1396/12/21 ۰۸:۲۱
سعدی در توصیف و درک جمال محبوب خویش بر سر غیرت است: نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم / نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم
سعدی در توصیف و درک جمال محبوب خویش بر سر غیرت است:
نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم / نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم
تا نه هر بىخبرى وصف جمالت گوید / سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم (همان: ۵۵۸)
این کرشمة معشوقی است که منشأ پیدایش غیرت در عشق میشود و عاشق را به التهاب و خروش میآورد:
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر برنمىتوان انداخت؟
(همان: ۴۲۲)
و چنان بر سر این غیرت پای میفشارد که محبوب، قبله او میگردد و هیچچیز با آن تاب برابری نمیآورد.
دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست
هم در آیینه توان دید مگر همتایت
(همان: ۴۶۷)
جز صورتت در آینه کس را نمیرسد
با صورت بدیع تو کردن برابری
(همان: ۶۱۹)
ای که هرگز ندیدهای به جمال
جز در آیینه مثل خویشتنی
(همان: ۶۳۷)
عجب در آن نه که آفاق در تو حیرانند
تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی
آیینهای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
(همان: ۴۶۵)
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه بینی، برود دل ز برت
(همان: ۴۲۴)
باور از مات نباشد، تو در آیینه نگه کن
تا ببینی که چه بودهست گرفتار بلا را
(همان: ۴۱۳)
و سرانجام نیز حیرت حاصل تأثیر جمال محبوب در پیشگاه وی است، مقولهای که از زوایای گوناگون اندیشه، مشاهده، معرفت و عشق نیز برای سعدی روی میدهد:
جمال در نظر و شوق همچنان باقى
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
(همان: ۴۲۷)
متحیر نه در جمال توام
عقل دارم به قدر خود قدرى
حیرتم در صفات بیچون است
کاین کمال آفرید در بشرى
(همان: ۶۱۸)
نتیجه آنکه:
معرفت و شناخت نسبت به پدیدهای قادر است که سرانجام سالک را به مقصد محبت و عشق هدایت کند؛ چرا که «محبت» بدون «معرفت» تحقق نمیپذیرد و گامزدن در این پویه، بدون ابزار لازم کاری عبث است؛ بیشک به غایت محبت محبوب نمیتوان رسید جز اینکه به کمال محبوب و جمال او معرفت یافت؛ معرفت و شناختی که در حقیقت و ادراک حقیقت یک شئ نسبت به ذات و صفاتش وجود دارد، یعنی با شناخت کامل از حقیقت معشوق، عاشق به مقام «معرفت» و پس از آن به جایگاه «شوق و طلب» دست مییابد که البته این معرفت نیز خود برآیند «مشاهده» است برای پیروان مکتب جمالپرستی، چون سعدی، این مهم از این درگاه میگذرد. *سعدیشناسی
منابع:
۱- ابنسینا، حسین بن عبدالله (بیتا). رساله عشق، تصحیح محمد مشکوه، تهران: کلاله خاور.
۲- افلاطون (۱۳۶۷). دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی، رضا کاویانی، تهران: خوارزمی، ۴ج.
۳- جامی، عبدالرحمان بن احمد (۱۳۶۸). مثنوی هفت اورنگ، به تصحیح و مقدمه مرتضی مدرس گیلانی، تهران: سعدی.
۴- روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر (۱۳۸۰). عبهرالعاشقین، به سعی جواد نوربخش، تهران: یلدا قلم.
۵- سجادی، جعفر (۱۳۷۹). فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۶- سعدی، مصلح بن عبدالله (۱۳۷۶). کلیات سعدی: گلستان، بوستان، غزلیات، قصاید…، از روی قدیمیترین نسخههای موجود، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر.
۷- شاله، فلیسین (۱۳۴۷). شناخت زیبایی، ترجمه علیاکبر بامداد، تهران: طهوری.
۸- شبستری، محمود بن عبدالکریم (۱۳۸۶). گلشن راز، با مقدمه و تصحیح صمد موحد، تهران: طهوری.
۹- شیخ بهائی (۱۳۳۹). گلچین، تهران: کتابفروشی رجبی.
۱۰- عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر (۱۳۶۸). کلیات عراقی، تصحیح و مقدمه استاد سعید نفیسی، تهران: کتابخانه سنایی.
۱۱- عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد (۱۳۳۷). لوایح، به تصحیح رحیم فرمنش، تهران: بینا.
۱۲- غزالی، احمد بن محمد (۱۳۶۵). مجموعه آثار فارسی، تصحیح احمد مجاهد، تهران: دانشگاه تهران.
۱۳- غزالی، محمد بن محمد (۱۳۸۶). کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۲ج.
۱۴- قضاعی، محمد بن سلام (۱۳۶۱). شرح شهابالاخبار، مقدمه و تصحیح و تعلیق جلالالدین حسینی ارموی محدث، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
۱۵- مولوی، جلالالدین محمد بن محمد (۱۳۸۱). کلیات شمس تبریزی، بر اساس نسخه فروزانفر به کوشش و توضیحات توفیق سبحانی، تهران: قطره.
۱۶- نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (۱۳۸۷). اخلاق ناصری، به تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران: خوارزمی.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید