ذهن جسمانی در گفت وگو با جهانشاه میرزابیگی- بخش اول

1397/5/1 ۱۰:۰۸

ذهن جسمانی در گفت وگو با جهانشاه میرزابیگی- بخش اول

جورج لیکاف و مارک جانسون در سال ۱۹۸۰ «نظریه مفهومی استعاره» را در کتاب «استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم» مطرح کردند تا بر این نکته تأکید کنند که «استعاره در بخش مهمی از زندگی اجتماعی، روان‌شناسی، معنوی، فکری و فرهنگی ما حاکم است. نه تنها در صحبت‌کردن، بلکه در واقعیت غیر کلامی ما هم حضور دارد.»

 

منیره پنج‌تنی: جورج لیکاف و مارک جانسون در سال ۱۹۸۰ «نظریه مفهومی استعاره» را در کتاب «استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم» مطرح کردند تا بر این نکته تأکید کنند که «استعاره در بخش مهمی از زندگی اجتماعی، روان‌شناسی، معنوی، فکری و فرهنگی ما حاکم است. نه تنها در صحبت‌کردن، بلکه در واقعیت غیر کلامی ما هم حضور دارد.» این نظریه زیرساخت «نظریه ذهن جسمانی» شد که آنها در کتاب «فلسفه جسمانی: ذهن جسمانی و چالش آن با اندیشه غرب» بسطش دادند و سه نتیجه عمده داشت: ذهن عمدتاً ناآگاهانه است، اندیشه عمدتا جسمانی است و مفاهیم انتزاعی عمدتا استعاری هستند. در واقع آنها در پی تشریح و تبیین این موضوع بودند که نظام شناختی ما بیشتر اوقات ناآگاهانه عمل می‌کند و اندام معنی‌ساز اصلی ما یعنی مغزر ذهن هم با تجربه بدنی و هم با تجربه اجتماعیرفرهنگی شکل می‌گیرد و با ابزار عملیات شناختی و با تشکیل یا خلق مقوله‌های مفهومی به جهان معنا می‌دهد.

لیکاف و جانسون و دیگر همکارانشان در حدود سه دهه کتاب‌ها و مقالات متعددی نگاشتند. تأثیرات این نظریه به حدی چشمگیر بود که نه فقط فلسفه و علوم شناختی، بلکه حوزه‌های دیگر مانند سینما، پویانمایی (انیمیشن)، نقاشی، مجسمه‌سازی، معماری، تبلیغات، اسطوره و نماد، تعبیر خواب و رؤیا، تعبیر و تفسیر تاریخ، سیاست و سیاست خارجی، اخلاق، نهادهای اجتماعی، روال‌های اجتماعی و ادبیات را متأثر کرد.

در ایران آقای جهانشاه میرزابیگی بخش مهمی از این آثار را ترجمه کرده و بخش دیگری را نیز در دست ترجمه دارد. در گفتگویی که پیشتر با ایشان داشتم تا اندازه‌ای به کلیات نظریه ذهن جسمانی و نظریه مفهومی استعاره پرداختیم، اما ایشان کتاب‌های بیشتری را ترجمه و منتشر کرده است. به‌همین خاطر پس از گذشت دو سال گفتگوی دیگری با ایشان ترتیب دادم. این گفتگو دو هدف عمده را دنبال می‌کند: ۱) معرفی و توضیح مختصری از نظریه ذهن جسمانی و به تبع آن نظریه مفهومی استعاره جورج لیکاف و مارک جانسون برای افرادی که برای نخستین بار با این نظریه روبرو می‌شوند؛ ۲) معرفی کتاب‌هایی که برای آشنایی با این نظریه به فارسی ترجمه شده‌اند.

از آنجا که این کتاب‌ها عناوین بسیار شبیه و نزدیک به هم دارند، ممکن است در نگاه اول کمی گیج‌کننده به‌نظر برسند. به همین خاطر به جای معرفی تک‌تک‌شان در بخش کتاب، از آقای میرزابیگی خواستیم در این گفتگو ده عنوانی را که تا کنون به فارسی ترجمه شده، با هم بررسی کنیم و علاوه بر مسئله اصلی هر کتاب، به ارتباطشان با نظریه ذهن جسمانی بپردازیم تا معلوم شود هر کتاب در منظومه کلی این نظریه چه جایگاه و اهمیتی دارد. ده عنوان کتابی که در این گفتگو بررسی شده‌اند عبارتند از: استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم، قلمرو تازه علوم شناختی، فلسفه جسمانی: ذهن جسمانی و چالش آن با اندیشه غرب، ریاضیات از کجا می‌آید؟ استعاره: مقدمه‌ای کاربردی، استعاره‌ها از کجا می‌آیند؟ شناخت بافت در استعاره، زبان، ذهن و فرهنگ: مقدمه‌ای کاربردی و مفید، مولکول تا استعاره: نظریه نورونی زبان، زیبایی‌‌شناسی فهم انسان: معنای بدن، بدن در ذهن: مبانی جسمانی معنا، تخیل و استدلال. متن کامل این گفتگو پیشتر در ماهنامه «اطلاعات حکمت و معرفت» به چاپ رسیده است.

***

ده عنوان کتابی که تا کنون با ترجمه شما منتشر شده و کتاب‌هایی که بناست پس از این ترجمه کنید، متعلق به حوزه علوم شناختی است و در مقوله «ذهن جسمانی» قرار می‌گیرند. لطفا توضیح دهید که پرسش‌ها و مسائل مشترک فلسفه و علوم‌شناختی چیست؟

رابطه فلسفه و علوم شناختی، رابطه عضو و مجموعه است. علوم جوان شناختی متشکل از پنج شاخه زبان‌شناسی شناختی، روان‌شناسی شناختی، فلسفه ذهن، عصب‌شناسی شناختی، و هوش مصنوعی است. گاهی مردم‌شناسی شناختی هم منظور می‌شود. البته منظور از فلسفه، فلسفه جسمانی به لحاظ تجربی مسئول است که متکی به واقع‌گرایی تجربی ـ جسمانی است، نه فلسفه از پیش تحلیلی که در این آثار با نام فلسفه آمریکایی ـ انگلیسی به آن اشاره شده است.

 

علوم شناختی چگونه از نتایج رشته‌های دیگر استفاده می‌کند؟

قبل از پاسخ این پرسش لازم است اشاره کنم که علوم شناختی فرضهای فلسفیی را که پیشاپیش، یعنی قبل از گردآوری و تحلیل داده‌ها، نتایج را تعیین می‌کنند، قبول ندارد. در این دیدگاه فرضهایی روش‌شناسی‌ مطرح است که در برابر تجربه مسئول هستند؛ بنابراین این فرضها باید گستره وسیعی از داده‌های مناسب را گرد آورند. برای اینکه این داده‌ها به لحاظ تجربی تأیید شوند باید در صورت امکان تعمیم‌های حداکثری فراهم شود. یک راه برای رسیدن به این هدف، جستجوی شواهد هم‌گرا با استفاده از وسیعترین گستره قابل‌دسترسی از روش‌شناسی‌های (رشته‌های) مختلف است. و این پاسخ پرسش شما یعنی چگونگی استفاده از نتایج رشته‌های دیگر است.

 

اگر موافق باشید برای شروع بحث از معنا و چیستی نظریه ذهن جسمانی آغاز کنیم. این که ادعای این نظریه و نتایج مهمش چیست؟

اگر محتوای ذهن را مقوله‌بندی، مفهوم‌سازی، استدلال، تخیل، برنامه‌ریزی، حل مسئله و جز اینها بدانیم، آنگاه روشن می‌شود که ذهن جسمانی به چه معناست: هر حرکت، تخیل، تفکر و عمل، از خاراندن سر، کوبیدن یک میخ با چکش به دیوار گرفته تا تصنیف آهنگ و سرودن شعر همه مستلزم این است که ساختار نورونی مغز ما آن را اجرا کند. این گفته اساس و پایه ادعای ذهن جسمانی در علوم شناختی است. نتایج آن رهایی انسان از قید سنت دوهزار و پانصد ساله‌ای است که ذهن را ناجسمانی و بی‌ارتباط با تجارب روزمره می‌دانست. رهایی از آموزه‌هایی چون آزادی مطلق، اراده آزاد مطلق، حقیقت مطلق [کانت]، و مطالبی است که به تبع آنها گاهی ذهن خلاق انسان مسموم و حتی فلج می‌شود.

 

پارادایم رقیب نظریه ذهن جسمانی چیست و مهمترین انتقاداتی که تا کنون به این نظریه وارد شده چه بوده است؟

پارادایم رقیب، قبل از هر چیز، نظریه دوگانی دکارت و درواقع کل فلسفه تحلیلی انگلیسی ـ امریکایی و کل سنت فلسفه در طول تاریخ اندیشه است. از مهمترین انتقادها اطلاع کافی ندارم، اما همین‌قدر که این نظریه در مدت بسیار کوتاهی رشد فوق‌العاده چشمگیری در سرتاسر جهان داشته است، نشان می‌دهد که اگر انتقادی هم بوده است اثر چندانی نداشته است.

 

نظریه ذهن جسمانی بیش از همه با نام جورج لیکاف پیوند خورده است. مهمترین چیزی که لیکاف در نخستین کتابش (استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم) گفت و در بقیه آثارش بسط داد، چه بود؟

در نظریه‌های سنتی استعاره‌ها را بازی با کلمات، تزیین کلام، لفاظی و انحراف از گفتار عادی می‌دانستند؛ استعاره موضوع واژه بود نه فهم و مفهوم. در نهایت اگر عنایتی به استعاره ابراز می‌کردند، آن را به حوزه شعر، فلسفه و هنر حواله می‌دادند و می‌گفتند خلق استعاره و تحلیل آن، کار فیلسوفان و شاعران است، نه مردم عادی. گاهی توصیه می‌کردند که باید از کاربرد استعاره در علوم و پژوهش‌های جدی پرهیز شود، چون آن را انحراف از واقعیات عینی می‌دانستند. در این نظریه‌ها استعاره در زبان و زندگی روزمره جایی نداشت. لیکاف و جانسون این نظریه وارون شده را برگرداندند و آن را روی پاهای خود قرار دادند.

مهمترین ایده‌ای که طرح کردند این بود که ما نه تنها در شعر و شاعری و فلسفیدن، بلکه در زندگی روزمره نیز با استعاره‌ها زندگی می‌کنیم. وقتی می‌گوییم استقبال گرمی از او به عمل آوردند، یا هضم این ایده‌ها برای من دشوار است، و وقتی زندگی را به زبان استعاری مسافرت می‌دانیم و می‌گوییم ما راه درازی را تا به اینجا با هم طی کرده‌ایم و جز اینها، در متن زندگی عادی حرف می‌زنیم، نه در نظرپردازی فلسفی. با این گفته معلوم می‌شود که استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم به چه معناست.

 

موضوع کتاب «قلمرو تازه علوم شناختی» کشفیات جدید ذهن است. لیکاف در این کتاب تأکید می‌کند اگر هر چه بیشتر درباره نظریه جدید ذهن که آن را امری جسمانی و غیرانتزاعی می‌داند، تحقیق کنیم، این یافته ابعاد مختلف زندگی ما را تغییر می‌دهد. چگونه این نگاه جدید به ذهن به مثابه امری جسمانی می‌تواند بر زندگی ما اثر بگذارد؟

با یک شاهد تاریخی شروع می‌کنم. دکتر هانس سلای سوئدی (۱۹۰۷ـ۱۹۸۲)، کاشف استرس، گزارش می‌دهد که: در دوران دانشجویی و در کلاس‌های درس متوجه شدم که تعداد زیادی از بیماری‌ها با علائم عمومی و مشترکی چون زبان ‌باردار، درد مفاصل، روده‌درد، بی‌اشتهایی، ورم ‌لوزه، کهیر‌پوستی و جز اینها همراهند و استادان من توجهی به این علائم ندارند. بعداً توضیح می‌دهد که دلیل بی‌توجهی استادان در آن زمان رواج استعاره مکانیکی «بدن ماشین است»، بوده است. ماشین قطعاتی دارد که وقتی عیب پیدا می‌کنند، باید تعمیر یا تعویض شوند. مکانیک معمولا فقط دنبال قطعه معیوب می‌گردد و بقیه قطعات ماشین هم در کل هیچ‌گونه همنوایی با قطعه معیوب از خود نشان نمی‌دهند: به اصطلاح ماشین بر اثر خراب شدن حسگر سرعت‌سنج، بی‌اشتها نمی‌شود یا اختلالی در دستگاه خنک‌کننده پیدا نمی‌کند. بعداً که سلای به جای استعاره «بدن ماشین است»، از استعاره «بدن یک اندام هومئوستاز (خود تنظیم‌ساز) است»، استفاده کرد، امکان توجه به علائم عمومی و مشترک در انواع بیماری‌ها فراهم و در نهایت به کشف تنش (استرس) منجر شد.

از این نمونه‌ها در تمامی رشته‌های علمی فراوان وجود دارد که خود گویای اهمیت استعاره و تأثیر آن بر ذهن مردم و بخصوص دانشمندان هستند. می‌دانیم که استعاره یکی از ابزارهای عمده علوم شناختی و یکی از یافته‌های ذهن جسمانی است. با تعمیم این مورد، از یک سو، بر تمامی دیگر ابزارهای شناختی، و از دیگر سو، بر تمامی موارد زندگی پاسخ پرسش شما به دست می‌آید.

 

این اندیشه نوپا در این مدت کوتاه چگونه یارای جدال با تعریف ذهن و خرد را در طول چند هزار سال اندیشه داشته است؟ و تبعات اولیه چنین رویارویی چه بود؟

اصولا دیدگاه‌های متکی به تجربه، به‌خصوص تجربه جسمانی، عموماً در رویارویی با رقیبان، که متکی به نظرپردازی‌های صوری ‌ـ ‌انتزاعی، بدون توجه به واقعیات تجربی‌اند، شکست‌ناپذیرند. بخشی از استراتژی علوم شناختی برای این مبارزه در پاسخ پرسش دوم شما آمد: جستجوی شواهد همگرا با استفاده از وسیعترین گستره قابل‌دسترسی از روش‌شناسی‌های مختلف.

اما علاوه بر این، علوم شناختی دو معیار دیگر هم دارد که مانع نفوذ هر نوع ناخالصی ‌به هر شکل هستند: اول اصل یا تعهد شناختی و دوم اصل یا تعهد تعمیم. بنا بر اصل اول، هر نظریه مناسب در باب مفاهیم و خرد باید توصیفی از ذهن به دست بدهد که از لحاظ شناختی و نورونی مبتنی بر واقعیات باشد. و بر اساس اصل دوم، هر نظریه مناسب باید تعمیم‌های تجربی را بر وسیعترین گستره ممکن داده‌ها فراهم سازد. تبعات اولیه این رویارویی، لرزه انداختن بر اندام اندیشه کهنسال سنتی بوده است.

 

کتاب بعدی «فلسفه جسمانی: ذهن جسمانی و چالش آن با اندیشه غرب» است. لیکاف همراه با جانسون آنچه در کتاب «قلمرو تازه علوم شناختی» گفته بود، در این کتاب بسط می‌دهد. به دو پرسش کوتاه در این باره اکتفا کنم: نخست اینکه نتایج و دستاوردهای اصلی لیکاف و جانسون در کتاب« فلسفه جسمانی» چیست؟

این اثر از ابتدا تا انتها مبتنی بر نتایج و دستاوردهای عمده علوم شناختی است که می‌توان به جرأت ادعا کرد همچون رشته محکمی کل ساختار زبان‌شناسی شناختی را به هم پیوند می‌زنند. تار و پود این نظریه با این نتایج در هم تنیده شده است. این نتایج عبارتند از: (۱) ذهن عمدتا ناآگاهانه است، (۲) اندیشه عمدتا جسمانی است، و (۳) مفاهیم انتزاعی عمدتا استعاری هستند. توصیف مناسب اینها مستلزم همین کتاب ۹۰۰ صفحه‌ای فلسفه جسمانی است؛ اما در اینجا سعی می‌کنم به اختصار آنها را توصیف کنم: یک) فرایندهای ذهنی عمدتا در زیر سطح آگاهی هشیارانه رخ می‌دهند و ما هرگز از وجودشان باخبر نمی‌شویم؛ مثلا ما از فرایندهای دیدن، شنیدن و مانند اینها باخبر نیستیم. آگاهی و زیر سطح هشیاری را می‌توانم با این مثال توضیح بدهم که ما در حالت عادی از فعالیت‌های درونی خود باخبر نیستیم مگر اینکه دل درد بگیریم، یا وقتی دست ما با یک چیز داغ برخورد می‌کند ناگهان از وجود گرما باخبر می‌شویم، یعنی به سطح هُشیاری می‌آید.

دو) همه فرایندهای ذهنی مانند استدلال، تفکر، حافظه، و جز اینها با ساختار نورونی مغز (جسم) ما اجرا می‌شود؛ مثلا ما اول مفهوم گرما را با جسم خود ادراک می‌کنیم بعد نامی برای آن در نظر می‌گیریم.

سه)آنهایی را که مثل فیل و درخت مصداق عینی ندارند، از طریق استعاره مفهوم‌سازی می‌کنیم: مثل زمان، عدالت، و جز اینها.

موفقیت برجسته دیگر این اثر از جمله برجسته‌سازی فرایندهای ذهنی خلاق مانند استعاره، کنایه، پیش‌نمونه، مفاهیم سطح پایه، طرح‌واره‌های تصویری، مفاهیم نمودی، مفاهیم فضایی و دیگران است.

 

در کتاب «ریاضیات از کجا می‌آید؟» لیکاف و نونیس موضوع ریاضیات را نشانه گرفته‌اند. چرا علوم شناختی برای ریاضیات اهمیت دارد؟

ریاضیات برای تجربه انسان، اساسی، بنیادی و عمیق و در این صورت، سخت نیازمند فهم دقیق است و با این حال فهمیده نشده است. ریاضیات را مظهر دقت می‌دانند که در کاربرد نمادها در محاسبه و استدلال‌های صوری تجلی پیدا می‌کند. البته نمادها فقط نمادند، ایده نیستند. محتوای مفهومی ریاضیات در ایده‌هایش نهفته است، نه در خود نمادها. به طور خلاصه، محتوای فکری ریاضیات جایی نیست که دقت ریاضی مشاهده می‌شود؛ یعنی در نمادها نیست، بلکه در ایده‌های انسانی است. اما ریاضیات به خودی خود ایده‌های انسانی را به طور تجربی مطالعه نمی‌کند و نمی‌تواند مطالعه کند؛ شناخت انسان موضوع مطالعه ریاضی نیست. این وظیفه علوم شناختی و علم عصب پایه است که آنچه خود ریاضیات نمی‌تواند انجام بدهد، انجام بدهد؛ یعنی علم ذهن را در مورد ایده‌های ریاضیات به کار ببرد. این کار هدف این کتاب است.

 

مسئله اصلی در کتاب «ریاضیات از کجا می‌آید» این است که ذهن جسمانی بر اساس استعاره ریاضیات را خلق می‌کند. پرسش این است که ریاضیات چگونه بر اساس استعاره تولید، توصیف و مفهم‌سازی می‌شود؟

یکی از بزرگترین یافته‌های علوم شناختی این است که ایده‌های ما توسط تجربیات بدنی ما شکل می‌گیرند نه با یک روش سرراست و ساده، بلکه به طور غیرمستقیم، از طریق ریشه‌دوانی کل نظام مفهومی در زندگی عادی روزمره. دیدگاه شناختی ما را بر آن می‌دارد که این پرسش را مطرح سازیم که آیا نظام ایده‌های ریاضی نیز به صورت غیرمستقیم ریشه در تجربه بدنی ما دارد؟ و اگر دارد، دقیقا چگونه؟ گفتیم که محتوای مفهومی ریاضیات در ایده‌هایش نهفته است، نه در خود نمادها؛ یعنی محتوای فکری ریاضیات در نمادها نیست، بلکه در ایده‌های انسانی است. ابزاری که در این کتاب به کار می‌رود، تحلیل ایده‌های ریاضی نام دارد. به کمک تحلیل ایده معلوم می‌شود که ایده‌های ریاضی نیز از جنس دیگر مفاهیم (جسمانی) انسانی هستند و بنابراین مانند دیگر مفاهیم بر اساس استعاره توصیف و مفهوم‌سازی می‌شوند.

 

کتاب بعدی که به آن می‌پردازیم، از زولتان کوچش (شاگرد جورج لیکاف) است. نخست بگویید آیا کوچش در نظریه ذهن جسمانی کاملا پیرو لیکاف است یا با او اختلافاتی دارد؟

برای پاسخ این پرسش از خود کوچش شاهد می‌آورم: «مارک جانسون طرح‌واره‌های تصویری را به صورت زیر توصیف می‌کند: طرح‌واره‌های تصویری یک الگوی پویا و تکراری از برهم‌کنش‌های مفهومی و برنامه‌های حرکتی ماست که به تجربه ما انسجام می‌بخشد. طرح‌واره‌ها چندین ویژگی مهم دارند. اول، ماهیت آنها تصویری است و نه بازنمودی. دوم، کاملا طرح‌واره‌ای یا انتزاعی‌اند. این بدان معناست که جزئیاتند اعم از دیداری یا حرکتی… آنچه در پی می‌آید، فهرستی از طرح‌واره‌های تصویری رایج بر اساس کار مارک جانسون (۱۹۷۸) است… در این صورت، طرح‌واره‌ها بخش مهمی از فهم ما در باره جهان را تشکیل می‌دهند. بدون دسترسی به این طرح‌واره‌ها درک و فهم تجارب ما مشکل خواهد بود. .. در بحث طرح‌واره‌ها در این بخش من از نحوه ارائه لیکاف (۱۹۸۷) پیروی خواهم کرد که در آن اول او نوعی تجربه بدنی را توصیف می‌کند که به پیدایی طرح‌واره‌ها منجر می‌شود؛ دوم، عناصر ساختاری طرح‌واره‌ها را فهرست می‌کند؛ سوم، منطق پایه طرح‌واره را مطرح می‌سازد؛ و سرانجام برخی استعاره‌های مفهومی را بحث می‌کند که زیربنای یک طرح‌واره خاص قرار می‌گیرند.»

 

«طرح‌واره‌های تصویری نظام مفهومی را به طور کلی ساختار می‌بخشند. این بدان معناست که ما یک فهم جسمانی از ساختار (صورت) نظام مفهومی خود در اختیار داریم. اگر این گفته درست باشد، این نتیجه به ذهن جسمانی اشاره دارد، یا به گفته مارک جانسون (۱۹۸۷) بدن در ذهن است.» … طرح‌واره‌ها یک راه حل جایگزین را برای این مشکل که چگونه نمادهای انتزاعی و عبارت‌های زبانی معنی پیدا می‌کنند، پیشنهاد می‌کنند. چون ما در مفهوم‌سازی جهان متکی به طرح‌واره‌ها هستیم و طرح‌واره‌ها مبتنی بر تجربه بدنی ما هستند نمادهای انتزاعی و عبارت‌های زبانی برای ما معنی پیدا می‌کنند. این بدان دلیل است که ما تجربه بدنی خود را در کار مفهوم‌سازی جهان اطراف خود دخالت می‌دهیم.»

فکر می‌کنم پاسخ پرسش شما با این نقل قولهای مستقیم کوچش از لیکاف و جانسون کاملا روشن و بدون ابهام باشد: کوچش کاملا پیرو لیکاف و جانسون است.

کوچش در کتاب «استعاره: مقدمه‌ای کاربردی» علاوه بر طرح و شرح نظریه استعاره لیکاف و جانسون، به این موضوع می‌پردازد که از سال ۱۹۸۰ که این نظریه مطرح شد تا ۲۰۱۰ که کوچش کتابش را نگاشت، این نظریه چه تحولات مهمی را در زمینه زبان‌شناسی شناختی و علوم شناختی پدید آورده است. لطفا درباره این تحولات به‌ویژه در علوم دیگر بگویید.

تحولات مهم در زمینه زبان‌شناسی شناختی و علوم‌شناختی پهنه گسترده‌ای است. بنابراین ممکن است هر کسی از زوایای مختلف به آن نگاه کند و پاسخ‌های مختلفی به آن بدهد؛ مثلا ممکن است کسی به کمیّت رشد این تحولات، مثل تعداد کنفرانس‌ها، تعداد مجله‌ها، نشریات، سایت‌ها و جز اینها توجه بکند که در حد خود مهمند. ممکن است به گسترش روشهای پژوهش این رشته در شاخه‌های مختلف دانش بشر توجه بکند، یا تأثیر آن در زندگی را در کانون توجه قرار بدهد و مانند اینها.

من ابتدا از قول جانسون اشاره‌ای به این موضوع می‌کنم: «در طول دو دهه گذشته، بسیاری از تحولات مهم نویدبخش جبران بسیاری از غفلت‌های گذشته در مورد ذهن جسمانی است: توصیف تازه معنای جسمانی در چندین منبع: (۱)عطف توجه دیدگاه‌های کارکردگرای تجربه معنا، و ارزش، (۲)پدیدارشناسی ذهن جسمانی، مخصوصا به روش مرلوپونتی، (۳)علوم شناختی نسل دوم، که مطالعات تجربی شناخت جسمانی را در علوم شناختی دنبال می‌کند، (۴) فلسفه‌های بوم‌شناختی که بر فرایندهای موجود ـ محیط معناسازی تأکید می‌کنند، و ارتباط انسان با دیگر موجودات و با جهان را بیشتر از انسان به رسمیت می‌شناسند.

من در اینجا گسترش روشهای پژوهش و کندوکاو در گوشه و زوایای دانش بشر را فهرست‌وار نقل می‌کنم. قبل از هر چیز به بسط و تفصیل ایده‌های فلسفی پایه اشاره می‌کنم که حقیقتاً خواندنی است: زمان، رویدادها، علیّت، خویشتن، ذهن و اخلاق.(فلسفه جسمانی) تجربه معنوی یا اشارات معنوی در علوم شناختی بسیار جالب است و می‌تواند اندکی از بار سنگین سنت چندهزار ساله را کاهش بدهد. در اینجا، باز هم فهرست‌وار، به مواردی اشاره می‌کنم که در آنها استعاره‌ها تحقق غیرزبانی پیدا می‌کنند: سینما و بازیگری، کارتون‌ها، نقاشی، مجسمه‌سازی، و ساختمان‌ها، تبلیغات، نمادها، اسطوره‌ها، تعبیر خواب و رؤیا، تعبیر تاریخ، سیاست و سیاست خارجی، اخلاق، نهادهای اجتماعی، روال‌های اجتماعی، ادبیات، ایما و اشاره. نتیجه می‌گیریم که استعاره در بخش مهمی از زندگی اجتماعی، روان‌شناسی، معنوی، فکری، و فرهنگی ما حاکم است. نه تنها در صحبت‌کردن، بلکه در واقعیت غیر کلامی ما هم حضور دارد.

 

کوچش در کتاب «استعاره‌ها از کجا می‌آیند؟ شناخت بافت در استعاره» باز هم به استعاره می‌پردازد. تفاوت این اثر با «استعاره: مقدمه‌ای کاربردی» چیست؟ و‌آیا تعدد کتاب‌ها منجر به تکرار مطالب نمی‌شود؟

تفاوت این اثر با اثر قبلی چندان محتوایی نیست، بلکه بیشتر شرح و بسط آن است. با توجه به نوپا بودن رشته، تعدد کتاب‌ها، نه تنها تکرار یا همان‌گویی نیست بلکه اساسا لازم و ضروری است. هر نویسنده‌ای در هر کتابی جنبه‌ها و زوایای پنهان موضوع را با استفاده از توانایی‌ها و ترجیح‌های خود می‌کاود و با این کار بر غنا و عمق موضوع می‌افزاید. هر موضوع یا رشته علمی تازه‌مطرح‌شده مانند کلافی است که باید با دستان ماهر متخصصان و پژوهشگران آن زمینه علمی از تا باز شود، و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم این کار نهایت ندارد. نزدیک به پنج قرن از کشف قوانین مکانیک توسط نیوتون می‌گذرد و هنوز هم پژوهشگران تازه متوجه جنبه‌هایی از کاربرد جدید آن می‌شوند که طی این مدت طولانی توجه کسی را به خود جلب نکرده بوده است. در زبان‌شناسی می‌توان به اصل نسبیت وورف اشاره کرد که خیلی‌ها فکر می‌کردند بساط آن برچیده شده است. اما همین اواخر زبان‌شناسان شناختی باب بحث آن را از نو گشوده‌اند. پس این کار هم عامدانه است و هم لازم و ضروری.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: