1395/9/7 ۱۰:۳۵
در این چند روز نام فردوسی و شاهنامه بسیار بر سر زبان ها جاری شده است و ابعاد گوناگون این شاهکار با دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. هویتی را که شاهنامه به ما بخشیده برجسته تر کرده اند، و از شاهنامهبه عنوان حافظه زبانی و تاریخی ما یاد کرده اند.
در این چند روز نام فردوسی و شاهنامه بسیار بر سر زبان ها جاری شده است و ابعاد گوناگون این شاهکار با دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.
هویتی را که شاهنامه به ما بخشیده برجسته تر کرده اند، و از شاهنامهبه عنوان حافظه زبانی و تاریخی ما یاد کرده اند. در مورد اخلاق، عرفان، تعلیم و تربیت، فرمانروایان، پهلوان ها، شخصیت های مثبت و منفی، نبردها و آیین ها و دیگر مطالب شاهنامه داد سخن داده اند. بر ایرج و سهراب گریسته اند، با فرنگیس همدردی کرده اند و خون سیاوش را گرامی داشته اند، جنگ اسفندیار و رستم را به داوری کشانده اند، فردوسی را باصفات حکیم، بزرگ، مبارز، ایران دوست، سخن شناس، و غیره ستوده اند. بزرگان شاهنامه شناس به طرح این موضوع پرداخته اند که اگر شاهنامه نبود ایران چه می شد؟ و با عنوان کردن عبارت تاریخی نولد که که « شاهنامه کتابی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد» سراپای ما را غرق در غرور کرده اند.
سرِ آن ندارم که به آنچه گفته اند و خوب هم گفته اند، دوباره بپردازم، لذا در این زمان محدودی که در اختیار من است سعی می کنم محور سخن را در پاسخ به سه پرسش قرار دهم:
بخارا مرداد و شهریور 1387 شماره 66
دریافت مقاله
منبع: پرتال جامع علوم انسانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید