلربیگی ایروان، از مرزهای تعیین شده در معاهده گلستان پیشروی کردند و قوای روس را به عقب راندند اما در نهایت با نفوذ قوای روس به آذربایجان و تصرف تبریز و به دنبال آن تعیین ضرب‌‌الاجلی از سوی فرمانده سپاه روس مبنی بر گسیل نظامیانش به تهران در صورت بلاتکلیف ماندن «صلح»، ارتش ایران عقب نشست و معاهده ترکمانچای به امضا رسید.

 

وزیرمختار انگلیس، سرجان مک‌‌دونالد که نگران از پیشروی روس‌‌ها به ایران و به تبع آن نزدیکی به هندوستان بود به موافقت ایران و روسیه میانجیگری مذاکرات صلح را عهده‌‌دار شد. این معاهده در اول اسفند ۱۲۰۶ شمسی برابر با ۵ شعبان ۱۲۴۳ قمری و ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی در روستای ترکمانچای منعقد شد. طبق این معاهده ۳۲ صفحه‌‌ای که در مقدمه از آن به عنوان «تجدید عهد مسالمت» یاد شده، ایران آغازگر جنگ شناخته شد.

 

بنابر این معاهده‌‌ ایران ملزم به پرداخت غرامتی به مبلغ ۱۰ کرور تومان «به تلافی مصارف کثیره که دولت روسیه را برای جنگ واقعه بین‌‌الدولتین اتفاق افتاده» و واگذاری بخش‌‌های دیگری از قفقاز یعنی ایروان، نخجوان و قسمت‌‌هایی دیگر از تالش «برای اثبات دوستی خالصانه» به امپراتور روسیه و رود ارس مرز دو کشور در نظر گرفته شد. در مقابل روسیه برخلاف معاهده گلستان، مشخصاً از جانشینی قانونی عباس میرزا اعلام حمایت کرد. اما آنچه معاهده ترکمانچای را به نوعی به شکستی بزرگ‌‌تر مبدل ساخت، گنجاندن کاپیتولاسیون در معاهده‌‌ای تجاری در کنار معاهده ترکمانچای بود.

 

خشم شاه و مردم

قائم‌‌مقام فراهانی در یکی از نامه‌‌های خود خشم و نارضایتی فتحعلیشاه را از انعقاد این معاهده، چنین شرح می‌‌دهد: «قبله عالم این روزها در فکراند و حق دارند. می‌‌فرمایند که باید خودم بروم جنگ کنم. چرا که امید من در پسرها به نایب‌‌السلطنه و در نوکرها، به آصف‌الدوله و پارسال، از هر دو، یاس به هم رسانیدم. حالا نه نوکر دارم، نه پسر...، پارسال زمستان، از بس غصه خوردم، مردم. حالا اگر باید مرد، چه بهتر در میدان نبرد بمیرم، نه در تهران... ».

 

این نارضایتی موجب گرایش موقتی شاه به ولیعهدی شجاع‌‌السلطنه شد. خدشه‌‌دار شدن احساسات مردم ایران نیز از پس معاهدات گلستان و ترکمانچای، در واقعه قتل گریبایدوف که برای رسیدگی به معوقات معاهده اخیر به ایران اعزام شده بود، خود را نشان داد. گفته می‌‌شود در جهت لغو معاهدات گلستان و ترکمانچای و بازگرداندن سرحدات ایران به مرزهای پیش از معاهده گلستان، در هنگام برگزاری کنفرانس صلح پاریس پس از جنگ جهانی اول، تلگراف‌‌هایی به تهران و پاریس از سوی مردم سرزمین‌‌های متصرفه، فرستاده شد. این تلگراف‌‌ها حاوی درخواست آنان به‌‌منظور قرار گرفتن دوباره تحت حاکمیت دولت ایران بود.

 

پیشرفت شما و ضعف ثابت ما

معاهده ترکمانچای بیانگر ضعف آشکار دولت قاجاریه در حیطه نظامی، دیپلماسی و به‌‌طورکلی واماندگی جامعه ایران از زمانه‌‌ای رو به پیشرفت و مدرن بود. عباس میرزا در خطابی به ژوبر، نماینده ویژه فرانسه در ایران، با انتقاد از عملکرد نظامی خود در طول سالیان و بیان آگاهی از برتری نظامیان اروپا می‌‌گوید: «...، آنچه قدرتی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است. دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است؟ شما هنر حکومت کردن، هنر پیروز شدن، هنر به کار انداختن همه وسایل انسانی را می‌دانید.

 

در صورتی که ما گویی محکوم شده‌‌ایم که در منجلاب جهل غوطه‌‌ور باشیم و به زور درباره آینده خود بیندیشیم...،‌‌ای بیگانه به من بگو که چه باید بکنم تا جان تازه‌‌ای به ایرانیان بدهم. آیا من هم باید که مانند این تزار مسکو که کمی پیش از این از تختش پایین می‌‌آمد تا شهرهای شما را تماشا کند از ایران و تمام این دستگاه پوچ ثروت دست بکشم؟ یا بهتر آن است که مرد خردمندی جست‌‌وجو کنم و هر‌چه را که شایسته و بایسته یک شاهزاده است از او بیاموزم».

 

آگاهی از دستاوردهای جدید تمدنی و برتری غرب در حوزه‌‌های مختلف، عباس میرزا را بر آن داشت، با عطف توجه به واماندگی ایران، به اصلاحاتی به‌‌ویژه در زمینه نظامی برآید. در این راستا آموزش‌‌های نظامی به سپاه ایران ابتدا به ساکن توسط فراریان و اسیران جنگی پس از نخستین جنگ ایران و روس صورت گرفت. دعوت از هیئت‌‌های نظامی برای آموزش نظامی سپاه ایران به منظور تشکیل ارتش منظم به طور جدی از ۱۸۰۹.م در پی انعقاد قراردادی بین فرستاده انگلیس، هارفورد جونز و فتحعلیشاه ادامه یافت و بر اثر آن سالیانی چند افسران انگلیسی در ارتش ایران در خدمت عباس میرزا بودند. اعزام دانشجویانی برای تحصیل در اروپا به‌‌ویژه انگلستان به منظور آگاهی از علوم جدید و کاربست آن در ایران، ترجمه آثار اروپایی به‌‌ویژه در زمینه‌‌های تاریخ حکمرانان ناموری چون پطر کبیر، اسکندر و ناپلئون از دیگر اقدامات عباس میرزا برای اصلاحات بود.

 

این امر نه تنها در جهت آشنایی با تاریخ اروپا و دنیای مدرن بلکه آگاهی یافتن از چگونگی سیر فراز و فرود دولت‌‌ها بود. دیگر اقدامات همسو که به‌‌طور مشخص در آذربایجان مقر حکمرانی عباس میرزا، انجام شد، می‌‌توان به تأسیس چاپخانه‌‌ای در تبریز توسط ارامنه استانبول، به‌‌کارگیری سبک اروپایی در معماری و ساختمان‌‌سازی به کمک معماران اروپایی، اصلاحاتی در اداره امور مالیاتی و دادگاه‌‌های شرع، اشاره کرد.

عباس میرزا برای جلب حمایت علمای مذهبی با برنامه اصلاحی خود آیاتی از قرآن را که می‌‌توانست پشتوانه به‌‌کارگیری جنگ‌‌افزار در راه دین باشد به تأیید آنان رساند. گفته می‌‌شود این اقدام اقتباسی از عملکرد مشابه سلطان سلیم سوم، پادشاه عثمانی، برای توجیه دینی اصلاحات نظامی بود.

 

جانشینی عباس میرزا

مسئله جانشینی در دوره فتحعلیشاه به دلیل فقدان سازوکار مناسب، چالش‌‌هایی را در برابر ولیعهدی عباس میرزا نشاند. نظر به درخواست آغامحمدخان مبنی بر منتسب بودن مادر ولیعهد به دلوها، عباس میرزا فارغ از دیگر ویژگی‌‌های لازم از این امکان برای جانشینی برخوردار بود. او در ۱۳ شوال ۱۲۱۳.ق زمانی که ۱۰ ساله بود، توسط پدر، در مقام نایب‌‌السلطنه تاجگذاری کرد و در همان سال به عنوان حکمران آذربایجان منصوب شد.

 

در اول ربیع‌‌الاول ۱۲۴۷.ق عباس میرزا با حفظ حکمرانی آذربایجان، از سوی فتحعلیشاه عهده‌‌دار حکمرانی بر خراسان شد. این قاعده جانشینی اما از سوی دیگر برادران عباس میرزا قابل‌‌پذیرش نبود چرا که او فرزند چهارم فتحعلیشاه بود و دیگر شاهزادگان بر اساس ارشدیت خود مدعی جانشینی بودند. محمدعلی میرزا ملقب به دولتشاه در مقام فرزند ارشد، ولیعهدی را حق خود می‌‌دانست. شاهزادگان رقیب در جهت مخدوش کردن جایگاه عباس میرزا، سیاست‌‌های اصلاح‌‌طلبانه او را تلاشی به منظور غربی کردن جامعه و تسلط بیگانگان بر کشور تفسیر می‌‌کردند.

 

مسئله جانشینی در ایران دستاویزی بود تا حاکمیت روس‌‌ها بر مناطق متصرفه به موجب معاهده ترکمانچای توسط ایران به رسمیت شناخته شود. بر اساس فصل هفتم این معاهده در باب تأکید بر جانشینی عباس میرزا چنین آمده است: «... اعلی‌‌حضرت امپراتور کل ممالک روسیه برای اینکه از میل‌‌های دوستانه و تمنای صادقانه خود که در مزید استحکام این ولیعهدی دارد به اعلی حضرت پادشاه ممالک ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد که از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته از تاریخ جلوس به تخت شاهی پادشاه بالاستحقاق این مملکت داند».

 

شاید بتوان گفت عباس میرزا از آنجایی که ولیعهدی خود را پس از شکست مجدد از روس‌‌ها در خطر می‌‌دید، به رسمیت شناخته شدن جانشینی‌‌اش را وجه‌‌المصالحه معاهده ترکمانچای قرار داد. این اقدام می‌‌توانست به‌‌واسطه حامی قدرتمندی چون روس، در صورت بروز اختلاف بر سر جانشینی از سوی رقبا و دیگر شاهزادگان، منازعات را پشت سر گذارد. موافقت عباس میرزا در تأکید صریح‌‌تر بر جانشینی خود در معاهده ترکمانچای به منظور ایجاد حاشیه‌‌ای امن و تثبیت جایگاه سیاسی‌‌اش، در همان زمان گمانه‌‌زنی‌‌هایی را به وجود آورد، مبنی بر اینکه عباس میرزا با این هدف آغازگر جنگ دوم ایران و روس بود، چنانکه اعتمادالسلطنه می‌‌نویسد: «عباس میرزا محض اینکه سلطنت به تقویت روس به خودش و اولادش برسد و عداوت شخصی که با حسین‌‌خان سردار داشت این جنگ را سبب شد و این شکست را اسباب».

 

عباس میرزا با تلاش برای جبران شکست‌‌های خود و اعاده حیثیت در جهت تثبیت ولیعهدی، اصلاحاتی را در ایران پیش برد اما زمان مجال آن را نداد که او در مقام پادشاه، گستره اصلاحات را فراتر برد. عباس میرزا در ۱۰ جمادی‌‌الثانی ۱۲۴۹.ق در چهل و چهار سالگی بر اثر بیماری در مشهد چشم از جهان فروبست و در حرم امام رضا به خاک سپرده شد.

 

منابع:

ـ ادوارد براون، انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، کانون معرفت، ۱۳۳۸

ـ عبدالله نصری، رویارویی با تجدد، جلد ۱، نشر علم، ۱۳۸۶

هوشنگ طالع، تاریخ تجزیه ایران، ج ۴، سمرقند، ۱۳۹۰

 

کاپیتولاسیون

کاپیتولاسیون به معاهداتی اطلاق می‌‌شود که به موجب آن اتباع کشوری خارجی از حقوق و امتیازاتی برخوردار می‌‌شوند که مهم‌‌ترین آنها حق قضاوت کنسولی و اجرای مجازات توسط کنسول همان کشور است. سابقه کاپیتولاسیون در ایران به دوره زمامداری مغولان بازمی‌‌گردد که به موجب توسعه روابط تجاری با اروپاییان اجرا شد.

 

چنین سیاستی را به‌‌طور برجسته‌‌تر در دوره زعامت شاه‌‌عباس اول در ارتباط با تجار انگلیسی و پس از آن فرانسه و هلند می‌‌توان دید. برای آگاهی بهتر از تبعات رژیم کاپیتولاسیون پس از معاهده ترکمانچای به روایتی از براون توجه داده می‌‌شود که چنین شرح می‌‌دهد: «سربازان روس در شهرها آزاد بودند. به کودکان و زنان آزار می‌‌رساندند و حتی مقامات پلیس نیز حق مداخله نداشتند. مرتکبین بی‌‌نظمی، در خانه مفسدین راه داده می‌‌شدند و با استفاده از حقوق سیاسی پلیس از مداخله و بازداشت ممنوع بود و با این روش، همه گونه تسهیلات برای پناه دادن و واگذاری آنها فراهم است».

 

همچنین برخی از ایرانیان به منظور رهایی از مجازات توسط دادگاه‌‌های شرع به تابعیت دول خارجی درمی‌‌آمدند تا از رژیم قضاوت کنسولی در ایران برخوردار شوند. نمونه دیگری از این مصونیت قضایی مربوط به گریز قاتل مرتضی علی‌‌قلی خان صنیع‌‌الدوله رئیس اول دوره مجلس شورای ملی و وزیر معارف دوره مشروطه بود که چون وی از اتباع روسیه تزاری بود، رسیدگی به جرمش در دادگاه‌‌های ایران ناممکن شد.

منبع: سازندگی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: