ترجمه؛ فن یا هنر؟

1397/3/12 ۰۸:۴۷

ترجمه؛ فن یا هنر؟

ترجمه فقط مواجهه زبان‌ها نیست، در حوزه علوم انسانی این مواجهه بنا به گفته مراد فرهادپور نوعی اخذ كردن است. اخذ كردن تجربه، علم و دانشی كه در سنت‌های ما نبوده و ما برای شروع آن مجبوریم از تجربه دیگری استفاده كنیم و درواقع اینجا است كه ترجمه نقش بازی می‌كند. بخش وسیعی از تفكر در سنت‌های فكری ما یا حضور نداشته یا تجربه نشده‌اند از این رو ترجمه می‌تواند آن تجربه‌ها را اخذ كرده و به فرآیند اندیشه‌ورزی ما بیاورد.

 

 

آسیب‌های ترجمه در فلسفه و علوم عقلی

زهرا سلیمانی اقدم: ترجمه فقط مواجهه زبان‌ها نیست، در حوزه علوم انسانی این مواجهه بنا به گفته مراد فرهادپور نوعی اخذ كردن است. اخذ كردن تجربه، علم و دانشی كه در سنت‌های ما نبوده و ما برای شروع آن مجبوریم از تجربه دیگری استفاده كنیم و درواقع اینجا است كه ترجمه نقش بازی می‌كند. بخش وسیعی از تفكر در سنت‌های فكری ما یا حضور نداشته یا تجربه نشده‌اند از این رو ترجمه می‌تواند آن تجربه‌ها را اخذ كرده و به فرآیند اندیشه‌ورزی ما بیاورد. اما ترجمه در حوزه علوم انسانی به خصوص فلسفه همیشه با اشتباه‌هایی همراه بوده است كه گاه این اخذ كردن و مواجهه را با آسیب‌هایی همراه می‌كند.

 

ترجمه فن است، كار هر كسی نیست

اول از همه نباید از یاد ببریم كه ترجمه یك فن و حتی در سطوحی یك هنر است. این جمله به ما می‌فهماند كه هر كسی از عهده ترجمه كردن برنمی‌آید. پرویز ضیاءشهابی، استاد فلسفه كه ترجمه‌های متعددی هم از فیلسوفان مطرح دارد «انس و الفت با فیلسوف» را یكی از راه‌های ارایه ترجمه‌ای مناسب و با كیفیت در حوزه فلسفه می‌داند.

شهابی معتقد است كه ترجمه بیشتر نیازمند ذوق و استعداد است كه هر كسی حتی با داشتن دانش در حوزه مربوطه و تسلط به زبان‌های مختلف توانایی ترجمه را ندارد. هستند افرادی كه توانایی قلم زدن در زبان مبدا و مقصد را دارند اما این توانایی از او یك مترجم نمی‌سازد. چنانچه سیدحسین نصر كه نمی‌توان در توانایی او به تسلط بر زبان فارسی و انگلیسی شك كرد، هیچگاه دست به ترجمه آثارش نزده است و این كار توسط مترجم‌ها صورت می‌گیرد، آن هم مترجم‌های بزرگ و خوشنامی چون مرحوم احمد آرام.

ضیاءشهابی با اشاره به اینكه اندیشمندی چون داریوش شایگان با اینكه توانایی و تسلط خوبی در نوشتن به زبان فرانسوی و فارسی دارد توضیح می‌دهد «اگر او ترجمه آثارش را دست افراد دیگری می‌سپرد نتیجه بهتری می‌گرفت چون ترجمه كردن استعداد دیگری را می‌طلبد. »

اگر قرار است بنابر گفته چامسكی ترجمه انتقال‌دهنده ژرفای اندیشه باشد این انتقال قطعا نیازمند استعداد است. رضا رضایی، مترجم آثار فلسفی در توضیح اهمیت این موضوع می‌گوید «بسیاری از افراد متون را به زبان اصلی می‌خوانند و به‌ خوبی می‌فهمند. بسیاری از افراد هم هستند كه وقتی چیزی به فارسی می‌نویسند خوب می‌نویسند، اما تا اینجا ما هنوز مترجم نیستیم، ما زمانی مترجم هستیم كه بتوانیم بین این دو ارتباط برقرار كنیم. یعنی آنچه را كه خوب می‌فهمم بتوانم به بهترین صورتی كه می‌توان نوشت انتقال دهم كه این قضیه كم اتفاق میفتد. ما متاسفانه در بازار كتاب از هر ١٠٠ كتاب ترجمه شده ٩٨ تای آن اینگونه كه من می‌گویم نیست و این اتفاق در آن نمی‌افتد.»

 

ترجمه بدون درك اندیشه نارساست

در ترجمه برخی متون برای انتقال صحیح مفاهیم، مترجم ناگزیر به فهم تمام معانی متن است؛ آثار عقلی به خصوص آثار فیلسوفان از این دست هستند از این رو ترجمه‌هایی كه از سوی چهره‌های آكادمیك یا اهل اندیشه تبدیل به زبان مقصد شده باشد بیشتر مورد توجه هستند. افسانه نجاتی، مترجم آثار فلسفی این تسلط را به بلدی راه توسط مترجم نسبت می‌دهد كه فهم مترجم از متن را طلب می‌كند «وقتی توجه به این امر داشته باشیم كه هر ترجمه ابتدا یك ترجمه فرهنگی است و سپس یك ترجمه زبانی، آنگاه اهمیت فهم را بیشتر در می‌یابیم. وقتی ترجمه ماهیتی عقلانی پیدا می‌كند، ناگزیر سویه تفسیری و انتقادی هم می‌گیرد.»

در بازار كتاب ایران آن دست از ترجمه‌هایی كه صرفا منحصر به دانش زبانی مترجم هستند، كم نیستند، مترجمانی كه به صرف دانستن زبانی دیگر و به دست آوردن كمی شهرت و اعتبار به سراغ ترجمه آثار فلسفی و عقلی می‌روند. نتیجه هم می‌شود آثاری كه خوانشی راحت اما دركی كم از متن به ما می‌دهند. اهمیت فهم و درك مترجم از آنچه ترجمه می‌كند به قدری است كه به قول افسانه نجاتی «ترجمه یك متن فلسفی اگر كمتر از تالیف نباشد كمتر از آن نیست چرا كه كار مترجم نوعی بازآفرینی مفهوم زبان مبدا در زبان مقصد است.»

 

توان ادبی و واژه‌سازی

ترجمه یك هنر است كه به‌شدت نیازمند مهارت‌های زبانی چه در زبان مقصد و چه در زبان مبدا است. در متون فلسفی یكی از نكات مهم معادل‌یابی یا واژه‌یابی است. برخی آثار ترجمه شده فلسفی به قدری لغات و اصطلاحات مغلق، عجیب و ناشنیده دارد كه متن همچنان نیازمند ترجمه و شرح و تفسیر می‌ماند.

یافتن واژه‌های عجیب و سنگین و جای‌گذاری آنها به جای واژه‌ها و لغات سخت، نوعی سبك در ترجمه آثار فلسفی شده است كه طرفداران خودش را دارد. آنها با این توجیه كه باید به فیلسوف و فلسفه‌اش وفادار ماند همچنان این مسیر را گرفته و پیش می‌روند. اما هستند كسانی همچون رضا رضایی كه مخالف این سبك هستند چون از نظر او وظیفه مترجم این است كه با زبانی كه همه می‌فهمند اثر را ترجمه كند. مترجم باید واژه‌ای را به كار ببرد كه خواننده با آن بیگانه نباشد. او معتقد است اگر مترجم نیاز به واژه‌سازی داشته باشد نه تنها باید واژه را چنان بسازد كه مخاطب حس نكند با واژه‌ای جدید و عجیب روبه‌رو است بلكه احساس آشنایی با واژه را نیز داشته باشد «من نمی‌خواهم خواننده را با متن بیگانه كنم بلكه باید با زبان فارسی كه خواننده آن را می‌شناسد با او ارتباط برقرار كنم. حتی اگر بخواهم واژه‌سازی كنم یا معادل‌های تازه‌ای به كار ببرم، سعی می‌كنم این كار را به‌گونه‌ای انجام بدهم كه بسیار طبیعی باشد و به‌راحتی در زبان جا بیفتد تا احساس بیگانگی و غریبگی به خواننده دست ندهد. اگر این احساس به خواننده دست بدهد من از هدف اصلی ترجمه كه انتقال مفهوم متن به خواننده است، دور می‌افتم.»

برخی دیگر از مترجمان معتقدند كه واژه‌شناسی و غنای معلومات ادبی مترجم می‌تواند تعداد لغات و واژه‌های عجیب و غریب را در ترجمه‌های فلسفی كمتر كند. افسانه نجاتی راهكار را در توان ادبی مترجم و واژه‌شناسی و واژه‌سازی طبق نیازهای اندیشه می‌داند. ضیاء شهابی هم مساله را بر سر ناآشنایی با زبان مادری می‌داند از نظر او ایراد از آنجایی ناشی می‌شود كه افراد با زبان مادری خودشان انس و آشنایی ندارند چون با ادبیات كهن انس ندارند از این رو حاصل این ناآشنایی می‌شود زبانی سخت و لغاتی ناآشنا «گناه را به گردن زبان فارسی نمی‌شود انداخت بلكه این مساله به عدم تسلط ما به زبان فارسی بازمی‌گردد. متاسفانه كسانی كه از نوشتن مطالب ساده و عادی به زبان فارسی هم عاجز هستند، گاه جرات می‌كنند و می‌روند شاهكارهای ادبی زبان‌های دیگر، آثار فیلسوفان بزرگ یا اشعار شاعران بزرگ را به زبان فارسی ترجمه می‌كنند. فرد باید كاری را انجام دهد كه می‌داند از عهده آن می‌تواند برآید.»

وقتی صحبت از فلسفه و اندیشه‌ورزی پیش می‌آید به وجه زیبایی‌شناسی و روح اثر نمی‌توان بی‌اعتنا ماند، هر قدر مترجم از توان ادبی بالاتری برخوردار باشد بهتر و بیشتر و عمیق‌تر می‌تواند از ظرفیت‌های زبان مقصد برای بیان ظرایف استفاده كند.

 

سنت ترجمه و مصادره به مطلوب

در ایران گاهی سنت‌های ترجمه تحت‌تاثیر خوانش‌های خاصی قرار می‌گیرد كه متاثر از زمان‌های خاص هستند. مثلا سنت ترجمه آثار فیلسوفان چپ یا در حال حاضر ترجمه آثار فیلسوفان و اندیشمندان لیبرال، این آثار اغلب با توجه به فضا و شرایط اجتماعی و سیاسی روز تحت‌تاثیر تفكری خاص و حتی حب و بغض انتخاب و ترجمه شده و می‌شوند. این نوع مواجهه با متفكران و فیلسوفان شاید طبیعت زمانه باشد اما به‌شدت آسیب‌رسان است و درك واقعی از اندیشه و فلسفه یك متفكر را در آن كشور از واقعیت دور و به تخیل‌اندیشی می‌كشاند. این بلا در ایران بر سر فیلسوفان بسیاری آمده است كه از آن جمله می‌توان به ماركس، هایدگر، نیچه و آدام اسمیت اشاره كرد. این نوع مواجهه با فیلسوف به نوعی مصادره افكار او به نفع فرد، سیاست یا تفكر خاصی است كه چون توان احراز حقانیت خود را ندارد دست به دامن و آویزان اندیشه‌های بزرگ‌تر می‌شود.

 

ترجمه از زبان اصلی

زبان فلسفه قطعا نمی‌تواند زبان انگلیسی باشد، چون كثرت فیلسوفان غیرانگلیسی زبان بسیار زیاد است. زبان‌هایی چون آلمانی، یونانی، فرانسوی و روسی از دیگر زبان‌هایی هستند كه فیلسوفان بسیاری به واسطه آنها اندیشیده و قلم زده‌اند اما متاسفانه آنچه بلای جان فن ترجمه در ایران شده است، بازگردانی اندیشه و تفكرات فیلسوفان و اندیشمندان از برگردان‌های انگلیسی است. این روال در ترجمه كه به‌شدت باب شده است به‌خصوص در بین دانشجویان، خسارتی جبران‌ناپذیر در صحت و سقم انتقال اطلاعات ایجاد می‌كند. فیلسوفان بسیاری در بین مخاطبان ایرانی به واسطه سنت‌های ترجمه‌ای بی‌كفایت و بی‌كیفیت درست فهم نشده‌اند كه مشهورترین آنها هایدگر است. ضیاء شهابی در این مورد توضیح می‌دهد: «افراد بسیاری هستند كه میل دارند درباره هایدگر بنویسند و تحقیق كنند اما متاسفانه زبان آلمانی نمی‌دانند و این نكته را هم متوجه نشده‌اند كه ترجمه هایدگر از زبان انگلیسی دشواری‌های بیشتری پیش می‌آورد و مترجمان انگلیسی هم از رساندن بعضی از اصطلاحات او عاجز هستند. حتی جالب این است كه از رساندن معنای بعضی مثال‌ها و اصطلاحات پیش‌پاافتاده هم ناتوان هستند از این رو گاهی غلط‌هایی كه مترجم انگلیسی مرتكب می‌شود به راحتی در ترجمه‌های فارسی هم منتقل می‌شود، كه من بارها نمونه‌های بسیار اینچنینی در ترجمه‌های افراد دیده‌ام. البته فهم و خواندن فلسفه هایدگر به قدری دشوار است كه مترجمان كتاب‌های اصلی هایدگر به زبان‌های مختلف انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، چینی، سوئدی و ایتالیایی فقط یك كتاب مفصل درباره دشواری‌های ترجمه آثار هایدگر منتشر كرده‌اند و هركدام از دشواری‌های موجود در زبان‌شان برای ترجمه آثار هایدگر نوشته‌اند.»

اگر قرار باشد ما دانشی را با گرفتن آن از فرهنگی دیگر آغاز كنیم آن هم به واسطه ترجمه، در آن صورت آسیب‌های ترجمه بسان خشت‌هایی ابتدایی خواهد بود كه دیوار نهاده شده را تا ثریا كج پیش خواهد برد.

منبع: رونامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: