باید از خودمان شروع كنیم

1397/7/14 ۰۸:۵۴

باید از خودمان شروع كنیم

رف ‌و حدیث‌ها پیرامون وضعیت آشفته كتاب‌های ادبی هر روز دامنه گسترده‌تری به خود می‌گیرد و دست‌اندركاران این حوزه هرازگاه باید با موضوعاتی مواجه شوند كه ظاهرا مختص به خود ماست. از قاچاق كتاب و عرضه بی‌كیفیت كتاب‌های افست با ضربه‌های جبران‌ناپذیرش بر پیكره نشر كه بگذریم، با مسائلی ریز و درشت و در عین حال فلج‌كننده‌تر مواجه می‌شویم كه هر كدام‌شان به تنهایی می‌توانند، موتور تولید مراكز نشر حرفه‌ای را از كار بیندازند

 

كارشناسان ادبی و مترجمان از موج تازه كتابسازی و پدیده مترجمان مجهول می‌گویند

رسول آبادیان: حرف ‌و حدیث‌ها پیرامون وضعیت آشفته كتاب‌های ادبی هر روز دامنه گسترده‌تری به خود می‌گیرد و دست‌اندركاران این حوزه هرازگاه باید با موضوعاتی مواجه شوند كه ظاهرا مختص به خود ماست. از قاچاق كتاب و عرضه بی‌كیفیت كتاب‌های افست با ضربه‌های جبران‌ناپذیرش بر پیكره نشر كه بگذریم، با مسائلی ریز و درشت و در عین حال فلج‌كننده‌تر مواجه می‌شویم كه هر كدام‌شان به تنهایی می‌توانند، موتور تولید مراكز نشر حرفه‌ای را از كار بیندازند. در این فرصت سراغ موضوع كتاب‌های ‌ادبی با مترجمان مجهول رفته‌ایم. مترجمانی كه ظاهرا وجود خارجی ندارند. پرداختن به پدیده مترجمان مجهول كه این‌ روزها بیش از پیش در محافل ادبی و موسسات مختلف نشر، درباره‌اش صحبت می‌شود، از آن جهت ضرورت دارد كه نهادینه شدن چنین رویكردی مخرب آرام‌آرام در حال تبدیل شدن به یك اصل در چرخه نشر كشور است.

 

عبدالله‌كوثری: باید یاد بگیریم، تقلب نكنیم

عبدالله كوثری، مترجم صاحبنام كشور و مترجم آثاری چون «گرینگوی پیر، گفت‌وگو دركاتدرال، جنگ آخرالزمان، سوربز، مرگ درآند، آئورا و....» در این باره می‌گوید: « متاسفانه این مسائل به وفور در بازار كتاب وجود دارد و هر وقت بحث‌هایی در این رابطه در می‌گیرد، همه اتهامات به دولت زده می‌شود و همه انتظارات هم از دولت برای رفع و رجوع این قضیه بالا می‌رود. من به عنوان یك مترجم اعتقاد دارم كه بی‌اخلاقی در حوزه نشر، خصوصا در این زمینه زیاد است اما خود ما باید در درجه نخست یاد بگیریم كه تقلب نكنیم. من نمی‌خواهم در اینجا از دولت دفاع كنم. حرف من این‌ است كه باید از خودمان شروع كنیم. متاسفانه وضعیت خود ما به عنوان پدیدآورنده و مصرف‌كننده كالایی به نام كتاب مشخص نیست. از یكسو مثلا وزارت ارشاد را متهم می‌كنیم كه در چرخش آزاد اطلاعات پیرامون كتاب دخالت‌ بی‌جا می‌كند و از سوی دیگر می‌خواهیم، كفش و كلاه كند و در رفع بی‌اخلاقی‌ها دخالت داشته ‌باشد. می‌خواهم بگویم زمانی كه برای كوچك‌ترین كار كه در بازار كتاب اتفاق می‌افتد، پای دولت را به میان می‌كشیم چطور انتظار داریم همین دولت دعوی دخالت در امور دیگر مربوط به حوزه نشر نداشته باشد؟ واقعیت این است كه ما با این‌ كار، مسوولیت عجیبی برای دولت درست می‌كنیم و با دست خودمان، زمینه دخالت‌های بیشتر را فراهم می‌آوریم. من همیشه وقتی درباره كتاب‌هایی كه شما به عنوان كتاب‌های مترجمان مجهول نام می‌برید فكر می‌كنم، به این پرسش می‌رسم كه ادبیاتی با پایه و اساس دروغ، چه نوع ادبیاتی می‌تواند باشد؟ تولید و عرضه و خوانده ‌شدن یك‌ كتاب، فقط و فقط برای آدم‌شدن ماست و آدم‌شدن با یك كتاب مجهول هرگز امكان‌پذیر نیست. زمانی كه در یك كشور با سرانه مطالعه پایین، چیزی حدود هفت یا هشت‌هزار ناشر وجود دارد و هر یك از آنها ملزم به انتشار كتاب با هر كیفیتی هستند، اولین اتهام متوجه بعضی از خود همین ناشران می‌شود. یعنی اینكه این خود ناشر است كه در درجه نخست باید سره را از ناسره تشخیص بدهد. ناشری كه قدرت تشخیص یك كتاب با مترجمی مجهول یا واقعی را ندارد، نباید حداقل مشخصات فردی كه كتاب‌ را بر‌ای انتشار آورده یادداشت كند؟ یك ناشر نباید فرق بین ‌جنس بنجل یا كتاب واقعی را بداند؟ واقعا نباید از خود پرسید چطور ممكن ‌است هویت یك مترجم معلوم نباشد؟ پس نتیجه می‌گیریم در این آشفته بازار حقیقتا از دولت كاری ساخته نیست چون از ماست كه بر ماست. باید قبول كنیم مسوولیت كتابی كه مترجمش معلوم نیست بر عهده ناشر است و خریدار چنین كتاب‌هایی باید در درجه نخست، مشكل خود را با ناشر در میان بگذارد و حق خود را مطالبه كند؛ مثلا برود و از ناشر بپرسد این چه كتابی است كه منتشر شده و مثلا من كه پول داده‌ام و چنین كتابی خریده‌ام، حق دارم حرف‌هایم را با مترجمش بزنم. یعنی همان سازوكاری كه در همه جهان در جریان است. این را هم بگویم كه همه ما در زمان حرف زدن بهترین حرف‌ها را می‌زنیم. خودم بارها شاهد بوده‌ام كه بعضی‌ها در رسانه‌های مختلف چنان از قوانین نشر حرف می‌زنند كه آدم احساس می‌كند انگار ما دارای تمام قوانین موجود روی زمین پیرامون نشر هستیم. كوتاه سخن اینكه باید همه دست به دست هم بدهیم و اگر علاقه‌مند به كتاب هستیم، مشكلات را یكی پس از دیگری رفع كنیم. بی‌سروسامانی حوزه نشر خصوصا پیرامون كتاب‌های ادبی در كشور بر هیچ‌ كس پوشیده نیست.

ما شاهد هستیم كه در هر دولتی، هزاران پروانه نشر صادر شده و كسی هم تاكنون نپرسیده این مثلا ناشر تا چه اندازه صلاحیت كار فرهنگی دارد و ظاهرا در آینده هم چنین پرسشی مطرح نخواهد شد و در چنین وضعیتی معلوم است بعضی‌ها به فكر سوءاستفاده افتاده و خواهند افتاد. یك‌بار دیگر تكرار می‌كنم كه مطالبات ما از یك ناشر باید هرچه زودتر شروع شود، چون كالایی مانند كتاب دارای اهمیتی پایین‌تر از مثلا لباس نیست. ما زمانی كه لباس می‌خریم همه جوانب را می‌سنجیم و اگر مناسب نبود، می‌توانیم بهترش را از فروشنده بخواهیم. این بهتر خواستن از ناشر اگر از جایی شروع شود، دیگر شاهد رواج چنین مشكلاتی نخواهیم بود.»

 

لیلی گلستان: ظاهرا چاره‌ای نیست

لیلی گلستان، مترجم پیشكسوت ادبیات با ترجمه آثاری چون «تیستوی سبزانگشتی، شش یادداشت برای هزاره بعدی، زندگی در پیش‌رو، گزارش یك مرگ، یونانیت و...» برای اهالی ادبیات نامی قابل اعتماد است. گلستان درباره شیوع كتاب‌هایی با مترجمان مجهول، نظرگاهی متفاوت دارد. او می‌گوید: «مشكل این موضوع فقط و فقط با تن‌ دادن به قانون كپی‌رایت امكان‌پذیر است و بس. جز این ظاهرا هیچ چاره‌ای نیست. خود من به وفور با چنین كتاب‌هایی مواجه بوده و هستم. در هر زمینه‌ای كه شما نگاه كنید، سوءاستفاده‌هایی از این دست رواج دارد و در حوزه نشر هم داریم و خواهیم داشت. معمولا كتاب‌هایی با نام مترجمان مجهول عرضه می‌شوند كه یا مترجم‌شان در قید حیات نیست یا از آن دست مترجم‌هایی هستند كه برای یك‌بار كتابی را عرضه می‌كنند و دیگر سراغی هم از آن نمی‌گیرند. با وجود این همه ناشر ریز و درشت چطور می‌توانیم، انتظار داشته باشیم كه اخلاق بر حوزه نشر حكمفرما باشد؟ وجود بی‌اخلاقی را شاید بتوان در حوزه‌های دیگر قدری تحمل كرد اما سازوكار نشر كه آلوده به این بی‌اخلاقی بشود، واقعا نگران‌كننده است. البته این را هم بگویم كه مخاطب باهوش كم نداریم. همان‌طور كه می‌دانید، كتاب«زندگی در پیش‌رو» با ترجمه من، حدود دوازده سال اجازه انتشار نداشت و بر همین اساس سر از بازار قاچاق كتاب درآورد و بارها به شكل افست عرضه شد اما زمانی كه موفق به كسب مجوز شدم، در كمال حیرت دیدم كه خیلی زود تجدید چاپ شد. منظورم این ‌است كه مخاطب آگاه خودش فرق كتاب با كتاب را می‌داند. باز هم می‌گویم تنها علاج رفع مشكلات فراوان در زمینه نشر، رعایت حق و حقوق پدید آورنده و ثبت امتیاز یك اثر به نام نویسنده یا مترجم ‌است. زمانی می‌توان جلوی سوءاستفاده‌هایی از این دست را گرفت كه فرهنگ مكتوب مانند اكثر نقاط جهان از این بی‌سروسامانی بیرون بیاید.»

 

غلامرضا امامی: بار كج به مقصد نمی‌رسد اما...

غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم شناخته شده كشور و مترجم كتاب‌هایی چون«هرچیزی رنگی دارد، درآمد تاریخی بر نظریه ‌ادبی از افلاطون تا بارت، پینوكیو، لبخند بی‌لهجه و...» در رابطه با پدیده كتابسازی و سرقت ادبی توسط مترجمان مجهول می‌گوید: «در روزگاران گذشته، آثار عزیزنسین، نویسنده نامی تركیه در ایران خوانندگان و خواهندگان فراوان داشت. این نویسنده روزی انبوه كتاب‌هایش را دید كه یك مترجم به فارسی ترجمه كرده‌ بود و از این بابت به ‌شدت شگفت‌زده‌ شد و از آن مترجم خواست كه بقیه كتاب‌ها را برایش بیاورد، چرا كه خیلی از آنها برایش ناآشنا بودند. او متوجه شد یك مترجم، داستان‌های طنزگونه به شیوه او نوشته اما به دلایلی، نام عزیزنسین را به عنوان نویسنده قید كرده است و نام خودش را به عنوان مترجم! وقتی كه آن مثلا مترجم، قصه اول را برای این نویسنده می‌خواند، عزیزنسین خنده بلندی سر می‌دهد و می‌گوید كه واقعا اوضاع كتاب در كشور شما عجیب و شگفت‌انگیز است. همه فكر می‌كنند كه منظور این نویسنده عدم حضور كشور ما در قانون كپی‌رایت است. همه حرف او را تایید می‌كنند و می‌گویند ببخشید، متاسفانه ما این قانون را در كشور نداریم اما نسین بلافاصله می‌گوید كه می‌دانم عضو این قانون نیستید اما نمی‌دانستم كه نویسندگان شما به جای من كتاب‌ می‌نویسند و كتاب ‌می‌سازند! و بعد خنده بلندی سر می‌دهد و می‌گوید هرگز در عمرش چنین كتابی ننوشته و تعجب می‌كند كه نویسنده‌ای با این قدرت چرا اصرار دارد كتاب‌هایش را با نام من منتشر كند؟!... می‌خواهم بگویم این‌گونه مسائل همیشه گریبانگیر حوزه نشر كتاب‌های ادبی بوده و نام‌های مجهول حاصل امروز و دیروز نیست. مدتی پیش در سایت خانه كتاب دیدم كه یك نوجوان، آثار فراوانی از نویسندگان برگزیده جهان را به فارسی ترجمه كرده. واقعیت این است كه خیلی خوشحال شدم و بر این استعداد آفرین گفتم اما زمانی كه دو عنوان از این كتاب‌ها را تهیه كردم و خواندم، با خودم گفتم حیف از وقت و حیف از پول و حیف از چشم و بیشتر از همه حیف از اعتماد!... این مترجم محترم تنها كاری كه كرده بود، پس و پیش كردن ترجمه‌های دیگران با كلمات عجیب و نامفهوم كردن جملات بود. به گمان من ریشه این ندانم‌كاری‌ها و این بحران روزافزون به برخی ناشران برمی‌گردد كه سعی دارند به هر شكل ممكن، سالانه چند كتاب در پرونده كاری خود داشته باشند و از مزایایش استفاده كنند و پروانه نشرشان باطل نشود. حقیقت این است كه ایران كشور عجیب و غریبی ‌است و این طنز تاریخ است كه در این كشور، تعداد ناشران از تعداد كتابفروشی‌ها بیشتر است. ما هر روز خبری مبنی بر تعطیل شدن یك كتابفروشی می‌شنویم، اما در كمال حیرت شاهد افزایش ناشران بدون دانش فرهنگی هستیم و بر همین اساس درست مانند زعفران و زردچوبه تقلبی، چشم‌مان به جمال كتاب تقلبی هم روشن شده و ممكن است بدتر از این هم بشود. از قدیم گفته‌اند كه بار كج به مقصد نمی‌رسد اما شاید پیشینیان ما نمی‌دانستند كه كژاندیشان و كتابسازان و تردستان، هر روز تعدادی صفر به اندوخته‌های بانكی‌شان افزوده می‌شود و حال و احوال دلسوزان واقعی چون نویسندگان دلسوز و ناشرانی با دغدغه‌های فرهنگی و مترجمان دقیق و صاحب ‌فكر را هم كه خودتان بهتر می‌دانید.»

 

 

ابراهیم حسن‌بیگی: هیچ‌كس نمی‌داند چه كسی مخالف قانون كپی‌رایت ‌است؟

ابراهیم حسن‌بیگی، نویسنده پركار كه تاكنون بسیاری از آثارش چون« محمد، یك كلاغ چهل‌كلاغ، عموجان عباس، غنچه بر قالی و... در كشورهای دیگر چون انگلستان، تركمنستان، كشورهای عربی، تركیه و ازبكستان، ترجمه و منتشر شده است، در نگاه مقایسه‌ای پیرامون حوزه نشر در كشورهای دیگر می‌گوید: «هرچه می‌كشیم از نبود قانون كپی‌رایت ‌است. از سوی دیگر هیچ نظارتی بر حجم انبوه ناشران موجود در كشور وجود ندارد. همیشه برایم این پرسش مطرح بوده كه چرا ما تاكنون نباید به چنین قانون انسانی و جهانی پیوسته باشیم؟ تا آنجا كه می‌دانم هر دولتی كه آمده چندان مشكلی با این قضیه نداشته و ناشران مطرح و فرهنگی هم مدام لزوم این‌ كار را گوشزد می‌كنند اما هیچ‌گاه این اتفاق رخ نمی‌دهد و هیچ كس هم خود را موظف نمی‌داند كه مثلا بیاید و با صراحت بگوید چه كسی مخالف پیوستن به قانون جهانی كپی‌رایت است. بسیاری از كارهای من در كشورهای دیگر ترجمه شده‌اند كه بعضی‌های‌شان به جهت توسعه‌یافتگی با كشور ما قابل مقایسه نیستند اما چنین مشكلاتی ندارند. من بسیار برخورد كرده‌ام با ناشران خارجی كه می‌ترسند كتاب‌شان را به دست یك ایرانی بدهند چون تصور بر این است كه ما هر كاری كه دل‌مان بخواهد با یك كتاب می‌كنیم و اصولا به حیثیت فرهنگی كشور خودمان و كشورهای دیگر توجهی نداریم. وقتی شما درصدد تهیه گزارشی از وجود مترجمان مجهول در كشور هستید یعنی اوضاع نشر خراب‌تر از آن‌ چیزی است كه تصور می‌رود. یكی از نویسندگان بزرگ جهانی، كتابی دارد كه هر سال با نام یك مترجم تازه راهی بازار می‌شود و هیچ‌كس هم نیست بپرسد كه چنین مترجمی اصولا وجود خارجی دارد یا خیر؟ در صورتی كه همین نویسنده به راحتی می‌تواند یك وكیل در اینجا داشته باشد و حق و حقوقش را مطالبه و از بر باد رفتن حیثیتش جلوگیری كند. خیلی دیگر از نویسندگان خارجی را هم می‌شناسم كه اصولا حق و حقوقی طلب نمی‌كنند و همین اندازه كه اطلاع داشته باشند، كارشان در ایران ترجمه و منتشر شده برای‌شان كافی ‌است. خیلی از آنها می‌دانند كه ما عضو قانون جهانی كپی‌رایت نیستیم و بر همین اساس فقط و فقط از جهت علاقه به خواننده ایرانی اجازه می‌دهند، كارشان ترجمه شود. پس كار زیاد پیچیده و دست‌نیافتنی نیست اما مقاومت‌های پشت ‌پرده برای عضویت در قانونی شرعی و اخلاقی را نمی‌توانم هضم كنم. برای موضوعی كه شما مطرح‌ كرده‌اید، به گمان اولین جایی كه باید پا پیش بگذارد، وزارت ارشاد است. ارشاد همان‌گونه كه به خود حق می‌دهد درباره محتوای یك اثر دخالت كند، ‌باید در مهار پدیده مترجم مجهول هم دخالت داشته ‌باشد اما این وزارتخانه ظاهرا خود را متولی این امر نمی‌داند! قبلا می‌شنیدیم كه مثلا یك مترجم می‌‌آید و ترجمه یك مترجم دیگر را این‌ور و آن‌ور می‌كند و به نام خود می‌دهد به ناشر كه كمی پذیرفتنی‌تر بود اما زمانی كه شما با مترجمی طرف هستید كه وجود خارجی ندارد باید بیش از پیش نگران شد. من در درجه نخست نگران آن گروه از خوانندگانی هستم كه برای اولین‌بار با چنین كتاب‌هایی مواجه می‌شوند، چون بدآموز شدن در حوزه كتاب و كتابخوانی را به هیچ عنوان نمی‌توان به حالت اولیه بازگرداند.»

 

رضا عامری: بعضی ترجمه‌ها در پایین‌ترین سطح‌ است

رضا عامری، مترجم ادبیات عرب كه ترجمه كتاب‌هایی چون «وراجی روی نیل، میرامار، موسم هجرت سلیمان و...» را در پرونده كاری خود دارد از زاویه‌ای دیگر با این موضوع برخورد كرده. او اعتقاد دارد كه: «تنها چیزی كه در ایران هرگز به رسمیت شناخته نشده حق مولف است و هر كسی به خود اجازه می‌دهد با اثر یك نویسنده بدون حق و حقوق، به هر شكلی كه دلش خواست برخورد كند و پدیده شوم مترجم مجهول هم ریشه در همین بی‌قانونی دارد. مدتی پیش مطلبی به قلم آقای مندنی‌پور خواندم كه نوشته بود یك ناشر اسپانیایی در یك كتاب، بخشی از یك رمان او را با هدف معرفی نویسنده منتشر كرده و مدتی بعد نویسنده پاكتی حاوی مقداری وجه نقد از سوی همان ناشر و در كشوری دیگر به عنوان حق كپی‌رایت دریافت كرده. ببینید! سازوكار سالم حوزه نشر یعنی این. در مقابل شما این وضعیت را مقایسه كنید با اثری جهانی چون «پیامبر» اثر «جبران خلیل جبران» كه هر سال با نام یك مترجم منتشر می‌شود و كسی نمی‌داند این مترجم محترم اصولا وجود خارجی دارد یا خیر و اگر بر فرض محال وجود دارد، آیا صلاحیت ترجمه كتابی را دارد یا خیر؟ من سال‌ها پیش «صدنامه عاشقانه» نزار قبانی را ترجمه كردم كه خیلی هم مورد توجه قرار گرفت اما مدتی پیش یك ناشر، همان كتاب را با ترجمه یك مترجم دیگر منتشر كرد و در مقدمه‌اش نوشت كه كتاب فوق پیش از این هرگز منتشر نشده است! می‌خواهم بگویم بعضی ناشرها حتی زحمت یك جست‌وجوی ساده در اینترنت را هم به خود نمی‌دهند و معلوم است كه پدیده مترجم مجهول از این ناآگاهی سوءاستفاده می‌كند. متاسفانه در بازار نشر ایران، پدیده‌ سرقت‌ ادبی بسیار رایج است. درست مانند سرقت‌هایی از جنس دیگر. من انتظار ندارم كه مثلا وزارت ارشاد بیاید و برای ادبیات كاری بكند. ما باید به قوانین جهانی برای احترام به حقوق پدیدآورنده احترام بگذاریم و تا زمانی كه این اتفاق نیفتاده، حرف زدن در این رابطه فقط باد هواست. چرخه نشر در جهان امروز پیچیده در نوعی نظم است كه ما سال‌ها با آن فاصله داریم. اتفاقا همین الان داشتم، مطلبی را مطالعه می‌كردم كه می‌گفت سطح انتشار كتاب‌هایی كه فقط طی امسال در كشور اسپانیا منتشر شده، برابر است با انتشار كتاب طی صدسال‌ گذشته در همه كشورهای عربی!

این نشان می‌دهد كه حوزه نشر را نمی‌توان با نگاهی یك‌سویه اداره كرد و دولت و ملت ‌باید برای كسب شعور از طریق كتاب با هم مسابقه داشته باشند. وقتی كه كتاب با این حجم وسیع در یك كشور تولید و عرضه و مصرف می‌شود، ذهن ما پیش از هر مورد دیگر به یك خواسته جمعی معطوف ‌است. یعنی یك كشور چیزی را در درجه نخست خواسته و بعد هم در اجرایی كردنش، فعل توانستن را صرف كرده. همین حجم تولید كتاب در اسپانیا نشان می‌دهد كه در درجه نخست، حرفه‌ای به نام ترجمه و نویسندگی رسمیت دارد و وقتی چنین باشد، پدیدآورنده با اعتماد به نفسی زایدالوصف به تولید اثر می‌پردازد. كوتاه سخن اینكه راه درازی در پیش داریم.»

منبع: روزنامه اعتماد

 

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: