1396/9/14 ۰۷:۵۶
آموزش در ایران باستان جدا از آموزش مذهبی، بیشتر نوعی علم حکومتداری و دبیری بود، در اختیار طبقات بالای جامعه. آموزش رسمی نیز مخصوص روحانیان بود که شامل خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی و اخترشناسی میشد. در کل، آموزش در انحصار طبقه اشراف، روحانیون و دبیران بود. این انحصار دانش، تا زمان ساسانیان نیز ادامه داشت.
به مناسبت سالگرد افتتاح نخستین مدرسه علوم جدید
مهدی قادرنژاد حمامیان: آموزش در ایران باستان جدا از آموزش مذهبی، بیشتر نوعی علم حکومتداری و دبیری بود، در اختیار طبقات بالای جامعه. آموزش رسمی نیز مخصوص روحانیان بود که شامل خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی و اخترشناسی میشد. در کل، آموزش در انحصار طبقه اشراف، روحانیون و دبیران بود. این انحصار دانش، تا زمان ساسانیان نیز ادامه داشت. شاید قدیمیترین شکل مدرسه - دانشگاه را بتوان به زمان ساسانیان نسبت داد. در زمان ساسانیان، سازمانهای آموزشی گسترش یافت. دانشگاه بزرگی مانند جندی شاپور در قرن سوم میلادی توسط اردشیر تأسیس شد که در آن علوم تجربی و ادبیات مورد آموزش قرار میگرفت. در زمان انوشیروان این دانشگاه توسعه یافته و بیمارستانی برای تدریس طب به وجود آمد. این دانشگاه تا قرن سوم هجری دایر بود.
بعد از اسلام و در یکی از نقاط اوج فرهنگ ایرانی- اسلامی یعنی دوره سلجوقیان، نظامیهها شکل گرفت و تا قرنها این نظامیهها محل دانش و تعلیم و ادب بودند. مهمترین مراکز علمی آموزشی بعد از اسلام را باید همین نظامیهها و بعدتر ربع رشیدیها دانست. هر چند، در اروپا سابقه دانشگاه - مدرسه خیلی طولانیتر است و به آکادمیهای یونانی میرسد و حتی در دوران تاریک قرون وسطی نیز این مراکز آموزشی از رونق برخوردار بودند. از شیوههای دیگر آموزش در دوران اسلامی، کسب درس نزد روحانیان و علمای دین و نزد دانشمندان بود. در طی این قرون، مکتب خانهها هم البته برای آموزش مردم وجود داشتند که شیوهای سنتی و آموزشی محدود و غیرعلم بنیاد بود. و برطرفکننده نیازهای جامعه نبود. در نتیجه با افول نظامیهها و نبود شیوههای جدید آموزشی، دوران افول علم- فرهنگ در ایران آغاز شد. تحولات ناشی از آشنایی با غرب از اواخر صفوی، یعنی دورهای که با سقوط علم و فرهنگ همراه بود، تغییراتی تدریجی را با خود آورد. تغییراتی که در زمان قاجار و جنگهای ایران و روس و شکست متعاقب آن ناگزیر مینمود. عقبماندگی ایرانیان در این زمان، سرچشمه تحولی بزرگ حداقل در نوع نگاه به جهان و نیاز به شیوههای آموزش جدید بود. عباس میرزا آغازگر این مسیر شد. «آوردن مستشاران نظامی و اعزام دانشجو به فرنگ را مشخصاً عباس میرزا برای اصلاح شرایط موجود به کار بست.»در دوره محمد شاه نیز دو مدرسه از نخستین مدارس نوین به سبک اروپایی و توسط کشیشان امریکایی و فرانسوی (در ارومیه و تبریز) در حدود 1255 هجری قمری تأسیس شد. این اقدامات گام مؤثری برای رفع عقبماندگیهای آموزشی نبود. تحول بنیادی اما، نیازمند همت مردی چون میرزا تقی خان امیرکبیر بود.
دارالفنون میراث امیرکبیر اوج این تحول و تغییر در مدرسه- مکانی که امیرکبیر پایهگذار آن بود، یعنی دارالفنون، تجلی یافت. دارالفنون، از نخستین گامهای اساسی برای جبران عقبماندگیهای علمی، صنعتی، فرهنگی ما بود (هرچند، این عقبماندگی ماهیتی معرفتی- آنتولوژیک داشت و براحتی قابل جبران نبود). سفر امیرکبیر در قالب هیأتی ایرانی به روسیه در 1244 هجری قمری و بازدید از مراکز آموزشی و کارخانهها تحولات روحی فراوانی در او ایجاد کرد و زمینهساز اقدامات بعدی او در ایران شد... امیرکبیر پس از رسیدن به صدارت، درصدد برآمد تا زمینه ترقی ایران را فراهم نماید. در نتیجه تصمیم به ایجاد مدرسه علوم جدید (دارالفنون) در ایران گرفت.تأسیس دارالفنون زمینهساز تأسیس مدرسههای به سبک جدید بعدی شد. سنگ بنای دارالفنون در اوایل سال 1266 هجری قمری، در زمینی واقع در شمال شرقی ارگ سلطنتی نهاده شد. نقشه آن را میرزا رضای مهندسباشی از روی عمارت ولیچ در انگلستان طراحی کرد. محمد تقیخان معمارباشی سازنده آن بود و شاهزاده بهرام میرزا بر ساخت آن نظارت داشت. ساختمان شرقی در اواخر سال 1267 هجری قمری پایان یافت و بقیه آن تا اوایل 1269 هجری قمری ساخته شد. برای این بنا نام خاصی در نظر نگرفته بودند و با عناوینی چون مدسه، مدرسه جدید، مکتبخانه پادشاهی یاد میشد. نام دارالفنون نخستین بار در شماره سوم روزنامه وقایع اتفاقیه سال 1268 هجری قمری در نامه میرزا محمدعلیخان شیرازی، وزیر امور خارجه، به کلانتر تهران ذکر شد.
نخستین مدرسه علوم جدید امیرکبیر همزمان با شروع ساخت مدرسه، موسیو جان داوودخان که مترجم وزارت خارجه بود را برای آوردن معلم برای پرورش به اتریش مأمور نمود. مأموریت او طی نامهای به شرح زیر به وی ابلاغ شد: «موسیو جان داوود مترجم اول دولت علیه ایران را مرقوم میدارد که از قراری به موجب نوشته علیالحده چند نفر معلم با سررشته صاحب وقوف برای مدرسه پادشاهی که در دارالخلافه طهران بنا شده است، ضرور و در کار است. هفت معلمی که در رشتههای مختلف تخصص داشتند و به همراه موسیو جان داوود به تهران آمدند این افراد بودند: «بارون کومنس، معلم پیاده نظام. چارنوتا، معلم علم معدن. آگوست کرژیر، معلم توپخانه. نمیرو، معلم سواره نظام. کوکاتی، معلم داروسازی. دکتر پولاک، معلم طب و جراحی. زطی، ریاضیات و مهندسی.»هر یک از استادان اروپایی یکی از محصلان اعزامی ایران به اروپا را که اینک به ایران بازگشته بودند برای مترجمی خود انتخاب کردند. علاوه بر رشتههای فوقالذکر، تاریخ و جغرافیا و طبیعی و ریاضی و زبان فرانسه و امثال آنها نیز در دارالفنون تدریس میشد.در آغاز، این مدرسه زیرنظر وزارت خارجه بود و ریاست آن را میرزا محمدعلیخان شیرازی (وزیر امور خارجه)، به عهده داشت اما پس از درگذشت وی، به سبب غالب بودن جنبه نظامی مدرسه، ریاست آن به عزیزخان مُکری، (وزیر جنگ)، واگذار شد. از رؤسای دیگر آن میتوان به علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه (نخستین وزیر علوم ایران)، رضا قلیخان هدایت، علیقلیخان هدایت (مخبرالدوله) اشاره کرد. تحصیل در دارالفنون رایگان بود. حتی برخی از دانشآموزان مبلغی ماهانه نیز دریافت میکردند، اما بعد از مدتی، طبق مصوبه شورای عالی معارف، دانشآموزان به پرداخت شهریه ملزم شدند که این البته شامل حال شاگردان بیبضاعت نمیشد. معلمان خارجی مکلف بودند، هر سال در رشتهای که تدریس میکردند، کتابی تألیف کنند. بدین ترتیب، نخستین کتابهای درسی در دارالفنون نوشته شدند. همچنین، با تأسیس دارالفنون، زبانهای خارجی در ایران عمومیت یافت و آثاری در زمینه ادبیات، ریاضیات، فیزیک و هندسه، از نخستین آثار اروپایی ترجمه شده در دارالفنون است. دارالفنون، بسیاری از علوم و آموزشهای نوین را با خود همراه آورد. آموزش پزشکی و داروسازی با اصول جدید، در پی تأسیس دارالفنون در ایران رسمی شد و در واقع دارالفنون نخستین مؤسسه پزشکی در ایران محسوب میشود. نقشهبرداری علمی نیز نخستین بار در دارالفنون آغاز شد. کرشیش به دستیاری دو نفر از شاگردان مدرسه نقشهای از تهران تهیه کرد که دارای عنوان «دارالخلافه تهران» است.آموزش در دارالفنون دامنه وسیعتری داشت، چنان که آموزش موسیقی و تربیت معلمان این رشته را نیز دربر میگرفت. در تالار نمایشی مدرسه، برنامههای موسیقی و نمایشنامههای ایرانی و فرانسوی به اجرا درمیآمد. در رشته نقاشی، چهرههایی چون مزینالدوله و صنیعالملک به کار و آموزش در دارالفنون پرداختند. صنیعالملک به ترویج سبکهای اروپایی در میان شاگردان دارالفنون پرداخت و بدین وسیله در رواج و ورود فنون غربی به ایران تأثیر بسزایی داشت. اما مهمترین شخصیت نقاش دانشآموخته دارالفنون کمالالملک بود. کمالالملک و شاگردان وی زمینهساز بسیاری تغییرات در رسوم تصویری هزاران ساله ایرانی بودند. مدرسه همچنین، کتابخانه مجهزی داشت که به همت اعتضادالسلطنه، مجموعهای از کتابهای ارزنده، در آن گردآوری شد.به علاوه، دارالفنون چاپخانهای داشت که در آن نخستین نشریه دانشگاهی با نام دانش، به همت علیقلیخان مخبرالدوله، در ۱۲۹۹ هجری قمری منتشر شد. نکته قابل اشاره در مورد روند پیشرفت دارالفنون این است که ناصرالدین شاه در ابتدا علاقهمند به پیشرفت کار دارالفنون بود، «دارالفنون، در حقیقت تنها مؤسسهای بود که شاه ایران برای نمایش تجددطلبی و ترقیخواهی خود به رخ سفرا و نمایندگان خارجی میکشید.» اما بعدها به سبب همکاری برخی از دانشآموزان با فراموشخانه میرزا ملکمخان، شاه به دارالفنون بدبین و بیاعتنا شد. خلاصه آنکه چون نقشه مدرسه را از منظور اولیه بانی آن منحرف ساختند به جای تربیت اهل علم، کارخانه نوکرسازی ایجاد کردند. «مدرسه بهصورت محوطهای درآمد که مشتی شاهزاده و آقازاده را در آن جمع کرده بودند و به ایشان درس میدادند تا در آینده نوکر باسوادی باشند، نه کسی که احتیاجات علمی و فنی مملکت را مرتفع سازد.» این امر، علت شکست هر تحول، تغییر و زودگذری هر انقلابی در این سرزمین بوده است. باید پرسید که چرا سرزمینی که اینقدر دوستش داریم، با خودش چنین سنگدل است؟ با همت اعتضادالسلطنه، وزیر علوم، مدرسه تا حدی رونق خود را حفظ کرد... اما این دوره رونق هفت سال بیشتر نپایید و بتدریج در فرآیندی قرار گرفت که اعتبار اولیه خود را از دست داد و جایگاهش از نهاد آموزش عالی به مدرسهای دور از انتظار تنزل یافت. با تأسیس دانشسراهای عالی و نیز دانشگاه تهران، دارالفنون بتدریج به فراموشی سپرده شد. دارالفنون تا پیروزی انقلاب اسلامی به صورت دبیرستان اداره میشد. پس از انقلاب، مدتی مرکز تربیت معلم و مدتی نیز مرکز آموزشی عالی ضمن خدمت فرهنگیان شد. دارالفنون درسال ۱۳۶۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید و اکنون به مرکز اسناد و مطالعات تاریخ تعلیم و تربیت و گنجینه دارالفنون تبدیل شده است.
جایگاه دارالفنون دارالفنون در دوران فعالیتش، در عرصه اجتماعی ایران تأثیر بسزایی داشت. چنانکه به گفته ناظم الاسلام کرمانی، هرچه امروز داریم از آثار دارالفنون است. دارالفنون نقطه آغازی برای ورود فرهنگ و هنر جدید مغرب زمین به ایران شد و در اندک زمانی پیشرفتهای چشمگیری در آن رخ نمود. همچنین، در جنبش مشروطهخواهی، دانشآموزان دارالفنون از پیشگامان آزادی بودند و در کنار مشروطهخواهان قرار گرفتند.دانشآموختههای دارالفنون، چهرههای سرشناسی چون محمد حسنخان اعتمادالسلطنه، مرتضی قلیخان صنیعالدوله، غلامحسین رهنما، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، احمد آرام، فریدون آدمیت، مهدی بازرگان، محمدحسین شهریار، تقی ارانی، عباس اقبال آشتیانی، نصرالله فلسفی، علی اکبر داور، مجتبی مینوی، محمدعلی فروغی، محمد معین، محمد نوری و ذبیحالله صفا بودند که در دگرگون کردن چهره بازمانده از تمدن ایران، گسترش دانش در ایران و همچنین در انقلاب مشروطه، نقش چشمگیری داشتند. اگر نتیجه دارالفنون فقط همین شخصیتهای بزرگ و کارهای آنها باشد هم، قابل دفاع است و نازدودنی.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید