1397/7/11 ۰۸:۲۴
ایرانیان باستان همه ماههای سال را سی روزه محاسبه میکردند و پنج، شش روز باقیمانده را «پنجۀ دزدیده» مینامیدند و در پایان سال قرار میدادند. همچنین هر روز نامی داشت و به ایزدی (فرشتۀ موکلی) منسوب بود و در مواقعی که روز و ماه همنام میشدند، جشن میگرفتند؛ مثلا چون شانزدهم هر ماه «مهرروز» است، در «مهرماه» آن را «جشن مهرگان» مینامیدند و گرامی میداشتند.
اشاره: ایرانیان باستان همه ماههای سال را سی روزه محاسبه میکردند و پنج، شش روز باقیمانده را «پنجۀ دزدیده» مینامیدند و در پایان سال قرار میدادند. همچنین هر روز نامی داشت و به ایزدی (فرشتۀ موکلی) منسوب بود و در مواقعی که روز و ماه همنام میشدند، جشن میگرفتند؛ مثلا چون شانزدهم هر ماه «مهرروز» است، در «مهرماه» آن را «جشن مهرگان» مینامیدند و گرامی میداشتند. پس از تغییر تقویم در سال ۱۳۰۴ و سیویک روزه کردن نیمۀ نخست سال، مهرگان واقعی در دهم مهر افتاد، گرچه عموم مردم آن را همچنان در شانزدهم برپا میکنند. به همین مناسبت نوشتار زیر تقدیم میشود با امید تندرستی، طول عمر و شادکامی نویسندۀ دانشور و متخلقش استاد خرمشاهی، به نقل از «دانشنامه حافظ» که همین امسال در چهار جلد منتشر شده است.
مهرپرستی (Mithraism) آیین مهرر میترا، از مذاهب کهن ایرانی. این دین یا دقیقتر این «مذهب» یا کیش جزو مذاهب سری و رازورانه است. در رأس آن ایزدر خدایگان (یعنی god و نه God) مهر قرار دارد که میپندارند در یک سلسله رویدادها و جنگها پیروزمند است. این مذهب با آنکه منشأ ایرانی دارد، ولی در خارج از ایران و عمدتاً قلمرو امپراتوری روم شکوفا شد و پیروان بسیاری یافت. از اعتقادات آن، باور به حیات و عروج روح به هفتسپهرر طبقه بود. به مدد مُغان و روحانیان ایرانی، در آسیای صغیر و بعضی کشورها و سرزمینهای حواشی دریای مدیترانه، در زمان هخامنشیان (قرنهای چهارم تا دوم پیش از میلاد) با وجود بودن فرقهها و مذاهب کوچکتر، گسترش یافت. بعضی دینپژوهان مهرپرستی را شاید به دلیل وجود «مهریَشت» در یشتهای اوستا و نیز همراهی مغان و دیگر دینیاران زردشتی در کمک به اشاعه و استقرار آن، برآمده از دین زردشت به شمار میآورند. همچنین مواجهه با ادیان گسترده در گسترۀ بینالنهرین، بهویژه ستارهپرستی رایج در بابل، که اوج شکوفایی آنها در هزارۀ اول پیش از میلاد بود. همه در بالیدن و نیز گرایش کم یا بیش به عناصر ستارهپرستانه و شکلگیری نهایی آن موثر بوده است. نیز میتوان استنباط کرد در ازمنهای پیشتر ایزد مهررمیترا با خدایگان شمَش (در عربی: شمْس) بینالنهرینی همسان یا یکسان شمرده میشده است. مدارکی نیز در دست است که در نیمه دوم هزارۀ اول پیش از میلاد، گسترش چشمگیر کیش مهر در سرزمینهای غربی قلمرو هخامنشیان از آسیای صغیر تا بابل و ارمنستان رخ داده است. یک نکتۀ مهم در خصوص مهرپرستی و دین زردشت است که کیش مهر با آنچه در آیین زردشت و ایران زردشتی هست، فرق دارد.
رشد و رونقیافتن مهرپرستی زمانی درازآهنگ داشته است. مجسمهای که در شهر تب یا تبای (Tebes، متعلق به حدود ۸۰ ق.م) پیدا شده و نقش و نشان مهر گاوکُش را نشان میدهد، حکایت از راهیافتن مهرپرستی به شهر رُم دارد. دو ویژگی اصلی ایزد مهر عبارتند از: الوهیت نور، که در خورشید تجسم یافته، و دیگر رستگاریبخشی او. زادنمهرر میترا بر وفق اسطورهای رایج در عصر پارتیان، از صخره یا غاری انگاشته میشد. گسترش این آیین از قرن اول تا چهارم میلادی و اوج آن در قرن سوم و خاموشی آن بهویژه تحت سیطرۀ مسیحیت در ۳۵۴ م بوده است. در گستردهترین موقعیت در سراسر آسیای صغیر و سرزمینهای حاشیۀ دریای مدیترانه (عمدتاً در سواحل آسیایی و افریقایی آن) و اغلب در همه یا بخشهایی از کشورهای اروپایی کهن ازجمله ایتالیا، اتریش، آلمان، بخشی از فرانسه، بلژیک، انگلستان، شمال مجارستان، و در حد کمتری شبهجزیرۀ ایبری و مقدونیه (اما نه یونان) گسترش یا نفوذ داشته است. چندین میترائیوم (مهرابه: معبد یا محل اجتماع پیروان مهر) کشف شده. گفتنی است که در این سردابههای غارگونه که شمایلی از میترا داشته، و نیز سکوهای آجری برای نشستن و عبادتگاهی کوچک، زنان حق حضور نداشتند و این امر شاید ارتباط با مذکربودن خود مهر داشته است. سربازان و نظامیان بیشترین گروندگان به این آیین بودهاند. سپس بیشترین گروندگان آن مردان حکومتگر یا تحت حکومت امپراتوری روم با مشاغل گوناگون بودند و در گسترانیدن آن بیشترین کوشش را کردهاند. اصناف، پیشهوران، کسبه، کارمندان و نظامیان بیشترین پیروان بودند و اخوّت و دوستی، وفاداری و حفظ عهد و میثاق را چه در ادارات و بازارها و میدان جنگ و سنگرها و پادگانها گسترش میدادند.
قربانی گاو نر از مهمترین شعائر آیین مهر است. خون گاو را زندگیبخش و بارآور میانگاشتهاند. از جشنهای آن، ضیافتهای خاص اتحاد میترا و خورشید بوده است و بر آن بودهاند که میترا با ارابۀ خورشید به آسمانها میرود و این انگاره را دارای معنا یا فحوای جاودانگی روح انسان میانگاشتند.
مهمترین و اصلیترین پیام مهرر مهری، رعایت عهد و پیمان، سرسپردگی و وفاداری است که علت این که امپراتوران رومی گرایش به مهر و پذیرفتن مهرپرستی را در جامعه و بهویژه ارتش خود ترویج میکردند و حتی خود به این آیین درمیآمدند، همین است که میان سربازان و سپاهیان، سرسپردگی و وفاداری به امپراتور و نظام حاکم هر وقت و هر عصر را به بار میآورد و مناسبترین ایدئولوژی یا کیش برای سپاهیان قلمرو امپراتوری روم بود. به همین علت است که با مسیحی شدن امپراتور کنستانتین، آیین مهر رو به زوال نهاد.
بازتاب مهر در دیوان حافظ
اینک به بررسی و ارزیابی و نقل بعضی تأثیرات مستقیمرآشکار، و غیرمستقیم و نیمهآشکار که تاکنون در شعر حافظ بازتاب یافته میپردازیم. یکی از اندیشههای نادرست که بعضی با دست بردن در شعر حافظ خواستهاند به او گرایش مهریرمیترایی نسبت دهند، کتابت مهراب، به جای محراب است. کمتر تردیدی هست که محرابهای مطروحه در شعر حافظ همان محراب(بخش پیشین مساجد و جایگاه امام نمازجماعت) نباشد که چون ساختمان آن دالبری است به ابرو (در واقع دو ابروی) یار شبیه است البته جهت آن قائمرعمودی، اما ابروی یار افقی است. حافظ توصیفگر و تحسینکنندۀ ابروی یار و سایر اجزا یا اصطلاحاً اسباب صورت اوست و ابرو و اطوار آن بارها در شعر حافظ به کار رفته است و چند مورد با محراب:
*نماز در خم آن ابروان محرابی / کسی کند که به خون جگر طهارت کرد.
*ابروی دوست، گوشه محراب دولت است / آنجا بمال چهره و حاجت بخواه از او
*حافظ ار در گوشۀ محراب مینالد، رواست / ای ملامتگر خدا را، آن خم ابرو ببین!
*میترسم از خرابی ایمان که میبرد / محراب ابروی تو حضور نماز من
*ابروی یار در نظر و خرقه سوخته / جامی به یاد گوشه محراب میزدم
*حافظ ار میل به ابروی تو دارد، شاید / جای در گوشه محراب کنند اهل کلام
*در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد / حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
*به جز ابروی تو محراب دل حافظ نیست / طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد
*پس از چندین شکیبایی، شبی یارب توان دیدن / که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت؟
*محراب ابرویت بنما تا سحرگهی / دست دعا برآرم و در گردن آرمت
*در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی / برمیشکند گوشه محراب امامت
کاربرد «محراب امامت» دیگر حجت را تمام میکند که مراد حافظ از این همه کاربرد ابرو (و اغلب آنها تشبیه ابروی یار به آن) در سنت اسلامی معنا دارد و معماری مساجد نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان. در دو و حداکثر چند معبد مهری که در جهان کشف شده، چیزی که مهرابرمحراب توان گفت، وجود ندارد؛ اما این واقعیت را دینپژوهان گفتهاند که آب در شعائر معدود مهری جای داشته. چنانکه بعضی از گروههای مهری را در قرون اسلامی «مغتسله» (که همنام با گروهی از «صابئین» است) نامیدهاند. اما جان کلام این است که «مهراب» مفروض و ادعائی مهری، جاییرمکانی و بخشی از معبد مهری نبوده. شاید اضافۀ مقلوب است؛ یعنی «آب مهر» (آبی که فیالمثل تبرک مهری دارد). گویا شادروان محمد مقدم برای معبد مهری، معادل «مهرابه» را برساخته است.
طریقت مهر
اصولا اشارات مهری در دیوان حافظ خیلی کم نیست و نیاز به جعل نیست از جمله: ۱٫ کاربرد فراوان کلمۀ «مهر» (۱٫ مهربانی ۲٫ منسوب به خورشید که مظهر نور در آیین مهر است)؛ ۲٫ ارج بسیار نهادن به خورشید که شواهدش نقل خواهد شد؛ ۳٫ اهمیت دادن فوقالعادۀ حافظ به «پیمان» است یا «عهد»:
*وفای عهد نکو باشد ار بیاموزیر وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
و چند اشارۀ صریح که نظر به اهمیت آنها در همین جا نقل میشود:
ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر
سپیدهدم که سحر چاک زد شعار سیاه
عدهای از حافظپژوهان یا شارحان «طریقتِ مهر» خوانده و آن را اشارۀ آشکار حافظ به کیش مهر دانستهاند، که اقوال آنها نقل خواهد شد؛ اما بنده آن را «طریقتْ مهر» یا «طریقت، مهر» میخوانم. به این شرح که سپیدهدم فاعل است که در طریقت یعنی سلوک عرفانی و معنوی، از دوستان تو (هر کس باشد)، مهر و مهربانی آموخته است و شعار سیاه ظلمت شب را دریده است تا خورشید که مظهر نور و از قائمههای اصلی آیین مهر است، پدیدار شود. ترس از ظلمت در میان مهریان باستان وجود داشته. اینک یک شاهد از ترس از ظلمت و امید به طلوع و ظهور خورشیدرنور و دو مورد از گرامیداشت فوقالعادۀ حافظ از خورشید:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
باید توجه داشت که «یلدا» کلمهای سُریانی است و با ولدر یَلِدُر ولادۀ عربی همریشگی دارد. مراد از آن و کاربرد آن تا قرنها، میلاد «ایزد (god و نه God) مهر» بوده است؛ اما نمونهای از توجه احترام و مهرآمیز به خورشید:
بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش
که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
باید گفت که این بیت مهم و عمیقاً حافظانه، در دو متن یا دیوان اساس کار ما نیامده است. در تصحیح خانلری که از بهترین و اعتدالیترین و دقیقترین تصحیحها در تاریخ دویست سالۀ چاپ دیوان حافظ است، بیت در غزل نیامده و حتی در پانویسها هم اشارهای به آن و بحثی از آن نیست. لاجرم باید رد این بیت کلیدی را در دیوانهای معتبر دیگر گرفت. خوشبختانه این بیت در «حافظ به سعی سایه» آمده است، که با بیت قبلیاش که آن در تصحیح قزوینی ـ غنی، و خانلری هم آمده است:
صبح امّید که شد معتکف پردۀ غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
دربارۀ بیت دوم از این دو بیت که گمشدۀ ما بود و در تصحیح معتبر سلیم نیساری هم نه در متن آمده، نه در حاشیه)، گفتنی است که اگر نور و خورشید را تفسیر کنیم، میتوان گفت که فحوای مهریر میترایی دارد؛ اما اگر تأویل کنیم، در فرهنگ اسلامی که حافظ با آن بار آمده، نور سرچشمهاش در «الله نور السموات و الارض» (سورۀ نور، آیۀ۳۵) است و خورشید هم کنایه از خداوند است.
دربارۀ یلدا و شب یلدا اشاره باید کرد که در اصل شب زادن مهرر میترا از سنگ و صخرهای انگاشته میشده است. مسیحیت در زمانی که ظهور پیدا کرد، به شهادت کتیبهای که به خط میخی است و در عصر جدید کشف و خوانده شده، آیین مهر در حدود ۱۵۰۰ سال (پانزده قرن) عمر داشت، و بیش از آیین زردشت که حدوداً در قرن پنجم یا ششم قبل از میلاد مسیح(ع) پدیدار شد، در دید مسیحیان رقیب ـ و رقیبی نیرومند که عمده کشورهای اروپا به مرکزیت ایتالیا و شهر رُم ـ و نیز امپراتوری روم به آن گرویده بودند، به حساب میآمد. مسیحیان از همان آغاز قصد سرکوب مهرپرستی را داشتند، و شعائری از آن را خواستهرناخواسته در خود جذب کردند؛ از جمله شب یلدا را مصادره کردند و آن را که شب میلاد مهر شمرده میشد، شب میلاد حضرت عیسی(ع) اعلام کردند. حال آنکه به تقویمهای بعدی خودشان و ایرانیان، میلاد مسیح(ع) برابر با ۲۵ آذرماه بود، نه سیام، برابر با شب اول زمستان (دی ماه)؛ چنانکه هنوز هم مسیحیان آشوری، از جمله در ایران، شب و جشن میلاد مسیح(ع) را در همین تاریخ (۲۵ آذر) میگیرند.
از سوی دیگر یلدارشب یلدا که برای اغلب مسیحیان شب سور و سرور است، برای مهریر میتراییهای باستان شب شوم و هولانگیزی بود؛ زیرا میدیدند ظلمت شبها مدام رو به افزایش میرود و از طول روزها کاسته میشود و میهراسیدند که مبادا اگر کاهش روز و افزایش شب بالا گیرد و استمرار یابد، چه بسا دیگر مظهر نور یعنی خورشید که از مقدسات محبوب آیین مهر است، در قعر ظلمت غرقه شود و دیگر برنیاید. لطفا بار دیگر و با این نگاه که به کوتاهی ترسیم شد، همان بیت یلدایی حافظ را بازخوانی کنید و ملاحظه فرمایید که چه اندازه فحوای مهری دارد (بیم از ظلمت، و امید به باز آمدن و همیشه درخشیدن خورشید؛ نیز باید گفت که مهریهای باستان این شب را به دعا برای رفع ظلمت و طلوع خورشید میگذراندند، و هرگز جشن نمیگرفتند).
نور ز خورشید جوی، بو که برآید
اما بیت دوم که در شعر حافظ گرامیداشت خورشید است:
کمتر از ذره نهای، پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان
که اگرچه در زمینۀ عرفانی اسلامی معنا میشود، اما به کلی خالی از فحوای مهری نیست.
اما دیگر اشارههای حافظ که فحوای مهری ـ قطع نظر از کم یا بیش ـ دارد.
بر دلم گرد ستمهاست، خدایا مپسند
که مکدر شود آیینۀ مهرآیینم
اما استغاثۀ به خداوند در مصرع اول کاملا اسلامی و بهکلی غیرمهری است، زیرا در مهرپرستی، ایمان به خدا و معنی اندیشۀ خدا وجود ندارد؛ و تنها خود مهر پرستیده میشود و خورشید مظهر اوست. دیگر:
گفتم: ز مهرورزان، رسم وفا بیاموز
گفتا: ز ماهرویان این کار کمتر آید
در مصرع اول مهرورزان، و توصیه به آموختن «رسم وفا» فحوای مهری دارد، که مصرع دوم آن را تضعیف میکند. بیت دیگر:
بر جبین، نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم
شادروان حسینعلی هروی نویسندۀ «شرح غزلهای حافظ»، گویی این بیت را دارای بیشتر اشارۀ مهریرمیترایی دانستهاند. ایشان در شرح همین بیت اخیر، قربانی گوسفندرگاور شتر را که در سراسر سرزمینهای اسلامی رواج دارد، با قربانی گاو نر که عمدهترین رسم از شعائر اندکشمار کیش مهر است، همسان انگاشته، سپس برای آنکه به فصلالخطاب و قولالفصل برسند، طی نامهای از جناب سیدفتحالله مجتبایی ـ دینپژوه برجستۀ معاصر ـ نظرخواهی کردهاند که: «آیا حافظ گرایشی به آیین مهرپرستی داشته یا نه؟» جناب استاد مجتبایی پاسخی نسبتا بلند در چهار صفحه مرقوم داشتهاند که تماما و بهدقت در کتاب شرح غزلهای حافظ شادروان هروی آمده است، که بخشهایی از آن را به صورت نقل غیرمستقیم و گاه مستقیم در اینجا میآوریم:
«اگر مراد از مهرپرستی، پرستش مهر به عنوان یکی از ایزدان دیانت زرتشتی باشد، شک نیست که در قرنهای هشتم و نهم هجری در فارس و برخی نواحی دیگر ایران، در اجتماعات زرتشتیان، مهر و ناهید و بهرام و در کنار آنها سایر ایزدان و امشاسپندان اوستایی مورد ستایش قرار میگرفتهاند؛ اما اگر مهرپرستی بدانگونه که در چند سدۀ اولیۀ مسیحی در امپراتوری روم رواج داشته است، مورد نظر باشد که به آن مهرپرستی رومی و غربی گویند، پس از غلبۀ مسیحیت و رسمی شدن آن در اروپا [که پیشتر هم اشاره شد مهرپرستی تقریباً سراسر اروپای آن زمان را در بر گرفته بود]، بهکلی از میان رفت… و از آن زمان به بعد در غرب، دینی به نام مهرپرستی ـ نه پنهان و نه آشکار ـ هرگز وجود نداشته است، گرچه در برخی از جریانهای فکری و نهادهای اجتماعی غرب، و بیش از همه در مسیحیت آثار و بقایایی از آن بر جای ماند…
در شرق، تا آنجا که به شواهد عینی و تاریخی و باستانشناسی استناد میتوان کرد، از کنارههای دجله و فرات به این سو، هیچگونه اثری از این گونه مهرپرستی وجود نداشته و کمترین نشانی که از آشنایی ایرانیان با آن حکایت کند، تاکنون به دست نیامده است.»
سپس این نکته را در میان آوردهاند که در میان کتابهای کلام و عقیدهشناسی به عربی و فارسی و زبانهای دیگر هم که انواع مذاهب و فرقهها و کیش و آیینها را شرح میدهند، نام و نشانی از مهرپرستی نیست. سپس میگویند از سوی دیگر هم به حافظ و معتقدات و ایمان راسخ او به اسلام بنگریم که حافظ قرآن است و تلمیحات و حتی تضمینهای آیات و احادیث در شعر او بسیار است؛ آیا چنین شخصیتی منافق و سالوس بوده که اگر فرضاً عقاید مهرپرستانه وجود و تداوم تاریخی و عقیدهشناسانۀ مهری داشت، به آنکه بهکلی غیر توحیدی بوده و نه مبدأ و نه معاد دارد، گرایش و دلبستگی پیدا کند؟ [دوستداران اینگونه مباحث، لطفاً به اصل نامۀ مقالهوار این صاحبنظر و داور بیهمتا در شرح غزلهای حافظ ذیل شرح بیت «بر جبین نقش کن از خون دل من خالی ...» مراجعه فرمایند].
حرف نهایی نگارندۀ این سطور هم این است که اگر شبهه را قوی بگیریم، حداکثرش این میشود که حافظ که هنرمند دانشپژوه بوده، اندک مایه اطلاعات مهری داشته، نه اعتقادات و تازه منبع آن را نمیتوان یافت.
به نظر میرسد «مهریه» از رسوم آیین مهر بوده. تلفظ مَهریه (به فتح میم) به نظر نادرست میآید. گفته میشود که رسم «دست دادن» (handshaking) مصافحه و نیز حلقۀ انگشتری به انگشت کردن زن و شوهرها نیز از یادگارهای مهری باشد.
منابع:
ـ دانشنامۀ دین، ویراستۀ میرچا الیاده (به انگلیسی در ۱۶ جلد) ذیل Mithraism؛
ـ دین مهر در جهان باستان (مجموعۀ گزارشهای اولین کنگرۀ بینالمللی مهرشناسی) ویراستار: جان هینلز، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات توس، ۲ج، ۱۳۸۵، ۱۳۹۶٫ گفتنی است کنگرۀ بینالمللی دوم و سوم مهرپرستی نیز برگزار شده است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید