1395/12/4 ۰۷:۳۹
به گمانم سالهای ٦١ و٦٢ بود که اسماعیل (نقی) فصیح را دیدم. آقای فصیح را. خودش تأکید داشت کلمه آقا را به کار ببریم. (هنگامی که تلفن میزد، میگفت من آقای فصیح هستم) ثریا در اغما حروفچینی شده بود و در رفت و آمد تصحیح و نمونه خوانی بود.
سیاست گریزِ سیاسی نویس
به گمانم سالهای ٦١ و٦٢ بود که اسماعیل (نقی) فصیح را دیدم. آقای فصیح را. خودش تأکید داشت کلمه آقا را به کار ببریم. (هنگامی که تلفن میزد، میگفت من آقای فصیح هستم) ثریا در اغما حروفچینی شده بود و در رفت و آمد تصحیح و نمونه خوانی بود. از فصیح شراب خام و عقد را خوانده بودم وعقد در آن سالها تأثیر عجیبی بر من گذاشته بود. این قصه نزدیکی به مرگ و نیستی را میرساند. فضای سوررئال غریبی داشت که در زمانی که نوعی ادبیات سوسیال مد روز بود جلوه میکرد.
کنجکاو بودم تا با نویسنده آن آشنا شوم هر چند فصیح خویشتندار بود و دوست نداشت درباره آثارش حرف بزند. شیک لباس میپوشید. کراوات میزد و دوست داشت جنتلمن به نظر بیاید به نظرم جلال اریان ،من برتر او بود و میخواست مانند او باشد و مانند او زندگی کند.
جلال اریان انیموس او بود راه تنفس حیاتی، سایه مردانه، چنانکه در باده کهن بهدنبال انیمای خود میگشت، بهدنبال معشوقه آرمانی، آسمانی.
ثریا در اغما به چاپ رسید و رمان موفقی شد. شاید بهدلیل واقعگرایی خاص و ملموسی که فصیح آفریده بود: تصویر تیره و واقعی از سالهای جنگ، بمباران و مهاجرتها و سر در گمی روشنفکرانی که جنگ را درقصهها خوانده بودند. فصیح بشدت از سیاست گریزان بود. با این حال یکی از سیاسیترین رمانهای ایرانی را نوشته بود هرچند نگاهش بیشتر اجتماعی بود، نگاه آدمی که در میانه آشوب و آشفتگی حیات بهدنبال آرامش درونی و فرصتی برای درک معنای زندگی میگردد اما دنیای بیرون این فرصت را به او نمیدهد. در باده کهن در جستوجوی همه اینهاست و بهدنبال عشق وهمه اینها از او دریغ میشود.
بعضی از کتابهای فصیح را من ویرایش کردم. میانه خوبی با ویرایش نداشت. هر چند روابطمان محترمانه بود. اما دوست نداشت کسی دست در کارهایش ببرد با این حال آنقدر شریف بود که درنهایت میپذیرفت.
رمانهای فصیح در دوران خود فروش بالایی داشت و به روایتی از جمله پرفروشترینها بود هرچند خود او اهل مراودات اجتماعی وادبی نبود و ترجیح میداد فاصله خود را با خوانندگانش حفظ کند یا بتواند بیشتر به نوشتن بپردازد. ترجمههای او هم پر فروش بود بخصوص در زمینه روانشناسی و بعضی ترجمههایی که با نام مستعار اردشیر روشنگر به چاپ رساند . هر چند این ترجمهها را برای تأمین مخارج «اکسیژن گیری» یعنی سفرهایی که به تنهایی میرفت، انجام میداد. سفرهای طولانی به نقاط پرت! برای تماشای احوال جهان؟ اما دونکته عجیب در این سالها گاه و بیگاه مرا به خود مشغول کرده: یکی آنکه در مراسم خاکسپاری او چرا فقط تعداد انگشت شماری حضور داشتند و از اهل هنر فقط بهمن فرمان آرا!!!
چرا فصیح با آن همه خواننده غریب در خاک رفت؟ آیا مردم سرگرم خریدهای نوروزی بودند؟
نکته دوم افت شدید فروش آثار اوست. آیا سلیقه خوانندگان به این سرعت تغییر کرده یا آن ماهواره و استیج فرصتی برای کسی باقی نگذاشته؟
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید