درباره محمدجعفر ياحقى؛ چون سبوى تشنه

1397/5/29 ۱۲:۲۴

درباره محمدجعفر ياحقى؛ چون سبوى تشنه

اگر بزرگانى چون دكتر على اكبر فياض، دكتر على شريعتى، دكتر غلامحسين يوسفى و دكتر احمدعلى رجايى بخارايى را از استادان نسل اول دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد بدانيم، دكتر محمدجعفر ياحقى از اساتيدى است كه نسل دوم استادان اين دانشكده را تشكيل مىدهند و در ميان اين نسل، او تلاشهاى فراوانى در باب استمرار اين خط و آن نسل انجام داده است تا همچنان اين دانشكده يكى از قطبهاى مهم آموزش ادبيات فارسى باقى بماند

 

اگر بزرگانى چون دكتر على اكبر فياض، دكتر على شريعتى، دكتر غلامحسين يوسفى و دكتر احمدعلى رجايى بخارايى را از استادان نسل اول دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد بدانيم، دكتر محمدجعفر ياحقى از اساتيدى است كه نسل دوم استادان اين دانشكده را تشكيل مىدهند و در ميان اين نسل، او تلاشهاى فراوانى در باب استمرار اين خط و آن نسل انجام داده است تا همچنان اين دانشكده يكى از قطبهاى مهم آموزش ادبيات فارسى باقى بماند..........

 

متولد ۱۸ خرداد ۱۳۲۶. «تون» (فردوس) طبس

در سال ۱۳۴۶ با رتبه اول وارد دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد مى شود و سال ۱۳۵۲ با همين رتبه در مقطع فوق ليسانس از آن فارغ التحصيل مى شود و دكترايش را با همان رتبه اول در سال ۱۳۵۹ از رساله دكترايش دفاع مى كند.

 

دكتر محمدجعفر ياحقى ۲۷ سال است كه عضو هيأت علمى دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد است. از او تاكنون در حوزه-هاى مختلف علمى و پژوهشى كتب و مقالات متعددى به چاپ رسيده كه برخى از آن ها عبارتند از:

۱ـ پژوهش هاى قرآنى: تفسير شنقشى، ترجمه قرآن رى، تفسير روض الجنان(۲۰ جلد ۷۴ ـ ۱۳۶۵)، فرهنگنامه قرآنى ( ۵ جلد ۷۶ ـ ۱۳۷۲)

۲ـ فردوسى شناسى: سوگنامه سهراب، بهين نامه باستان ( به چاپ ششم رسيده)، پاژزادگاه فردوسى كتاب پاژو...

۳ـ تاريخ ادبيات و ادبيات معاصر: تاريخ ادبيات براى دبيرستان ها ۴ جلد، ۷۳ ـ ۱۳۶۹ ( كتاب درسى)

چون سبوى تشنه، جوبيار لحظه ها

دكتر محمد جعفر ياحقى علاوه بر آثار بسيارى كه در زمينه¬هاى مختلف دارد تاكنون موفق به كسب جايزه كتاب سال در سال ۱۳۷۵ به خاطر فرهنگنامه قرآنى شده است.

هم چنين كتاب تفسير روض الجنان اش برگزيده پنجمين نمايشگاه علوم قرآنى در سال ۱۳۷۶ شده است و كتاب تفسير روض الجنانش هم در سال ۱۳۷۵ كتاب برگزيده دانشگاهى شده است.

او هم چنين در سال هاى ۵ ـ ۱۳۶۴ ، ۱۳۶۷ ، ۷ ـ ۱۳۶۹ و ۸۱ ـ ۱۳۷۸ سفرهاى بلند مدتى به كشورها و دانشگاه هاى مهم انگلستان، آمريكا و ژاپن داشته است.

دكتر محمدعلى ياحقى به تعبير خودش از ۳ جهت فردوسى است. «من به ۳ معنى فردوسى هستم. زادگاهم فردوس است. علاقه و زمينه كارم فردوسى و محل كارم و خدمتم دانشگاه فردوسى است.» و به اين افتخار مى كند و مى گويد: «فردوس را شايد خيلى ها نشناسند، اما «تون» را اغلب مى شناسند، «تون طبس» شهرى محروم و قديمى و كويرى در جنوب خراسان است. عبارت «به تون طبس» را بويژه نسل پيشين و كهنسال خوب مى شناسند و خود شايد بارها آن را به كار برده باشند، چيزى مرادف «به درك يا به جهنم!»

و او متولد همين تون است. تون باستانى كه از سال ۱۳۰۸ به نام جديد «فردوس» خوانده شد، در شهريورماه ۱۳۴۷ در اثر زلزله از روى نقشه جغرافيا حذف شد و چند سال بعد به تدريج فردوس نوپا در كنار آن باليد و به صورت شهرى مدرن كه هيچ شباهتى به تون باستانى نداشت، بازسازى شد. دكتر محمدجعفر ياحقى در سال ،۱۳۲۶ يعنى ۲۱ سال قبل از آن زلزله هولناك، در يكى از محلات همان تون قديمى در يك خانواده مذهبى محروم و زير متوسط متولد شد. «پدرم ابتدا در كار بازار و كشاورزى مختصر دستى داشت. اما همان مختصر را هم بزودى بر سر جنون برادر و تحصيل فرزندان گذاشت. پدر بسيار علاقه مند بود كه من درس حوزه بخوانم و از مدرسه علميه سردربياورم. او به همين منظور با طلاب دينى روابط نزديكى برقرار كرده بود و زمينه را براى ايجاد علاقه پسر فراهم مى كرد، اما من ناخلفى كردم و بعد از دبستان با ابرام و اصرار، به رغم نظر پدر، دوره دبيرستان را ادامه دادم. آن سال ها پدر عقيده داشت كه در مدرسه هاى رسمى چيزى جز بى دينى و لامذهبى نمى آموزند، به اين جهت از سرنوشت فرزند خود بيمناك بود. سالى كه مى خواستم به كلاس چهارم دبيرستان بروم، به رشته ادبى بسيار علاقه مند بودم. اما از بخت بد من، آن سال در شهر ما هنوز رشته ادبى تأسيس نشده بود و من ناگزير شدم به رغم ميل باطنى خود در رشته طبيعى نام نويسى كنم.»

دكتر ياحقى به هرحال مجبور مى شود كه يك سال تمام طبيعى بخواند و سال بعد كه به كلاس پنجم طبيعى بايد مى رفت، در شهر تون چهارم ادبى تأسيس مى شود و «من در ميان ناباورى همگان و به رغم مخالفت پدر و مادر و اولياى دبيرستان، با اصرار خواستم كه نام مرا در كلاس چهارم ادبى بنويسند. انكار مدرسه و معلم ها در اين ميان سودى نبخشيد و من عملاً از نظر آن ها يك سال عمر خود را تلف كردم و به جاى رشته پر اسم و رسم و نان و آب دار طبيعى، رشته بى اسم و رسم و بى سرانجام ادبى را ادامه دادم.» اما دكتر ياحقى از اين انتخاب خود پشيمان نيست. او پس از اتمام شش سال ادبى در دبيرستان هاى آن زمان بلافاصله در رشته زبان و ادبيات فارسى دانشگاه مشهد با رتبه اول پذيرفته شد و در سال ۱۳۵۰ با مدرك ليسانس از دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى فارغ التحصيل مى شود. نسل ۵۰ ـ ۱۳۴۶ اين دانشكده اين خوشبختى را داشتند كه از محضر برجسته ترين چهره هاى آن سال ها در دانشگاه مشهد برخوردار بودند. «نسل آن سال ها در واقع ديدگاه هاى نئومذهبى و برداشت هاى روشنفكرانه را از دكتر على شريعتى، عمق مطالعه، روش تحقيق ادبى و متدولوژى برخورد با ادب گذشته را از دكتر غلامحسين يوسفى و بالاخره ذوق ادبى و نگاه آزادانديشانه را از دكتر احمدعلى رجايى مى آموختند.»

دكتر محمدجعفر ياحقى در سال ۱۳۵۲ مدرك فوق ليسانس را از همين دانشكده و در رشته ادبيات دريافت مى كند و به خدمت سربازى مى رود و بعد از اتمام دوره سربازى و دفاع از رساله فوق ليسانس با درجه ممتاز، بلافاصله در تابستان ۱۳۵۴ در دوره دكتراى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران با رتبه اول پذيرفته مى شود و هم زمان به پيشنهاد دكتر يوسفى به عنوان مربى در گروه زبان و ادبيات فارسى مشهد استخدام مى شود و حالا نزديك به ۲۹ سال است كه عضو هيأت علمى دانشكده ادبيات مشهد است.

رساله دكتراى دكتر محمدجعفر ياحقى با موضوع «فرهنگ اساطير و اشارات داستانى در ادبيات فارسى» با مشورت دكتر زرين كوب و مشاوره دكتر مهرداد بهار بود كه در بنياد فرهنگ ايران با دكتر خانلرى كار مى كرد و با دوره دكتراى تهران هم همكارى علمى و آموزشى داشت. رساله دكتراى او در سال ۱۳۵۹ با توصيه دكتر غلامحسين يوسفى به چاپ سپرده شد و «بر اثر اهمال هاى ناشر، سرانجام ده سال بعد از دفاع، يعنى در سال ۱۳۶۹ چاپ شد.»

اولين كار تحقيقى دكتر ياحقى در سال ۱۳۴۹ در مقاله¬اى در «نامه آستان قدس» به چاپ مى رسد و اين مقاله گزارشى از كار گروهى بود كه در مورد قرآن ها زير نظر دكتر رجايى كار مى كردند و عنوان آن «فرهنگ نامه قرآنى» بود. او در همان زمان چند مقاله ديگر هم در مورد قرآن هاى خطى می نويسد كه در همان نامه آستان قدس و يكى هم در خرد و كوشش دانشگاه شيراز به چاپ مى رسد. او پس از انقلاب و سال هاى انقلاب فرهنگى «طرح تكميل فرهنگ نامه قرآنى» را به ستاد انقلاب فرهنگى پيشنهاد مى-دهد و داوطلب مى شود كه آن را دنبال كند و با اين حال ستاد انقلاب فرهنگى با تكميل اين طرح موافقت نمى كند. «در واقع بايد بگويم اين بخت نيك از دانشگاه ما دريغ داشته شد، اما دغدغه اين كار از سر من دست برنداشت. در سال ۱۳۶۳ كه بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس آغاز به كار كرد از من خواستند كه براى اجرا در اين بنياد طرحى بدهم. من به مصداق «العود احمد» به صرافت همان كارى افتادم كه سال ها پيش در همين آستان قدس شروع شده بود.»

در واقع طرح «تكميل فرهنگ نامه قرآنى» اززمره نخستين طرح هايى بود كه اجراى آن در اين بنياد به تصويب رسيد و دكتر محمدجعفر ياحقى اتمام آن را با همكارى گروهى كه عمدتاً از اعضا و همكاران همان گروه فرهنگ نامه سابق بود، بر عهده گرفت و «پس از آن كه يكصد و چهل و دو قرآن را با دقت فيش كرديم، اين كار بزرگ سرانجام طى سال هاى ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ در پنج مجلد و جمعاً ۲۵۵۳ صفحه به چاپ رسيد و در سال ۱۳۷۵ به عنوان كتاب سال جمهورى اسلامى ايران انتخاب شد و جايزه و لوح تقدير به آن تعلق گرفت. «بنابراين كار فرهنگ نامه قرآنى از زمان شروع تا پايان چاپ بر روى هم ۲۸ سال طول كشيد كه ده سال آن دوران ركود و وقفه بود و ۱۸ سال بقيه زمان مفيدى بود كه بر سر آن كار صرف شد.

كار سترگ و مهم ديگرى كه هم زمان در بنياد پژوهش هاى اسلامى با همكارى دكتر ياحقى و دكتر محمدمهدى ناصح انجام شده است، كار مقابله و تصحيح تفسير «روض الجنان» و «روح الجنان» معروف به تفسير شيخ ابوالفتوح رازى بود كه آن هم هفده سال طول كشيد. «اين كار را قبلاً از زمان انقلاب فرهنگى با دكتر ناصح در دانشكده ادبيات آغاز كرده بوديم كه تكميل و نشر آن در گروه فرهنگ و ادب بنياد صورت گرفت. چاپ اين كتاب بيست جلدى كه جمعاً نزديك ده هزار صفحه حجم داشت، بر روى هم يازده سال طول كشيد (۷۶ ـ ۱۳۶۵).»

علاوه بر اين دكتر ياحقى در تدوين كتاب¬هاى تاريخ ادبيات دبيرستان ها هم مشاركت داشته و كتابى در اين باره براى تدريس در دانشگاه ها نوشته است. او درباره تاريخ ادبيات و ضرورت تحقيق و بررسى در اين باره كه يكى از دغدغه هاى مهمش است، مى گويد: «تاريخ ادبيات در عرف ادبيات سنتى و دانشكده هاى ادبيات ما متأثر است از تذكره نويسى. به نظر من سنت ما در تاريخ ادبيات نويسى هم بر مى گردد به تذكره نويسى. تذكره ها هم غالباً از جنبه ها و ديدگاه هاى نوينى كه ما امروز متوقع هستيم، تهى است و بيش تر گزارش شرح احوال افراد است، آن هم توأم با مجامله و تعارف و بعد هم آنتولوژى و نمونه شعر.اين سنت بعدها در روزگار ما هم به تاريخ ادبيات نويسى سرايت كرده است. شايد زمانى كه «ادوارد براون» انگليسى براى نخستين بار تاريخ ادبيات فارسى را تدوين كرد، به شدت از سنت تذكره نويسى فارسى متأثر بود. با آن كه اين كار در روزگار خود البته كارى نو و ابتكارى محسوب مى شد، اما خود او با نگاه تازه غربى به ادبيات ايران نمى نگريست و نتوانست ديدگاه مدرنى بر تاريخ ادبيات نويسى فارسى حاكم كند و كار او با يك يا دو واسطه مى رسيد به نصرآبادى و دولت شاه و عوضى. روش او از همان آغاز مورد توجه قرار گرفت و به ديگر نويسندگان تاريخ ادبيات هم پيشنهاد شد و به صورتى گسترده تر در «تاريخ ادبيات در ايران» شادروان دكتر ذبيح الله صفا سرايت كرد. اين سنت در شكل جديد آن كه دكتر صفا باشد عبارت بود از جمع آورى اطلاعات پيشينيان و پرداختن به نكته هاى كم اهميت و حاشيه اى و غفلت از مسائل اساسى و ديدگاه هاى انتقادى و تحليلى.»

دكتر ياحقى ضعف عمده نويسندگان و پديدآورندگان تاريخ ادبيات هاى كشورمان را در اين مى داند كه آن ها با ادبيات غربى و شيوه هاى نوين بررسى ادبيات آشنا نبوده اند و اين در حد خود مى تواند يك ضايعه باشد. «آدم هرچه با ادبيات نوين جهان آشنا مى شود و هرچه بيش تر آنجاها زندگى مى كند، بيشتر متوجه اين شكاف و ضايعه مى شود. اصلاً همان طور كه ستارگان ادبى ما از يكديگر جدا ديده مى شوند، كل ادبيات ما هم با ادبيات جهان ارتباطى ندارد. منظورم ادبيات سنتى و دانشگاهى ماست و اصلاً گويى جريان هاى ادبى جهان در ما و در خلق آثار ما حتى در دوران معاصر هيچ تأثيرى برجاى نگذاشته و يا در آن ها اثرى نداشته است.»

او معتقد است كه در ادبيات روز جهان مسائل بسيار جديدى مطرح است كه ما به كلى با آن بى ارتباطيم. حتى در حوزه نگاه به مكتب هاى ادبى كه در غرب تقريباً تاريخى گشته و سال ها پيش پشت سر گذاشته شده است، ما زياد غور نكرده ايم و يك كتاب خوب كه مثلاً بتواند به دانشجوى ما ديدگاه بدهد و چشمانش را به روى مسائل ادبى خودمان باز كند، نداريم. از نظر دكتر ياحقى ما در حوزه مطالعات آكادميك ادبى با فقر آشنايى با زبان خارجى مواجهيم.او مشكل را در دانشگاه ها مى بيند و مى گويد: «اين مشكل عمدتاً در دانشگاه هاست. البته خارج از حوزه هاى دانشگاهى آشنايى با زبان و دنياى خارج بيش تر است، اما آن هم ضعف هاى ديگرى دارند كه بر روى هم نمى تواند خلأ موجود را پر كند. البته ما دو نوع نگاه به ادبيات داريم: درون دانشگاهى و برون دانشگاهى. ادبيات دانشگاهى ما را كسانى پايه ريزى كردند كه با دنياى غرب هيچ آشنايى نداشتند و به جاى آن در حوزه هاى كلاسيك ادبيات عرب مستغرق بودند و به ويژه از ادب جاهلى الهام مى گرفتند و نه حتى از ادبيات آن روز كشورهاى عرب زبان. نسل هاى بعد از آن ها هم مرباى همين تربيت بودند، عادت كردند كه با زبان هاى زنده دنيا بى ارتباط باشند. آن ها البته با زبان و ادبيات عرب به ويژه در شكل مدرن و معاصر آن هم بى ارتباط بودند.»

همين موضوع باعث مى شود تا كارهاى دكتر محمد جعفر ياحقى قابل تحسين و تكريم شوند چرا كه اولاً به مسائلى پرداخته است كه ديگران جرأت پرداختن به آن را نداشتند. يعنى به طور اجمال هم كه شده از ادبيات معاصر و شاعران و نويسندگان برجسته هم زمان ما سخن نياورده اند و كار دكتر ياحقى از اين جهت قابل تأمل است. علاوه بر تاريخ ادبيات بايد درباره ديگر كارهايشان كه بسيار كم نظير است نوشت كه اين كارها هم از جهت دينى و هم از جهت ملى بسيار ارزشمند هستند. چرا كه كارهاى قرآنى كه عمده ترين تلاش هاى دكتر ياحقى در اين باره است و باعث استوارى ايمان و اعتقادات و هم پايه اصلى هويت ملى ما كه زبان فارسى بخش اصلى آن است، در واقع اين آثار ما را با ظرفيت هاى زبانى آشنا مى كند و در تنظيم فرهنگ اصيل فارسى و لغات پايه اى مهم ترين مددكار و ياور است.

علاوه بر اين چيزى كه بايد در مورد دكتر ياحقى به آن اشاره كرد مديريت او و عشق و علاقه فراوانش به فرهنگ و كارهاى فرهنگى است كه يكى از آن ها را براى نمونه مى توان انتشار «كتاب پاژ» دانست كه خود بهترين گواه اين اشتياق است. چرا كه در اثر چاپ اين كتاب مبالغ زيادى زيان متوجه دكتر ياحقى شد و با اين حال تا روزى كه مشكل رسمى براى انتشار نبود، سخن از تعطيل آن نرفت و هر شماره پربارتر ومفيدتر از قبل انتشار يافت. اين كتاب علاوه بر همه امتيازهايش وسيله اى در جهت پرورش محققان و پژوهشگران جوان بود كه امروز بعد از آن ها خود در حوزه تحقيق صاحب نام و آوازه اند و غير از اين مديريت دكتر ياحقى در مركز خراسان شناسى خود بحثى جداگانه مى طلبد و مجلسى ديگر.

- این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد 1290 تا 1330 خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال 1383در قالب کتاب منتشر شده است.

- ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷

- آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: