تولید یا تقلید فكری

1397/3/12 ۰۸:۵۰

تولید یا تقلید فكری

ترجمه صورت عام و غالب كار فكری در ایران معاصر است. عمده آثاری كه در زمینه علوم انسانی اعم از فلسفه و علوم اجتماعی یا اندیشه سیاسی نوشته می‌شود، یا ترجمه است، یا اقتباس و تالیفی از چند اثر غیرفارسی است. حتی اگر این نكته به صراحت در مقدمه یا موخره كتاب و مقاله ذكر نشود. در این میان كم نیستند كسانی كه مدعی می‌شوند كار ایده یا اندیشه اصیل تولید می‌كنند، اما واقعیت آن است كه وقتی آثارشان را زیر و رو می‌كنیم، یا می‌بینیم حرف جدیدی كه پیش‌تر گفته شده در آنها نیست، یا از ارایه منبع و ماخذ اندیشه‌های‌شان طفره رفته‌اند و به هر ترفندی كوشیده‌اند كه منابع خود را پنهان كنند.

 

تاملی در مساله ترجمه

كاوه رهنما: ترجمه صورت عام و غالب كار فكری در ایران معاصر است. عمده آثاری كه در زمینه علوم انسانی اعم از فلسفه و علوم اجتماعی یا اندیشه سیاسی نوشته می‌شود، یا ترجمه است، یا اقتباس و تالیفی از چند اثر غیرفارسی است. حتی اگر این نكته به صراحت در مقدمه یا موخره كتاب و مقاله ذكر نشود. در این میان كم نیستند كسانی كه مدعی می‌شوند كار ایده یا اندیشه اصیل تولید می‌كنند، اما واقعیت آن است كه وقتی آثارشان را زیر و رو می‌كنیم، یا می‌بینیم حرف جدیدی كه پیش‌تر گفته شده در آنها نیست، یا از ارایه منبع و ماخذ اندیشه‌های‌شان طفره رفته‌اند و به هر ترفندی كوشیده‌اند كه منابع خود را پنهان كنند.

تقریبا چندین قرن است كه در ایران فكر اساسی در حوزه‌های مذكور یعنی فلسفه یا علوم اجتماعی یا اندیشه سیاسی تولید نمی‌شود و آنچه هست، یا تكرار مكررات گذشتگان است، یا سخنانی بی‌مایه و بی‌پایه و اساس است یا ترجمه. به همین دلیل است كه برخی از اهل اندیشه سال‌هاست كه معتقدند در این شرایط فروبستگی و عسرت، باید به «بادهای غربی» آغوش گشود و رو به سوی ترجمه آورد، چرا كه اگر در جهان جدید كه تحت سیطره فرهنگ و اندیشه متجدد است، تولیدی اگر هست، در غرب فكری و فرهنگی عالم به وقوع می‌پیوندد و مردمان سرزمین‌های دیگر خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا ناآگاهانه از آن

متاثر هستند. پس بهتر است برای اینكه این تاثیرپذیری از روی علم و آگاهی باشد، ارادی و خواستگارانه صورت پذیرد، وگرنه به دلیل سیطره اندیشه و فرهنگ جدید غربی، این اثرگذاری به صورت ناخودآگاه و غیرارادی رخ می‌دهد. مدعیان این اندیشه رویكرد خود را «ترجمه- تفكر» می‌نامند و معتقدند علی‌الحساب تنها كاری كه باید كرد، ترجمه است و ترجمه و ترجمه.

برخی از مخالفان این دیدگاه، آن را منفعل، خودباخته و مقلد می‌خوانند و می‌گویند، ترجمه صرف و صرف ترجمه، ما را صرفا مصرف‌كننده ایده‌ها و اندیشه‌هایی می‌كند كه توسط دیگری، برای جایی دیگر و در بستر تاریخی دیگر پدید آمده‌اند و نه تنها به كار مشكلات ما نمی‌آیند، بلكه با به وجود آوردن مسائلی جدید، بر مصائب ما می‌افزایند. این گروه برعكس از خودباوری و اعتماد به نفس سخن می‌گویند و معتقدند كه ما نباید آنچه خود داریم را از بیگانه تمنا كنیم. با خودآیینی و اطمینان به خویشتن خویش، نباید مرعوب فرهنگ جدید و هیمنه و دبدبه و كبكبه آن شویم، بلكه باید بكوشیم با رجوع به میراث كهن اندیشه‌های نو را

استخراج كنیم.

منتقدان این نظر اما معتقدند اگر چنین توانایی و استعدادی در این میراث سنتی بود، پس چرا ما به وضعیت كنونی رسیده‌ایم؟ مگر نه این است كه سنت ما در تداوم‌ها و گسست‌هایی كه در طول قرون تجربه كرده به اینجا و اكنون رسیده است؟ این گروه بر این نظرند كه سنت ما به دلایل درونی و بیرونی، دچار زوال و انحطاطی شده كه نتیجه‌اش انسداد تفكر و فروبستگی فكری است. از دید این دسته راه برون‌رفت از این بن‌بست، رجوع به اندیشه‌ها و روش‌های جدید و بهره گرفتن از آنها به مدد ترجمه دقیق و درست است.

البته این گروه بر این نكته پافشاری می‌كنند كه ترجمه آثار غربی و آشنایی و بلكه شناخت اندیشه‌های جدید غربی به معنای تقلید كوركورانه آنها نیست، بلكه بیش و پیش از هر چیز، ما را به ما نگرش می‌دهد و افق‌های تازه‌ای برای مراجعه به سنت خودمان، در برابرمان می‌گشاید. به دیگر سخن مدافعان این دیدگاه تاكید می‌كنند كه مخالف رجوع به سنت یا مطالعه و مداقه در آن نیستند، بلكه از قضا باور دارند كه اگر برون‌رفتی از انسداد مذكور متصور باشد، از دل سنت و بر مبنا و پایه آن ممكن است، اما این راه برون‌شو را به یاری خود سنتی كه تا به كنون امتداد داشته، نمی‌توان تصویر كرد و به همین خاطر گریز و گزیری جز ترجمه آثار جدیدی كه به ما ابزار و آلات مواجهه با این سنت را بدهند، نیست.

 

با نگاهی به تاریخ فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در دوره اوج و شكوفایی‌اش یعنی قرون سوم و چهارم هجری نیز موید این دیدگاه است. در این دوره شاهد بودیم كه در پی ثبات و پایداری پدید آمده در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نخست اصحاب اندیشه رو به سوی ترجمه آثار اصلی و اساسی فرهنگ یونانی پرداختند و در ادامه آن متفكرانی اصیل و مولد چون فارابی و ابن‌سینا پا به عرصه گذاشتند. مشكل در زمانه اما آنجاست كه هنوز ترجمه‌هایی كه از آثار اساسی و بنیادین فرهنگ و اندیشه جدید ارایه می‌شود، به ندرت به آن مایه از قوام و انسجام و دقت و صحت و اصالت دست یافته‌اند كه ترجمه‌های مترجمان مسلمان در قرون آغازین بود.

البته در این نگرش انتقادی نیز نباید اغراق كرد و باید اذعان كرد كه برخی ترجمه‌هایی كه از آثار اساسی و كلاسیك فلسفه و علوم اجتماعی جدید غربی صورت گرفته، قابل توجه و مورد اطمینان و وثوق است. ضمن آنكه به تدریج كیفیت ترجمه‌ها رو به بهبود است و برخلاف نظر كسانی كه مدام بر طبل ناامیدی و انحطاط و زوال می‌كوبند، می‌توان امیدوار بود كه آثاری كه در سال‌های آتی ترجمه‌های بهتر و دقیق‌تری با زبان فارسی محكم و شیوا بخوانیم. امری كه خود بستر لازم برای تولید اندیشه‌های اصیل و برآمده از این بستر فكری و فرهنگی را میسر می‌كند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: