زندگی و شعر حافظ / دکتر فرح نیازکار - بخش اول

1396/8/15 ۰۷:۴۱

 زندگی و شعر حافظ / دکتر فرح نیازکار - بخش اول

شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی یکی از بزرگترین غزل‌سرایان زبان فارسی و شاعران نامی جهان در قرن هشتم هجری است که پس از درگذشتش، به «خواجه شیراز» و «لسان‌الغیب» شهرت یافت. او تخلص «حافظ» را به عنوان نام شعری خود برگزید و به این نام شهره شد.

اشاره: سالهاست که «دفتر پژوهش‌های فرهنگی» برای گسترش دیدگاه‌های همه‌جانبه و عمیق فرهنگی مردم، تلاش پیگیری را در جهت آشنایی ایرانیان و به‌ویژه جوانان این دیار با بزرگان و تاریخ ایران‌زمین آغاز کرده است که به تدوین صد و سی و شش مجلد کتاب کوچک، اما پرمحتوا و کارگشا انجامیده. یکی از تازه‌ترین آثار این مجموعه (از ایران چه می‌دانم)، کتاب حافظ شیرازی است که در زیر بخشی تلخیص‌شده از آن تقدیم می‌شود.

 

نام و نشان

شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی یکی از بزرگترین غزل‌سرایان زبان فارسی و شاعران نامی جهان در قرن هشتم هجری است که پس از درگذشتش، به «خواجه شیراز» و «لسان‌الغیب» شهرت یافت. او تخلص «حافظ» را به عنوان نام شعری خود برگزید و به این نام شهره شد. بی‌شک حافظ قرآن‌بودن، انس با این کتاب آسمانی، بهره‌‌مندی و تأثیرپذیری و نیز تأثر این‌همه بر اشعارش، دلیل مهم و مستحکمی برای برگزیدن این تخلص برای اوست. اگرچه در گذشته به حافظان حدیث و استادان موسیقی نیز لقب «حافظ» اطلاق می‌شده؛ چنان که «حافظ شربتی» استاد موسیقی، «علی بن عبیدحافظ» و «رجاء مروزی حافظ» از راویان حدیث هستند؛ اما شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی به گواه اشعار مکررش، به خاطر بهره‌مندی از قرآن کریم، بدین نام شهره شده است:

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هر چه کردم، همه از دولت قرآن کردم

زادروز ولادتش به‌درستی معلوم نیست. از جزئیات احوال شخصی او نیز آگاهی ما بسیار اندک است. در سال وفاتش نیز در تذکره ها اختلاف نظر وجود دارد. محمد گلندام، دوست و گردآورندة دیوان حافظ، درمقدمه‌ای که بر دیوان او نگاشته و نیز خوافی، جامی، خواندمیر، سودی بسنوی و حاجی خلیفه، وفات او را در سال ۷۹۲ ق نگاشته‌اند. برخی دیگر از جمله لطفعلی‌خان آذر بیگدلی و رضاقلی خان هدایت براساس یک دوبیتی که در آخر بعضی از نسخه‌های خطی جدید و برخی از نسخه‌های چاپی دیوان او آمده؛ وفات او را ۷۹۱ق دانسته‌اند.۱ اگرچه تاریخ ولادت حافظ به‌درستی معلوم نیست، اما با توجه به اشاره‌های مکرر خود او به دوران پیری در اشعارش و نیز با توجه به تاریخ درگذشتش(۷۹۱ق)، زادروز او حدود سالهای ۷۲۰ـ ۷۲۵ق نگاشته شده است.

بهاءالدین ـ پدرش ـ به تجارت مشغول بود و حافظ پس از وفات پدر، با مادر و دو برادر خود زندگی کرد. او در اشعارش از مرگ این دو برادر یاد کرده، که یکی در جوانی درگذشته۲ و دیگری، خلیل عادل، در سال ۷۷۵ق در ۵۹ سالگی وفات یافته است.۳

از کودکی و جوانی حافظ، اطلاع دقیقی نداریم؛ بنا بر آنچه در «تذکرة میخانه» آمده، در دوران کودکی در دکان خمیرگیری کار می‌کرده و در اوقات فراغت به مکتب‌خانه‌ای که نزدیک دکان بوده، می‌رفته و مقدمات علوم را در آنجا فرا می‌گرفته و از همان روزگار در شعر طبع می‌آزموده و به قرائت قرآن می‌پرداخته است.

در یکی از غزلهایش از «سروی» که در خانه دارد، سخن گفته:

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش

فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

و در غزلی دیگر از اینکه اختر بدمهر، یار عزیزی را از چنگش به در برده و آن شادکامی، ناپایدار و گذرا بوده ، شکایت کرده است:

از چنگ منش، اختر بدمهر به در برد

آری، چه کنم؟ دولت دوْر قمری بود

در غزلی نیز به درگذشت فرزندی که قره‌العین و میوه دل او بوده و اکنون در لحد جای گرفته، اشاره کرده:

دلا، دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین؟

و نیز:

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

باد غیرت به صدش خار پریشان‌دل کرد

و در غزلی دیگر در ماتم فرزند و «رود عزیز» خود زاری کرده است:

ز گریه، مردم چشمم نشسته در خون است

ببین که در طلبت، حال مردمان چون است

از این اشارات می‌توان دریافت که او همسری داشته که در نیمه‌های عمر درگذشته و فرزندانی داشته که یکی در کودکی و دیگری در جوانی چشم از جان فرو بسته‌اند.

گلندام در مقدمة قدیم دیوان، حافظ را از شاگردان مولانا قوام‌الدین عبدالله بن نجم‌الدین محمود (نجم‌ فقیه) شیرازی (درگذشة ۷۷۲ ق) دانسته است. تقی‌الدین محمد اوحدی بلیانی نیز قوام‌الدین عبدالله را با عنوان استاد حافظ معرفی کرده است.

حافظ ازکتابهای «الکشّاف عن حقیقه التنزیل» اثر زمخشری و «مفتاح‌العلوم» سکاکی که از آثار مهم آن روزگار بودند، در اشعارش یاد کرده۴ و همچنین در ابیاتش به حضور در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی و حفظ قرآن کریم با قرائت‌های گوناگون اشاره کرده است.

 

سفرهای حافظ

حافظ به شیراز دلبستگی تمام داشت و دوری از یار و دیار بر او دشوار بود. از همین روست که سفرهای او بسیار محدود بوده و بیشتر عمر خود را در شیراز گذرانیده است. اگرچه برخی از بزرگان، حاکمان و وزیران معاصر حافظ، خواستار دیدار او بوده، او را به سرزمین خود دعوت می‌کردند، اما بنا بر شواهد ، حافظ تنها به دو سفر قطعی رفته و تنها برای مدت زمان اندکی از شیراز دور بوده است.

در کتاب «تاریخ فرشته» ضمن اشاره‌ به سفرهای حافظ، آمده که او از جانب میرفیض‌الله انجو ـ وزیر محمودشاه بهمنی ـ به هندوستان دعوت شد؛ ابتدا دعوت را پذیرفت و از شیراز به لار و از لار به هرمز رفت، ولی هنگامی که به کشتی نشست، دریای طوفانی موجب هراس او شد و کشتی را ترک کرد و غزلی را که در همان احوال سروده بود، به دست یکی از آشنایان همسفر برای میرفضل‌الله فرستاد و خود به شیراز بازگشت:

دمی با غم به سر بردن، جهان یکسر نمی ارزد

به می ‌بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد

در غزل «ساقی، حدیث سرو و گل و لاله می‌رود» نیز از «شوق مجلس سلطان غیاث‌الدین » و از «قند پارسی که به بنگاله می‌رود» سخن گفته که ظاهرا مقصودش دربار سلطان‌ غیاث‌الدین بن‌سکندر، پادشاه بنگال است که خود ذوق شعری داشته و حافظ را به بنگال دعوت کرده:

حافظ، ز شوق مجلس سلطان غیاث‌دین

غافل مشو که کار تو از ناله می‌رود

ولی حافظ با آن تعلقات قلبی به شیراز و آب‌ رکن‌آباد، نتوانست دعوت سلطان را بپذیرد و این گونه پاسخ داده:

نمی‌دهند اجازت مرا به سیر و سفر

نسیم باد مصلی و آب رکناباد

از ابیاتی که در غزل «لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم» آمد، نیز چنین برمی‌‌آید که تورانشاه بن قطب‌الدین تهمتن ـ پادشاه جزیرة هرمزـ ملقب به «ملک‌البحر» خواستار دیدار حافظ بوده و او را بدانجا دعوت کرده؛‌ چنان‌که نویسندة فارسنامه آورده که حافظ در سال ۷۸۰ و اندی هجری به هرمز رفته است:

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطفها می‌کنی ای خاک درت، تاج سرم

پایه نظم بلند است و جهان‌گیر بگو

تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

حافظ بار دیگر به یزد و به قصد پیوستن به دستگاه شاه یحیی ـ ‌ برادرزادة شاه شجاع ـ سفر کرد؛ اما در یزد قدر او را نشناختند و با آنکه پیش از سفر در غزلی آرزوی «دیدار ساکنان شهر یزد» را به تصویر کشیده بود، دوران اقامتش در یزد از سخت‌ترین اوقات زندگی او بوده است:

ای فروغ ماه حُسن، از روی رخشان شما

آبروی خوبی از چاه زنخدان شما

ای صبا، با ساکنان شهر یزد از ما بگو

که ای سر حق‌ناشناسان گوی چوگان شما

گرچه دوریم از بساط قرب، همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

ای شهنشاه بلنداختر، خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

اما در غزل شکوه‌آمیزی از احوال ناخوش خود در این سفر یاد کرده و می‌نالد که:

نماز شام غریبان چو گریه آغازم

به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیدار آن‌چنان بگریم زار

که از جهان ره و رسم سفر براندازم

هوای منزل یار، آب زندگانی ماست

صبا، بیار نسیمی ز خاک شیرازم

در چند غزل دیگر نیز از غم «غریبی و غربت»، دوری از یار و دیار و تلخی‌های خود در این سفر می‌نالد و از شهر یزد با تعبیراتی چون «زندان سکندر» و «منزل ویران» یاد می‌کند و سرانجام ظاهرا هنگامی که خواجه جلال‌الدین توران‌شاه وزیر از یزد به شیراز بازمی‌گشته، با او همراه شده و به زادگاه خویش بازگشته است:

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

راحت جان طلبم، وز پی جانان بروم…

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

و:

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم؟

چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم؟

غم غریبی و غرب چو برنمی‌تابم

به شهر خود روم و شهریار خود باشم

در همین سفر گویا به محضر قاضی یزد رفته و چون او را مردی دانا دل و اهل بصیرت ندیده، در حقش چنین سروده است:

سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق

چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست؟

سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است

خلاف نیست که علم نظر در آنجا نیست

معین در کتاب «حافظ شیرین‌سخن» به داستانی دربارة سفر حافظ به اصفهان اشاره می‌کند و می‌گوید: از اشاراتی که حافظ به زاینده‌رود و باغ کاران اصفهان کرده، احتمال می‌رود که به آن شهر هم سفر کرده باشد. (معین، ۱۳۶۹، ج۱، ص۱۶۰)

 

دیوان حافظ

آنچه امروز از حافظ در دست است، دیوان اوست که مجموعه‌ای است از اشعار او شامل: غزلیات، قصاید، مثنوی‌ها، قطعات و رباعیات. محمد گلندام اشعار پراکندة او را پس از درگذشتش مدون ساخته است. از نسخه‌های قدیمی موجود دیوان چنین بر می‌آید که در سالهای بعد از وفات حافظ، چندین نفر به جمع‌آوری غزلیات او پرداخته‌اند و ظاهرا تا اوایل سدة دهم هجری این کار ادامه داشته است.

غزلیات: بخش عمده دیوان حافظ در برگیرندة غزلیات اوست که نزدیک به پانصد غزل را شامل می‌شود. شمار غزلیات در نسخه‌های مختلف یکسان نیست. در دیوانی که به تصحیح «قزوینی و غنی» از روی نسخه‌های نسبتا کهن به چاپ رسیده، شمارة غزلها ۴۹۵ است. در نسخه «خانلری» که بر کهن‌ترین نسخه‌های شناخته شده مبتنی است، ۴۸۶ غزل اصیل شناخته شده و ۳۸ غزل نیز الحاقی به شمار آمده که در جلد دوم، زیر عنوان ملحقات، به صورت جداگانه ذکر شده است. در میان غزلیات حافظ غزلهای ملمع نیز دیده می‌شود.

قصاید: حافظ شاعری غزل‌سراست. از این رو قصیده‌های وی بسیار معدود وگرچه در بعضی از نسخه‌های جدید دیوان، چند قصیده از او چاپ و منتشر شده، اما نسخه‌های قدیمی‌تر از دیوان حافظ، بیشتر شامل غزلیات وی است. از میان نسخه‌های قدیمی تنها در نسخة سال ۸۱۳ هجری در پایان غزلهای حافظ، دو قصیده از او درج شده و در نسخة کتابت سال ۸۲۵ هجری نیز سه قصیده از حافظ آمده است. در نسخه‌های جدیدتر، پنج قصیده و در جامع نسخ حافظ، نه قصیده به حافظ نسبت داده شده است.

حافظ قصاید مختلف خود را در زمان‌های مختلف و دوره‌های متفاوت تکامل شعری خود سروده است؛ از این رو تمامی قصاید وی از نگاه ارزش‌های هنری کلامی، در یک سطح نیست و شاید بتوان گفت چه از لحاظ ترکیب الفاظ، شیوه بیان و سبک شاعرانه و چه از نگاه صمیمیت و احساس رقیق هنری، قصاید حافظ به پایة غزلیات وی نمی‌رسد.

مثنوی: در بیشتر نسخه‌های قدیمی‌، در دیوان حافظ، دو مثنوی دیده می‌شود: یکی «الا ای آهوی وحشی کجایی…» و دیگری که به «ساقی‌نامه» معروف است. بخشی از ساقی‌نامه خطاب به «ساقی» است و بخشی خطاب به «مغنّی»، از این روی این بخش را «مغنی‌نامه» نیز می‌نامند. تعداد و ترتیب ابیات این مثنوی‌ها در نسخه‌های گوناگون متفاوت است. حافظ در سرودن مثنوی به منظومه «ویس‌ و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی، «اقبال‌نامه» و «شرف‌نامة» نظامی گنجوی نظر داشته است.

قطعات: بخش دیگری از دیوان حافظ، قطعات کوتاهی است که در موارد مختلف و به مناسبت‌هایی همچون درگذشت شخصی یا ثبت یک رویداد تاریخی، بیان احوال خود یا بیان نکته‌‌ای عبرت‌انگیز سروده است. شمار این قطعات در نسخه‌های گوناگون متفاوت است. این قطعات از لحاظ تاریخی و آگاهی‌هایی که در بر دارند، درخور توجهند.

رباعیات: آخرین بخشی که معمولا در نسخه‌های جدیدتر دیوان حافظ دیده می‌شود، رباعیات منسوب به حافظ است که شمار آنها در نسخه‌های مختلف متفاوت است و غالبا مضامینی تکراری و تقلیدی دارند و با شیوه فکر و بیان حافظ چندان سازگار نیستند. تعدادی از آنها از دیوان شاعران دیگر در دیوان حافظ وارد شده‌اند.

 

شعر حافظ

حافظ شاعر سترگی است که دردها و نابسامانی‌های اجتماع زمان خود را خوب شناخته و علل آن را در بیدادگری‌های ارباب قدرت و ریاکاری‌ها و مردم‌فریبی‌های اصحاب شریعت و طریقت یافته، و شعر او واکنش طبیعی و اعتراض به این احوال و شرایط است. برخی کلام او را عالی‌ترین جلوه‌گاه عرفان، معنویت و الهام‌گرفته از عوالم غیبی و آسمانی می‌دانند و از این روی او را «لسان‌الغیب» می‌خوانند.

سخن‌سنجان و شعرشناسان بسیاری نیز از دیرباز تاکنون، از شعر و هنر حافظ سخن گفته‌اند و حافظ خود نیز در ابیات متعددی، از خصوصیت شعر خویش سخن رانده و وجوه تمایز و تشخص کلام خویش را در جای جای دیوانش آشکار ساخته است. او در پاسخ به ملامت‌گویان و مدعیان سخن خود را چنین برمی‌شمارد:

حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ؟

قبول خاطر و لطف سخن خداداد است

*

حافظ، ببر تو گوی فصاحت که مدعی

هیچش هنر نبود و جز این نیز هم نداشت

*

مدعی گو لُغز و نکته به حافظ مفروش

کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

*

کسی گیرد خطا بر نظم حافظ

که هیچش لطف درگوهر نباشد

*

حافظ، تو ختم کن که هنر خود عیان شود

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است؟

*

نه هر که او نقش نظمی زد کلامش دلپذیر‌ افتد

تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم

پی‌نوشت‌ها:

۱- در این قطعه، ماده تاریخ وفات حافظ «بجو تاریخش از خاک مصلی» و براساس حساب جمل برابر با عدد ۷۹۱ است.

۲- دریغا خلعت روز جوانی

گرش بودی طراز جاودانی

دریغا، حسرتا، دردا کز این جوی

بخواهد رفت آب زندگانی

همی باید برید از خویش و پیوند

چنین رفته‌ست حکم آسمانی

و کل اخ مفارقه اخوه

لعمر ابیک الا الفرقدان

۳- برادر، خواجه عادل طاب مثواه

پس از پنجاه و نه سال از حیاتش

به سوی روضة رضوان سفر کرد

خدا راضی ز افعال و صفاتش

خلیل عادلش پیوسته برخوان

وزآنجا فهم کن سال وفاتش

۴- بخواه دفتر اشعار و راه صحراگیر

چه وقت مدرسه و بحث کشف کشّاف است؟

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: