جایزه علمی نباید منحصر به علوم تكنیكی باشد / رضا داوری اردكانی – بخش سوم و پایانی

1396/10/23 ۱۰:۲۰

جایزه علمی نباید منحصر به علوم تكنیكی باشد / رضا داوری اردكانی – بخش سوم و پایانی

شاید هم كسی بگوید كه كشورهای اسلامی برنامه علم و پژوهش ندارند و دانشمند نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و منتظر باشد كه این كشورها برنامه علم تدوین كنند و او در حدود آن برنامه به پژوهش مشغول شود.

 

نقدی از رضا داوری‌اردكانی به جایزه جهانی مصطفی‌(ص)

 

ملاك تعیین برنده جایزه مصطفی‌(ص) چیست؟

شاید هم كسی بگوید كه كشورهای اسلامی برنامه علم و پژوهش ندارند و دانشمند نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و منتظر باشد كه این كشورها برنامه علم تدوین كنند و او در حدود آن برنامه به پژوهش مشغول شود. آیا اگر در جایی برنامه علم و پژوهش نیست، جایزه هم نباید داد؟ جایزه جزیی از برنامه است و در حدود برنامه معنی پیدا می‌كند و اگر جایزه جهان اسلام می‌دهند این جایزه باید متناسب با وضع علم جهان اسلام در نظر گرفته و اعطا شود. این نكته نیز باید در نظر باشد كه اندیشیدن به برنامه علم و آینده پژوهش مقدم بر اعطای جایزه است. مطلب مهم دیگر و در اینجا مهم‌تر این است كه به چه پژوهش‌ها و به پژوهشگران كدام رشته از پژوهش‌ها و علوم باید جایزه داد. پیداست كه تعداد جوایز ناگزیر باید محدود باشد زیرا مگر می‌توان پنجاه یا شصت جایزه پانصد هزار دلاری به دانشمندان منسوب و منتسب به كشورهای اسلامی اعطا كرد. پس ناگزیر باید به سه چهار جایزه اكتفا كنیم. یك راه این است كه از میان حوزه‌های علم یكی دو حوزه را برگزینند. اما كدام دانش‌ را باید ترجیح داد و ملاك انتخاب چیست؟ شورای سیاستگذاری جایزه، چهار حوزه علم و تكنولوژی را معین كرده است اما معلوم یا روشن نیست كه ملاك انتخاب چیست؟ با تامل در حوزه‌های تعیین‌شده و توجه به تخصص دانشمندانی كه می‌توانند جایزه بگیرند و مخصوصا با نظر به قدرت تكنیك و حكومت تقریبا بلامنازعی كه بر عقل و جان مردمان دارد، شاید بتوان حدس زد كه نقطه‌هایی در بلندترین قله علم و تكنولوژی زمان، منظور نظر بوده است. وقتی در شورای سیاستگذاری اعطای جایزه، بحث می‌كردند كه جایزه به چه دانش‌ها و دانشمندانی داده شود من پیشنهاد كردم برای پزشكی نیز جایزه‌ای منظور شود. زیرا فكر می‌كردم كه پیشرفت پزشكی لااقل در كشور ما در قیاس با رشته‌های دیگر محسوس‌تر و آشكارتر و موثرتر است. شورا پذیرفت كه نه به پزشكی بلكه به تكنولوژی پزشكی جایزه‌ای تعلق گیرد. یا درست بگویم پزشكی را به «علم و فناوری زیستی» بیفزاید و آیا این معنی‌دار نیست كه همه جایزه‌ها در جهانی كه با آخرین منزل تكنولوژی فاصله دارد به تكنولوژی تعلق می‌گیرد؟ این امر در ظاهر نشانه اهمیتی است كه ما برای تكنولوژی قائلیم ولی اقتضای توجه به تكنولوژی و اهتمام به آن در نظر داشتن شرایط و امكان‌های توسعه تكنولوژی است. در آن روز می‌خواستم این را هم بگویم كه جهان در حال توسعه بطور كلی و جهان اسلام برای رهایی از وابستگی و توقف و بیرون آمدن از مرداب فساد به هنر و فلسفه و فرهنگ و طرح‌های اقتصادی و فرهنگی رهایی‌ساز و به معماری و شهرسازی نجیب و البته به تفكر در وضع و حال و كار و بار خود نیاز دارد و خوب است برای كسانی كه وضع خاص جهان ما را می‌شناسند و از آسیبی كه به اخلاق و معنویت و فرهنگ رسیده است و از افق امید یا خطری كه آینده را تهدید می‌كند خبر دارند و می‌توانند ما را باخبر سازند، جایزه‌ای در نظر گرفته شود. یادم آمد كه برای حوزه‌های علوم انسانی و فرهنگ و ادب جایزه‌هایی مثل جایزه امام خمینی(ره) در نظر گرفته شده است. در مورد این آثار باید از دو لغزش پرهیز كرد؛ یكی اشتباه مطالب خطابی با علم و تحقیق و دیگر تقلید جاهلانه و نیندیشیده از قواعد نقد و ملاك‌های تشخیص اثر تحقیقی از غیر تحقیقی. چنانكه بارها اتفاق افتاده است كه یك اثر را صرفاً از آن جهت كه فهرست منابع و مراجع نداشته است كنار گذاشته‌اند زیرا می‌پنداشته‌اند كه چون معمولا پژوهش‌ها باید با مراجعه به منابع صورت گیرد پس ارسطو و نیوتون و كانت و فروید متفكر یا عالم نیستند. زیرا رفرانس ندارند. از این دو تلقی جاهلانه پرهیز باید كرد و علم و تحقیق را با نظر تحقیقی تشخیص داد. اما دانشجویان ریاضی و فیزیك و مهندسی و كشاورزی و اقتصاد و جامعه‌شناسی و فلسفه و اخلاق و... همچنان می‌توانند بپرسند كه آیا علم‌ها و مهارت‌هایی كه ما فرا می‌گیریم اهمیت ندارند و همه نگا‌ه‌ها باید به قله‌های تكنیك باشد؟ شاید این قبیل پرسش‌ها پاسخی داشته باشد اما همه از پاسخ‌ها خبر ندارند. به هر حال اینها را نگفتم. من یاد گرفته‌ام و عادت كرده‌ام كه از گفتن حرف‌هایی كه اثر ندارد و مورد اعتنا قرار نمی‌گیرد خودداری كنم. پس حرفی نزدم و اگر هم می‌گفتم شاید پاسخ‌هایی از این قبیل می‌دادند كه پژوهش‌های علوم پایه و مهندسی مكانیك و عمران و كشاورزی و... كم است (و شاید این هم در ذهن‌ها می‌گذشت كه پول مفت نداریم كه به نویسندگان آثار فلسفه و علوم انسانی جایزه بدهیم) و كسی كه مستحق دریافت جایزه‌ در این علم‌ها باشد، پیدا نمی‌شود و اگر پیدا شود انتخاب دانشمندانش آسان نیست و ملاك‌های دقیق برای انتخاب نداریم و در مواردی نیز قضیه ممكن است سیاسی و تبلیغاتی شود.

 

داعیه‌ها و خودآگاهی ها

این اشكال تا حدی وارد است ولی دو نكته را از نظر دور نباید داشت. یكی اینكه وقتی داعیه‌ها و دعوی‌ها بسیار است خودآگاهی به ناتوانی و ناداری و فقر وجودی نعمت كوچكی نیست. در مورد علوم فقه و مهندسی و پزشكی حكم نمی‌كنم اما در علوم انسانی راست می‌گویند كه ما ملاك‌های دقیق نداریم ولی شاید ندانند كه با ملاك‌های كمّی رسمی در باب علوم انسانی و فلسفه (و شاید در باب هیچ علمی) نمی‌توان حكم كرد. اگر داوران اهل نقد نباشند و با چند غائله و ملاك صوری بخواهند حكم كنند به گزینش‌شان اعتماد نباید كرد. مواردی پیش آمده است كه در مقایسه یك كتاب با كتاب‌های دیگر كتاب‌هایی را كه كمتر رفرانس داشته است در ابتدا رد كرده‌اند زیرا نمی‌دانند كه كجا رفرانس مهم است و كجا ضرورت ندارد. اگر كپرنیك و فارادی و اینشتین و فروید و هر فیلسوفی نامزد جایزه می‌شد از ابتدا آثارشان را كنار می‌گذاشتند كه ٢٠ درصد امتیاز رفرانس را نداشتند. رفرانس در پژوهش مهم است و در بعضی پژوهش‌ها اهمیت تام دارد اما در طراحی‌های علمی و فنی و فرهنگی و در فلسفه رفرانس منتفی است ولی اهل تقلید همه را با یك چوب می‌رانند و در همه موارد با یك میزان حكم می‌كنند. قبل از اعطای جایزه باید از وضع تقلید خارج شد. وقتی نمی‌توانیم اهمیت و اصالت آثار را بشناسیم از كجا و چگونه می‌گوییم كه در این یا آن حوزه شایستگان وجود ندارند. ما این معنی را از كجا دانسته‌ایم و ثانیا (و البته مهم‌تر) مگر در آن حوزه‌هایی كه جایزه به آن تعلق می‌گیرد كسانی را داشتیم و داریم و اگر نداریم چه تفاوتی میان این یا آن علم وجود دارد؟ جایزه را باید متناسب با وضع علم به مناسب‌ترین علم‌ها و پژوهش‌هایی كه به آن نیاز داریم اختصاص داد. مثالی از حوزه ورزش بزنم. اگر در جهان اسلام یا در كشور ما می‌خواستند به سه یا چهار ورزشكار جایزه بدهند كدام رشته‌های ورزشی را برمی‌گزیدند؟ آیا ورزش‌های شیك و گران‌قیمتی (صرف‌نظر از فوتبال) مثل بیس‌بال و تنیس و گلف را انتخاب می‌كردند؟ در این صورت حداقل مشكلش این بود كه باید پرسان‌پرسان در شهرهای كوردوبا (قرطبه) و سویا (اشبیلیه) و گرانادا (غرناطه) و در ماوراء‌النهر و در اروپای شرقی و در غرب چین و... یعنی در جاهایی كه روزی روزگاری نسبتی با اسلام داشته‌اند برای پیدا كردن ورزشكار شایسته بگردند و وقتی دست‌شان خالی ماند به اروپا و امریكا بروند و در آنجاها ورزشكار شایسته بیابند و به او جایزه بدهند. كشورها معمولا ورزشكار یا ورزشكاران ممتاز خود را هر سال برمی‌گزینند. در كشور ما هم ورزشكاران برتر ظاهرا باید كشتی‌گیر و وزنه‌بردار و قایقران و تیرانداز و... باشند. پس طبیعی است كه اگر بخواهند جایزه‌ای در ورزش بدهند و در فكر تعیین رشته‌هایی باشند كه جایزه به ورزشكارانش تعلق می‌گیرد باید رشته‌های مذكور را انتخاب كنند. در علم و پژوهش شاید وضع به روشنی وضع ورزش نباشد اما تامل در اینكه كدام حوزه‌ها و چرا مقدمند می‌تواند غنیمتی بزرگ و مقدمه فكر كردن به برنامه آینده علم باشد.

 

جایزه مصطفی (ص) نباید تنها محدود به حوزه تكنیكی محض شود

خلاصه كنم؛ جایزه مصطفی‌(ص) را به چهار حوزه تكنیكی محض محدود نباید كرد و به دانشمندان مهاجری كه با علم كشور خود و جهان اسلام سر و كاری ندارند نباید داد بلكه اگر جایزه‌ای داده می‌شود حق دانشمندان بزرگی را كه در كشور خود مانده‌اند باید بازشناخت و به آنان كه در كشور خود پژوهش می‌كنند یا لااقل با نظام علم كشور خود نسبت و پیوندی دارند اعطا كرد. تخصیص جایزه به پژوهش‌هایی كه در مرز علم تكنولوژیك صورت می‌گیرد و با تكنولوژی به هم پیوسته و یگانه است در حكم منتفی‌كردن تعلق جایزه به دانشمندانی است كه در یكی از كشورهای اسلامی برای كشور خود پژوهش می‌كنند. اینها كه از امكان‌های پژوهش جهان توسعه‌یافته برخوردار نیستند و اگر از همگنان خود در آن كشورها بازمانند قابلیت علم و پژوهش‌شان كمتر نیست. اگر عناوین حوزه‌های علم را قدری عام‌تر و كلی‌تر بگیریم دشواری قدری كم می‌شود. تجربه تلخ به من می‌گوید اگر طریق كنونی ادامه یابد شاید جایزه همواره به دانشمند یا دانشمندانی اعطا شود كه هر چند كارهای مهم در علم كرده‌اند از جهان اسلام به كلی بی‌خبر باشند و سروكارشان با آن -اگر سروكاری داشته‌اند- به كلی قطع شده باشد. با توجه به این ملاحظات فكر می‌كنم درباره جایزه مصطفی اندكی بیشتر فكر كنیم. هرچند كه می‌دانم اگر قرار بر فكر كردن باشد بسیار چیزها هست كه فكر كردن به آنها مقدم بر فكر كردن به جایزه است. یعنی برای اینكه بتوانیم به جایزه‌دادن‌های‌مان هم نظم و سامانی بدهیم باید بتوانیم از تقلید و تبعیت بی‌تامل از رسوم و موازینی كه در جاهای دیگر معمول است آزاد شویم و لااقل حكم یك علم یا یك مرتبه از علم را به علوم و مراتب دیگر اطلاق نكنیم. با موازین مهندسی در باب تاریخ و با روش پژوهشی تاریخ درباره شعر و فلسفه حكم نمی‌توان كرد. اینها اصول و قواعد اولیه‌ای است كه در بسیاری موارد رعایت نمی‌شود. شاید با توجه به این حرف‌ها تعلق جایزه به چهار قله تكنولوژی كه ذكر شد بی‌وجه نباشد. قله تكنولوژی را با چشم هم می‌توان دید. مساله جایزه مصطفی‌(ص) و این خودگویه‌های من از آن رو پیش آمد كه «فرهنگستان علوم» در «شورای سیاستگذاری جایزه» عضویت دارد و من كه نماینده فرهنگستانم باید در باب آن تامل كنم و مخصوصا نظر همكارانم را بپرسم. به این جهت من خلاصه این مطالب را به همكارانم در مجمع عمومی فرهنگستان گفتم. بعضی از آنها به صراحت حرف من را تایید كردند و هیچ‌كس از مخالفت حرفی نزد. از بابت این تایید از مجمع گرامی ممنونم. اگر در این مشورت تاخیری كرده‌ام عذرم این است كه می‌دانستم فرهنگستان با اعطای جایزه‌ای كه به تصویب شورای‌عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، به طور كلی مخالف نیست. چیزی كه خاطرم را وسوسه می‌كرد بیشتر حوزه‌های اعطای جایزه بود كه به گمانم چندان درباره آن نیندیشیده بودیم اما با توجه به وضع تفكر موجود كه در آن همه علوم و معارف و آثار فكری با ملاك و میزان تكنولوژی سنجیده می‌شود بهتر است كه جایزه را به آخرین تكنولوژی‌ها و پررونق‌ترین آنها بدهند. قضیه ساده است. جایزه را به هر كس و به هر علمی كه می‌خواهیم بدهیم اما اگر نام مصطفی‌(ص) بر آن می‌نهیم آن را به كسی یا كسانی بدهیم كه اگر بپرسند مصطفی‌(ص) كیست و وجه اعطای جایزه‌اش چیست برای پاسخ‌دادن به دشواری و تكلف نیفتند.

   بارها اتفاق افتاده است كه یك اثر را صرفا از آن جهت كه فهرست منابع و مراجع نداشته است كنار گذاشته‌اند زیرا می‌پنداشته‌اند كه چون معمولا پژوهش‌ها باید با مراجعه به منابع صورت گیرد پس ارسطو و نیوتون و كانت و فروید متفكر یا عالم نیستند. زیرا رفرانس ندارند.

  شورای سیاستگذاری جایزه، چهار حوزه علم و تكنولوژی را معین كرده است اما معلوم یا روشن نیست كه ملاك انتخاب چیست؟ با تامل در حوزه‌های تعیین‌شده و توجه به تخصص دانشمندانی كه می‌توانند جایزه بگیرند و مخصوصا با نظر به قدرت تكنیك و حكومت تقریبا بلامنازعی كه بر عقل و جان مردمان دارد، شاید بتوان حدس زد كه نقطه‌هایی در بلندترین قله علم و تكنولوژی زمان، منظور نظر بوده است.

  در مورد علوم فقه و مهندسی و پزشكی حكم نمی‌كنم اما در علوم انسانی راست می‌گویند كه ما ملاك‌های دقیق نداریم ولی شاید ندانند كه با ملاك‌های كمّی رسمی در باب علوم انسانی و فلسفه (و شاید در باب هیچ علمی) نمی‌توان حكم كرد.

بخش دوم مقاله را اینجا بخوانید.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: