همنوایی در رگ عاطفه / دکتر نسرین فقیه ملک‌مرزبان

1395/7/18 ۰۷:۴۰

همنوایی در رگ عاطفه / دکتر نسرین فقیه ملک‌مرزبان

شاهکارهای شاعرانه حاصل تجلی صادقانه اندیشه، تجربه و عاطفه هنرمندی است که با تخیل خود بیانی زیبا و موسیقایی را به جامعه همزبان تقدیم می‌کند. خاقانی شاعری خلوت‌گزین و گوشه‌نشین نبود که تمام انگیزه‌های شاعری خود را از درون بکاود و از دنیای آفاقی و قدرت‌های روزگار خود برکنار بماند. نمایش تجربه‌های این هنرمند با جلوه‌گری بی‌پروای عواطفش در شعرهایی ماندگار شده است که با ترکیب‌های خیالیِ بدیع و تازه‌ای تزیین شده‌‌اند.

 

شاهکارهای شاعرانه حاصل تجلی صادقانه اندیشه، تجربه و عاطفه هنرمندی است که با تخیل خود بیانی زیبا و موسیقایی را به جامعه همزبان تقدیم می‌کند. خاقانی شاعری خلوت‌گزین و گوشه‌نشین نبود که تمام انگیزه‌های شاعری خود را از درون بکاود و از دنیای آفاقی و قدرت‌های روزگار خود برکنار بماند. نمایش تجربه‌های این هنرمند با جلوه‌گری بی‌پروای عواطفش در شعرهایی ماندگار شده است که با ترکیب‌های خیالیِ بدیع و تازه‌ای تزیین شده‌‌اند. در بسیاری از گفتمان‌های شاعرانه، شاعر در حضور دواوین دولتی و شکلهای حکومتی و برای ابراز فضل در دربارهای سرآمد به دنبال کسب هویت برای خود است و برای ممدوح، تا ساختاری از شناخت را هویدا کند؛ بنابراین در بسیاری از قصایدی که به مدح پرداخته‌، شاعر شعر می‌گوید تا فضلش را نشان دهد و صله بگیرد و در مقام اجتماعی بالاتری قرار بگیرد. ای بسا در بسیاری از این شعرها خود شاعر مخفی است: نه از خانواده‌اش می‌گوید و نه از روحیاتش؛ بلکه برون‌گراست و توصیف‌کننده. برخی از شعرها در حوصله‌هایی از گفتمان اخلاقی و پند و نصیحت و شکل‌هایی از عرفان درونی و اخلاقی و باورهایی از خردورزی سروده می‌شوند. این‌گونه شاعران می‌خواهند مفهوم و اندیشه‌ای را به مخاطب ابلاغ کنند. بنابراین گفتمانی وجود دارد که می‌توانیم آن را پند و نصیحت نام بگذاریم که در آن «منِ» شاعر پیدا نیست و شاعر از خودش نمی‌گوید. در این عرصه، زندگی شخصی شاعر مطرح نمی‌شود و گویا شاعر از دریچه‌ای بیرون از فضایی که زندگی می‌کند، شکلی را نشان می‌دهد.

 

شاعر مداح، نمایشنامه‌سرا ؟

شاعران در عرصه‌های شناختْ مرزهای بیشتری را فتح می‌کنند و طبعاً محیط مجبور به تبعیت از عرفان و شناخت آنها می‌شود. در شعرهای عرفانی جایگاه قدرت تغییر می‌کند. در این شعرها قدرت در ترک دنیاست. اگر در شعرِ عنصری دنیا و اصالت آن مطرح است، در این سو (از قرن ششم به ‌بعد) زهد و ترک دنیاست که قدرت محسوب می‌شود. بعضی هم سعی می‌کنند که گفتمان نمایشی داشته باشند. درست است که در کشور ما تاریخ نمایش و بازیگری محدود است و شاخه‌های اندکی دارد، این نقیصه در منظومه‌هایی کاملاً قابل اجرا جبران می‌شود. انگار این منظومه‌ها نمایشنامه‌هایی برای خواندن هستند. هنگام خواندن شاهنامه و آثار نظامی در بسیاری موارد، صحنه‌ها جلوی چشم ما مصور می‌شود. شعر خاقانی در کدام یک از این گفتمان‌ها جای می‌گیرد. آیا خاقانی فقط شاعری مداح است؟ آیا فقط شاعری برون‌گراست یا شاعر عارفی است؟ آیا در شعرش نمایشی را اجرا می‌کند؟

خاقانی مدایح دارد، اما شعرش به مدح خلاصه نمی‌شود. در عرصه پند و اندرز و شعر ناصحانه شعرهای زیادی دارد؛ اما باز در آن خلاصه نمی‌شود. موعظه دارد، ولی فقط شاعر موعظه‌گر نیست. شاید در بعضی شعرهایش حالت روایت و نمایشی ایجاد کند، ولی شاعر نمایشنامه‌سرا نیست. همه این شکلهای شاعرانه در شعر خاقانی هست، اما او یک گفتمان شخصی هم دارد. حتی ممدوح را هم که می‌ستاید، عملاً خودش را نشان می‌دهد و گره از کار خودش باز می‌کند. خاقانی به نوعی عواطف و درون خودش را بیرون می‌ریزد و نگاهش را به دنیا نشان می‌دهد. وی ابتکارهای زیادی به خرج می‌دهد و در عرصه‌های مختلفی قدم می‌گذارد ولی همه تلاشش این است که خودش را نمایش بدهد. او نمی‌تواند شعر بگوید و در شعرش همان چیزی را که اتفاق می‌افتد، بیان نکند. ما از حوادث زندگی شاعران دیگر کم می‌شنویم. هیچ‌کدام از آن شاعران به شکلی واضح از خانواده خود نمی‌گویند؛ یا آن را در قالب تمثیل می‌برند یا به نوعی در ابهام و حالات نمادین بیان می‌کنند یا گاهی وقتها صحنه‌ای از زندگی را نشان می‌دهند. در نتیجه در چنین مواردی وضوحِ ابراز خویشتن خویش در شاعران بسیاری را، دست کم تا ادبیات معاصر، نمی‌بینیم.

 

شیوه تخیل خاقانی

«من» در خیلی از شعرای قرن چهار و پنج بسیار کم به کار برده شده است یا اگر هست، در مقام شاعری است. در شعر حافظ این «من»، منِ حافظ نیست؛ من اجتماعی و فیلسوفانه است. اما «من» خاقانی همان من اوست، و این نکته جالبی است. خاقانی در سراسر دیوانش می‌گوید من را بشناسید و آشکارا از عواطف خود می‌گوید و تجربه‌ای مسلم و مشخص را نمایش می‌دهد. در این عرصه، سلسله‌ای از تجربیات زندگی او آمده است. خاقانی از قشر متمول و اشراف‌زاده نیست. اصلاً هم سر پر سودایش قانع نیست و قدر خود را بالاتر از آن چیزی می‌بیند که در اختیارش گذاشته‌اند. بنابراین درباره خاقانی دو نکته را باید بدانیم: یکی اینکه تجارب او با چه عواطفی همراه می‌شود؛ چون عواطف و هیجان یکی از لوازمی است که شاعر برای ابراز شعر خودش لازم دارد. نکته دوم اینکه شیوه تخیل او چگونه است؟

 

شاعر به جهان وسعت بیشتری می‌بخشد

یکی از نظریه‌پردازانی که در مورد تخیل صحبت کرده است، «کالریچ» است. او می‌گوید دست کم دو نوع تخیل داریم. اولاً بسیاری از نامگذاری‌های معمول ما حاصل تخیل است. تخیل یک شکل اولیه دارد که حاصل مشاهده است که مخصوصاً درک جهان عادی و حس معمول ما را توصیف می‌کند. وقتی دیگر ما با تخیل، در جهان دخل و تصرف می‌کنیم، به معنای اینکه مشابهت و مجاورت به ‌کار می‌بریم، مانند می‌کنیم، کوچک را بزرگ می‌کنیم، بزرگ را کوچک می‌کنیم و… کالریچ می‌گوید بعد از مشابهت و جابه‌جایی‌ها و تغییر و تحولات معنایی، اتفاق دیگری می‌افتد و آن ایجاد وحدت است. ما اعضای متشکله ذهنمان و تصاویر ذهنی و تشبیهات را در نوعی انسجام می‌نشانیم. این کلام منسجم، نفوذ می‌کند. در اینجاست که می‌شود گفت وارد عرصه هنر و ادبیات و شاعرانه‌سخن‌گفتن‌ونوشتن شده‌ایم. مسلماً هیچ‌کدام از شعرا مانند هم انسجام نمی‌دهند و مانند هم دخل و تصرف در جهان ندارند. هرکس به شیوه خودش این کار را انجام می‌دهد. بنابراین شاعری که در جهانْ تصرف می‌کند، عملاً جهان دیگری می‌سازد و به جهان موجود وسعت بیشتری می‌بخشد. بدین‌گونه جهان‌های متفاوتی خواهیم داشت. از سوی دیگر چیزی که باعث می‌شود انگیزه‌ای پدید بیاید و شعری سروده شود و ابلاغ معنا شود و شعری خوانده شود، عاطفه (هیجان) است.

 

شاعری که با درد عجین شده

یک رشته هیجانات انسانی که مشخصات فیزیولوژیک خاص و حالت‌های روان‌شناختی و اخلاقی ویژه‌ای را در بسیاری موارد ایجاد می‌کند، عاطفه است. مسلماً برای بروز و ظهور آن به زبان و حرکات و رفتارمان نیاز داریم. هیجانات ممکن است آگاهانه باشند، اما عواطف بسا که ناآگاهانه باشند. شاید بسیاری از قسمت‌های ابتدایی شعرها از عواطفی برخوردارند که جوششی است و شاید هم آگاهانه نیست، اما در شعرهای طولانی مسلماً شاعر به قسمت‌های آگاهانه عاطفی توجه کرده است. بدین‌گونه، عواطف آگاهانه با زبان هنرمندانه فرصت بروز پیدا می‌کند. وقتی شاعر یا نویسنده آگاهانه به توصیف هیجانات می‌پردازد، باید دید که آن را با چه کلامی بروز می‌دهد و چه مختصاتی در آن کلام حاصل می‌شود؟ این مختصات دستمایه‌ای برای منتقد می‌شود برای شناختن شاعر و قابلیت‌های زبان و شعر او.

خاقانی خیلی خوب این فرصت را در اختیار قرار می‌دهد. از بیشترین عواطفی که خاقانی در قصایدش بروز داده، خشم است؛ اما به موازات خشم، در بسیاری از قصاید و غزلیاتش اندوه و ناله هم دارد. اتفاقاً یک جور نشاط و شادی هم در شعر او هست. با این‌همه دردمندی او بسیار خوب دیده می‌شود. خاقانی با درد عجین شده است. زبان احساسات در شعر او گاهی به صورت مستقیم بیان می‌شود؛ گاهی هم آن عاطفه خشم و عشق و ترس و مباهات و نشاط و لذت را در ذهنش به صورت خیالی تجربه می‌کند. به هر حال، حاصل کار بیان خشم در زبان است. در شعر خاقانی تعداد انگیزه‌های تجربی که باعث شده عاطفه‌ای در شاعر پدید بیاید، بسیار بالاست. در دهها قصیده و شکلهای مختلف، مضمون مدح و شکایت و عزلت و قناعت را که بیان می‌کند یک نوع حس واقعه و تجربه‌ای را که منجر به چنان احساسی شده است، می‌شنویم. این عواطف در بسیاری موارد، حالت دردناک دارد؛ مثلاً خاقانی در تخلص‌هایش، در قیاس با سعدی و حافظ، خیلی دردمند است. مثل این بیتهای پایانی شعرهایش:

 

نظر بردار خاقانی از دونانر جگر می‌خور که دلجویی نمانده است

خیز خاقانی از کنار جهان که نه بس جای راحت‌افزای است

جای فریاد است خاقانی که چرخ ناله فریادخوان خواهد شکست

 

و نمونه‌های دیگر. می‌بینیم که میزان عاطفه و دردمندی و رنج او بسیار است.

«من» خاقانی کاملاً در شعر او حضور دارد

از دیگر حالت‌هایی که در شکل تجربه و عاطفه خاقانی هست، حالتی است که در ابراز و بیان «من» وجود دارد. از ویژگی‌های دیگری که از تجربه و عاطفه خاقانی نشان دارد، این است که ردیف‌های شعر او و شکل نحو جملاتش به گونه‌ای است که حس او را درک می‌کنیم. ردیف‌هایی را به کار می‌بَرد که غالباً بار عاطفی دارند. بدین‌گونه آرزوی او را به‌خوبی احساس می‌کنیم. خاقانی شاعر قرن ششمی است که خیلی واضح خود را بیان می‌کند. او در حالت‌های رسمی قصیده حل نمی‌شود. در نتیجه تجلی عاطفی در شعرش بسیار واضح است؛ مثلاً هنگامی که ممدوحی را می‌پسندد، شکل غزل او کاملاً در توصیف صورت و اندام آن ممدوح است و ردیف و وزن شعرش عاطفه او را نشان می‌دهد:

 

یا رب آن خال بر آن لب چه خوش است /  بر هلالش نقط از شب چه خوش است

دهنش حلقه تنگ زره است /  نقطه بر حلقه مرکب چه خوش است

مه سپر کرده و شب ماه سپر به سپر /  برزده کوکب چه خوش است

 

شعرهای خانوادگی

یکی از کارهایی که در بیان عاطفی باید ذکر کرد، سخن از خانواده است. شاید شاعرانی به قدر یک مصراع، یا یک بیت، یا ابیات کوتاهی، از خانواده‌شان حرف زده باشند؛ اما خاقانی شعرهای زیادی در مورد خانواده‌اش دارد. این موضوع مهمی است و نکاتی را بیان می‌کند که ای بسا شاعران دیگر اصلاً به ذکرشان نمی‌پردازند؛ مثلاً اگر بخواهند از پدر خود حرف بزنند یا دست به تمثیل می‌زنند یا به بیان صفات و فضایل او می‌پردازند. ولی خاقانی آشکارا می‌گوید که پدرش را دوست نداشته است! لزومی نداشت این را بگوید، اما بیان می‌کند:

 

سلسله عقل گشت زلف زره‌سان او/  قرصه خورشید گشت گوی گریبان او

پنجه شیران شکست قوت سودای او/  جوشن مردان گسست ناوک مژگان او

رنگ به سبزی زند چهره او را مگر/  سوی برون داد رنگ پسته خندان او

گرچه ز مهری که نیست نیست دلش آن من /  هست به هر سان که هست، هستی من آن او!

 

از آن مهمتر هنگامی است که از همسر درگذشته‌اش یاد می‌کند که بی‌نظیر است. حتی در شعر معاصرین هم این اندازه صراحت نیست:

بس وفاپرورد یاری داشتم/  بس به‌راحت روزگاری داشتم

چشم بد دریافت کارم تیره کرد/  گر نه روشن روی کاری داشتم

خنده در لب گویی اهلی داشتی /  گریه در بر گویم آری داشتم

من نبودم بی‌دل و یار این چنین /  هم دلی هم یار غاری داشتم

آن نه یار آن یادگار عمر بود /  بس به آیین یادگاری داشتم

 

یکی از جاهای جالبی که خاقانی در بیان عواطفش ابتکار دارد، جایی است که پسرش مریض شده است. خاقانی شعر را از زبان پسرش بیان می‌کند:

من مه چارده بودم مه سی روزه شدم /  نه شما شمع من و مهر شمایید همه

گر به سی روز دو شب همدم ماه آید مهر/  سی شب از من به چه تدبیر جدایید همه

پدرم و مادرم از پای فتادند ز غمر به شما دست زدم، کاهل وفایید همه

بدرود ای پدر و مادرم از من بدرود /  که شدم فانی و در دام فنایید همه

 

کاملاً عواطف خانوادگی را از زبان بیمار احساس می‌کنید. خاقانی صورتک رسمی نمی‌زند. شاید الفاظ زیادی را در علوم مختلف در شعرش به کار می‌برد، شاید ابراز علم می‌کند، اما به محض اینکه از پُل لفظ عبور کردید، در رگ عاطفه خاقانی همنوایی را حس می‌کنید.

 منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: