دانشگاه؛ آئینه جامعه / رضا داوری اردکانی

1397/5/30 ۱۴:۳۰

دانشگاه؛ آئینه جامعه / رضا داوری اردکانی

آیین بزرگداشت شهین اعوانی، استاد فلسفه در دومین جلسه یکشنبه‌های کتابخانه ملی، یکشنبه ۲۸مرداد در تالار نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد. رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران در یادداشتی به تجلیل از این بانوی فیلسوف پرداخته است که در ادامه می خوانید؛

 

 

آیین بزرگداشت شهین اعوانی، استاد فلسفه در دومین جلسه یکشنبه‌های کتابخانه ملی، یکشنبه ۲۸مرداد در تالار نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.

رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران در یادداشتی به تجلیل از این بانوی فیلسوف پرداخته است که در ادامه می خوانید؛

********

بسیار خوشوقتم که مراسمی به گرامی داشت بانوی دانشمند و استاد ارجمند سرکار خانم دکتر شهین اعوانی اختصاص یافته است. برای من که سال­هاست به ایشان و اخوی گرامی شان استاد گرانمایه جناب آقای دکتر غلامرضا اعوانی ارادت دارم و از آثارشان در حد استعداد و بضاعت خود بهره برده ام، تقدیم مقاله ای کوچک و ناچیز ادای حداقل وظیفه است. اگر فرصت داشتم سعی می کردم مقاله ای مفصل بنویسم اما وقت کوتاه بود و ناگزیر شدم که به نوشتن یادداشت کوتاهی درباره جایگاه و وظیفه دانشگاه اکتفا کنم. اگر نوشته ام ناچیز است، بر من خرده مگیرید. من وظیفه خود را که ادای احترام به همکار ارجمندم بود، ادا کردم. خانم دکتر اعوانی در زمره دانشگاهیانی هستند که دانش و تدبیر را توأم دارند و در کار آموزش و مدیریت همواره موفق بوده اند. سلامت و دوام توفیق و برکات وجودشان را از خداوند منان مسئلت دارم.

همه مردم و به خصوص کسانی که در دانشگاه کار کرده و با دانشگاه زندگی کرده اند، می دانند دانشگاه چیست. یعنی این مفهوم مصداق معلوم و معین در خارج دارد اما اینکه دانشگاه ­ها کی و چرا به وجود آمدند و چه تحولی پیدا کردند و اکنون چه وضع و مقامی در جهان و در کشور ما دارند، مسئله ای است که کمتر به آن اندیشیده ایم. ما نیاز داریم که درباره­ دانشگاه قدری بیشتر بیندیشیم.

دانشگاه گرچه جای آموزش است، شأن صرفاً آموزشی ندارد. آن را با مدارس قدیم هم اشتباه نباید کرد. آکادمی افلاطون، مدرسه جندی شاپور، الازهر مصر، نظامیه بغداد، مدارس مهمی بودند که گاهی به مسامحه آنها را دانشگاه می خوانند، اما در ذات و حقیقتشان دانشگاه نبودند و به این نام هم نامیده نمی شدند. اسم دانشگاه یک اسم قدیمی نیست بلکه ترجمه زیبا اما نه چندان مناسب اونیورسیته است. لفظ اونیورسیته یا یونیورسیتی (University) برای اولین بار در قرن دوازدهم مصطلح شده و در قرن هجدهم و نوزدهم مصادیق خاص پیدا کرده است.

بنیانگذاران دانشگاه به معنی جدید فیلسوفانی مثل کانت و هومیولت بودند که طرح دانشگاه را درانداختند و نظام و سازمان و غایت آن را بیان کردند. البته از این گفته استنباط نشود که دانشگاه جعل و ابتکار اشخاص هر چند بزرگ بوده است و مثلاً شخصی مثل کانت می توانسته است بر حسب سلیقه و بنا بر رأی شخصی طرح دانشگاه دراندازد و این دانشگاه جهانی شود. دانشگاه با پدید آمدن زمان و دانش جدید به وجود آمده و از ابتدا در کار دگرگون کردن جهان بوده و خود نیز دگرگون می شده است. جهان کنونی جهان دانش و دانشگاه است و این جهان بدون دانش و دانشگاه نمی تواند دوام داشته باشد.

پس بنا بر آنچه گفته شد دانشگاه یک سازمان و نظام است. این سازمان و نظام با جامعه ای تناسب دارد که در جهان جدید قوام یافته است. پس راه دانشگاه، راه جامعه است. اینکه آیا همواره این راه درست و عادلانه است و به کدام مقصد می رسد و چرا همه جهان کوشیده اند که نظم آن را بپذیرند و با آن سیر کنند، چیزی است که اهل تحقیق در کار دانشگاه، باید در باب آن حکم کنند و البته چون دانشگاه ها در مناطق مختلف جهان مراتب دارند، حکم هر مرتبه­ای و دانشگاه هر منطقه ای، جداست.

آنچه اجمالا می توان گفت این است که کار دانشگاه ها در همه جای جهان دشوار شده و تکلیف آینده اش کاملاً روشن نیست. دانشگاه در ابتدا، کارش آموزش علوم بود و البته در طرح دانشگاه دعوی و داعیه این بود که دانشگاه جامع علوم است و عقل باید آن را راه ببرد. فیلسوف آلمانی، کانت، کتابی نوشت به اسم نزاع دانشکده ها. در آن کتاب به خصوص بر نزاع دو دانشکده، یکی دانشکده فلسفه و یکی دانشکده الهیات تأکید کرد و گفت، اگر طبق رسم دانشکده الهیات مقدم است، درست آن است که دانشکده فلسفه مقدم باشد.

منظور کانت از دانشکده فلسفه، دانشکده فلسفه­ ای که امروز گفته می شود، نبود بلکه او به رعایت قواعد عقل نظر داشت و مرادش از دانشکده فلسفه دانشکده ای بود که علوم عقلی و نه نقلی در آن تدریس می شود. پس مطلب را با تلقی احیاناً منفی که امروز در بعضی جاها نسبت به فلسفه وجود دارد، درک نباید کرد. همه علوم عقلی و همه علوم رسمی امروز اعم از: ریاضی، فیزیک، شیمی، بیولوژی، زمین­ شناسی و جغرافیا و ... (علوم انسانی که در آن زمان تازه داشتند به وجود می آمدند) به دانشکده فلسفه تعلق داشتند. اندکی پس از تأسیس دانشگاه ها پژوهش نیز علاوه بر آموزش، بخشی از کار دانشگاه شد اما دانشگاه وظیفه ای باز هم بیشتر داشت و می بایست خانه وحدت علم و تکنولوژی باشد و به این جهت دانشگاهی که کارش آموزش و پژوهش بود، در دهه های اخیر به تولید تکنولوژی­هایی که مستقیماً وارد بازار می شوند، رو کرد و از طریق پیوند و پیوستگی با مؤسسات دانش بنیان که به صورت ضمیمه های دانشگاه درآمده اند، به نحوی وحدت علم و تکنولوژی را تصدیق کرد.

گمان نشود که دانشگاه در این کار از بازار پیروی کرده است. مؤسسات دانش بنیان که شاخه های روئیده از درخت دانشگاه (به خصوص صورت امریکایی دانشگاه) هستند کمتر به بازار تعلق دارند و اگر هم تعلقی داشته باشند، بیشترین پیوندشان با دانشگاه است، ولی تحول دانشگاه در اینجا پایان نمی یابد. دانشگاه زمان ما در بهترین شرایط متخصص تربیت می کند و این آغاز رشد و بسط علم و تکنولوژی است اما دانشگاه در آغاز و در اصل قرار بود مظهر و مأمن وحدت علوم باشد و وحدت شئون جامعه را حفظ کند. پس دانشگاه علاوه بر تخصص می بایست کسانی را تربیت کند که درباره زمان و زندگی نظر داشته باشند و بدانند که مشکلات زندگی جامعه را چگونه باید حل کرد و چه چیزها ممکن است پیش آید و چگونه باید با پیش آمدها مواجه شد.

اگر تا کنون چنین دانشگاه هایی کم بوده است و در آینده هم بعید است که دانشگاه ها چنین وظایفی را بر عهده بگیرند تأکید بر وظیفه دانشگاه آینده به خصوص در جهان توسعه توقع بزرگی است. اما یک دانشگاهی اگر از این توقع صرف نظر کند بهتر است از کار دانشگاهی رو بگرداند. ما عادت داریم که حرف هایی بزنیم و بشنویم که هرگز محقق نمی شوند اما گوینده و شنونده به گفتن و نشنیدنش قانع اند و توقع عملی شدن و به عمل پیوستن ندارند. پس مانعی ندارد که کسی آرزو کند و توقع داشته باشد که دانشگاه به آنچه در اطرافش و در زندگی مردم می گذرد توجه کند. دانشگاه آینده چه می تواند و باید باشد؟ اکنون مسئله دانشگاه در ایران و در همه جا علاوه بر جستجوی مهمترین مسائل برای پژوهش و قدم گذاشتن در راه پژوهش های مؤثر و کارساز به جای پژوهش های رسمی و صوری باید این باشد که ببیند جهان دارد به کجا می رود. وقتی کانت طرح دانشگاهش را درمی انداخت، اروپا نظری خیلی روشن و خوش بینانه به آینده داشت. در آن زمان آینده، آینده صلح و علم و آزادی بود و اروپا با اعتقاد به این آینده پیشرفت می کرد.

اکنون جامعه بشری چنین دیدی ندارد. نمی گویم مردمان مأیوس شده اند و آینده را بد و تاریک می بینند. اما آینده جهان روشن نیست. اگر کسی فکر می کند که این نظر بدبینانه است و می داند که جهان به کدام سمت می رود و مثلاً از ۱۹۷۰ تاکنون (ملاحظه ای دارم که می گویم) یعنی در نزدیک به نیم قرن اخیر به سوی سلامت رفته یا جهان در این مدت سلامت و صلح و آرامش و صداقت بیشتری پیدا کرده است، خیلی خوب است که افق امید و جلوه های این کمال را نشان دهد تا شاید امیدی که در قرن هجدهم در اروپا بود دوباره تجدید شود.

من در نظر فلسفی خودم افق جهان را خیلی روشن نمی بینم. نمی خواهم تاریک ­اندیش و بدبین باشم اما چه کنم که اکنون هیچ متفکری آینده را روشن نمی بیند، البته خوش بینی رمانتیک را اینجا و آنجا و در هر جا می توان دید اما اهل نظر و به تبع آنان مردم باید به آینده امید داشته باشند. از یاد نبریم که تجدد به یک اعتبار طرح آینده و سیر در راه آن است و یکی از وظایف مهم دانشگاه به عنوان مظهر تجدد این است که ببیند آینده چه می شود و ما داریم به کجا می رویم؟ دانشمندان بزرگ قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و مخصوصاً ریاضی دانان و فیزیکدانان بزرگ که بیشترین ارتباط را با فلسفه داشتند (اعم از اینکه فلسفه خوانده یا نخوانده بودند) به این مسائل توجه داشتند.

پلانک، فیزیکدان بزرگ معاصر حدود ۶۰ سال پیش کتابی نوشت با این عنوان که علم به کجا می رود و توضیحات درخشان درباره علم و آینده آن داد. دانشگاه جدا از جامعه نیست بلکه روگرفت و مظهر جامعه و روشن ترین مظهر آن است. به عبارت دیگر دانشگاه آئینه جامعه است و هرچه در جامعه وجود دارد باید بتوان جلوه ای از آن را در دانشگاه دید. دانشگاه در جهان علم و تکنولوژی وظیفه رهبری جامعه و برنامه ریزی برای آینده را به عهده دارد. این برنامه ریزی، برنامه ریزی علم نیست، البته کار دانشگاه بیشتر کار علم است اما علم هر چند که ستون جهان امروز است نمی تواند با نظم اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، فرهنگی و به طور کلی با نظام جهان تناسب و پیوند قویم نداشته باشد و در هر وضعی مستقل از شرایط به راه خود برود زیرا در این صورت به یک سازمان اداری که آموزش و پژوهش هم از جمله وظایف اداری آن است، تبدیل می شود دانشگاه باید در عین وفاداری به علم و آموزش و پژوهش به عالم خاصی که در آن واقع شده است و به آینده بشر بیندیشد.

ادای این وظیفه دشوار است و روز به روز دشوارتر می شود اما به عذر دشوار بودن وظیفه از یادآوری و ادای آن نباید رو گرداند. دانشگاه در کشور ما در ابتدا تا حدود چهل سالگیش صرفاً مرکز آموزش علومی بود که از اروپا و امریکا می آموختیم. کم کم بعضی پژوهش ها هم در آنجا صورت گرفت ولی وقتی دانشگاه توسعه صوری و کمی پیدا کرد آموزش و پژوهش در آن صوری و رسمی شد و غلبه صورت و رسم بر حقیقت آموزش و پرورش پیوسته بیشتر شد. پس اکنون طبیعی ترین خواست و توقع در مورد دانشگاه می تواند این باشد که آموزش و پژوهش در آن آموزش و پژوهش حقیقی باشد.

منبع: مهر

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: