1395/7/5 ۱۲:۲۳
شاید «بزرگمهر» برای ما ایرانیان، شناخته شدهترین شخصیت ایران باستان باشد؛ شخصیتی که با وجود شهرت، کمتر اطلاعاتی درباره او و زندگی پر فراز و نشیبش داریم. برای ما ایرانیها، «بزرگمهر» نماد خردورزی و حکمت است. از او حکایات پندآموز فراوانی نقل کردهاند؛ حکایاتی که بیتردید، بخش مهمی از آنها ارتباطی با «بزرگمهر» ندارد، اما نویسندگان ترجیح دادهاند از حُسن شهرت این اندیشمند و حکیم ایرانی، برای برانگیختن اقبال عمومی نسبت به نوشتههایشان، بهره ببرند.
جواد نوائیان رودسری : شاید «بزرگمهر» برای ما ایرانیان، شناخته شدهترین شخصیت ایران باستان باشد؛ شخصیتی که با وجود شهرت، کمتر اطلاعاتی درباره او و زندگی پر فراز و نشیبش داریم. برای ما ایرانیها، «بزرگمهر» نماد خردورزی و حکمت است. از او حکایات پندآموز فراوانی نقل کردهاند؛ حکایاتی که بیتردید، بخش مهمی از آنها ارتباطی با «بزرگمهر» ندارد، اما نویسندگان ترجیح دادهاند از حُسن شهرت این اندیشمند و حکیم ایرانی، برای برانگیختن اقبال عمومی نسبت به نوشتههایشان، بهره ببرند.
حکیمی از خراسان «بزرگمهر» فرزند «بُختَگان»، در خراسان زاده شد. او منسوب به خاندانی اصیل بود که در مرو ساکن بودند. درباره سال تولد «بزرگمهر» میان مورخان اختلاف است. «مریم مجیدی»، در مقالهای که تحت عنوان «بزرگمهر» در جلد 12 «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی» به چاپ رسیده است، سال تولد وی را 531 میلادی(90 سال پیش از هجرت) میداند که ظاهراً، منطقیترین اظهار نظر درباره زادروز «بزرگمهر» است. پدر «بزرگمهر»، «سوخرا» نام داشت و از سوی «قباد»، پادشاه ساسانی، به «بُختگان» ملقب شده بود. «ثعالبی»، مورخ شهیر قرن چهارم هجری، در کتاب «تاریخ» خود، به ماجرای چگونگی اعطای لقب «بُختگان» به «سوخرا» اشاره میکند و میافزاید که بعدها، «قباد» به وی بدبین شد و در نهایت فرمان قتل او را صادر کرد. «پروانه پورشریعتی» در کتاب «انحطاط و سقوط امپراتوری ساسانی»(Decline and fall of the Sasanian Empire) پس از بررسی اسناد موجود، به این نتیجه رسیده که «بزرگمهر» وابسته به خاندان قدیمی و مشهور «قارن» بوده است؛ خاندانی قدرتمند که در دوره ساسانی، اسپهبدان(حاکمان) شرق ایران بودند و بر تمام خراسان و نواحی شرقی طبرستان حکومت میکردند. اما این روایات تاریخی چندان قابل اعتماد نیست. آنچه میتوان درباره زندگی «بزرگمهر»، در اسناد و متون کهن یافت، بیشتر مربوط به حکایات و داستانهای پندآموزی است که درباره وی نقل شدهاست. مبنای قضاوت درباره «بزرگمهر» نیز، همین داستان هاست.
از مکتبخانه تا وزارت «خواندمیر»، «ثعالبی»، «حمدا...مستوفی» و تعدادی دیگر از مورخان مسلمان، بر اساس روایات داستانگونه تاریخی، ورود «بزرگمهر» به دربار «انوشیروان» را به تعبیر خواب وی توسط «بزرگمهر» مربوط دانستهاند. طبق این روایت، «انوشیروان» خوابی دید که معبّران در تعبیر آن درماندند. به همین دلیل، شاه افرادی را به اقصی نقاط کشور فرستاد تا پس از یافتن مُعَبّری خبره، تعبیر خواب وی را جویا شوند. در این میان، فردی به نام «آزادسرو» به مرو فرستاده شد و پس از پرس و جو، به سراغ معلم مکتبخانهای رفت که «بزرگمهر» در آن درس میخواند. «بزرگمهر» پس از اظهار عجز معلمش در تعبیر خواب، از «آزادسرو» خواست تا او را همراه خود به پایتخت ببرد تا خواب را برای شاه تعبیر کند. به این ترتیب، «بزرگمهر» نزد «انوشیروان» جایگاه ارجمندی مییابد و پس از نمایاندن استعدادش در علوم و فنون مختلف، به وزارت منصوب میشود. اگر صحت این روایت را بپذیریم، باید قبول کنیم که «بزرگمهر» بسیار کم سن و سالتر از «انوشیروان» بوده و برای دیدار شاه، مسیر طولانی مرو در شرق خراسان تا تیسفون، پایتخت ساسانیان و در حدود بغداد کنونی را، طی کرده است. به هر حال، دلیل ورود «بزرگمهر» به دربار «انوشیروان»، هر چه که بود، در منزلت فراوان وی نزد شاه، نمیتوان تردید کرد. «ابن بلخی»، مورخ گمنام ایرانی قرن ششم هجری، در کتاب «فارسنامه»، به جایگاه ممتاز «بزرگمهر» در دربار «انوشیروان» اشاره میکند و میافزاید که برای وزیر خردمند، یک صندلی طلایی، مقابل تخت سلطنت «انوشیروان» گذاشته میشد و جایگاه «بزرگمهر» بر موبدان و سایر مقامات حکومتی، برتری داشت.
گشودن گره مشکلات «بزرگمهر» در دوران وزارتش، افزون بر اداره حکیمانه کشور، پاسخگوی مسائل و مشکلاتی بود که «انوشیروان»، گاه و بیگاه در پاسخ دادن به آنها در میماند. حل معمای شطرنج، یکی از ابتکارات «بزرگمهر» است که چگونگی آن در بسیاری از متون کهن فارسی و عربی نقل شده است. «راوندی» و «ثعالبی» بر آنند که «بزرگمهر» راز شطرنج را گشود و حتی «بابی» نیز به آن افزود. یکی از کتابهای منسوب به وی، موسوم به «مادیگان شترنگ»، در همین زمینه به رشته تحریر درآمده است. با این حال، شیوه خردمندانه «بزرگمهر» در اداره امور، گاه، خاطر شاه را مکدر میکرد. «ثعالبی» ضمن نقل حکایتی از ذکاوت و تدبیر «بزرگمهر»، به زندانی شدن وی در زمان «انوشیروان» اشاره میکند؛ حبسی که چندان طول نمیکشد و با نیاز شاه به خرد و دانش وزیر حکیمش، پایان مییابد. اما این حبس، پایان خشم گرفتنهای «انوشیروان» بر «بزرگمهر» نبوده و او چند بار دیگر طعم زندان را میچشد.
پندهایی که به یادگار ماند هر چند بخش مهمی از اطلاعات ما درباره «بزرگمهر» به سخنان حکیمانه او مربوط است اما مورخان، ویژگیهای شخصیتی و علمی دیگری را هم برای او نقل کردهاند که از آن جمله، زبردستی وی در علم تعبیر خواب است. برخی مورخان مسلمان از تعبیر خواب آشفته «انوشیروان» در شب میلاد پیامبراکرم(ص)، توسط «بزرگمهر» خبر دادهاند. بر اساس این داستان تاریخی، «بزرگمهر» به «انوشیروان» میگوید که تعبیر خواب او، ولادت قریبالوقوع پیامبری در حجاز است. «بزرگمهر» در شیوه اداره حکومت نیز مبدع و مبتکر بود. «پندنامه» او به «انوشیروان»، در دوره عباسی، به الگویی برای اداره حکومت تبدیل شد. «مریم مجیدی» در این باره می نویسد: «اندرزگویی وجه بارز بزرگمهر است. او حاصل اندیشه و جهان بینی خود را به انوشیروان عرضه کرد و فردوسی آن را در 7 بزم از شاهنامه به نظم درآورد. بزرگمهر، همچنین، حکمت خود را در 12 اصل در اختیار انوشیروان قرار داده که رعایت آنها موجب تأمین امنیت حکومت و مردم شده است.» شهرت اندرزهای «بزرگمهر»، به ویژه در دوره عباسی، چنان بود که در بیشتر متون آن دوره، هر جا بحث پند و اندرز مطرح بود، از «بزرگمهر» نیز، نام برده میشد. «جاحظ»، «ابنقتیبه دینوری»، «ابن عبدربه»، «تنوخی» و دیگر نویسندگان و علمای عرب زبان، در آثارشان، مکرر از «بزرگمهر» یاد و نصایح و اندرزهای وی را ذکر کردهاند. بسیاری از اندیشمندان فارسیزبان مانند «خواجه نظامالملک توسی» نیز، در توصیههای خود به حاکمان، از پندهای حکیمانه منسوب به «بزرگمهر» بهره فراوان بردهاند. «سهروردی»، فیلسوف نامدار و مسلمان ایرانی، زمانی که در آثار خود به تشریح قواعد و ضوابط فلسفه اشراق، در باب ظلمت و نور، میپردازد، اساس این حکمت را، شیوه دانایان سرزمین پارس و از جمله «بزرگمهر»، معرفی میکند.
درگذشت وزیر حکیم درباره چگونگی درگذشت «بزرگمهر» نیز، روایات گوناگون و گاه، متناقضی وجود دارد. برخی مورخان برآنند که وی در دوره «انوشیروان» درگذشت. «مهدیقلی هدایت» در کتاب «بخش نخست گزارش پیش از اسلام»(چاپ سال 1317) از زندانی شدنهای مکرر «بزرگمهر» سخن گفته و این حبسها را نتیجه بدبینی بیشتر شاه به او و در نهایت، صدور فرمان قتلش دانسته است. روایتی دیگر نیز، توسط «ابوالفضل بیهقی» نقل شده است که بر اساس آن، «بزرگمهر» به دلیل گرویدن به مسیحیت به تیغ دژخیم سپرده شد. موضوع تغییر مذهب، به عنوان عامل اصلی اعدام «بزرگمهر»، توسط «مسعودی»، مورخ شهیر مسلمان هم، نقل شدهاست، اما او، اعدام «بزرگمهر» را در زمان «خسرو پرویز»، نوه «انوشیروان»، میداند. برخی مورخان، سال درگذشت یا اعدام «بزرگمهر» را 579 میلادی(42 سال پیش از هجرت) میدانند که البته، چندان مستند نیست.
آثار منسوب به «بزرگمهر» اینکه آیا «بزرگمهر» از خود اثر مکتوبی باقی گذاشتهاست یا نه، معلوم نیست. اما رسالهها و کتابهایی به وی منسوب شدهاست. «پندنامه بزرگمهر بُختگان» یکی از این کتابهاست که نخستین بار، در سال 1264هـ.ش، توسط «پشوتن بهرام برجانا» در مجموعه «گنج شایگان» به چاپ رسید. کتاب دیگر منسوب به «بزرگمهر»، «ظفرنامه» است. این کتاب مجموعهای از پند و اندرزهای منسوب به «بزرگمهر» را در بر میگیرد که جمعآوری کننده آن معلوم نیست؛ ولی برخی مورخان و نویسندگان، جمعآوری کننده آن را «ابن سینا» میدانند. «باب برزویه طبیب»، در ابتدای کتاب «کلیله و دمنه» نیز، به «بزرگمهر» منسوب است. برخی پژوهشگران معتقدند که «برزویه طبیب»، پس از بازگشت از هندوستان، در مقابل زحمت ترجمه کتاب «پنچا تنترا»(کلیله و دمنه)، مزدی از «انوشیروان» نخواست، مگر آنکه زندگینامه مترجم، در ابتدای اثر نوشته شود. در پی این درخواست، «انوشیروان» کتاب را به «بزرگمهر» داد و او مقدمهای را با عنوان «باب برزویه طبیب»، به متن اصلی اضافه کرد.
منبع: خراسان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید