فلسفه اعتقادی مزدك«جست‌وجوی عدالت در دنیای باستان» / ابوالقاسم آخته

1397/3/1 ۱۴:۱۸

فلسفه اعتقادی مزدك«جست‌وجوی عدالت در دنیای باستان» / ابوالقاسم آخته

در سال‌های آغازین پادشاهی قباد ساسانی (488ـ529م) پدر خسرو «انوشه روان» ـ‌لقبی كه موبدان وقت به‌خاطر تعهد و تعصب به كیش مزدیسنا به او دادندـ تعلیمی نو، ملهم از آموزه‌های زرتشت، مانی و دیگر مكاتب اعتقادی آن عصر ترویج شد كه بر سه اصل تأكید می‌كرد: مال، زمین و خواسته، زن. روایات تاریخی و اسناد مربوط به این تعلیم غالباً سرشار از تناقض تعصب و گزافه‌گویی و آلوده به حقد و كینه است با هدف تخریب و تحریف تعالیم عدالت‌خواهانة این متفكر ایران عهد ساسانی مطرح شده‌اند:

 

 

 

در سال‌های آغازین پادشاهی قباد ساسانی (488ـ529م) پدر خسرو «انوشه روان» ـ‌لقبی كه موبدان وقت به‌خاطر تعهد و تعصب به كیش مزدیسنا به او دادندـ تعلیمی نو، ملهم از آموزه‌های زرتشت، مانی و دیگر مكاتب اعتقادی آن عصر ترویج شد كه بر سه اصل تأكید می‌كرد: مال، زمین و خواسته، زن. روایات تاریخی و اسناد مربوط به این تعلیم غالباً سرشار از تناقض تعصب و گزافه‌گویی و آلوده به حقد و كینه است با هدف تخریب و تحریف تعالیم عدالت‌خواهانة این متفكر ایران عهد ساسانی مطرح شده‌اند: مزدك 1(mazdak) 

محققان معاصر سعی داشته‌اند تعلیم مزدك را نوعی «سوسیالیسم» در عهد كهن جلوه دهند، لیكن زمانی كه مورخ جزئیات یك پدیدة تاریخی را مثل قطعات یك پازل در كنار هم قرار می‌دهد تا به یك تبیین درست و علمی از یك واقعة تاریخی دست یابد، هیچ سنخیتی میان تعلیم مزدك و سوسیالیسم قرن بیستم نمی‌بیند. سوسیالیسمی كه براساس اصول مكتب كارل ماركس مطرح شده بود و نظام‌های كمونیستی و سوسیالیستی شوروی سابق و اروپای شرقی از دل آن مكتب سر برآوردند. مع‌هذا، این مسئله موضوع بحث ما نیست و چنان‌كه در همین گفتار بدان اشارت هست، بین تعلیم مزدك و سوسیالیسم تفاوت اساسی و فاحش وجود دارد، طرفه آنكه، این تعلیم نوظهور به‌سرعت ایران و ممالك هم‌جوار را تحت تأثیر خودش قرار داد و پیروان فراوانی به‌دست آورد تا حدی كه قباد پادشاه وقت نیز بدان پیوست. كاری كه گشتاسپ پادشاه كیانی با زرتشت و شاهپور پادشاه ساسانی در برابر آموزه‌های مانی انجام داد. به هرحال نتیجة پیوستن قباد به كیش مزدك این بود كه به مدت دو سال از پادشاهی خلع و زندانی شد (496ـ498م) لیكن طبق آنچه در منابع و اسناد مربوط به آن عهد هست، پس از مدتی با مساعدتی كه میان خواهرش و زندانبان صورت گرفته بود و بدون‌شك دخالت و همراهی نجبایی چون «سیاوش» و «زرمهر» پسر «سوخرا» از خاندان «قارن» نیز در این تبانی بسیار مؤثر بوده، توانست از زندان بگریزد و به «آخشنواز» پادشاه هیاتله «هپتالیان»2 پناهنده شود و با كمك آخشنواز كه خواهر قباد را نیز به زنی گرفته بود، در سال 496م دوباره به تاج و تخت بازگردد و قدرت ازدست‌رفته را یكبار دیگر به‌دست آورد. منتها این‌بار به‌تدریج و در یك چرخش كامل نسبت به قبل نه‌تنها هیچ‌گونه حمایتی از مزدك به‌عمل نیاورد بلكه در رفتاری توأم با تزویر كه محققان معاصر آن را «رفتار ماكیاولیستی»3 تعبیر كرده‌اند از مزدك، تعلیم و پیروان او روی گردان شد و حتی از سیاوش و زرمهر كه قباد قدرتش را مدیون آنها بود، انتقام سختی گرفت به این توضیح كه: قباد به‌همراه ولیعهدش خسرو، با تحریك و همیاری موبدان و روحانیان و نجبای ساسانی، در پی تعقیب و مجازات و قتل‌عام مزدكیان برآمدند و چنان جنایت فجیعی را انجام دادند كه تاریخ و بشریت تا ابد از بردن نام آنها شرمسار است. رفتاری كه قبل از او، بهرام یكم ساسانی پادشاه سست عنصر و بی‌ارادة ساسانی به اشارت «كرتیر» (Kartir) با «مانی» كرد. مع‌الوصف آنچه امروزه برای مورخ غریب است، رفتار قباد پس از استقرار بر اریكة قدرت با مزدك، پیروان و حتی با زرمهر و سیاوش است كه آنها را به‌تدریج از میان برداشت تا خیالش از توهم توطئه آنها راحت شود.

باری، اگر چه هدف قباد از گرایش به مزدك، كاستن از نفوذ روزافزون قدرت نجبا و روحانیان عهد ساسانی و مهار قدرت افسار گسیختة آنان بود، با این وجود، نهضت مزدك كه خود او، آن را در برابر آنچه هیربدان عصر تعلیم می‌دادند «درُست دینی» می‌خواند، به گونه‌ای طعنه‌آمیز همانند مانویان دین رسمی زرتشتی و رایج آن عصر را نادرست می‌دانست. این روایت كه مزدك در سال‌های قحطی به دربار قباد راه یافت و او را وادار كرد حكمی صادر كند كه منجر به گشودن و غارت انبارهای گندم توانگران و محتكران شد، احتمالاً واقعیت دارد و نباید چندان بی‌اصل باشد. مقرر داشتن روزه هم ممكن است با هدف اعطاء بخشی از آذوقة توانگران به درویشان مستمند باشد.4 منتها بحث این است كه، به‌راستی نهضت مزدك چه بود كه جامع? ساسانی را به‌شدت تكان داد و تأثیر آن از دنیای باستان به ایران دورة اسلامی هم منتقل شد به‌ویژه اینكه الهام‌بخش نهضت‌های بزرگی در ایران دورة اسلامی شد. این پرسشی است كه گفتار اخیر سعی دارد تا آن حد كه در این گفتار بگنجد، بدان پاسخ گوید.

***

تولد و بلوغ

مزدك، پسر بامداد، اصیل زاده‌ای ایرانی بود كه در شهر استخر پارس و به گفته‌ای در نیشابور یا «مذاریه» چشم به جهان گشود. مزدك پیشگام یك مكتب اعتقادی یا نحلة فكری بود كه با نام خودش ـ‌درست دینی‌ـ در تاریخ ثبت‌شده و الهام‌بخش جنبش‌های اجتماعی و گه‌گاه آزادی‌بخش از خودش شد. مزدك، آیین خود را درست دینی نامید و آنرا در برابر مزدیسنای تحریف‌شدۀ عهد ساسانی قرار داد و همین عنوان یعنی اینكه كیش زرتشتی رایج در آن دوره از اساس نادرست و وارونه اجرا می‌شده است و آن‌گونه كه ابوریحان بیرونی گفته، به‌عنوان موبدان موبد یا (قاضی‌القضات) برخاست و بر تفسیرهای ناروای دین توسط موبدان و نظام حكومتی وقت، ظلم و ستم و بی‌عدالتی‌های اجتماعی، قحطی و گرسنگی و تعدی اشراف به حقوق توده‌های فرودست، مالیات‌های سنگین، چندهمسری و حرامسراهای آكنده از زنان غیرعقدی، مالكیت خصوصی بر زمین و منابع ثروت و ابزار تولید و بسیاری از نابسامانی‌های دیگر اعتراض كرد.

پژوهندگان معاصر غالباً تعالیم مزدك را نوعی ویژه از «سوسیالیسم» با محور مالكیت اشتراكی بر ثروت و ابزار تولید، از جمله: خواسته، مال، زمین، و زن تعبیر كرده‌اند مشابه آنچه مكتب ماركسیسم ملهم از عقاید كارل ماركس سدة بیستم میلادی در اروپا شكل گرفت، درحالی كه این برداشت از تعالیم مزدك و كیش عدالت‌خواه او اساساً غیرواقع‌بینانه و غیرعلمی و نادرست است. در واقع آنچه مزدك تعلیم خود را بر آن قرار داد با سوسیالیسم و ماركسیسم تفاوت فاحش وجود دارد و چنان‌كه در این گفتار بدان اشارت رفته، حداقل در اعتقاد به «خداوند» این تفاوت صریح و آشكار است. مكتب ماركسیسم اصولاً بر پایۀ نفی خداوند و مكتبی الحادی بود كه نه‌تنها خداوند را منكر می‌شد بلكه شعار معروفش نیز این بود كه: «دین افیون توده‌هاست» در حالی كه تعلیم مزدك اگر یكی از اصول آن برابری و تقسیم ثروت و بهره‌مندی یكسان مردم از نعمت‌های خداوند بود، اعتقاد به این خدا و رستاخیز و رهایی‌بخشی كه همان ـ‌سوشیانت‌ـ باشد، در كیش او موضوع تأكید قرار گرفته است.5

مورخان ایرانی‌ـ‌اسلامی، طبری، مسعودی، شهرستانی، ابن‌الندیم و... از «زرتشت خرگان» نام برده‌اند كه اصلاح‌گری اهل فسا (پارس) بود كه فرقۀ «زرتشتیه» را بنیان گذارد كه غالباً با مزدك اشتباه گرفته شده است. برخی نیز او را پارسی نامیده‌اند كه در دورة امپراطوری دیوكلیسین با خرانام لقب «بوندوس» (Bundus) در روم پدیدار شد. این بوندوس آواره، بیشتر در میان راه ایران و روم در سفر بود و مردم را به دین فرا می‌خواند. مردم زمانش تعلیم او را «دین خدای روشنایی» می‌نامیدند كه در زبان پهلوی آیین «درست‌دینان» شناخته می‌شد.

به هرحال این شخصیت نباید با مزدك پسر بامداد اشتباه شود، اگرچه او نیز اصلاح‌گری بود كه برعلیه حاكمیت دینی و تفسیر دگم مغان و موبدان ساسانی بپاخاست و در مقطعی، جرقه‌ای هرچند گذرا در خرمن تعصب و جهل و تاریكی انداخت. اندیشمندی غریب كه با بهره‌گیری از تعلیم هانی، «طرحی نو» در جامعه افكند و توده‌های متحیر و ناخشنود از وضع موجود جامعه ایران را امید بخشید.6

این مزدك پسر بامداد كه از میان دانشوران برخاست در حالات و اخلاق او گفته‌اند كه: روایی سپید بر تن می‌كرد و جامعه‌ای ارغوانی ـ‌به رنگ مُغان هیترایی‌ـ برروی آن می‌انداخت و نیكو سخن می‌گفت. پیروان را از خوردن گوشت و كشتار حیوانات، جنگ و خونریزی، حرص و آز، رشك و حسد و كینه و بخل و رذایل اخلاقی منع می‌كرد و به گیاه‌خواری پاكی، آمیزش با زنان به روش حلال و تمتع از زندگی زناشویی سفارش می‌كرد و به‌گفتۀ فردوسی «باهوش و رای كام» بود. فلسفۀ افلاطون و دانش نجوم را به‌خوبی می‌دانست. چهره‌ای نورانی و زبانی دلنشین داشت به‌طوری كه مردم را مجذوب خودش می‌ساخت و یكبار دیگر بیرق اصلاح‌گری و تعلیم دینی زرتشت و مانی را بر افراشت و «سپاه روشنایی» را به جنگ دیو ظلمت و تاریكی رهنمون گشت. هدفش درهم كوبیدن سنت‌های نابرابر و خشن و تحریف شدة طبقاتی حاكم بود و او می‌خواست افقی تازه را در برابر محرومان جامعه بگشاید. مال و زمین و زنان را كه ضالمانه در انحصار توانمندان و اشراف و پادشاه و موبدان بود، توانمندانی كه انبانشان را از انباشتن پایان نبود، ستانده و آن را به روش مساوی میان همه مردم تقسیم كند و یا میان این دو «چرخۀ تعادل» برقرار سازد. تعادلی كه لازمۀ پویایی و توسعه و تحول در هر جامعه‌ای هست. به‌جز این اهداف والا هیچ تفسیر و فلسفه و اتمام و هدف دیگری برای تعلیم مزدك و كیش عدالت‌خواه او نمی‌توان متصور بود و غیر از آن هرچه باشد افترا و تحریف و اتهامی بیش نیست.(6)

اگر شاهنامۀ فردوسی، یكی از اسناد محكم در روایات ایران كهن باشد، دست‌كم در برخی موارد از جمله پیدایش و تعلیم مزدك عاری از تعصب نیست. فردوسی از ماجرای مزدك شرحی به دست دادكه در منابع مورخان پیش از او دیده نمی‌شود و بعدها، خواجه نظام‌الملك طوسی نیز دربارۀ مزدك و تعلیم او همین‌گونه قضاوت می‌كند. او را «بد دین» می‌خواند و آیین او را نیز «اباحه‌گری» یا ترویج بی‌بندوباری و هرج‌و‌مرج جنسی می‌نامد و شرط عقل و درایت را این می‌داند كه انسان راه، تعلیم و كیش مزدك را در پیش نگیرد. البته در روایت شاهنامه و مورخان ایرانی‌ـ‌اسلامی، با اندكی تفاوت وقایع ضد‌ونقیض ذكر شده‌اند. منتها در نتیجه‌گیری و قضاوت دربارۀ شخص مزدك و تعلیم او تقریباً هیچ‌كدام از آنها ـ‌به‌استثناء شهرستانی كه روایات او تا حدی به تعلیم مزدك نزدیك  است ـ نظر مساعد ندارند خاصه روایتی كه خواجه نظام‌الملك از شخصیت مزدك به‌دست می‌دهد ابتدا مانند هر مورخ دیگری او را می‌ستاید لیكن در لابه‌لای سطور و انتهای مطلبی كه در سیاستنامه به او اختصاص داده از توهین و افتراء به تعالیم و شخص مزدك خودداری نمی‌كند: «مزدك كه موبدان موبد بود، نجوم نیكو دانستی و از روش اختران چنان دلیل می‌كرد كه كسی ظهور خواهد نمود و سایر دین‌ها را باطل خواهد كرد و خواست این كس او باشد و چون در دربار پادشاه و نزد بزرگان دارای مقام و حرمت زیادی بود درصدد فریب دادن آنها برآمد و غلامان خود را گفت كه از جایی پنهان، قامیان آتشكده نقبی كندند و در آنجا كسی را مخفی كردند كه در موقع لزوم سخن می‌راند و مزدك چنان می‌فهماند كه وی آتش را به‌سخن آورده است و این كار را معجزۀ خود قرار داد و ادعای پیامبری كرد و گفت: مرا فرستاده‌اند تا دین زرتشت تازه گردانم كه خلق معنی زند و اوستا فراموش كرده‌اند و فرمان‌های یزدان نه‌چنان می‌گذارند كه زرتشت آورده است. قباد بر وی بگروید و از جهت وی كرسی زر مرصع فرمود تا بر تخت بارگاه بنهد به وقت بار، و قباد بر تخت بنشست و مزدك بر آن كرسی بنشاند و بسیاری از قباد بلندتر بودی و مردمان بهری (عده‌ای) برغبت و هوا و بهری به موافقت ملك در مذهب مزدك همه آمدند.6و7

 

حكایت قباد

حكایت قباد، شیوۀ بر تخت نشستن او، زمان و مكان این رویداد، رابطۀ وهم‌انگیز او با مزدك و ایمان آوردن به تعلیم مزدك و حمایت همه‌جانبه از او، چرخش كامل عقیدتی و كیفر مزدك و یارانش شیوۀ گریختن او از زندان و فرار نزد پادشاه هپتالیان یا در برخی روایات چین، بازگشت دوباره به قدرت و بسیاری روایات ضد و نقیض و گیج‌كننده مورخ را از دستیابی به یك اجماع نظر كلی و قاطع درباره مزدك و تعلیم او محروم می‌كند ناچار باید به نتایجی كه از بررسی و تطبیق این روایات با یكدیگر به‌دست می‌آورد، اكتفا بكند. مورخان ایرانی‌ـ‌اسلامی سده‌های نخستین هجری غالبا در این‌باره هم عقیده‌اند منتها به روایات آنها نمی‌توان اعتماد كرد همچنین به منابع و روایات پهلوی عهد ساسانی و معاصر مزدك، چه غالباً براساس تعصب و حقد و كینه و با هدف تخریب و تحریف شخصیت مزدك و تعلیم او نوشته شده‌اند. در این روایات حكایت زندانی شدن و فرار قباد از زندان این‌گونه ذكر شده است كه:

خواهر قباد ـ‌كه همسر او نیز بوده‌ـ با وعدۀ همخوابگی با نگهبانان زندان، به درون زندان رفت، قباد را در رختخوابی پیچیده و به نگهبانان گفت: این رختخواب نجس شده و باید شسته شود، قباد را فراری داد. سپس قباد نزد پادشاه هیاتله یا خاقان چین گریخت و با كمك آنها كه سپاهی به او دادند، توانست به ایران بازگردد و بلاش برادرش را از قدرت خلع كرده و دوباره بر تخت بنشیند و به‌ پاس قدردانی از مساعدت بی‌شائبۀ نجیب‌زادگانی چون سیاوش و زرمهر پور سوخرا در بازگشت مجدد او به قدرت امور كشوری را بدان‌ها سپرد لیكن بعدها به اغوای مزدكیان یا اطرافیان خودو یا سوء‌ظن قباد به قدرت گرفتن تدریجی آنها، این مردان لایق را كه منشاء خدمات شایانی شده بودند در سن 23 یا 24 سالگی به قتل رساند.

قباد نزد آكشنواز «خوشنواز» پادشاه هیاتله با «دین دُخت» ازدواج كرد. آن‌گونه كه از منابع عهد ساسانی و معاصر بر می‌آید، این دختر 12ساله ثمرة ازدواج خوشنواز با همسر «پیروز» پادشاه ساسانی و پدر قباد بود كه در نتیجۀ شكست از هپتالیان در حرمسرای او اسیر بود و قباد پس از آنكه با دین دخت ازدواج كرد، خسرو انوشیروان از آنها متولد شد.

مورخان اسلامی ـ‌ایرانی همچون طبری و ثعالبی و در روم مورخانی مثل یشوع استیلیت (Y.stilit) و پروكوپیوس (Prukupius) كه معاصر قباد بوده‌اند، پادشاه هیاتله را از خاقان چین مجزا كرده‌اند و روایت پناهنده شدن قباد نزد هپتالیان را ذكر كرده‌اند و نوشته‌اند كه، خوشنواز در دادن سپاه به قباد مردد بود و وقت تلف می‌كرد، تا اینكه قباد به همسر او كه خواهرش و زن پیروز باشد، متوسل شد و به او گفت: مرا مثل فرزند خودت بدان و آنگاه خواهر قباد توانست لشگری از خوشنواز بگیرد و به قباد بدهد و او نیز عزم ایران كرد.

طبری روایت ازدواج خوشنواز با دختر پیروز را به‌علت مخالفت كردن دختر عملی نمی‌داند، اما یشوع استیلیت و پروكوپیوس و مورخان معاصر همانند «تئودور نولدكه» (T.Nuldke) آن را تأیید كرده‌اند و خسرو را فرزند دین دُخت می‌دانند كه به این نشان كه: اگر فرار قباد در سال یازدهم پادشاهی وی(497م) رخ داده باشد، پس دختر یازده‌ساله خوشنواز با همسر پیروز، یعنی دین دُخت، می‌توانسته قابلیت ازدواج داشته باشد. وانگهی، فرار قباد به‌علت گرویدن به مزدك و خلع از قدرت هم به این دلیل كه، منطقی به نظر می‌رسد و طبق قوانین ازدواج و حقوق رایج زن در عصر ساسانی، ازدواج با دختر صغیر (10 سال به بالا) معمول بوده است. «وی‌شوا» (Weishoua) مورخ چینی هم در تاریخ خود با نام «خاندان وی» این مسئله و روایت كمك خواستن قباد از خاقان چین را ذكر كرده و احتمال دارد قباد پس از آنكه از مساعدت پادشاه هپتالیان ناامید شده، نزد خاقان چین رفته باشد. در هر حال قباد پس از آنكه بار دوم نیز به پادشاهی رسید با مزدك و مزدكیان مدارا كرد و اصول تعلیم وی را مبنی بر «پرهیز از جنگ و خونریزی» و «نخوردن گوشت» ادامه داد به‌طوری كه نزد مردم زمانه‌اش با ضرب‌المثل «قباد بریزادریش» تمسخر و نفرین می‌شد و با این اوصاف فتوحات چشمگیر او در روم نیز زیرسؤال می‌رفت تا اینكه واقعۀ تلخ تعقیب و مجازات مزدك و پیروانش توسط خسرو در سال 528 م صورت گرفت.8

 

اتوپیا

اصطلاح «یوتوپیا» (utupia) ابتدا توسط افلاطون وضع شد یعنی جامعة ایدئا‌ل و آرمانی. فلاسفه اسلامی آن را به «آرمانشهر» و سهروردی نیز آن را «ناكجاآباد» نامید. زمینة وقوع هر نهضت و یا پدیدة تاریخی غالباً در برهم خوردن نظم عمومی و یا چرخة تعادل اجتماعی و به عبارت دیگر «آنارشیسم» (بی‌نظمی اجتماعی) پدیدار می‌شود. وضعیتی كه در نتیجة آن توازن طبقاتی و نظم اجتماعی در جامعه برهم خورده و روابط اجتماعی، رابطه تولیدكننده و مصرف‌كنندة نامتوازن می‌شود. خرافه و خرافه‌پرستی و تقدیرگرایی ترویج و دین نیز به ابزار تبدیل گشته و تفسیر به رأی می‌شود و بی‌عدالتی‌های اجتماعی بروز می‌كند و جامعه عملاً به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم می‌شود. این مصداق عینی جامعة ایران در عصر ساسانیان و مقارن با ظهور مزدك بود، به این معنا كه:

در عصر ساسانیان، جامعه ایران به طبقات اجتماعی متضاد تقسیم می‌شد و میان نجبا و رعایا از هر نظر اختلاف فاحش وجود داشت. ملاكین و ثروتمندان از شرایط یك زندگی ایدئال بهره‌مند بودند: خوراك، پوشاك، تفریح، مسكن، حرمسرا، خدمتكار و كنیزكان. در مقابل طبقة وسیع توده‌های مردمی و حتی طبقات بالاتر در شرایطی می‌زیستند كه تحرك طبقاتی و ارتقا سطح زندگی و در بسیاری موارد از تمتع‌های یك زندگی زناشویی محروم بودند به‌طوری كه در برخی روایات حتی از وجود برده‌داری و طبقۀ بردگان نیز در ایران یاد شده كه این طبقه غالباً «انیرانی» (غیرایرانیان) بودند كه در جنگ‌ها به اسارت گرفته می‌شدند و به كارهای فیزیكی و سطح پایین گمارده می‌شدند. در تقسیم‌بندی طبقات جامعه ایران آن دوره، پس از پادشاه، اشراف و روحانیان قرار داشتند كه تمامی منابع ثروت، موقعیت‌های ممتاز اجتماعی، شغلی، امكانات و روزنه‌های دستیابی بدان را در اختیار داشتند. به‌علاوه، فئودالتیة حاكم، عملاً جامعة ایران را به مالك و زمیندار تقسیم كرده بود كه در یك رابطة ظالمانة و كاملاً نابرابر، ملاكین و ثروتمندان را از همة مواهب حقوقی و اجتماعی در برابر اقشار مردم برخوردار می‌ساخت. افزون بر این، ترویج روح خرافه در تعالیم ناب زرتشت، قحطی گسترده در روزگار پیروز پدر قباد به مدت هفت سال، به‌علاوة جنگ‌های بیهوده، پر هزینه و فرسایشی و بی‌نتیجه و شكست‌های خفت‌بار از هپتالیان زمینه سقوط و فروپاشی نظام ساسانی را از هر جهت فراهم ساخته بود تا مزدك بر روی ویرانه‌های آن اتوپیا (آرمانشهر) خود را بر ستون‌های «عدالت» برپا كند. همة این عوامل، مزدك را در عزم خود برای تحقق بخشیدن به این «اتوپیا» (utopia) راسخ‌تر كرد به‌طوری كه پیشرفت سریع و بسیار خوبی داشت. تعالیم ناب او به‌سرعت در ایران و حتی ممالك هم‌جوار گسترش و پیروان بسیاری یافت. لیكن روند وقایع به‌گونه‌ای رقم خورد كه مثلث وحشتناك قدرت در ایران كه نمونة آن را پیشتر در قرون‌وسطا اروپا شاهدیم ـ نظام سیاسی فئودالیته (اشراف و زمین‌داران) و روحانیان كلیسا، در ایران موبدان و مغان ـ‌مانع اصلی تحقق آرمان‌های مزدك و پیروانش شد و چه‌بسا كه قباد شخصاً به‌دنبال تحقق این رؤیا بود كه خویشتن و جامعۀ ایران را از یوق سلطة چپاولگران وقت اعم از درباریان بی‌مصرف، اشراف و موبدان برهاند.9

نهضت مزدك حاكی از مواجه شدن جامعه ساسانی با مسائل تازه‌ای بود كه شاید تا حدی نتیجة افراط در گرایش به دنیای قبل از اسكندر (هخامنشیان) و تغافل از مقتضیات عصر تازه بود و سر آنكه خسرو انوشیروان هم با وجود كوششی كه در دفع بحران‌های ناشی از این نهضت كرد، در حل مسائل تازۀ مربوط به آن توفیق نیافت، ظاهراً این نكته بود كه وی نیز در مواجهه با این مسائل تازه سعی كرد به راه‌حل‌های سنتی ـ‌سركوب‌ـ توسل جوید و در لحظه‌ای كه دنیای وی با غلبۀ تدریجی مسیحیت و كشمكش‌ها و اختلافات طبقاتی شدید و خشن عصر ساسانی از دنیای باستانی جدا می‌شد، ‌خسرو انوشیروان كوشید تا با خشونتی قساوت‌بار كه وی در دفع نهضت مزدك به‌خرج داد، بی‌نتیجه ماند و این نكته حكایت از آن دارد كه تاریخ گه‌گاه با چه خونسردی و بی‌پروایی از روی شور و هیجان‌های بی‌منطق عبور می‌كند.10 اگر این تعلیم واقعاً تا آن اندازه كه از روایات موجود برمی‌آید، افراطی و تا آن حد كه مخالفانش ادعا كرده‌اند صریحاً مخالف عقاید رسمی می‌بود، امكان نداشت مزدك بتواند حمایت پادشاه وقت را در ترویج آن جلب كند و آن را در بین طبقات عامه كه غالباً به عقاید موروثی و سنتی بیشتر پایبندند، ترویج بكند. خود او، چنان‌كه روایت بیرونی نشان می‌دهد به‌عنوان یك «موبدان موبد ـ قاضی‌القضات» برخاست و تعلیم او نیز همچون تفسیر تازه‌ای از آیین زرتشت عرضه شد، نشان می‌دهد كه آنچه را در باب جنبه‌های افراطی تعلیم او نقل كرده‌اند باید با احتیاط تمام پذیرفت. بدون‌شك مندرجات غالب مأخذ موجود ـ‌مزدك نامه‌ها، خداینام‌ها، روایات سریانی و بیزانسی‌ـ دربارة مزدك و آیین او مغرضانه و قبول آن برای مورخ دشوار است. بدون شك پیدایش چنین تعلیم اجتماعی آن هم از جانب كسی كه خود در رستة موبدان و در سلسله‌مراتب روحانی آن عصر جای دارد حكایت از وجود دردها و رنج‌ها و زخم‌های كهنه و پنهانی است كه مقارن آن ایام سر برآورده و جامعۀ ساسانی را با بحران‌های اجتماعی و اقتصادی درگیر ساخته، كه مقدماتش می‌بایست از قرن‌ها پیش فراهم شده باشد.11

 

تعلیم مترقی

از مجموع روایات موجود دربارة تعلیم مزدك، با آنكه آكنده از اغراض و تناقضات هم هستند، باز این اندازه برمی‌آید كه آیین او برخلاف مشهور، به‌هیچ‌وجه یك آیین «اباحی» (افسار‌گسیختگی جنسی) نبوده است. زیرا در آن به تكالیف دینی چون: روزه، طهارت، اجتناب از افراط در شهوات حیوانی، پرهیز از قتل نفس و گردآوری مال، شرب‌خمر اصرار و تأكید فراوان شده، اموری كه نشان از زهد و ریاضت دارد. اما آنچه مربوط به مزدك می‌شود اعم از عقاید و شرح احوالات و اخبار او، مورخ باید با احتیاط عمل كند. منابع موجود، به‌طور كلی به‌گونه‌ای نیستند كه بتوانند دربارة مزدك و تعلیم او، آگاهی قابل اعتماد و عاری از تناقض به‌دست دهند و مورخ در بسیاری موارد باید بر قرائن اعتماد بكند كه از نتایج به‌دست می‌آید نه از روایات پر از ابهام و تناقض. اینكه مزدك را «زندیك» خوانده‌اند بیشتر بابت گرایش او به‌طریقۀ نوینی از تأویل اوستا و عدول از مفهوم ظاهری اوستا به یك تفسیر باطنی «زند» بوده است، زیرا بدون توسل به این تأویل، مزدك نمی‌توانست لزوم گرایش به روزه‌داری و ریاضت و همچنین خودداری از افراط در جمع‌آوری مال و خواسته وزن را به‌عنوان وسیلۀ نهایی برای غلبه «خیر بر شر» كه اصل تعلیم زرتشت و تفسیر نوین او از آیین مزدیسنا بود، تبلیغ بكند. راه‌حلی كه در آن سالهای جنگ و قحطی عهد پیروز به‌عنوان راه‌حل قطعی و پذیرفتنی برای غلبه بر دشواری‌های اجتماعی به نظر می‌رسید و جز از یك موبد زرتشتی چون مزدك كه پیش از اظهار این قول، به تمایلات غیرزرتشتی نیز متهم شده است. درست به نظر نمی‌رسد. خاصه آنكه مخالفانش به‌عمد كوشیده‌اند تا با انتساب او به مانی و مانویت خاطره‌اش را در اذهان مزدیسنان منفور بدارند. هرچند مزدك نیز همانند مانی قائل به دو اصل «خیر و شر» و «نور و ظلمت» بود اما وی نیز ظاهراً به استناد مضامین تعلیم زرتشت مدعی بود. چون اصل شر، برخلاف اصل «خیر» كور است و از روی تصادف و نه آگاهی و اراده، منشاء اثر می‌شود. می‌توان آن را به آسانی مقهور كرد. بنابراین برای غلبه بر اصل شد، باید «مساوات و عدالت» را كه فقدان آن موجب تفوق شر شده، از میان برداشت از این رو همیشه خاطرنشان می‌كرد: مردم همگی یكسان به دنیا آمده‌اند، هیچ‌كس نیست كه به حكم فطرت بیش از دیگری حق تمتع و تملك در این دنیا داشته باشد، مالكیت به هر نحو كه هست، دستاورد انسانی است و البته مایة اشتباه و فریب و دروغ. به‌علاوه، وی جنگ و خونریزی را كه مانع رستگاری و نیل به همزیستی مسالمت‌آمیز بشر می‌دید، ناشی از عدم‌مساوات می‌دانست و احتمالاً به همین علت برای علاج درد مزمن بی‌عدالتی و عدم‌مساوات در جامعۀ ایران ساسانی عصر خویش كه ریشۀ آن عبارت از اختلاف و نابرابری در تملك «زن و خواسته» قائل به لزوم نوعی اشتراك و یا حداقل لغو پاره‌ای محدودیت‌های ظالمانه شده باشد. تعلیم مزدك؛ به‌جز مواردی كه ضرورت روزه و ریاضت را توصیه می‌كرد، درباب اصل آیین اعم از: نیایش فرشتگان و تقدیس عناصر، تفاوتی با آیین زرتشت نداشت، لیكن موبدان این تعالیم را به زیان امتیازات طبقاتی و منافع خویش می‌یافتند، او را به‌سبب همین گرایش با عنوان «آشموغ» (ملعون) می‌خواندند.12

پژوهندگان معاصر چون علامه اقبال لاهوری و رینالد نیكلسون، جوهرة تعلیم مزدك (پیامبر مردگرای) را مبتنی بر اصل اشتراك اموال می‌دانند. اموالی كه متعلق به همة‌مردم هستند. دقت در تعلیم مزدك حاكی از آن است كه وی، قتال، آزار و كشتار چهارپایان، خوردن گوشت و رذائلی چون رشك و طمع را به‌شدت نكوهش می‌كرد. خود او و پیروانش جامه‌های خشن و درشت می‌پوشیدند و به زهد و ترك شهوات تعهد داشتند. باور اینكه مزدك و پیروان او به فساد افسارگسیخته و اشتراك زن توصیه می‌كردند، نه‌تنها برای ما مشكل بلكه اصولاً از اساس كذب محض است. درست است كه در تعلیم او «زن» نیز در زمرة موهبت‌هایی محسوب می‌شود كه همگان می‌بایست در زندگی از آن برخوردار باشد، اما، «زن» فی‌نفسه به‌عنوان یك انسان مورد تكریم است نه مثل كالاهایی چون «زمین و ثروت» كه در نزد او منطقی و طبیعی است كه همگان حق اشتراك در تملك آن را دارند. اگر چنانچه بهره‌مندی از زنان مباح می‌شد، فرزندان نامشروع فراوانی به‌جود می‌آمدند. یكی از اتهامات اصلی كه موبدان به مزدك برای اینكه وی را از صحنة‌ اجتماعی خارج سازند به او وارد می‌نمودندـ و چنان‌كه می‌دانیم و قطعاً‌ مزدك نیز كه خود موبدان موبد و تفسیرگر اوستا و یك نخبة دینی وقت بود به نظام خانواده و صیانت نسل كاملاً واقف بود و بعید است از چنین فردی كه بخواهد هرج‌ومرج جنسی را ترویج بكند. عقیده‌‌ای كه نیكلسون، مستشرق انگلیسی و علامه اقبال نیز آن را تایید كرده‌اند.13 برعكس، تئودورنولدكه، با استناد به روایت مورخان ایرانی‌ـ‌اسلامی، تعلیم مزدك را مستلزم بر داشتن قیدوبندهایی می‌داند كه اصول زناشویی و خانواده را محدود و منحصر یا به سود طبقات ممتاز می‌كرد و به‌گونه‌ای شاید در پی اصلاح قوانین نكاح بود كه همگان بتوانند از لذت زندگی تمتع یابند یا زنان غیرعقدی و دیگر زنان محبوس در حرمسرا كه از این موقعیت برای زندگی محروم بودند، بتوانند به زندگی بازگردند14 البته، بررسی منابع پس از اسلام دست‌كم آنچه شهرستانی و در مواردی ابن بطریق نوشته‌اند، به تعلیم مزدك نزدیك است و تمایلات ضداشرافی و عدالت‌جویانة او را نشان می‌دهد نه سفارش به «اباحی‌گری» و نابسامانی اجتماعی، آنچه خواجه نظام‌الملك از آموزه‌های مزدك نتیجه‌گیری كرده است: «خدا ارزاق را در روی زمین آفرید كه مردم آنها را میان خود به‌طور برابر قسمت كنند و كسی از كس دیگر بیشتر نداشته باشد. ولی مردم بین خود ظلم می‌كنند و هركس نفس خودش را به برادرش ترجیح می‌دهد، ما می‌خواهیم در این كار نظارت و وارسی كنیم و مال فقرا را از دولتمندان و توانگران گرفته و به تهیدستان بدهیم و از هر كسی كه مال و زن و خدم و امتعه زیاد داشته باشد باز ستانیم و بین او و غیر او مساوات برقرار كنیم تا آنكه احدی را امتیاز بر دیگران نماند»15

دربارة‌ اصول تعلیم مزدك نیز روایات تاریخی كم‌وبیش تفاوت و تناقض دارند. روایت ابن‌الندیم و خاصه شهرستانی كه تا حدی به آنچه كه مزدك بدان معتقد بود، نزدیك‌ترند این اصول غالباً در «نور و ظلمت» و افعال آن و مسیری را كه باید نور طی بكند تا به آگاهی و رهایی یا به‌اصطلاح «معرفت» برسد، در دو مرحلة چهارگانه و دوازده‌گانه است و اصولی كه یك فرد باید آنها را رعایت بكند تا به رستگاری برسد غالباً 7 اصل می‌باشند، لیكن فردوسی در شاهنامه همان پنج اصل را بر می‌شمارد كه عبارت‌اند از: خشم (جنگ و قتال) رشك، كینه، حسد، طمع (نیاز، حرص و آز). به‌عبارتی، نزد او، ریشة تمام بدی‌ها و پلیدی‌ها همین پنج رذیلۀ اخلاقی است كه اگر انسان از آنها پرهیز بكند آنوقت جهانی سرشار از عدل و داد، صلح و صفا، مساوات و یا همان اتوپیا (آرمانشهر) را خواهیم داشت كه اگر هم به‌طور كامل بدان دست نیابیم، بكوشیم كه حداقل آنرا در حد معقول برقرار سازیم.16

محققان معاصر، تعلیم مزدك را همانند مانی، نوعی دوآلیسم (ثنویت) مبتنی بر «نور و ظلمت» تلقی كرده‌اند كه در قبال نظریة «وحدت = خدای واحد زمان بیكران» زروان و زروانیان، به دو اصل مستقل و جاویدان‌ـ‌نور، روشنایی، ظلمت و تاریكی‌ـ اعتقاد دارد كه از روی جبر و ناآگاهی و كوركورانه و برحسب اتفاق و حادثه با یكدیگر درآمیخته‌اند، لیكن سرانجام و پس از طی زمانی و رعایت اصولی سرانجام نور از تاریكی جدا شده و به پیروزی و رهایی می‌رسد. در این زمینه تعلیم مزدك ملهم از تعلیم مانی و عرفان و الهیات مزدیسنا، به‌علاوة آموزه‌های مكتب یونان و روم باستان؛ رواقیون، مرقیون، بردیسان و گنویسم است. تعلیمی كه در آن: افعال نور آگاهانه و با آزادی و اختیار كامل صورت می‌پذیرد و این آگاهی و اختیار از پیش برای نور حاصل شده است. به‌عكس افعال نور، كوركورانه و جبری و بدون هیچ‌گونه آگاهی صورت می‌پذیرد و اصولاً آمیختن ظلمت با روشنایی نیز كاملاً تصادفی و اتفاقی بوده است.17 به‌طور كلی، غالب اظهارنظرها دربارة مزدك و تعالیم او، آغشته به حقد و كینه و تعصب‌اند. در زمانی كه طبق تعلیم ناب زرتشت، هر فرد حق دارد و باید تنها یك زن اختیار بكند، در همان حال شاهدیم كه براساس روایات تاریخی مربوط به آن دوره، خانه‌ها و حرمسراهای پادشاه و نجبا و طبقات ممتاز و حتی موبدان نخبه، آكنده از زنان و دختران و انبان آنها نیز مملو از زر و سیم و خورشت‌‌های لذیذ و مطبوع بوده، آیا این مزدك كه خود، در صدر جامعه روحانیت وقت قرار داشت و موبدان موبد قاضی‌القضات بود: نمی‌بایست به این شرایط نابرابر اعتراض بكند و یا مردمی كه هم‌سو با او، به این بی‌عدالتی معترض شده‌اند، آیا هیچ عقیدة منطقی و واقع‌بین می‌پذیرد كه آنها به‌دنبال افسارگسیختگی جنسی و بهرة مشترك و بی‌قید و بند از «مال و زن» باشند؟! از آن گذشته: نظام خشك و بی‌روح ساسانی را كه هیچ‌گونه تغییر و تحول و ارتقاء برای فرد ایرانی متصور نبود و هیچ‌گونه تفسیر و عقیده‌ای را نیز خلاف آنچه كه از موبدان و حكومت از تعلیم مزدیسنا ارائه می‌داد، نمی‌پذیرفت و تحمل نمی‌كرد، و بسیاری نابسامانی‌های دیگر خاصه مالیات و نظام ظالمانة‌مالیاتی را نیز باید به این موارد افزود.

اصول اعتقادی مزدك، در تضاد كامل با «سوسیالیسم‌ـ ماركسیسم» خاصه در اعتقاد به خداوند قرار دارد. مزدك قائل به خدایی قهار و یكتا بود كه بر همة كائنات اشراف داشت: اهورامزدا. و حال چنان‌كه می‌دانیم، سوسیالیسم و ماركسیسم این خدا را از اساس منكر بوده و هست و بدون‌شك یكی از علل فروپاشی مكتب ماركسیسم و كمونیسم همین الحاد آن است.18 مزدك معتقد بود: عیوب پنجگانه، رشك، كین، خشم، نیاز و طمع موجب تعدی و زیاده‌خواهی بشر و در نتیجه ترویج بی‌عدالتی می‌شود. مال و ثروت و زن، دو كالایی هستند كه اگر درست از آن بهره نگیرند مستعد دامن زدن و شیوع این پنج عیب‌اند و انسان برای دستیابی به آنها حرص ولع سیری‌ناپذیر دارد و هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و از هیچ جنایت و ترفندی هم روی‌گردان نیست. پس، اگر همگان، نه به‌طور مساوی بلكه بهره‌ای معقول و در حد رفع نیاز از آنها داشته باشند، حرص و بی‌عدالتی و ستم ریشه‌كن خواهد شد. اگر نه، مدام شاهد جنگ و ستیز، خونریزی و تجاوز و شیوع بی‌اخلاقی و نكبت خواهیم بود.

 

تعلیم الهام‌بخش

تعلیم مزدك الگوی بسیاری از نهضت‌های پس از خودش در ایران و ممالك همجوار قرار گرفت. پس از قتل مزدك و یارانش كه یكی از فاجعه‌بارترین وقایع تلخ خشونت و سركوب در دنیای باستان را به‌خاطر می‌آورد، «خرمك» دختر فاواه (همسر مزدك) از مداین به ری گریخت و در آنجا كیش خرم‌دنیان را بنیان نهاد. نهضتی كه همة اصول و آموزه‌ها و اهداف خود را از تعلیم شوهرش مزدك می‌گرفت. در نقطه‌ای دیگر «سنباد» به خون‌خواهی ابومسلم خراسانی، رهبر سیاه‌جامگان خراسان كه با هدف استقلال از خلافت عربی و با الهام از تعالیم مزدك قیام كرده بود و با خدعه و ناجوانمردی خلیفة وقت عباسی به قتل رسیده بود، قیام كرد. سنباد در واقع یكی از سرداران معروف ایران با نام «پیروز اسپهبد» بود كه در این سال (137 هـ) با كمك مزدكی‌های كوهستان (نام ناحیه‌ای در شمال عراق) و عراق متحد شد و با خلیفة وقت جنگید اما سرانجام و به‌علت پراكندگی جنبش‌ها كه علت غالب شكست‌های آنها محسوب می‌شود ـ توسط ابوجعفر جهودبن حرار العجلی در بین همدان و ری شكست خورد و 60 هزار تن از افرادش كشته شدند و خود او نیز پس از 70 روز جنگ و گریز میان طبرستان و كومش (دامغان) كشته شد. اما معروف‌ترین چهره‌ای كه در تاریخ با نام و الهام از نهضت و تعلیم مزدك علیه دستگاه خلافت عربی قیام كرد، بابك خرم‌دین بود. «پاپك» مدعی بود كه روح جاودان در او رسوخ كرده و ابتدا از پیروان جاویدان بن سهل بود. در سال 210 هـ ‌و در دوران خلافت المعتصم باالله (218 تا 228هـ) در شهر «بَذ» (واقع در میان آذربایجان و آران) قیام كرد. طولی نكشید كه پیروان فراوان گرد او آمده و به نهضت رهایی‌بخش او پیوستند، حتی «علی مزدك» رهبر خرم‌دینان اصفهان نیز به آذربایجان رفت و به او پیوست و افزون بر 35000 تن خرم دین در لشگر او جمع شدند و مقر خود را شهر كوهستان در عراق عجم قرار دادند. سپاهیان بابك جنگ‌های توام با شجاعت و دلاوری فراوان با خلیفه معتصم انجام دادند لیكن سرانجام شكست خوردند و خود بابك پس از سه سال مقاومت و جنگ و گریز و ستیز با گرسنگی و سختی سرانجام دستگیر و در بغداد توسط خلیفه با طرز فجیعی كشته شد. در سال 221هـ، معتصم كه در برابر بابك مستاصل شده بود، «خیفه ربن كاووس» معروف به «افشین» را به جنگ او فرستاد و او نیز پس از دو سال جنگ و گریز كاری از پیش نبرد و سرانجام با خدعه و نیرنگ، «دژ بد» مقر بابك را متصرف شد و علی‌رغم اینكه معتصم طی نامه‌ای بابك را بخشیده بود، لیكن پس از آنكه بابك را به سامرا فرستاد، دستور قتل فجیع او را صادر كرد. مبارزة این نهضت خرم‌دینان در همین جا پایان نگرفت و آنها تا سال 300هـ با مسلمانان عرب درگیری داشتند. البته درگیری‌های پراكندة دیگری هم علیه دستگاه خلافت عباسی و با هدف استقلال از آنها و احیا غرور ملی و هویت ایرانی، توسط پیروان مزدك صورت پذیرفت از جمله قیام خرم دینان در گرگان به رهبری عبدالقهار در سال 162هـ كه عمربن العلا آنرا سركوب كرد و قیام خرم‌دینان در اصفهان در دوران خلافت هارون‌الرشید (170 تا 193هـ) كه عبدالله مبارك آنرا خاموش ساخت.

 

پینوشتها

1. مزدك با فتح میم و «ز» ساكن. (رك لغت فُرس اسدی طوسی، حرف میم. لغت‌نامة دهخدا فراز حرف میم). برخی از محققان «بامداد» را به‌معنی «صبح درخشان» دادة بام پنداشته‌اند كه اشاره به نقش صبح در تعلیم مانی و تعبیرات مربوط به آن دارد. در واقع این اتهام را بر مانویت و مزدك بسته‌اند، اگر نه ارتباطی میان صبح (بامداد) و آیین‌ مانی وجود ندارد. در دوران اسلامی هم غالباً مزدكیان یك فرقة زرتشتی قلمداد می‌شده‌اند نه مانوی و این نكته نشان می‌دهد كه انتساب آنها به مانویت از جانب موبدان با هدف منفوركردن آنها بوده است. (رك مذهب زرتشت، ماریان موله، متن انگلیسی ص 27ـ14، 13). مورخان ایرانی‌ـ‌اسلامی، دربارۀ نام مزدك و محل تولد او اختلاف‌نظر دارند، بیرونی و ابن‌مسكویه از (قاهارد) نام برده‌اند و دینوری «مازیار» در ستون پهلوی بامداد-بامدات، مزدك بامدادان یا پسر بامداد ذكر شده است. در محل تولد او نیز عقاید مختلفی وجود دارد. دینوری او را اهل استخر و بیرونی اهل نسا=نیسا به شهری در حوالی سرخس و پایتخت اشكانیان از توابع نیشابور پنج منزلی مرو و یك منزلی ابیورد. (آثار الباقیه ص 223 و 209، تجارب‌الامم ج 1 ص 170ـ169. اخبارالطوال ص 65) // 2. اقوام زردپوست شرق آسیا (هوت‌ها) از نژاد مغولان و در جوار مرزهای ایران كه در سال‌های 420م به بعد قدرت یافتند و مرزهای امپراتوری ایران را بارها عرصه تاخ‌و‌تاز خویش قرار دادند تا حدی كه قرارداد صلحی ننگین را پس از كشتن پیروز پدر قباد كه برای جنگ با آنها رفته بود، بر ایران تحمیل كردند و بلاش برادر پیروز هم نتوانست با آنها به‌واسطۀ نفوذ دهشتناك روحانیان ساسانی بجنگد این در حالی بود كه قحطی چندساله و خشكسالی گسترده جامعة ایران ساسانی را به علاوه وضع مالیات‌های سنگین كه در این قحطی برای جنگ‌های بی‌حاصل و خفت‌بار از مردم اخذ می‌شد تا سرحد مرگ تنزل داده بود و رمز موفقیت مزدك نیز برجسته ساختن همین نابسامانی‌ها بود. پس از آنكه موبدان وقت بلاش را كور كردند و قباد را بر تخت نشاندند، در غائلۀ مزدك دوباره وی را خلع كردند قباد نزد «آخشنواز» پادشاه هپتالیان گریخت و با مساعدت وی دوباره پس از دو سال به قدرت بازگشت. (رك مختصری دربارة مزدك، پرتو علوی ص 29ـ26. همچنین برای تفصیل بیشتر رك. تاریخ ایرانیان و اعراب، تئودورنولدكه، ص 123، مقایسه شود با تاریخ ایران از آغاز تا سدة هجدهم میلادی، نیناویكتور و ناپیگو لوسكایا، ص 99ـ96) // 3. برای آگاهی بیشتر در این زمینه: رك، «بلشوسیم در ایران» (مزدك) مقالة محمدعلی جمال‌زاده، مجله كاوه، شماره 3، ص 15ـ4. // 4. رك تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، زرین‌كوب، ص 478. // 5. رك، ایران در زمان ساسانیان، آرتور كریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، ص 362. همچنین برای تفصیل بیشتر، رك، مُهرة مهر، پوران فرخ‌زاد، فرگرد 50، ص 602. همچنین برای آگاهی بیشتر رك، ملل و نحل، شهرستانی ص 197. الفهرست ابن الندیم ج8 ص 327ـ320، تاریخ طبری ج1 ص 893. تجارب‌الامم ابوعلی مسكویه ج1 ص 172ـ171. // 6. سروده‌های حكیم فردوسی در داستان مزدك و قباد:

بیـامـد یكـی مـرد مـزدك به نــام         سخنـگـوی و با دانـش و رأی‌كـام

گرانمـایـه مـردی و دانـش‌فـروش          قبـــاد دلاور بــدو داده گـــوش

بـه نـزد شهنشـاه دستـور گشــت          نگهبـان آن گنـج و گنجور گشت...

***

چنیـن گفـت ای نامــور شهــریار         كسـی را كه بنـدی به بنـد استـوار

خودش بـاز گیـرند از او تا بمــرد          به بیـچارگـی جـان شیـرین سپـرد

مكافات آنكـس كه نان داشـت اوی         مـر این بسته را خوار بگذاشت اوی

چـه باشـد بگویــد مگــر پادشـاه         كه ایـن مـرد دانـا بُــد و پارســا

اگـر دادگــر باشـی ای شهــریـار         در انبـار گنـــدم نیـایــد به كـار

شكـم گرسنـه چنـد مـردم بمیــرد         كه انبــار آسـوده جانــش ببـرد...

***

وز آن پس بكشتـش به بـاران تیـر         تـو گـر باهُشـی راه مــزدك مگیــر

نگـون‌بخـت را زنـده بـردار كـرد         سـر مـرد بـد دیـن نگونســار كـرد

7. یكی از علل گرویدن قباد به آیین مزدك از نظر مورخان اسلامی، جوانی او بوده است كه طبق روایت فردوسی و ابوحنیفه دینوری وی احتمالاً در 19 سالگی به پادشاهی رسیده و پس از 41 سال سلطنت در سن 60 سالگی درگذشته است. (رك اخبارالطوال، ص66). مزدك برای متقاعد كردن قباد مبنی بر گشودن انبارهای گندم و غله به تمثیل «مارگزیده» متوسل می‌شود كه پادزهر در دست شخص دیگری است. قباد پاسخ می‌دهد چنین شخصی خونی است و باید او را كشت... و قباد متعاقب آن به مردمی كه بر در كاخ او گرد آمده بودند امر كرد انبارهای گندم و غله را بگشایند... (رك آثارالباقیه، ص324 و 209) // 8. اصطلاحی در فلسفة یونان كهن كه مبدع آن افلاطون بود. آرمان‌شهری كه افلاطون درصدد تحقق آن بود. در این آرمان‌شهر عدالت انسانی، اخلاقیات و انسانیت حاكم بود. جامعه‌ای عاری از بدی‌ها، نابرابری‌ها، ثروت‌اندوزی و تجاوز، تزویر و پلیدی‌ها. البته دستیابی به چنین آرمانی همیشه آرزوی بشر بوده و تاكنون تحقق پیدا نكرده است. // 9. طبری با اندكی تفاوت نسبت به سایر مورخان اسلامی نوشته است: مزدكیان قباد را به جایی بردند كه دست احدی جز خودشان به او نمی‌رسید و برادرش جاماسب را به جای وی بر تخت نشاندند و به قباد گفتند كه تو در روزگار گذشته گناهكار شده‌ای و هیچ چیز گناه تو را جبران نمی‌كند مگر آنكه زن‌هایت را فدا كنی و به این طریق می‌خواستند قباد خودش را تسلیم آنها بكند تا او را كشته و برای آتش قربانی نمایند ولی همین كه زرمهر پسر سوخرا چنین دید جان در كف دست نهاد و با اشرافی كه همراهش بودند خروج كرد و بسیاری از مزدكیان را كشتند و دوباره قباد را بر تخت نشاندند و برادرش جاماسب را برانداختند و بعدها مزدكیان قباد را چندان بر ضد زرمهر اغوا كردند تا عاقبت قباد وی را بكشت. رك تاریخ طبری ج1ص89 و 888. ابن‌بطریق هم كه مطالبش یكی از قدیم‌ترین و نزدیكترین منابع دورة‌مزدك است همین روایت را ذكر كرده است. (رك التاریخ المجموع علی التحقیق و التصدیق، ص50،‌نقل از پرتو علوی ص43). پروفسور نولدكه به نقل از پروكوپیوس ـ معاصر قباد، نوشته است كه او را به قلعة فراموشی واقع در شوش بردند. (تاریخ ایرانیان و اعراب، ص144). // 10. رك تمدن ایران ساسانی، هاندی ماسه، رنه گروسه، ترجمه عیسی بهنام. مجموعه مقالات، ص259. همچنین برای تفصیل بیشتر مقایسه گردد با: تاریخ مردم ایران قبل از اسلام،‌عبدالحسین زرین‌كوب، ص490ـ477. تاریخ ایران از آغاز تا سدة هجدم میلادی، ‌نینا ویكتورونا پیگولوسكایا، ترجمه كریم كشاورز. ص100ـ99. تمدن ساسانی تورج دریایی،‌ ترجمه مرتضی ثاقب‌فر. // 11. در مورد زمان و مكان قتل‌عام مزدكیان نیز روایات ضد و نقیضی است. طبق شاهنامه و منامه ایرانی‌ـ‌اسلامی، این واقعه با وجود آنكه مورخان عرب زمان آن را (13 نوامبر 531 م یعنی زمان بر تخت نشستن خسرو انوشیروان می‌نویسند) منتها عقیده غالب این است كه در زمان ولیعهدی خسرو و پادشاهی پدرش (528م 29 نوامبر) در محلی نزدیك تیسفون واقع در میان رودخانه نهروان ـ دجله و فرات ـ و جازر، روستایی نزدیك مداین، در عراق عرب جنوب بغداد امروزی به‌وقوع پیوست. تعداد كشته‌شدگان نیز متفاوت ذكر شده است، از 3000 تا 12000 و حتی 40000 تن قتل و عام نهایی است. در برخی روایات نیز آمده كه در روزی كه مزدك حدود 100000 هزار تن از پیروان را گرد آورده بود تا به قباد نشان بدهد،‌ خسرو ولیعهد آنها را به باغی كشاند و همه را با سر زنده زنده تا نیمة تن در خاك فرو برد و شخص مزدك را نیز از پا آویزان كرده و تیرباران كرد. ابن‌اثیر تعداد مزدكیانی را كه انوشیروان در یك صبحگاه كشت، 100000 تن و ثعالبی 000/80 تن نوشته‌اند. (رك تاریخ طبری ج1 ص886 تا 889، غرر اخبار ملوك‌الفرس و سیرهم، اخبار ایران، ابومنصور ثعالبی، چاپ پاریس، ص596. المسالك و الممالك ابن فردادبه  ص12ـ10، تاریخ پیامبران و شاهان حمزه اصفهانی ص56. تاریخ ایرانیان و اعراب، نولدكه، ص437 و ص464. مروج‌الذهب مسعودی، ج1 ص13. تاریخ مزدك پرتو علوی 48 تا 46). // 12. رك، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام،‌ زرین‌كوب، ص480ـ479. در تفسیر وندیداد، مزدك پسر بامداد، به‌عنوان آشموغ نابكاری یاد شده كه روزه داشتن را توصیه كرده است. چون در نزد مزدك «آزونیاز» دو عامل اصلی مفاسد اجتماعی به شمار می‌آمد و مالكیت خصوصی را به همین علت نفی می‌كرد. احتمالاً نهی كردن از پرخوری هم كه به خاطر منع از شیوع آز بوده است درنظر او منجر به مقرر داشتن روزه شده است. زیرا روزه آن‌گونه كه بیرونی هم یادآور شده در نزد زرتشتی‌ها گناه محسوب می‌شد و مستوجب كفاره بود. رك، وندیداد، فرگرد4 بند49 ترجمه و گزارش پورداوود و مهرداد بهار. مقایسه شود با زند اوستا، دار مستتر ج2 ص62ـ61. // 13. رك، تاریخ مزدك، پرتو علوی، ص7 و 8. سیر فلسفه در ایران، علامه اقبال لاهوری، ترجمه امیرحسین آریان‌پور، ص. همچنین برای تفصیل بیشتر مقایسه گردد با ایران باستان، م ویاكونوف، ترجمه روحی ارباب، ص364ـ340. // 14. تاریخ ایرانیان و اعراب در دورة ساسانیان ص123 و 485. همچنین رك، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام زرین‌كوب ص480ـ479. // 15. التاریخ المجموع علی التحقیق و التصدیق، ابن بطریق، ص26. همچنین رك، مختصری دربارة مزدك، پرتو علوی، ص37. خواجه نظام‌الملك طوسی نیز در این زمینه نوشته است: «... مزدك قائل بود به این كه مال بخشیدنی است میان همة بندگان، خدای تعالی كه فرزندان آدمند و به هرچه حاجتمند گردند باید مال یكدیگر خرج كنند تا هیچ‌كس را بی‌برگی و درماندگی نباشد و متساوی الحال باشند... باید به اباحت مال راضی شد، آنكس كه گفت زنان شما چون مال شمایند، باید كه زنان را چون مال یكدیگر شناسید تا هیچ‌كس از لذات و شهوات دنیا بی‌نصیب نماند و در مراد بر همه خلق گشاده بود...». (سیاست‌نامه،‌ص167) // 16ـ فردوسی این پنج اصل را اینگونه به نظم درآورده است:

بپیچـانـد از راستــی پـنـچ چـیــز           كه دانـا بـر این پنـج فـزود نیـز

كجا رشك و خشم است و كین و نیاز          به پنجم كه گـردد بر او چیـزه آز

زن و خـواستــه بـایـد انـدرمیـــان         چـودیـن بهی را نخـواهی زیـان

17. شهرستانی درباره تعلیم مزدك نوشته است: «... مزدك گوید: افعال نور به قصد اختیار و افعال ظلمت به بخت و اتفاق. نور عالم احساس است و ظلمت جاهل واعمی (چنان‌كه عقیده مرقیون، رواقیون) نیز همین است و مزاج برخبط و اتفاق است نه به قصد و اختیار و خلاص نور از ظلمت هم به خبط و اتفاق است نه به قصد و اختیار، و مزدك مردم را از مباغضه و قتال و منازعه منع می‌كرد و چون بیشتر منازعت مردم را سبب مال و نسوان بود، زبان را حلال گردانید و اموال مباح داشته و تمام مردم را در اموال و نسوان شریك گردانید. چنانچه در آب و آتش و علف شریك می‌باشند. و از او حكایت كنند كه امر كرد به قتل بعضی نفوس تا از شر و مزاج ظلمت خلاصی یابند و مذهب او در اصول و اركان آن است كه: اصول سه است:‌ ماء، ارض و نار(آب، زمین، آتش) و چون مختلط شوند، حادث شوند از اختلاف‌ها مدبر خیر و مدبر شد. آنچه از صفوان حاصل شود مدبر خیر است و آنچه از كدران حاصل شود مدبر شر است. و از او كه معبود او بر كرسی نشسته در عالم اعلی بر آن صورت كه خسرو بر تخت ملك نشسته و در عالم اسفل و در محضر او چهار قوا حاضر است: موبد موبدان و هربه اكبر، اسپهبد ورامشگر و این چهار شخص تدبیر عالم كنند به هفت شخص دیگر كه فروترند: سالار، پیشكار، بالون، بروان، كاردان، دستور، كودك. و این هفت بر دوازده روحانی دایر است: خواننده، دهنده، ستاننده، برنده، خورنده، دونده، خیزنده، كشنده، زننده، آینده، شونده، یابنده. و هر شخصی را از اشخاص انسانی كه در آن شخص این چهار قوه و این هفت و آن دوازده ملتئم گردد در عالم سفلی به‌مثابۀ رب باشد و تكلیف از او برخیزد و گویند خسرو عالم اعلی تدبیر به حروف می‌كند كه مجموع اسم اعظم است و هر كه محروم ماند از این، در جهل و بلادت و غم بماند. (ملل و نحل، به اهتمام محمدرضا جلالی نایینی،‌ص198). // 18. رك «بلشویسم در ایران» مقاله مزدك محمدعلی جمال‌زاده، مجله كاوه شماره 3، ص 15ـ14.

 

منابع

1ـ ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم، ‌تهران 1383. // 2ـ ایران در زمان ساسانیان آرتور كریستن سن، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات امیركبیر، چاپ سوم، تهران 1368. // 3ـ‌ایران باستان، ‌میخا‌ئیلویچ دیاكونوف، ترجمه روحی ارباب، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم، ‌تهران 1383. // 4ـ تاریخ ایران در دو قرن اول هجری، برتولداشپولر، ترجمه مسعود رجب‌نیا، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم، تهران 1383. // 5ـ تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، عبدالحسین زرین كوب، انتشارات امیركبیر، چاپ سوم، تهران 1368. // 6ـ تاریخ ایران از آغاز تا سده هیجدهم میلادی، نیناویكتورونا پیگولوسكایا، ترجمه كریم كشاورز، انتشارات پیام چاپ اول تهران 1352. // 7ـ تهران ایران ساسانی، سعید نفیسی، انتشارات اقبال، چاپ اول، تهران 1350. // 8ـ تهران ساسانی، مجموعه مقالات ایران شناسی، ‌هانری ماسه،‌ رندگروسه، ترجمه عیسی بهنام، انتشارات بنگال، نشر و ترجمۀ كتاب، چاپ اول تهران 1350. // 9ـ تهران ساسانی‌، تورج دریایی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، چاپ اول، تهران 1378. // 10ـ الفهرست ابن الندیم، ترجمه رضا تجدد، انتشارات امیركبیر تهران 1366. // 11ـ سیرفلسفه در ایران، علامه اقبال لاهوری، ترجمه امیرحسین آریان‌پور، انتشارات خوارزمی، چاپ اول، تهران 1352. // 12ـ سیاست‌نامه خواجه نظام الملك توسی، ترجمه و تصحیح ابوالقاسم پاینده انتشارات بنگاه نشر و ترجمه كتاب، چاپ اول تهران 1352. // 13ـ بررسی تاریخی و مادی جنبش مزدك، سیدعلی نقوی، انتشارات دانشگاه تهران، دانشكده ادبیات، چاپ اول تهران 1352. // 14ـ شاهنامه حكیم ابوالقاسم فردوسی نسخه چاپ مسكو. // 15ـ مختصری دربارۀ مزدك، پرتو علوی، نشراندیشه، چاپ سوم تهران 1352. // 16ـ مهره مهر، پوران فرخ‌زاد، انتشارات نگاه، چاپ اول،‌تهران 1386. // 17ـ وندیداد، گزارش‌پور داوود و مهرداد بهار، انتشارات توس، چاپ اول تهران 1376. // 18ـ‌ مزدك‌،خسرو خسروی، نشر اندیشه، چاپ اول، تهران 1350. // 19ـ الملل و نحل، شهرستانی، ترجمه و تصحیح صدر تركه اصفهانی، اصفهان 1352. // 20ـ تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، چاپ سوم، تهران 1375. // 21ـ تاریخ پیامبران و شاهان، حمزه حسن اصفهانی،‌به كوشش جعفرشعار، انتشارات امیركبیر، چاپ دوم تهران 1367. // 22ـ مروج الذهب و معاون الجواهر، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات بنگاه نشر و ترجمه كتاب، چاپ اول تهران 1344. // 23ـ اخبار الطوال، دینوری، ترجمه مهدی دامغانی، انتشارات، تهران 1364. // 24ـ غررالاخبار ملوك الفرس، ابومنصورثعالبی، ترجمه و تصحیح اكبر داناسرشت، انتشارات ابن سینا، چاپ اول تهران 1352. // 25ـ طغیان سرخ، درباره قیام مزدك.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: