1396/3/6 ۰۹:۵۳
در اردیبهشت ۱۳۹۶ دو نشست با محوریت مباحث ادبی و حافظ خوانی با حضور دکتر علی فردوسی (استاد جامعهشناسی دانشگاه نتردام-سانفرانسیسکو) در تهران برگزار شد که گزارشهای مربوط به آن را در ادامه میخوانید.
گزارشی از نشستهای ادبی با سخنرانی دکتر علی فردوسی
اشاره: در اردیبهشت ۱۳۹۶ دو نشست با محوریت مباحث ادبی و حافظ خوانی با حضور دکتر علی فردوسی (استاد جامعهشناسی دانشگاه نتردام-سانفرانسیسکو) در تهران برگزار شد که گزارشهای مربوط به آن را در ادامه میخوانید.
یک نشست در کتابفروشی هنوز (۲۷ اردیبهشت) برگزار شد که گزارش آن توسط همایون مکتبی تنظیم شده و نشست دیگری هم توسط گروه کتابخوانی انجمن افراز در شهرکتاب ابنسینا (۲۳ اردیبهشت) شکل گرفت که گزارش آن توسط آویده کامرانی تنظیم شده است.
دکتر علی فردوسی یکی از اندیشمندان ایرانی است که سالها در دانشگاههای برکلی، توکیو و نتردام به تحقیق و تدریس اشتغال داشته و آثاری از او در زمینههای ادبی و اجتماعی در ایران منتشر شده است.
***
نشست اول – جمهوری ادبا
در این نشست «دکتر علی فردوسی» ابتدا از تجربه حافظخوانی خود در زمانی که در دانشگاه برکلی مشغول به تدریس و تحقیق بوده سخن گفت. حافظخوانی در جمع دانشجویان ایرانی که حس غربت شدیدی را تجربه کرده و تصمیم گرفته بودند گردهم آمده و شبیه یک گروه کتابخوانی کتابها و مطالبی را درباره ایران بخوانند تا رابطهشان با فرهنگ ایرانی حفظ شود. دکتر فردوسی میگوید: در ابتدای دوران روشنگری در غرب مفهومی ایجاد شد به نام “The Republic Of Letters” به معنای “جمهوری ادبا (جمهوری اهل قلم)” با این شرح که گروهی از مردم که در عرصه عمومی به تبادل نظر میپردازند.
در عصر روشنگری، این جمهوری ادبا میخواستند دنیا را حرکت بدهند به سمت دنیای فعلی. در این جمهوری نویسندگان، فیلسوفان، شعرا و اهل موسیقی به هم نامه مینوشتند و سعی میکردند که با هم در گفتگو باشند و میدانستند که نظراتشان را تعدادی از اهل ادب و فلسفه و موسیقی میخوانند و میشنوند.
یک متفکر دانشگاهی عرب در یک کتاب با عنوان Arabic Sciences این مفهوم را توضیح داد که در دوره فارابی و بوعلی سینا در کشورهای عرب زبان نیز این جمهوری و شبکه وجود داشته است. وی پس از خواند کتاب مذکور متوجه میشود که این شبکه در قرن هشتم هجری (۷۳۵ هجری مطابق با حدودا ۱۳۳۵ میلادی) شکل گرفته است.
علی فردوسی معتقد است که جمهوری ادبا در قرون سوم و چهارم هجری وجود داشته است و در دورههای بعدی هم اسنادی دال بر محفلها و مجالس خصوص قابل مشاهده است. دوره جمهوری ادبا تا دوران تیمور وجود دارد و در زمان تیمور (که مخالف این نوع فرهنگ برای پادشاهی بود) این سبک متوقف میشود. بعد از مرگ تیمور، یکی دو نسل بعد مجدداً به خواندن شعر فارسی و موسیقی و برگزاری این مجالس برمیگردند.
این مجالس تحت عناوینی شناخته میشوند. کلماتی چون: انجمن، مجلس خاص، خلوت، مجلس انس، مجلس شاهی، مجلس انس عشق، مجلس انس میپرستان، مجلس روحانی، مجلس روحپرور، مجلس جان، مجلس رهروان معنی، مجلس عیش، مجلس شعر، مجلس اهل کلام، بزم جان، بزم عشق، بزم مشتاقان، بزم طربافزا، بزم زندان، بزم سلطان و… و دیر مغان (دقیقاً دیر مغان در اشعار سلطان احمد موجود است که دال بر همین مهمانیهاست).
دکتر فردوسی توضیح میدهد که ما قبول کردهایم و خواستهایم حافظ را شاعری بدانیم و بخوانیم که در ارتباط با امر قدسی و مطلق و در رابطه با حقایق کل و مفاهیم ابدی هست. اما شاعر دیگری هست که خیلی راحت تر در ارتباط با همین جهان و مشکلات آن است به نام سلطان احمد جلایر.
سلطان احمد جلایر، دیوانی دارد فوقالعاده زیبا، منحصر به فرد و منقوش که احتمالاً اثر جنید نقاش است و خط آن به کتابت میرعلی کاتب تبریزی است و او اولین کسی است که فرم نهایی خط نستعلیق را شکل میدهد. سلطان احمد در سال ۷۸۴ هجری سر کار میآید و ۸۱۳ هجری در تبریز به دست قرا یوسف آق قیونلو کشته میشود.
با وجود این، وی دیوانی دارد که دو برابر حجم دیوان سلمان ساوجی، شاعر دربار خودش است و تعداد غزلهای سلطان احمد، بیش از دو برابر غزلهای حافظ است و رباعی و قصیدههای زیادی نیز سروده است. از آنجایی که سلطان احمد جلایر پادشاه است و در موردش تاریخ نوشته شده است و تمامی اتفاقات آن دوران در تاریخ ثبت شده است، راحتتر میتوان شعر را به زمانهاش ربط داد.
بر این اساس، شاه شجاع، شاه زمانه حافظ، خودش عضوی از این جمهوری ادباست. این جمهوری یکسری خصوصیات دارد: به موسیقی علاقه دارند، مجالسی را برگزار میکنند، الیت و نخبگان جامعه هستند، اهل تفریح هستند(حافظ از فقر مینالد اما اشاره میکند که پول کافی برای تفریحاتش ندارد)،بین این فرهیختگان، تبادلات فرهنگی زیادی صورت میگرفت، بعنوان نمونه، بین شاه شجاع و حافظ ۵۰ غزل رد و بدل شده است.
با تحقیقاتی که علی فردوسی پیش برده بود، از وی دعوت به عمل میآید که کار سنگین تصحیح دیوان سلطان احمد جلایر که در گالری فریر سکلر (Freer and Sakler Gallery) متعلق به موزه اسمیت سونین (Smithsonian Museum Institution) امریکا موجود بود را به عهده بگیرد که از سال ۲۰۰۷ تاکنون این مهم ادامه داشته است.
این تصحیح کمک کرد تا دکتر فردوسی ارتباط بین حافظ و سلطان احمد جلایر را کشف کند. در دربار سلطان احمد، یکی از بزرگترین موسیقیدانان ایران و تاریخ آسیای میانه و امپراطوری عثمانی نیز میزیسته است،به نام خواجه عبدالقادر مراغهای.
همانطور که اشاره شد،یکی از فعالیتهای عمده این جمهوری ادبا، برگزاری میهمانی و محفل و بزم بوده است. این محافل با ارسال دعوتنامه همراه بوده است. دعوتنامههایی دقیقاً مشابه کارت دعوتهای امروزی. در این میهمانیها پذیرایی فوقالعادهای انجام میشده. گلبرگهای بسیاری مثل فرش قرمز روی زمین ریخته میشده و مجلس با شمعهای زیادی مزین میشده است.
ژنرالهای ارتش سلطان احمد و شاه شجاع و ثروتمندان آن دوران میهمانیها را برگزار میکردند. افرادی در این مجالس حضور به هم میرساندند. به عنوان مثال، حافظ در مجلس شاه شجاع است و عبدالقادر مراغهای در محفل سلطان احمد. سلطان احمد خیلی از شعرهایش راجع به مهمانان مجلس خود است. محل عرضه شعرها ـ من جمله شعرهای حافظ ـ همین مجالس هست.
اتفاقاً همین ارائه شعر در این مجالس به پیشرفت و ترویج آن شعرها کمک میکرده است. از دیگر ویژگیهای این مجالس این بوده که پادشاه در این محافل با بقیه برابر بوده است. این یعنی فرهنگ خاصی بین شبکه جمهوری ادبا برقرار بوده است. در این فرهنگ، بین مصرفکننده کالای فرهنگی و تولیدکننده آن، فاصلهای نبوده است. شاعر برای مخاطبین خود شعر میخواند و بقیه اهل فرهنگ و موسیقی و ادب نیز به همین شکل آثار هنری خود را ارائه می کرده اند.
دکتر علی فردوسی نتیجه میگیرد که اگر اینها را قبول کنیم، پی میبریم که رابطه بین پادشاه و شاعر و اهالی فرهنگ، نوعی دیگر از رابطه است. رابطه و سبک زندگی خاصی بین اعضای جمهوری ادبا است. بیرون این شبکه، دنیای دیگری هست… سلطان احمد بارها از مولانا شمسالدین محمد (حافظ در دوران حیاتش به نام حافظ خوانده نمیشد) دعوت و خواهش میکند که نزد سلطان احمد برود.
با توجه به موارد فوق، میتوان برداشت کرد که شاعر وظایفی دارد. شاعر، روانکاو و روانپزشک و مادر دربار است. باید به پادشاه روحیه بدهد. دوران خان خانی بعد از فروپاشی امپراطوری مغولهاست. باید کمک کند تلخیهای زندگی پادشاه اذیتش نکند تا بتواند به امور جاریه مملکت بپردازد. دوران درخشان، دورانی است که شاعر و شاه و شهروند با هم ارتباط خوبی داشته باشند، مانند زمان سامانیان و رودکی.
به نظر دکتر فردوسی، جمهوری ادبا حرکتی روشنگرانه بوده برای سبک جدیدی از بودن در کائنات و حرکت از آن عصر به دوران مدرن. اگر ما امروز داریم تولید ادبیات و موسیقی را اینجهانی میفهمیم و میخوانیم، هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که محصولات فرهنگی عصر حافظ را این شکلی نخوانیم.
نشست دوم – ادبیات و زندگیروزمره
در این نشست، بحث پیرامون حافظ است. سخن از خصوصیات دوران او و تاثیر شبکه شاعران آن دوره است. اما دکتر فردوسی از میانه سخنرانی خود، بحث تفاوت میان دانشآموختگان و مدرسهرفتگان با آماتورها را باز میکند.
او معتقد است که مدرسه رفتن و آموختن بیش از حد و با تمام جوانب، خلق و آفرینش را دچار مسئله و تهدید میکند. میگوید:«به شاگردانم میگویم، اگر میخواهید مطمئن شوید که نویسنده بزرگی نمیشوید، بروید و دکترای ادبیات بگیرید.»و از مارک تواین را مثال میآورد که از ۱۳ سالگی مدرسه را ول کرد و بزرگترین نویسنده امریکا شد!
این نشست با سؤالات اعضای گروه ادامه پیدا میکند. پرسش اول این است که:«بزرگترین سؤال فلسفی که در دنیا در همین زمان و مکان دغدغه غالب اندیشمندان است، چیست؟» پاسخ دکتر فردوسی یک لبخند بزرگ است. او اینگونه شروع میکند:
«این سؤال، سؤال سؤالهاست. اگر از من میپرسید، باید بگویم که ویژگی زمانه ما این است که ما حتی سؤالمان را نمیتوانیم مطرح کنیم. ما در دورانی به سر میبریم که یا صبحگاه یا شامگاه تاریخ در انتظارمان است. در نیمه روشنایی، در انتهای روز و شروع شب تاریک هستیم یا در آغاز یک روز روشن.
ضعیفشدن معنای زندگی و ارجحیت منافع فردی نشانه این زمان است. جستجوی امر بزرگ و حقیقت دغدغه نیست و البته این دیدگاه از شرایطی که در آن هستیم تغذیه میشود.»
سخن از این جمله کلیدی شیرینتر میشود که:«هر نسل فکر میکند بهترین فکرها و درستترین آرا و اندیشه متعلق به اوست». در میانه سخن عمیقش نقل قولی از فیشته (فیلسوف مشهور آلمانی) میآورد. فیشته میگوید:«حقیقت، ظریف، کوچک و شکننده، برای اینکه یکی بیشتر نیست و در مقابلش خطا و اشتباه بزرگ و بینهایت است و تمام ابزارها و دوز و کلکها در اختیار “خطا” است» و ادامه میدهد:
«این طور است که انسانها به راحتی فریب زمانه و افکار غالب آن را میخورند. یعنی آنچه که امروز و از دیدگاه تو درست است و درستترین به نظر میآید، ممکن است در زمانه دیگری بیاعتبار باشد. پس باید مراقب شیفتگیها بود. شیفته افکار دیگران شدن، خطرناک است.»
حرفهای دکتر فردوسی با بیان این مفهوم روشنتر میشود. او میگوید:«در دنیایی که ما امروزه در آن زندگی میکنیم، سرعت تحول به قدری زیاد است و تاریخ چنان شتابی گرفته است که ما را مستأصل کرده است. به گذشته که برگردیم، میبینیم که زمانی پدربزرگ، پدر و پسر در یک دنیای فکری زندگی میکنند.
از آن سو مادربزرگ، مادر و دختر هم همین طورند. بعد این فاصله کم میشود و به تفاوت یک نسل، افکار عوض میشوند. اما هم اکنون با شتابی که زمانه به خود گرفته است، عملا در هر ۷ تا ۸ سال شاهد شکلگیری یک نسل و تغییر افکار هستیم. این طور است که خرد و حقیقتی که در ۳۰۰ سال پیش فرصت آن را داشت تا با آرامش و طمانینه در تمامی عرصههای عمومی، اجتماعی و فرهنگی و زندگی روزمره و اخلاقیات و عادات نفوذ کند، ساخته و پرداخته شود و سپس انتقال بیابد، امروزه این فرصت را از دست داده است.»
اعتقاد دکتر فردوسی بر آن است که:«حقیقت، متعلق به طبیعت نیست، انطباق گزاره با امر واقع نیست. حقیقت مطلقاً یک امر انسانی و ساخته و پرداخته انسانی است. آن چیزی که هست و با امر واقع منطبق و بیان امر واقع میباشد، فاکت است.»
او یکی از این حقایق را عشق میداند و میگوید:«اینکه من تو را دوست دارم، حقیقت نیست. میتواند با کوشش ما به حقیقت تبدیل شود. مثال دیگرش از برابری زن و مرد است که حقیقت روزگار پیشین نبوده است.»
او به سابقه تاریخی باز میگردد:«در سال ۱۹۱۰ در ایالت کالیفرنیا نتایج همهپرسی برابری حقوق زن و مرد، منفی بود و جالب این که اکثریت زنها به این همهپرسی رأی منفی داده بودند. زن در آن زمان برابری حقوق را نمیپذیرفت. اما کم کم تلاش برای ساختن و پرداختن به این حقیقت شکل گرفت و آن را به شکلی که امروز شاهدش هستیم در آورد.»
نسل آینده از دیدگاه دکتر فردوسی، تصور عمیقتر و متفاوتتری از زندگی دارد. فرزندان این نسل زمانی دنیا آمدهاند که اینترنت وجود داشته است. شبکههای اجتماعی بودهاند. به نظر او:«این نسل از یک پیوستگی میآید، کل جهان را یکپارچه میبیند وقتی شما از جهان صحبت میکنید این نسل واقعا منظور شما را میفهمد جهان را میفهمد و فقط به شهر یا کشورش فکر نمیکند.» او حتی معتقد است نسل امروز هم از نسل دیروز آزاد اندیشتر است.
پایان جلسه، بازگشت به موضوع کتابهای اخیری است که در گروه با هم مطالعه کردهایم. کتابها متعلق به سبک رئالیسم جادویی هستند و این بار،سؤال یکی دیگر از اعضای گروه این است که:«رئالیسم جادویی را جذاب ندیدم، برایم آموزهای نداشت، پیچیدگی بیش از اندازهای داشت. چرا این سبک را باید شناخت و مطالعه کرد؟»
پاسخها ابتدا از سوی دیگر اعضای گروه است که با این سبک و نویسندگان آن رابطه برقرار کردهاند. پیچیدگی و غیرواقعیبودن داستانها را دلیل قوت آن دانسته و به جغرافیای شکلدهنده این سبک مرتبط میدانند.
دکتر فردوسی اما در تأیید نظر یکی از اعضای گروه، این سبک را به واسطه فضایی که ایجاد میکند و نوشتار را رها از قیود پیشین کرده است، و همچنین افسانهها و باورهایی که ایجاد میکند، حائز اهمیت میداند. از دیدگاه او این سبک در ادبیات، نقش شعر نوی نیمایی در مقابل شعر کلاسیک گذشته را بازی میکند.
جولانپذیری بیشتر زندگی و هنر را و فرصت پدید آوردنش را توسط این سبک یاد آوری میکند و اضافه میکند که بعد از این افزایش جولانپذیری، آن کلاسیک سابق و پیشین، فرصت رشد بیشتری پیدا میکند. او در توضیح بیشتر به سراغ هنر در مفهوم عام میرود و میگوید:
«هنر یک چندینه و یک متکثرالاضلاع است و از این رو عناصر مختلفی دارد. یکی از عناصرش، جنبه حس پرواز است که امکانات جدیدی را در اختیار قصهپردازی و خیالپردازی قرار میدهد. جدای از پیامی که میتواند منتقل کند یا نکند، میتواند مضامین جدید را معرفی کند و از چارچوبهای پیشین فراتر برود. این جهان قصه را گسترش میدهد. تبدیل چیزی که ناممکن بود را در دنیای قصه ممکن میکند. ما باید عالم خیالمان را گسترش بدهیم و بگذاریم موجودات و اشیا با ما صحبت کنند.»
این جلسه تمامنشدنی که گویی دفتر فکر را باز کرده است، با اهدا و امضای کتاب «روشنفکری و عرصه عمومی» به اعضای گروه توسط دکتر علی فردوسی “معلم” نازنین ما، پایان میپذیرد. در پایان این گزارش، گفتنی و افزودنی است که در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ نیز جشن تولد دکتر فردوسی با حضور دوستان و شاگردانش در تهران (کتابفروشی هنوز) برگزار شد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید