1395/12/2 ۰۸:۲۲
خواجه پس از طرح ایده خود برای تثبیت قدرت و حفظ ثبات، در نخستین بند فصل چهلم یادآور میشود: «به هر وقتی، حادثهای آسمانی پدیدار آید و مملکت را چشم بد اندر یابد و دولت یا تحویل کند و از خانهای به خانهای شود [تغییر سلطنت] و یا مضطرب گردد، از جهت فتنه و آشوب و شمشیرهای مختلف و کشتن و سوختن و غارت و ظلم.
خواجه پس از طرح ایده خود برای تثبیت قدرت و حفظ ثبات، در نخستین بند فصل چهلم یادآور میشود: «به هر وقتی، حادثهای آسمانی پدیدار آید و مملکت را چشم بد اندر یابد و دولت یا تحویل کند و از خانهای به خانهای شود [تغییر سلطنت] و یا مضطرب گردد، از جهت فتنه و آشوب و شمشیرهای مختلف و کشتن و سوختن و غارت و ظلم. و اندر چنین ایام فتنه و فتور، شریفان مالیده شوند و دونان بادستگاه شوند و هر که را قوّتی باشد، هرچه خواهد میکند و کار مصلحان ضعیف شود و بدحال گردند و مفسدان توانگر شوند… پس چون از سعادت آسمانی، روزگار نحوست بگذرد و ایام راحت و ایمنی پدیدار آید، ایزد تعالی، پادشاهی پایدار آورد عادل و عاقل» (۱۸۹).
از دید طباطبایی، خواجه گونهای «مشروعیت مضاعف» به سلطنت میبخشد و در نوشتهاش گرایشی به توجیه وضع موجود و سلطنت مطلقه دیده میشود: «خواجه پادشاه عادل را از یک سو صاحب فرّ ایزدی میداند… و از سوی دیگر پادشاه را با کدخدای جهان مقایسه میکند (سلطان کدخدای جهان باشد و جهانیان همه عیال و بنده اویند). با چنین مقایسهای تفاوت میان پادشاه فرهمند و سلطان از بین رفته و با مشروعیت مضاعفی که به خلافت و سلطنت اعطا میشود، تثبیت میگردد. هیچ فردی حق ندارد سر از چنبر اطاعت چنین خلیفهای که مشروعیت از دو سو دارد، بیرون آورد» (طباطبایی، ۱۹۴:۱۳۷۳). لمبتون نیز چنین برداشتی از اندیشههای خواجه دارد و مینویسد: «هدف نظامالملک مقدمتا حفظ ثبات و شکل سنتی جامعه بود. مطابق نظر او تمرکز کامل دستگاه اداری در وجود شخص سلطان قرار داشت. حقوق با زور به دست میآمد و با زور حفظ میشد.» (لمبتون، ۲۸:۱۳۵۹)
همچنین خواجه رابطه میان دین و دولت را به عنوان دو امر توأمان، تضمین کننده ثبات حکومت و ماندگاری قدرت سیاسی دانسته، میگوید: «نیکوترین چیزی که پادشاه را باید دین درست است؛ زیرا که پادشاهی و دین همچون دو برادرند. و هرگه که کار دین با خلل باشد، مملکت شوریده بود و مفسدان قوت گیرند و پادشاه را بیشکوه و رنجهدل دارند و بدعت آشکار شود و خوارج زور آرند.» یکی دیگر از مفاهیم محوری در اندیشه خواجه نظامالملک، عدالت است؛ زیرا هدف حکومت دنیوی پر کردن زمین از عدل و داد است. عدالت در اندیشه او، ترازوی همه نیکیهاست و سزاوارترین پادشاه آن است که دل وی جایگاه عدل است و خانه وی آرامگاه دینداران و خردمندان و کاردانان و متصفان و مسلمانان باشد: «به همه روزگار از گاه آدم(ع) تاکنون در همه ملت و در همه ملکی عدلی ورزیدهاند و انصاف دادهاند و به راستی کوشیدهاند تا مملکت ایشان سالهای بسیار بمانده است» (اخوان کاظمی، ۴۹:۱۳۷۸). خواجه عدالت را برای بقا و بسامان شدن ملک مؤثر دانسته و ظلم را مایه زوال دولت میداند. خواجه ضمن طرح حکایتی از عدالتگستری انوشیروان، دادگری وی را مایه راست ایستادن مملکت میداند و مینویسد: «بدین یک سیاست به واجب که ملک نوشیروان عادل بکرد؛ همه مملکت او راست بایستاد و همه دستهای دراز کوتاه شد و خلق همه برآسودند چنانکه هفت سال بگذشت و هیچ کس به درگاه از کسی به تظلم نیامد.» (اخوان کاظمی،۴۵:۱۳۷۸)
او رعایت عدالت را حتی مقدم بر اجرای شرع و برای پایداری ملک ضرورتر از آن دانسته و مینویسد: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم معنی آن است که ملک با کفر بپاید و با ستم نپاید» (نظامالملک، ۱۳۴۷، ص۱۵). این عدل میبایست با نشاندن هر کس در جای شایسته خود حاصل آید که این نیز در جای خود موجب استواری ارکان دولت است. خواجه تأکید میکند «روزگار نیک آن باشد که در آن روزگار پادشاهی عادل باشد». و برای اثبات گفته خود خبری از پیامبر اکرم(ص) میآورد که آن وجود متعالی فرمودند: «عدل عز دین است و قوت سلطان و صلاح لشکر و رعیت» (زندگینامه خواجه نظامالملک طوسی، در: منابع اینترنتی).
ج) بهره سخن
هدف ماکیاول معطوف به شناخت چگونگی نگهداشت قدرت شهریار برای دستیابی به منافع اجتماعی (برقراری وحدت ملی) است. «هرچند… نباید پنداشت که شهریار بهعنوان فردی خصوصی عمل میکند، بلکه او به منزله «دولتمرد» عمل مینماید؛ زیرا بهعنوان واسطه بین گروههای اجتماعی، از منافع دولت دفاع میکند» (جهانبگلو، ۴۸:۱۳۷۷). در این چارچوب، ارزشهای مورد نظر ماکیاول همخوانی چندانی با ارزشهای مسیحیت ندارد و بیشتر به شکل ارزشهایی است که در چشماندازی واقعگرایانه با محوریت مفاهیمی همچون قدرتمند، اتحاد و ائتلاف، توان اثرگذاری، احیای اخلاق، شکوه و ظفرمندی جامعه تجسم مییابد. در نتیجه شاهد ظهور گونهای «عقلانیت سیاسی جدید» هستیم که در آن، هدف تنها حفظ شهریار نیست، بلکه امکاناتی فراهم میآید تا نگهداشت و افزایش قدرت سیاسی بهعنوان غایتی مطلوب مورد توجه قرار گیرد. در این برداشت، دانش سیاسی عبارت است از نمایاندن اصول هنر حکومت کردن، راهنمایی فرمانروایان در جهت ترکیب زور و اجماع، تأمین امنیت دولت، تحکیم مبانی قدرت آن و پیشنهادهایی برای تقویت آن. از اینرو، ماکیاول را از صریحترین شارحان «سیاست مبتنی بر قدرت» دانستهاند.
نفوذ اندیشه ماکیاول در چهار سده گذشته به اندازهای بوده که کمتر فیلسوف، سیاستمدار و اندیشمندی در غرب از تأثیر افکار وی بر کنار مانده است. نظریات وی هرچند کلیتی منسجم ندارد، اما دربردارنده مجموعهای از مفروضات درباره فرد، جامعه، حکومت و قدرت سیاسی است که همچنان بدیع، روشنگرانه، واقعنگرانه و جامعالاطراف باقی مانده است. بیگمان ماکیاول یکی از پیشروان فکری در دوران رنسانس است که بر تئوریهای سیاسی ـ اجتماعی در دوران مدرن نیز اثر گذاشته است. دیدگاه او بسیار نوگرا، دور از بینش الهیاتی و مفروضات پیشینی و دربردارنده نگرشی اینجهانی و عینیتگراست که متفکران بزرگ پس از او را به گونه چشمگیر تحت تأثیر قرار داده است.
برخی از صاحبنظران مانند زیگمون باومن، ماکیاول را «اولین فیلسوف پُستمدرن ماقبل مدرنیسم» شمردهاند که با بهرهگیری از مفاهیمی همچون «سازمان» (که در آن مذاکره، بحث، جدل و مبارزه میان عاملانی که در جایگاههای سازمانی قرار گرفتهاند، معمول است)، راهبرد و «اتحادها» به تحلیل قدرت در قالب شبکهها، اتحادها، نقاط مقاومت و بیثبات پرداخته است. پیوند قدرت و سازمان و استراتژی را در اندیشههای پسامدرن میتوان دید. از دید متفکران پسامدرنی چون میشل فوکو، هرچند در مواردی کاربرد قدرت در واقع مسئله «بازیهای استراتژیک» و «دوسویه» میان عاملان و تابعان است، اما واجد استراتژی واحد و فراگیری نیست، بلکه شبکهای کموبیش ثابت یا متغیر از ائتلافهاست که عرصه متغیر عمل و منافع شکل گرفته است. برسرهم، برداشت او از قدرت یکسره سیاسی است: با محور قرار دادن شیوه دستیابی به قدرت، شیوههای نگهداشت آن، و بررسی رابطه نیروها و بازیگران سیاسی، به ترسیم چشماندازی در سیاست در قالب دولت ـ ملت همت گماشته است.
*اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی ( با حذف منابع انگلیسی)
منابع:
- اخوان کاظمی، بهرام، «عدالت و خودکامگی در اندیشه سیاسی ایران باستان»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش۱۴۴-۱۴۳، مرداد و شهریور ۱۳۸۷
- اسپریگنز، توماس٫ فهم نظریههای سیاسی. ترجمه فرهنگ رجایی. تهران: آگاه، ۱۳۷۷
- اسپکتور، سلین. قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب. ترجمه عباس باقری. تهران: نی، ۱۳۸۲
- اسکینز، کوئنتین. ماکیاولی. ترجمه عزتالله فولادوند. تهران: طرح نو، ۱۳۷۲
ـــ بینشهای علم سیاست، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، فرهنگ جاوید،۱۳۹۳٫
- اشتراوس، لئو. فلسفه سیاسی چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایی. تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰
ــــ «نیکولو ماکیاولی». ترجمه فرهنگ رجایی. مجله فرهنگ. کتاب چهارم و پنجم. پاییز ۱۳۶۸
- بشیریه، حسین. انقلاب و بسیج سیاسی. تهران: دانشگاه تهران، چاپ چهارم. ۱۳۸۱
- بلوم، ویلیام. نظریههای نظام سیاسی. ترجمه احمد تدین. تهران: آران، ۱۳۷۳
- پازارگاد، بهاءالدین. تاریخ فلسفه سیاسی. تهران: زوار، چاپ سوم، ۱۳۴۸، ج۲
- پل رابینو، هیوبرت دریفوس٫ میشل فوکو؛ فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک. ترجمه حسین بشیریه. تهران: نی، ۱۳۷۶
- جهانبگلو، رامین. ماکیاولی و اندیشه رنسانس٫ تهران: مرکز، ۱۳۷۷
- جونز، و.ت. خداوندان اندیشه سیاسی. ترجمه علی رامین. تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۶، ج۲
- شریف، محمد، تاریخ فلسفه در اسلام. گروه مترجمان زیرنظر نصرالله پور جوادی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. چاپ دوم، ۱۳۸۹، ج۲٫
- طباطبایی، سید جواد، خواجه نظامالملک، تهران، طرح نو، ۱۳۷۳٫
ــــ خواجه نظامالملک طوسی: گفتار در تداوم فرهنگی ایران. تهران: مینوی خرد، ۱۳۹۲٫
ــــ تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا: جدال قدیم و جدید. بخش نخست. تهران: نگاه معاصر، ۱۳۸۲
- عنایت، حمید. بنیاد فلسفه سیاسی در غرب. تهران: چاپ چهارم. ۱۳۸۰
- فاستر، مایکل ب. خداوندان اندیشه سیاسی. ترجمه جواد شیخالاسلامی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۶٫ ج۱٫
- قادری، حاتم، اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران. تهران، سمت، ۱۳۹۲٫
- کاسیرر، ارنست. اسطوره دولت. ترجمه یدالله مؤقن. تهران: هرمس، ۱۳۷۷
- کلگ، استوارت آر. چارچوبهای قدرت. ترجمه مصطفی یونسی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۷۹
- لمبتون، آن. کی، «از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان». در: تاریخ ایران کمبریج. ترجمه حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، ج۵، ۱۳۸۸٫
- لمبتون، آن.کی.اس٫ نظریههای دولت در ایران، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، کتاب آزاد، ۱۳۵۹٫
- ماکیاولی، نیکولو. شهریار. ترجمه داریوش آشوری. تهران، پرواز، ۱۳۶۶
ــــ گفتارها. ترجمه محمد حسن لطفی. تهران: خوارزمی، ۱۳۷۷
- مطهرنیا، مهدی. قدرت، انسان و حکومت. تهران: مؤلف، ۱۳۶۸
- نظامالملک طوسی، سیاستنامه یا سیرالملوک. تصحیح هیوبرت دارک. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷٫
ــــ سیاستنامه، مصحح عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۸۶٫
- هدایتی، ابوالفضل. سلوک سیاسی نظامالملک، در: http:ررwww.al-shia.orgرhtmlرfarرbooksرmajalatر۰۶ر۱۳ر۱۱٫htm
- شیخالاسلامی، جواد. «سیمای دیگر ماکیاول». مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی. ش ۲۵، ۱۳۶۹، ۳۵۹ـ۳۱۵
- طباطبایی، جواد. «ماکیاولی و بنیادگذاری اندیشه سیاسی جدید». کیهان فرهنگی. سال چهارم. ش ۱۰٫ دی ۱۳۶۶: ۳۵-۳۳
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید