مهمترین انتقاداتی که تا کنون به نظریه مفهومی استعاره لیکاف و جانسون شده و کوچش کوشیده پاسخ دهد، چیست؟ به نظر او بهرغم تأکید بسیار بر اهمیت بافت در معنیسازی در کاربردشناسی و بسیاری از شاخههای علوم انسانی و علوم اجتماعی، نظریه استعاره مفهومی هنوز از بافت یکپارچهساز در مدل معنیسازی استعاری برخوردار نیست. این انتقاد چقدر جدی است و آیا کوچش در کتاب «استعارهها از کجا میآیند» توانسته این مشکل را برطرف کند؟
جورج لیکاف و مارک جانسون در سال ۱۹۸۰ «نظریه مفهومی استعاره» را در کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» مطرح کردند تا بر این نکته تأکید کنند که «استعاره در بخش مهمی از زندگی اجتماعی، روانشناسی، معنوی، فکری و فرهنگی ما حاکم است. نه تنها در صحبتکردن، بلکه در واقعیت غیر کلامی ما هم حضور دارد.»
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید