ایران، پل زمین و آسمان / دکتر سیدحسین نصر - بخش دوم

1396/1/16 ۰۷:۳۶

ایران، پل زمین و آسمان / دکتر سیدحسین نصر - بخش دوم

با ظهور دین مبین اسلام، ایرانیان که در جستجوى احیاى حیات معنوى خود بودند، و حتى خیلى پیش از نزول قرآن کریم، بسیارى از مردمان ایران زمین انتظار ظهور یک منجى آسمانى را می‌‏کشیدند، توانستند زندگى معنوى و فکرى و اجتماعى خود را از نو زنده کنند و بنایى جدید در دامن تمدنى کهن به وجود آورند.

 

 

با ظهور دین مبین اسلام، ایرانیان که در جستجوى احیاى حیات معنوى خود بودند، و حتى خیلى پیش از نزول قرآن کریم، بسیارى از مردمان ایران زمین انتظار ظهور یک منجى آسمانى را می‌‏کشیدند، توانستند زندگى معنوى و فکرى و اجتماعى خود را از نو زنده کنند و بنایى جدید در دامن تمدنى کهن به وجود آورند. برعکس آنچه برخى از مورخان غربى گفته و شرقیان متجدد و متعبد به تبعیت از آنها تکرار کرده‌‏اند، ملت ایران دل نابخواه و به نیروى شمشیر اسلام نیاورد؛ زیرا پذیرفتنى نیست که جنگندگان و سپاهیانى چند بتوانند چند ده میلیون انسان را در سرزمینى گسترده از «تیسفون» تا به «مرو» به زور شمشیر به عالم دینى جدید وارد کنند. مگر اینکه این مردمان اصولا سست عنصر و بی‌‏ایمان و متلون‌‏المزاج باشند، در حالى که ایرانیان‌‏باستان در راسخ بودن در ایمان و اعتقاد به مقدسات بین سایر اقوام شهرت داشتند و حتى دشمنان در حیرت بودند که قوم ایرانى این چنین به اصول تمدن و آیین خود پایبند است.

پس باید پذیرفت که ایرانیان روى هم رفته با میل باطنى و علاقه قلبى به دین مبین اسلام گرویدند و این امر چنان‌‏که تاریخ شاهد آن است، تدریجى بوده. از اولین تماس ایرانیان با اسلام در یمن در دوران حیات پیامبر اکرم(ص)، استیلاى کامل اسلام بر ایران بیش از سه قرن به درازا کشید و در این زمان این پیام جدید آسمانى به اعماق روح و اندیشه ایرانیان رسوخ کرد و باب جدیدى در حیات مردمان ایران زمین گشود؛ حیاتى که از لحاظ علمى و فلسفى و ادبى درخشان‌ترین دوران تاریخ کهن ایران به شمار می‌‏آید.

 

حیات معنوى متفکران اسلامى ایران

در نخستین قرنهاى تاریخ اسلامى بیشتر ایرانیان که به آیین محمدى گرویده بودند، پیرو تسنن بودند و خود پایه‌‏گذار بسیارى از رشته‌‏هاى علوم نقلى شدند و در علوم دینى ومعارف اسلامى مربوط به اهل سنت نیز گوى سبقت ربودند؛ چنان‌‏‌‏که صاحبان «صحاح‌‏سته» که پایه علم حدیث اهل تسنن است، همگى ایرانى بودند. در این دوران اندیشه بزرگان ایران زمین براى بار اول مستقیما در تماس با جهان‌هایى نوین قرار گرفت. متفکران اسلامى ایران در حیات فکرى و معنوى مردمان سیاه‌نژاد افریقا نفوذ کردند و در شرق دست سرنوشت ایرانیان را برگزید، تا هم حامل فرهنگ اسلامى به ملل آلتایى‌زبان باشند و حیات ترکان و اقوام همسایه آنان را به‌کلى تغییر بخشند و هم توسط بزرگان معرفت همچون افراد خاندان‌هاى «چشتى» و «سهروردى» و «قادرى» اسلام را به شرق آسیا گسیل دهند و زندگى معنوى و اجتماعى صدها میلیون مسلمان کشورهایى را از اندونزى و مالزى گرفته تا شبه‌‏قاره هند به نحوى تغییر دهند که از آن پس هیچ‌‏گاه از حیات معنوى خود ایران جدا نباشد.

 

عشق ایرانیان به خاندان نبوت

در عین مشارکت در ساختن تمدن جهانى اسلامى و ایجاد معارف دینى اهل تسنن که بر این جهان گسترده حکمفرما بود، ایرانیان از آغاز به خاندان نبوت و اهل‌‏بیت عشق می‌‏ورزیدند و اولین ایرانى که در جستجوى پیامبر راستین به سوى حجاز شتافت و به دین اسلام مشرف شد، یعنى سلمان فارسى، این افتخار را یافت که خاتم پیامبران(ص) درباره او فرماید که: «سلمان از اهل بیت ماست»، عشق به خاندان نبوت بسیارى از اولاد آن سرور کائنات را به سوى ایران گسیل داشت و دست سرنوشت هشتمین حجت و فرزند او حضرت رضا(ع) را در آغاز سرزمین ایران به خاک سپرد.

ایران از آغاز مرکز تشیع شد و بزرگان معارف شیعه دوازده امامى همچون کُلینى و ابن بابویه از این دیار برخاستند. و حتى متفکران بزرگ شیعه اسماعیلى مانند ابوحاتم رازى و حمیدالدین کرمانى و ناصرخسرو در شهرهاى ایران تربیت یافته و بسیارى از آنان تنها پس از نیل به مقامات والاى علمى، به مصر و دیار فاطمیان مهاجرت کردند.

تشیع در نواحى مختلف ایران قرنها همچون آتشى در زیر خاکستر نهفته ماند تا زمینه تجلى یافت و پس از حمله مغول، بی‌‏درنگ به یارى برخى از طرق تصوف و نیز براثر تحولات عمیق و مساعد سیاسى که رخ داده بود، گسترش یافت و با استیلاى خاندان صفوى بر ایران و بازیافتن وحدت ملى مبتنى بر مذهب شیعه دوازده‌امامى، بار دگر فصلى جدید در حیات مردمان این سرزمین گشوده شد.

 

اصالت فرهنگ و قدرت ترکیب و جذب

در تمام ادوار این تاریخ طولانى که رواج جهان‌بینی‌‏هاى گوناگون دینى و معنوى را بر ایران زمین به همراه داشت، قدرت ترکیب و جذب و در عین حال اصالت فرهنگ ایران با توجه به اصول معنوى حاکم بر آن استوار برجاى ماند. درتمام این اعصار ایران هم به منزله پلى بود که شرق را به غرب و شمال را به جنوب پیوست و هم به مثابه آفتابى درخشان که به جهان‌هاى دور و نزدیک نور و حرارت بخشید و حیات معنوى آنها را سرشار از گرما و لطافت ساخت.

در دوران باستان، ایران با هند و تمدن‌هاى عظیم غربى آن همچون بابل و مصر داد ‌‏‌‏و ستد فکرى و هنرى و اقتصادى داشت و در این رهگذر بسیارى از عناصر فرهنگى را از گامهاى موسیقى مصر باستان و نجوم بابلى گرفته تا طب هندى فراگرفت و در عوض، این ممالک را با بسیارى ازمسائل و آداب مملکت‌‏دارى و سیاست مُدُن گرفته تا فنون معمارى و صنعت آشنا ساخت. فرشته‌‏شناسى و معادشناسى مزدایى در تفکر دینى یهود نفوذ کرد؛ چنان‌‏که قبلا در پاره‌‏اى از شعب فلسفه یونانى، مخصوصا حوزه‌‏هاى فیثاغورثى و افلاطونى اثر این اندیشه‌‏ها نمایان شده بود. در عین حال در عصر ساسانى، جوانبى از فلسفه یونانى همچون جهان‌‏شناسى انباذقلس و منطق ارسطو در ایران آن زمان انتشار یافت و حتى بخشى از ارغنون معلم اول به زبان پهلوى برگردانیده شد.

 

آیین مانى

در همان دوران ساسانى آیین مانى درعین هماهنگى دادن میان افکار زردشتى و بودایى و مسیحى خود در قلمروى وسیع گسترش یافت؛ چنان‌‏که تا چند قرن پیش آثار مستقیم آن از غرب چین گرفته تا جنوب فرانسه مشهود بود.

هنر این دوره نیز به دورترین نقاط جهان سفر کرد و آثار آن از موزة حیرت‌‏آور کیوتو یعنى سوشوهین گرفته تا بسیارى از بناهاى تاریخى ایتالیا و فرانسه باقى ماند.

آیین کشوردارى و مشاغل دیوانى دستگاه خلافت اموى و عباسى را سخت تحت تأثیر خود قرار داد و به وسیله خلافت اسلامى در غرب نفوذ کرد.

در زمینه عرفان اسلامى که از وحى قرآن سرچشمه گرفته است، در ایران مشایخ و پیشوایانى بزرگ و عالیقدر ظهور کردند و این ستارگان تابناک به نوبه خود جهان را منور ساختند؛ چنان که گفته‌‏ها و نوشته‌‏هاى عارفان نامبردار این دیار (همچون حلاج و جنید و شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله‌ انصارى و سنائى وعطار و مولوى و شبسترى) یا شعرائى صوفى مشرب (چون سعدى و حافظ و جامى و دیگران) حیات معنوى بسیارى از اقوام را از بن دگرگون ساخت و حتى روند و مسیر ادبیات تعداد زیادى از ملل را به‌کلى تغییر داد و در حوزه برخى از شاخه‌‏هاى ادب غیر مکتوب موجب ولادت ادب مکتوب شد و به‌‏‌‏صورت ادبیات عاشقانه عشق خاکسارى غرب قرون وسطى و ادبیات آن را تحت تأثیر قرار داد.

 

ایران، کانون اصلى فلسفه

فلسفه اسلامى نیز که ایران همواره کانون اصلى آن بوده است، هم اندیشه‌‏هاى گوناگون را از منابع هندو و بودایى تا حوزه‌‏هاى فکرى یونانى و اسکندرانى در خود جذب کرد و هم به سان یک درخت تناور فلسفى شاخه‌‏هاى سترگ خود را به سوى شرق و غرب گسترد و بر ساحت فکرى جهان‌هایى بس دور ازهم مانند بنگال و فرانسه سایه افکند و سیطره افکار درخشان و ممتاز آن طى قرنها پایدار ماند.

ایرانیان نه تنها آثار متعدد به زبان عربى نوشتند، بلکه در تدوین قواعد زبان مقدس وحى اسلامى سهمى اساسى و مشارکتى مؤثر و سازنده داشتند؛ همان‌‏طور که در سایر رشته‌‏هاى معارف اسلامى با قوم عرب و ترک و هندى و غیره همکارى داشتند و آن‌‏چنان در این معارف و مخصوصا علوم عقلى که فلسفه در رأس آن قرار دارد، راسخ شدند ومنزلتى والا و ارجمند یافتند که همه ملل اسلامى و حتى مورخ اندیشگر و خردمند معروف عرب ـ ابن خلدون ـ ایران را زادگاه اصلى این علوم دانسته‌‏اند و بزرگان دانش‌‏پرور در اقطار عالم خدمات ایرانیان را در این زمینه‌‏ها گرامى می‌‏شمردند و می‌‏کوشیدند تا دانشمندان این دیار را به عنوان معلم و طبیب یا سایر مشاغل دیوانى در دستگاه خود به گرد آورند و پرورش دهند.

 

علم‌دوستی

این حقیقت در مورد علوم طبیعى و ریاضى هم مصداق می‌‏یابد. ایرانیان از آموختن علوم سایر ملل کراهت نداشتند؛ چنان‌‏که در دانشگاه جندى شاپور، علم پزشکى بقراطى و جالینوسى و هندى و نجوم هندى و بابلى در کنار هم تدریس می‌‏شد. این خصلت مخصوصا در دوران اسلامى به اوج خود رسید. از آنجا که اسلام خود را وارث تمام ادیان و حقایق آنها می‌‏داند و اندوختن دانش را از هر کجا که باشد تشویق می‌‏کند، چنان که پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را دعوت فرمود تا براى طلب علم حتى رهسپار چین شوند، در دوران اسلامى طى مدتى کوتاه مسلمانان دانشهاى هندى و یونانى و اسکندرانى و ایران‌‏باستان وحتى چین را در دامن معارف اسلامى درآمیختند و پایه علوم اسلامى را مستقر ساختند و باز در این امر متفکران ایرانى همچون خوارزمى و رازى و ابن سینا و بیرونى آن‌‏چنان سهمى داشتند که تا به امروز اینان را در زمره ستارگان تابناک آسمان دانش محسوب می‌‏دارند و حتى به بزرگداشت آنان، حفره‌‏هاى ماه را به نام ایشان نامگذارى می‌‏کنند. آنچه این بزرگان و بسیارى دیگر از دانشمندان دیگر ایرانى و اسلامى انجام دادند، ساحت دیگرى در علم و فلسفه به وجود آورد و حیات فکرى شرق و غرب را سخت متأثر ساخت و مسیر آن را تغییر داد.

 

صنایع و فنون

همین امر در مورد صنایع و فنون دیده می‌‏شود. مسلمانان ایران ساختن کاغذ را از چینیان آموختند و به سوریه و مصر منتقل ساختند و از آنجا این اختراع مهم به اروپا رسید. ذوب و گداز و پرداخت فولاد که از دیرزمان در ایران به کمال رسیده بود، در سوریه به ساختن شمشیرهاى معروف منجر شد و صنعت فولادسازى را متغیر ساخت. روش حیرت‌‏آور آبیارى ایرانیان قدیم و مخصوصا حفر قنات تا غرب گسترده شد و شیوه کشاورزى ایرانیان تقریبا تمام جهان اسلامى را دگرگون ساخت.

گفتنى بسیار است و امکان بسط گفتار محدود. تنها لازم است همواره به خاطر داشت که از لطیف‌‏ترین مسائل عرفانى و فلسفى مرتبط به شناخت حقیقت عالم قدس تا کشت و زرع و استخراج و گداز فلزات، ایران در طى قرون، هم پذیراى میراث و تجربیات و نظریات اقوام همسایه خود ـ از چین و هند گرفته تا مصر و یونان و بیزانس و روم ـ بوده و هم خود به صورت مرکزى درآمده که نیرومندترین امواج اندیشه و دانش و هنر را به دورترین کرانه‌‏هاى دریاى تمدن بشرى گسترش داده است.

 

ترویج فرهنگ اسلامى

شاید حیرت‌‏انگیزترین نمونه این خصلت بارز فرهنگ ایران، پذیرفتن وحى اسلامى است که اعراب اولین حامل آن بودند و به دست آنان این پیام آسمانى به ایران رسید؛ ولى این دین جدید آن‌‏چنان در اعماق وجود ایرانیان نفوذ یافت که هر آنچه بعدا از هستى آنان تراوش کرد، نه تنها به معنى عادى اسلامى بود، بلکه از برجسته‌‏ترین تجلیات تمدن اسلامى محسوب شد. ایرانیان وحى اسلامى را پذیرفتند و سپس خود مرکز اشاعه فرهنگ اسلامى براى تمام ملل شرق خود شدند. آنان روح وحى اسلامى را در خود جذب کردند و برخى از بزرگترین شاهکارهاى هنرى و فکرى اسلامى را به‌‏‌‏وجود آوردند.

در این دوران مانند گذشته، ولى شاید به نحوى جهانی‌‏تر، ایران وظیفه‌‏اى را که گویى پروردگار جهان براى آن تعیین کرده بود ایفا کرد؛ یعنى هم پلى بود بین شرق و غرب و هم بین حاکم و عالم پاک و در عین حال مرکزى که از آن عمیق‌‏ترین اندیشه‌‏ها و مآثر هنرى اقالیم مختلف جهان را فراگرفت.

در سراسر قرون پرنشیب و فراز تاریخ ایران و به رغم استیلاى ادیان مختلف بر دل و اندیشه مردمان آن، خصائلى متعالى و عمیق در درون فرهنگ ایران همواره مانند آسمان فیروزه‌‏گون آن جاویدان به‌‏جامانده است و ادیانى که مشیت الهى آنها را در هر دوره از تاریخ وسیله رستگارى ایرانیان قرار داده است، هریک، به نحوى مطابق با ماهیت خود، این خصائل را تأیید کرده و به آن حیاتى نوین بخشیده است.

 

یکتاپرستی

یقینا مهمترین این خصائل ایمان به حقیقتى متعالى و برتر از عالم زمان و مکان و آگاهى از حضور الوهیت در حیات انسان است. فرهنگ ایران در همه ادوار خود با حقیقت سروکار داشته و اصالت عالم معنى را محور اساسى زندگى خود قرار داده است. گفتگو پیرامون فرهنگ ایران در واقع سخن از حق و حقیقت و تجلى آن در این عالم تغییر و تحول و کون و فساد است. هیچ‌‏گاه روح ایرانى به زندانى شدن در جهان خاکى ارضا نشده و آفاق نورانى عالم ملکوتى و مینوى از نظر او دور نشده است. وانگهى تجلى حقیقت براى ایرانیان همواره توأم با دید جهانى فرهنگ آن بوده و سازگارى و تساهل بین ادیان مورد تأیید دانشوران و بزرگان آن قرار گرفته است.

در ایران باستان علی‌‏رغم برخوردهایى که با توجه به خصائص فطرى و خلق و خوى بشر امرى طبیعى است، پیروان بسیارى از ادیان در کنار هم در صلح و آرامش می‌‏زیستند. در دوران اسلامى عمیق‌‏ترین و درعین حال لطیف‌‏ترین وحدت معنوى میان ادیان برقرار شد و مفاهیم مربوط به کلیت تجلى حقیقت در اعیان و قالب‌هاى مختلف و نمادهاى گوناگون از سوى عرفا و مشایخ طریقت این مرز و بوم بیان شد؛ چنان‌‏که یکى از بزرگترین آنان حافظ می‌‏فرماید:

در عشق، «خانقاه» و «خرابات» فرق نیست

‏هر جا که هست، پرتو روى حبیب هست

و خداوند عرفان و سراینده قرآن پارسى مولانا می‌‏سراید:

اختلاف خلق از نام اوفتاد

چون به معنى رفت، آرام اوفتاد

از نظر گاه است اى مغز وجود

اختلاف مؤمن و گبر و یهود

نه تنها گوش درونى انسان ایرانى همیشه به استماع نداى عالم غیب اشتغال داشته و چشم و دل او شاهد حقایق عالم قدس بوده، بلکه با ارتباط با عالم معنى همواره با توجه به عنایت کلى حق نسبت به خلایق و مشروعیت ادیان آسمانى دیگر توأم بوده است.

 

نور، تمثیل جهان مینوی

حقیقت عالم معنى خود را به زبان رمز و تمثیل بر ساکنان عالم خاکى متجلى می‌‏سازد و در هر تمدن و به هر ملت به زبانى مناسب با احوال و روحیات آنان سخن می‌‏گوید. در ایران شاید مهمترین تمثیل جهان مینوى ، «نور» باشد که آنچنان در دل ایرانیان جاى دارد که فضاى برونى و درونى آنان را ازولادت تا مرگ تعیین می‌‏کند و بر روحیه آنان عمیق‌‏ترین اثر را می‌‏گذارد. همان نور بود که اساس آیین زردشتى قرار گرفت و در قرآن‌‏کریم خداوند متعال خود را «نور آسمان و زمین» می‌‏خواند. همه عالم تجلى نور خداوند است و در نهایت امر ظهور جهان جز نور او نیست؛ چنان که شیخ محمود شبسترى می‌‏فرماید:

جهان جمله فروغ نور حق دان

‏حق اندر وى ز پیدایى است پنهان

چو نور حق ندارد نقل و تحویل

نیاید اندر او تغییر و تبدیل

عالم جز تجلى حق توسط نور خود به خود نیست و زیبایى جهان، نتیجه همین تجلى نور الهى است:

جمال مطلق از قید مظاهر

به نور خویش هم بر خویش ظاهر

همان‌‏طور که فرهنگ ایران همواره از ساحتى معنوى برخوردار بوده، توجه آن به اهمیت نور و معناى رمزى آن بر تمام شئون حیات ایرانیان از ژرفترین حقایق عرفانى و فلسفى تا هنرى تجسمى و معمارى و حتى بر زندگى روزمره پرتو افکنده است.

این یک حادثه و اتفاق نیست که «حکمت اشراقِ» سهروردى که مبتنى بر تمثیل عالم نورى و احیاى حکمت ایران باستان است، در دامن عرفان و حکمت اسلامى در ایران گسترش یافته و حیات فکرى و معنوى ایران را در هشت قرن اخیر تحت نفوذ خود قرار داده است.

«پرتو روى حبیب» از عالم غیب بر این جهان خاکى می‌‏افتد و رهنمون انسان است به سوى عالم مینوى. این نیز از ویژگی‌هاى فرهنگ ایران است که امتیاز بین عالم معنوى و مادى یا مینو و گیتى ایران باستان همیشه مورد توجه ایرانیان بوده است. عالم ملکوت و فرشتگان، واقعیت اصلى حیات در آیین مزدایى بود و حتى بر سایر ادیان به صورتى قابل تأمل نفوذ کرد، درحالى که عالم ملکوتى در نظر اندیشگران ایران اسلامى همواره اصل این جهان خاکى و منشأ صور و اشکال آن محسوب می‌‏شده است.

ایرانیان در عین تأیید هستى موجودات عالم مادى، به این امر اعتقاد داشتند که صورت عالم مُلک و یا این جهان خاکى، سایه و ظلّ حقایق عالم بالا و جهان برین یا همان عالم فرشتگى است که از دیرباز تعیین‌‏کنندة دید مردم این سرزمین نسبت به عالم عینى است:

هر آن چیزى که در عالم عیان است‏

چو عکسى ز آفتاب آن جهان است

که محسوسات از آن عالم چو سایه‌ست

‏که این طفل است و آن مانند دایه‌ست

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: