1395/2/1 ۱۰:۲۴
«اول اردیبهشت ماه جلالی» روز آغاز تصنیف کتاب گلستان و روز بزرگداشت شاعری است که تاریخ نگارش اثرش مصرعی از یک شعر در یکی از اوزان پیچیده شعر فارسی است که حتی موزون خواندن آن مستلزم هنر و توجه خاصی است.
فائزه نوریان: «اول اردیبهشت ماه جلالی» روز آغاز تصنیف کتاب گلستان و روز بزرگداشت شاعری است که تاریخ نگارش اثرش مصرعی از یک شعر در یکی از اوزان پیچیده شعر فارسی است که حتی موزون خواندن آن مستلزم هنر و توجه خاصی است. سره و ناسره درباره سعدی ابومحمد مشرفالدین مصلح بن عبدا... ملقب به سعدی که تخلص شعری خود را از نام حاکم وقت شیراز ابوبکر بن سعد بن زنگی گرفته است، شاعر قرن هفتم و زاده شیراز است. اینکه سعدی به راستی استاد سخن است و در دکان پر رونق صناعتش از قصاید عربی تا غزلیات فارسی و از مدح و هزل تا حکمت و موعظه یافت میشود و گاه در حماسه هم طبعی آزموده و در بحر «رَجَز» شعری سروده است که گمان مبرید «که این شیوه ختم است بر دیگران»، اینکه بی هیچ دلیل درستی همیشه فضیلت او با حافظ مقایسه میشود و اینکه رند است یا مداح هست یا نیست و اینکه در بحبوحه تاراج مغول از وطنش گریخته یا بی آنکه در طول عمرش سفری رفته باشد، حکایتها نوشته است و مباحثی از این دست که درست یا غلط درباره سعدی گفته میشود ، البته هرگز برای شناخت این شاعر بزرگ کافی نیست. معرفی سعدی در نهایت به ستایش او میانجامداگرچه ستودن این شاعر بزرگ امتیازی برای نویسنده محسوب نمیشود چراکه میتوان هر «برترین» یا «زیباترین» و اصولا هر «ترین» را با آسودگی درباره شعر او به کار برد بی آنکه شائبه مبالغه بر کلام بیفتد و در این میان هرچه از شعر سعدی بگوییم در واقع در مدح او قلمفرسایی کردهایم. پس بهتر است در این معرفی به آثار بزرگانی چون علی دشتی و غلامحسین یوسفی اکتفا کنیم و بی دلیل در آنچه که خوبش را گفتهاند رنج بیهوده نبریم و سعی بیفایده نکنیم. گلستان گلستان از مهمترین آثار منثور ادبیات ایران خاصه در ادب تعلیمی است که به حق همچون بهشت هر بابش از دیگری خوش تر است. سعدی در هشت باب این کتاب از یکسو به توصیف جامعه و روزگار خودش و از سوی دیگر به ترسیم یک آرمانشهر میپردازد و از این جهت گفت وگویی میان واقعیت یا آنچه هست و حقیقت یعنی آنچه باید باشد آغاز میکند. به همین سبب هنر او تنها جنبه محاکات ندارد بلکه به نوعی سازنده حقیقت است. او صادقانه زشتیها را میپذیرد و بدون انکار حقایق همواره نگاهی عالمانه و واقعی به جهان اطرافش دارد. همین امر موجب شدهاست که او در اندرزهایش برخلاف رویه این گونه آثار، برای خود به عنوان واعظ جایگاهی والاتر برنمیگزیند و خود را منزه نمیداند بلکه انسانوار با بیان لطیفی میگوید: «چنان که افتد و دانی» و به همین جهت است که میتوان هشت باب حکایت و نصیحت را «بدین سخن که گلستان نه جای دلتنگی است» بیملال و آزردگی خواند البته بلاغت و هنرپردازی سعدی در این میان بیتأثیر نیست. بوستان بوستان اثری منظوم است اما سیاق و محتوای کلام کمابیش به شیوه گلستان و بنای آن بر حکمت و اندرز است با این تفاوت که بنا بر اقتضای نظم، مطالب در مقایسه با گلستان به شیوه چکیدهتری بیان شدهاند. موضوعات طرح شده در این کتابها و دیدگاههای سعدی تا حد زیادی شباهت دارند جز اینکه در بوستان، تأثیر نگاه عرفانی در بعضی موضوعات دیده میشود. چنانکه مثلا در کتاب گلستان در باب «عشق و جوانی» مضامین، بیشتر غزلی و از مصادیق عشق زمینی هستند؛ حال آنکه در باب سوم از بوستان، در بیان عشق و شور و مستی چنان که از نام آن بر میآید مفاهیم صبغه عارفانه دارند و در تبیین محبت روحانی و از مفاهیمی چون صدق،وجد، صبر و... سخن رفته است و به همین شکل مباحث آن بیشتر به اخلاق فردی و معنویات و موضوعاتی چون تواضع، رضا، قناعت، شکر بر عافیت و توبه مرتبط میشود درحالی که گلستان اختصاص به آداب صحبت و مخالطت دارد. بنا بر تقسیمبندیهای قدیم علم اخلاق میتوان گلستان را در حکم «سیاست مُدُن» و بوستان را در جایگاه «تدبیر منزل» دانست. و اما غزل... با اینکه بوستان و گلستان دو اثر شاخص در میان آثار سعدی هستند و در دوره ادبیات تعلیمی قرار دارند اما شهرت سعدی بیشتر به خاطر غزلیات اوست. سعدی شاعری جریانساز در غزل فارسی است و در سیر تطور غزل جایگاهی ویژه دارد. جایگاه سعدی در غزل را میتوان با جایگاه مولانا در عرفان و فردوسی در حماسه مقایسه کرد. سعدی، شاعر قرن هفتم است یعنی زمانی که بیش از یک قرن از آغاز بالندگی غزل گذشته است. در ابتدای این جریان در شعر، فخرالدین عراقی و در میانه آن پیش از سعدی شاعرانی چون سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی حضور دارند که همگی در شکل دادن به غزل سبک عراقی نقش بسزایی داشتهاند. مسلما صحیح نخواهد بود اگر ظهور شاعری چون سعدی را جدا از یک جریان ادبی فرض کنیم. در یک نگاه کلی میتوان عراقی را آغازگر این سبک از غزلسرایی، سعدی را اوج و حافظ را پایان بخش آن دانست. همچنان که اشاره شد سعدی در غزل، بیشک به شیوه شاعران پیش از خود نگاهی داشته و ویژگیهای سبک عراقی که در شعر متقدمان تکوین یافتهاست به شکلی پختهتر در غزلیات او متبلور شدهاند اما هرگز نمیتوان به این سبب سعدی را پیرو شاعری دانست چرا که این ویژگی ها در شعر سعدی بسیار کاملتر از آنچه پیشتر در شعر دیگر شاعران بودهاند رخ مینماید. کم نیستند غزلهایی که سعدی آنها را به استقبال از غزلهای سلمان ساوجی یا عراقی سروده است؛ چنانکه حافظ غزلهای بسیاری را به استقبال از سعدی سروده است و مقایسه لطیف میان این غزلها خالی از لطف نیست و به نحوی سیر تحول غزل فارسی را در آنها میتوان دید. شیوه سعدی از مهم ترین ویژگیهای آثار سعدی که مورد توافق اغلب سعدیشناسان است بلیغ بودن کلام اوست که البته تعاریف متعددی از آن میشود. اینکه کلام آراسته به صنایع لفظی باشد یا سخن گفتن به اقتضای حال، از مصادیق بلاغت هستند که البته این ویژگیها در کلام سعدی وجود دارند اما وقتی میگوییم کلام سعدی بلیغ است به این معناست که او از کمترین لفظ، بیشترین معنا را گرفتهاست و هیچ گونه حشو و زوایدی در کلامش جای ندارد. میتوان به جرات گفت در تمام کتاب گلستان به ندرت به عبارتی بر میخوریم که زاید بر معنی یا خالی از معنا و نگاهی ژرف صرفا در پی پر کردن کلام باشد حال آنکه در غالب متون نثر فنی که مبتنی بر صناعتند پیرایهها بر کلام فزونند و سنگینی میکنند و از همهمه تصاویر و استعارات، معنا توان نفس کشیدن ندارد. زیبایی سخن سعدی، زیبایی طبیعی است که هنر با آن ممزوج شده و در آن پنهان است نه اینکه صناعت به کلام آجیده شده باشد. از این روست که نظم و نثر سعدی به هر اندازه که در هنرپردازی در اوج است ساده، ملموس و طبیعی است و هنر شاعری و سِحر حلال به حقیقت همین است. من از آن روز که دربند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارکبادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم به وفای تو کز آن روز که دلبند منی دل نبستم به وفای کس و در نگشادم تا خیال قد و بالای تو در فکر منست گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی وین عجب تر که تو شیرینی و من فرهادم دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک حاصل آنست که چون طبل تهی پربادم مینماید که جفای فلک از دامن من دست کوته نکند تا نکند بنیادم ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل جهد سودی نکند تن به قضا دردادم ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم داوری نیست که از وی بستاند دادم
منبع: قانون
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید