1395/7/13 ۰۹:۳۲
نشست روابط ایران و عثمانی (عبور از عثمانی به جمهوری، قاجاریه به پهلوی) با سخنرانی كاوه بیات، تاریخ نگار و پژوهشگر و به همت تاریخ سیاسی پژوهشكده تاریخ، طی روزهای اخیر، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. دلیل ورود بیات به این بحث، بررسیهایی است كه وی درباره شكلگیری مرزهای ایران و عثمانی انجام داده و نیز پژوهشی درباره روابط ایران و قفقاز كه در چارچوب آن توانسته از اطلاعات یكسری اسناد دیپلماتیك نیز استفاده كند.
نشست روابط ایران و عثمانی با سخنرانی كاوه بیات
عاطفه شمس: نشست روابط ایران و عثمانی (عبور از عثمانی به جمهوری، قاجاریه به پهلوی) با سخنرانی كاوه بیات، تاریخ نگار و پژوهشگر و به همت تاریخ سیاسی پژوهشكده تاریخ، طی روزهای اخیر، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. دلیل ورود بیات به این بحث، بررسیهایی است كه وی درباره شكلگیری مرزهای ایران و عثمانی انجام داده و نیز پژوهشی درباره روابط ایران و قفقاز كه در چارچوب آن توانسته از اطلاعات یكسری اسناد دیپلماتیك نیز استفاده كند. در این میان، تاكید این پژوهشگر تاریخ بر تركیه جدید، به دلیل تفاوتی است كه در روابط دو كشور در قیاس با روابط ایران و عثمانی به وجود آمده است. روابطی كه به دلیل برآمدن نهضت مقاومت ملی تركها به رهبری مصطفی كمال در آناتولی و جدای از چارچوب رسمی بین دو كشور، باید در حوزهای دیگر شكل میگرفت. بیات در این نشست، به رقابت دیرینه بین دو كشور اشاره میكند، با بررسی فراز و فرودهای روابط در دوران قاجاریه به دوران جنگ جهانی اول، فروپاشی عثمانی و پس از آن میرسد، سپس عوامل موثر در نزدیكی ایران رضاخان سردارسپه و تركیه مصطفی كمال را برمیشمارد و در نهایت، بر اهمیت تداوم روابط دوستانه دو كشور كه سالهاست شاهد آن هستیم، تاكید میكند. دراین نشست، تورگای شافاك، رییس مركز فرهنگی یونس امره تركیه در تهران نیز حضور داشت.
رقابت دیرینه ایران و عثمانی
تصور میكنم در درجه اول باید توجه داشته باشیم كه جدای از ایران و تركیه، ما از یك رقابت و رویارویی به نوعی سرزمینی و ژئوپولتیك خیلی گسترده صحبت میكنیم كه قدمت دیرینه دارد. این قدمت از آن جهت مهم است كه گاه در تاریخ نگاری ما بهطور مثال در حوزههای مذهبی این انتقاد مطرح میشود كه اگر ما شیعه نمیشدیم این رقابت به وجود نمیآمد و بحث سلسله و تشیع صفوی را مطرح میكنند اما باید توجه داشت این رقابت از دیرباز و قبل از صفویه وجود داشته و احتمالا ادامه خواهد داشت كه البته منوط به چشمانداز جهانی شدن است. رقابت ایران و عثمانی خیلی شدید بوده است به خصوص در دوره صفوی اما پس از آن به دلیل كاهش گرفتن قدرت هر دو كشور در تناسب با قدرتهای جدید اروپایی، از میزان این رقابت و از خشونت و وجه نظامی آن كاسته میشود. با وجود این دگرگونی رقابت در جای خود باقی میماند و ما اشكال آن را در حوزههای مرزی به صورت مناقشات خیلی گسترده میبینیم كه در تعریف یك مرز مشترك، ایجاد مشكل میكرد. حتی در جریان توافق ١٩٠٧ روس و انگلیس نیز ما شاهد این هستیم كه عثمانیها تحركات مرزی خود را آغاز میكنند و در بحبوحه انقلاب مشروطه، این موضوع نیز به بار مشكلات آن دوره افزوده میشود. به همین دلیل و به دلیل تنشهایی كه توسط عثمانی ایجاد میشده، قدرتهای روس و انگلیس تصمیم میگیرند كه این مسائل را خاتمه دهند و در واقع، آخرین دوره مذاكرات مرزی ما مذاكرات چهارگانهای است كه به غیر از ایران و عثمانی، روسیه و انگلیس نیز نماینده دارند و به یك رشته نقشهبرداریها و سفرهای تحقیقاتی هیاتهای چهارگانه گسترده در فاصله ١٩١٢ تا ١٩١٤ منجر میشود. مرزهای فعلی ما نیز كمابیش حاصل بررسیهای همین كمیسیون است، البته گزارش تهیه و نوشته میشود اما به دلیل جنگ جهانی اول، جنبه نهایی به خود نمیگیرد.
پس از فروپاشی عثمانی
در جنگ جهانی اول، تمایل بخش عمده افكار عمومی ایران بر وحدت با آلمان و عثمانی است اما جالب این است كه حتی در همین دوره نیز ما شاهد این رقابت هستیم. بهطور مثال، در جریان لشكركشی رئوفبیك در سال ١٩١٥ تنشهایی به وجود میآید؛ رئوفبیك قرار بود به عنوان رییس یك نوع قوای آزادیبخش به كرمانشاه بیاید و با همراهی نیروهای نهضت مهاجرت، با انگلیس و روس مبارزه كند اما نوع رویكرد او به ایران، تنش ایجاد میكند. یعنی رئوف بیك نه به عنوان یك نیروی موتلف بلكه به عنوان كسی میآید كه مدعی است بخشهایی از ایلات منطقه تابع عثمانی هستند، از آنها سرباز میخواهد، حكم میكند و یك سلسله مناقشات جدی محلی به وجود میآورد كه كل ائتلاف ملیون ایران با عثمانی را زیر سوال میبرد. قصد دارم نشان دهم كه این تنش حتی در دورهای كه ایران و عثمانی با یكدیگر همراه و متفق هستند نیز خود را نشان میدهد. بعد از انقلاب ١٩١٧ كه قوای روسیه ایران را ترك میكنند و فرصتی برای احیای بیطرفی ایران به وجود میآید، دوباره با واپسین لشكركشی قوای عثمانی به ایران روبهرو هستیم و دورهای است كه برای نخستینبار با نوعی تحركات پان تركی توامان میشود. بعد از جنگ جهانی اول كه به فروپاشی عثمانی منجر شد، به نوعی شاهد بیاهمیت شدن روابط دو كشور میشویم و تقریبا میتوان گفت هیچ گونه رابطهای وجود ندارد. در این دوره است كه ما دعاوی مرزی و ارضی گستردهای را در كنفرانس صلح پاریس مطرح میكنیم كه بخش عمده آن مربوط به حوزههای غربی كشور میشود كه به نوعی در حوزه قلمرو عثمانی است و بخشی نیز مربوط به قفقاز میشود كه اگر عثمانی برپا بود میتوانست در حوزه علایق و منافع آنها قرار بگیرد و ایجاد تنش كند اما در آن دوره چندان مورد بحث قرار نمیگیرد ولی در ادوار بعد ما مورد شماتت قرار میگیریم. به تدریج، در خود عثمانی یا به تعبیر دقیقتر در آناتولی، نهضت مقاومتی بر ضد مداخلات متفقین و بر ضد چندپاره كردن قلمرو باقیمانده از عثمانی شكل میگیرد كه اگرچه به اسم مصطفی كمال ثبت شده اما شروع آن در جوار مرزهای ما و به وسیله كاظم قرابكر است. برآمدن این قدرت جدید زمانی بیشتر احساس میشود كه اشتراك منافع و ائتلافی بین آنها و بلشویكها شكل میگیرد. به تعبیر دیگر، گرچه روابط منوط است به روابط بین تهران و استانبول كه معنایی نیز ندارد اما در اینجا نیرویی در حال شكل گرفتن است كه تا حدی میتواند باعث نگرانی شود.
تهران با دو نیرو در مواجهه با تركیه
بحث دیگری كه باعث افزایش نگرانی ما میشد سیاستهای كردی نهضت مقاومت ملی (كمالیسم) است. در این دوره بخش عمدهای از كردها هنوز تابع خلافت هستند و خلافت هنوز لغو نشده است و هنوز هم مصطفی كمال، به ویژه در این دوره، به اسم اسلام عمل میكند. بخش عمدهای از نهضت مقاومت ملی را كردها تشكیل میدهند و سیاست كردی جدیای در منطقه، به خصوص تحت نظر كاظم قرابكر وجود دارد و یكی از تبعات آن نیز حمایت از اسماعیل آقا سمیتقو است. حمایتی كه -تا جایی كه ما میدانیم- برای جلوگیری از معاودت ارمنیها و آسوریها به ارومیه است و زمانی كه ما مجبور میشویم این موضوع را خاتمه دهیم، این موضوع انگیزهای برای ارتباط با این نیروی جدید میشود. دولت ایران یا مقامات محلی معتقد هستند كه عامل حمایت عثمانیها یا تركها از سمیتقو عامل مهمی است و ما باید برای خاتمه غائله سمیتقو هیاتی را به آناتولی بفرستیم. در این زمان، در تهران دو نیرو وجود دارد؛ یكی نیروی سنتی است كه شاید دربار قاجار نماینده آن باشد و بسیار نگران تحولات در تركیه جدید است و دیگری، نیروهای جدیدی است كه در ایران در حال شكل گرفتن است و نمونه روشن آن، پدیده رضاخان سردارسپه است كه در راس رویارویی با مسائل مملكتی قرار دارد و معتقد است برای خاتمه غائله اسماعیل آقا باید با تركیه ارتباط برقرار كنیم. در نتیجه كشمكشهای طولانی به وجود میآید و حل موضوعی كه لازم و ضروری بود به خاطر همین بلاتكلیفیها و تردیدها به تاخیر میافتد. اما در نهایت، دولت ایران هیاتی را تحت سرپرستی ممتازالدوله اعزام میكند و همزمان رضاخان سردارسپه نیز سرهنگ كوپال را به عنوان نماینده شخصی خود نزد مصطفی كمال میفرستد. این نشان میدهد كه آنها، جدا از مسائلی كه در عرصه وزارت خارجه و دربار وجود داشت با یكدیگر همراه بودند و این عنصر مهمی است. هیات ممتاز الدوله به آنكارا میرود و با حضور كوپال و هماهنگیهای به عملآمده، بحث سمیتقو پایان میپذیرد.
بهبود روابط پس از پایان جنگ جهانی اول
از این دوره به بعد، یعنی پس از پایان جنگ و درحالی كه روابط دو كشور در حال تعلیق است، مشكلات فراوانی به وجود میآید. یكی از این مشكلات، حقوق اتباع ایرانی حاضر در عثمانی و تغییر در قوانین تابعیت بود كه به ویژه پس از پیروزی كمالیون، به حال خود رها شده بود. بحث دیگر، یك دوره متاخر تحركات و تبلیغات پان تركی بود، در ایران نیز متقابلا تحركاتی علیه پان تركها صورت گرفت و بالا گرفتن بحث تاثیر ناگواری برجای گذاشت. مشكل دیگر، مسائل مرزی بود؛ یعنی با شكل گرفتن یك قدرت جدید در تركیه و نامشخص ماندن تكلیف مرزها سلسله مناقشاتی ایجاد كه در جاهایی به برخورد منجر میشود. یكی از دلایل بروز این مشكلات، بلاتكلیف ماندن روابط بین دو كشور بود. هیات ممتازالدوله توانست زمینه برقراری روابط را فراهم كند اما هنوز دولت در ایران و به ویژه شخص احمدشاه از شناسایی قدرت جدید در تركیه ابا داشتند و حتی یك سال بعد و پس از اعزام سفیر هنوز روابط دو كشور بسیار سست بود. تا اینكه محمد صادق طباطبایی فرستاده میشود و از سال ١٣٠٣ش به بعد یعنی مقارن با تغییر سلطنت، روابط به صورت جدیتری مد نظر قرار گرفته و از این به بعد بسیاری از مسائل مثل حقوق اتباع ایرانی خود به خود حل میشود و بحث پان تركیسم نیز پایان میگیرد. اما بحث مرزی و تنشها همچنان باقی ماند. همانطور كه گفتم، پروتكل ١٩١٤ كمیسیون چهارجانبه تقریبا نهایی بود اما مورد پذیرش قرار نگرفت. سپس سلسله مذاكراتی به ویژه با تركیه برای پایان دادن به این بحث آغاز شد اما بحث جنوبی آن و مرزهای ما با بین النهرین باقی بود. تقریبا ٩-٨ سال طول كشید، چندین كمیسیون مرزی رفتند و داد و ستدهایی صورت گرفت تا در نهایت، در سالهای ١٣١١-١٣١٠ش این بحثها پایان یافت و البته بعدها انتقادهایی به آن وارد شد. برخی معتقد هستند كه گذشت مرزی كه در شمال ایران اتفاق افتاد و طی آن، آرارات كوچك به تركیه واگذار شد نباید شكل میگرفت یا احقاق حقوق نشد اما در مقابل، ما بخشهایی از جنوب را گرفتیم و بحث قطور را كه یك بحث قدیمی بود و تركها هرگز زیر بار آن نمیرفتند را توانستیم به نفع خود حل كنیم. بحثی كه میخواهم در پایان به آن اشاره كنم بحث كردها است. همانطور كه گفتم سرآغاز نزدیكی ایران جدید و تركیه جدید بحث كردها بود؛ بحث اسماعیل آقا سمیتقو و روابط دیگری در حوزههای جنوبیتر بود كه این دو كشور را به یكدیگر نزدیك میكرد. اما در یك مرحله نیز با پیشامد شورش كردها در حوزه آرارات به نوعی مجددا بحث دشوار شد. در میان ملیون یا برخی عناصر نظامی ایران این تصور پیش آمد كه ما باید از شورش كردها استفاده كرده، دولت تركیه را تحت فشار قرار داده و امتیاز بگیریم. دولت تركیه نیز برای سركوب این شورش به صورت تاكتیكی احتیاج داشت كه از گردنه بالای این دو مرز كه طبق قراردادهای قبلی جزو حوزه ایران تلقی میشد، عبور كند و این بحث تاكتیكی به یك امتیاز مرزی تبدیل شد. زمانی كه من كتاب «مرزهای ایران و تركیه» را نوشتم، تصورم بر این بود كه ایران نباید اینجا كوتاه میآمد و خوب بود كه از همین شورش كردها استفاده كرده و این مناقشه را به نفع خود تمام میكرد اما اكنون كه چند سال گذشته، فكر نمیكنم كه اندیشه درستی بود و فكر میكنم مصلحت همان بود كه مسائل مرزی ایران و تركیه تمام شود و ریسك وارد كردن عنصر «كردی» در روابط دو كشور كار خطرناكی بود. دلیل اصلی من نیز این است كه هر جا این بحث باز ماند مشكلات بیشتری را به وجود آورد.
ضرورت تداوم روابط دوستانه
زمانی كه نزدیكی ایران و تركیه یا به تعبیر دقیقتر ایران رضاخان سردارسپه و تركیه مصطفی كمال پیش میآید ما با دو گزینه سیاسی رو به رو هستیم. یكی، تمایل اتحاد شوروی به ایجاد یك اتحاد آسیایی است كه در نیمه اول دهه ١٣٠٠ش مطرح میشود. روسها بسیار تمایل داشتند كه با تركیه، ایران و افغانستان نوعی پیمان منطقهای علیه بریتانیا ببندند اما ایران چنین اقدامی را انجام نداده و از روسها فاصله گرفت. مصطفی كمال نیز در عین حفظ فاصله، در همان زمانی كه حتی از بلشویكها كمك میگرفتند كمونیستها را سركوب میكردند. هر دو كشور سیاست مستقلی را در پیش گرفتند و زیر بار پیمان آسیایی نرفتند. دلیل عمده این بود كه در كنار حاكم شدن دو نیروی همراه و همسو در ایران و تركیه، مخاطرات مشتركی نیز این دو كشور را به یكدیگر نزدیك كرد كه مهمترین آن، خطر شوروی بود كه در حال حاضر رفع شده است. عامل مهم دیگر در این دوران، منفك كردن عنصر دین از سیاست بود. در این دوره شاهد خاتمه این جدال و رویارویی دیرینهای بودیم كه در آخرین شكل آن، در قالب جدال سنی و شیعه رخ نموده بود و در مراحل اخیر و با برگشت دین به عرصه سیاست در هر دو كشور به آن خاتمه داده شد. ما سالها است به روابط دوستانه بین دو كشور خو كردهایم اما نباید فراموش كرد كه به چه قیمت سنگینی این روابط به وجود آمده است و بسیار مهم است كه تداوم داشته باشد.
در جمعبندی ما از این بحث، سه عنصر مهم وجود دارد؛ یكی، عنصر كردی است كه هنوز هم میتواند كماكان مورد نظر باشد. دیگری، جلوگیری از اعاده بحث سنی و شیعه است كه باید به آن توجه داشت. عنصر سومی نیز كه در حال حاضر رفع شده اما همواره باید به آن توجه داشت بحث روسیه است. این عوامل باید در مهار كردن روابط بین دو حوزهای كه مناسبات راحت و همواری با یكدیگر نداشتهاند همواره مدنظر قرار بگیرد.
دو نیروی همراه و همسو
زمانی كه نزدیكی ایران و تركیه یا به تعبیر دقیقتر ایران رضاخان سردارسپه و تركیه مصطفی كمال پیش میآید ما با دو گزینه سیاسی رو به رو هستیم. یكی، تمایل اتحاد شوروی به ایجاد یك اتحاد آسیایی است كه در نیمه اول دهه ١٣٠٠ش مطرح میشود. روسها بسیار تمایل داشتند كه با تركیه، ایران و افغانستان نوعی پیمان منطقهای علیه بریتانیا ببندند اما ایران چنین اقدامی را انجام نداده و از روسها فاصله گرفت. مصطفی كمال نیز در عین حفظ فاصله، در همان زمانی كه حتی از بلشویكها كمك میگرفتند كمونیستها را سركوب میكردند. هر دو كشور سیاست مستقلی را در پیش گرفتند و زیر بار پیمان آسیایی نرفتند. دلیل عمده این بود كه در كنار حاكم شدن دو نیروی همراه و همسو در ایران و تركیه، مخاطرات مشتركی نیز این دو كشور را به یكدیگر نزدیك كرد كه مهمترین آن، خطر شوروی بود كه در حال حاضر رفع شده است. عامل مهم دیگر در این دوران، منفك كردن عنصر دین از سیاست بود. در این دوره شاهد خاتمه این جدال و رویارویی دیرینهای بودیم كه در آخرین شكل آن، در قالب جدال سنی و شیعه رخ نموده بود و در مراحل اخیر و با برگشت دین به عرصه سیاست در هر دو كشور به آن خاتمه داده شد.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید