حیات علمی در روزگار سامانیان چگونه بوده است؟

1395/7/3 ۱۱:۴۱

حیات علمی در روزگار سامانیان چگونه بوده است؟

کتاب «حیات علمی در روزگار سامانیان» اثر احسان ذنون ثامری برگردان جمال اشرفی اختصاص به نقش پررنگ‌ علمی و فرهنگی و تمدنی ایرانیان مسلمان دارد.

 وراقی یکی از شغل‌های پردرآمد میراث‌داران خراسان و فرارودان
 
 
کتاب «حیات علمی در روزگار سامانیان» اثر احسان ذنون ثامری برگردان جمال اشرفی اختصاص به نقش پررنگ‌ علمی و فرهنگی و تمدنی ایرانیان مسلمان دارد.
«حیات علمی در روزگار سامانیان» چگونه بوده است؟/ وراقی یکی از شغل‌های پردرآمد میراث‌داران خراسان و فرارودان
 
 کتاب «حیات علمی در روزگار سامانیان» با تیتر فرعی تاریخ فرهنگی خراسان در قرن سوم و چهارم هجری تالیف احسان ذنون ثامری و با ترجمه جمال اشرفی به بیان نقش پررنگ‌ علمی و فرهنگی و تمدنی ایرانیان مسلمان می‌پردازد.

کتاب از شش فصل تشکیل شده که سرفصل‌های آن عبارتند از «پیشینه سیاسی و جغرافیایی»، «موسسات و مراکز علمی»، «روابط علمی در خراسان و فرارودان»، «ادبیات»، «علوم عربی و اسلامی» و «دانش‌های پیشینیان».
 
سرآغاز کتابت و نظم و نثر فارسی نو در خراسان

نقش ماوراءالنهر در تمدن در «مقدمه مترجم» منعکس شده و در رابطه با آن می‌خوانیم: «مولف در کتاب تلاش می‌کند نقش پررنگ‌ علمی و فرهنگی و تمدنی ایرانیان مسلمان را در قرن‌های سوم و چهارم هجری در خراسان و فرارودان (ماوراء‌النهر) نشان دهد.» (ص پانزده)
 
دکتر عبدالعزیز دوری در پیشگفتار می‌نویسد: «اهمیت نهضت فرهنگی در خراسان و فراودان در زمان سامانیان، که حکومت ایرانی زودهنگامی تشکیل داده بودند، از همین روست؛ چرا که فعالیت فرهنگی گسترده‌ای را در خاورزمین پدید آورد. این فعالیت فرهنگی بسیار اهمیت دارد؛ زیرا ما را با سرآغاز کتابت و نظم و نثر فارسی نو (دری) آشنا می‌سازد.» (ص هجده)
 
فصل نخست «پیشینه سیاسی و جغرافیایی» در معرفی نیاکان سامانیان آورده است: «سخن از حیات علمی در روزگار سامانی نیازمند شناخت پیشینه سیاسی و جغرافیایی دوران مذکور است. سامانیان خاندانی ایرانی‌تبار بودند که ریشه‌هایشان به یکی از روستاهای شرق اسلامی به نام سامان می‌رسید. ولایت این روستا با خانواده سامانی بود؛ چنان که جد ایشان را سامان خَُدات، یعنی رئیس سامان، می‌خواندند. نَرشَخی و حمزه اصفهانی سامان را از روستاهای بلخ دانسته‌اند، اما مقدسی آن را از جمله روستاهای سمرقند ذکر می‌کند؛ چنان که یاقوت نیز همین قول را در دو کتاب «معجم‌البلدان» و «المشترک» بیان می‌دارد.» (ص 1)
 
ترجمه «سندبادنامه» گامی برای حفظ میراث ایرانیان

«موسسات و مراکز علمی» عنوان فصل دوم کتاب است و در صفحاتی از آن وراقی مورد توجه قرار گرفته که در معرفی آن می‌خوانیم: «اقبال مردم به کتاب، وراقی را به یکی از شغل‌های پردرآمد تبدیل کرده بود. حتی برخی علما در اواخر عمر، که دیگر از راه تعلیم و تدریس درآمدی نداشتند، از سر نیاز به نسخه‌برداری و فروش کتاب روی می‌آوردند. برخی علما اصولا از راه وراقی گذران می‌کردند؛ مانند ابوالعباس احمد بن محمد فبانی نیشابوری (متوفای 371 ق/ 981 م) که به این کار اشتغال داشت و نان از دست رنج خود می‌خورد و مشتریان را معطر می‌ساخت.» (ص 60)
 
«روابط علمی در خراسان و فرارودان» در فصل سوم کتاب جای گرفته و درباره علاقه امیرسامانی به حفظ میراث ایرانیان آورده است: «زبان پهلوی برای مردم ناآشنا شده بود و سامانیان نمی‌خواستند میراث ایرانیان از میان برود. از این رو امیر نوح بن نصر از عبدالفوراس قناورزی خواست کتاب «سندبادنامه» را از فارسی قدیم (پهلوی) به فارسی نو (دری) ترجمه کند. این مساله را مترجم در مقدمه کتاب ذکر کرده است. امیر نوح بن منصور از ابن‌سینا هم خواست کتابی را که مشتمل بر پرسش‌های خسرو انوشیروان از بزرگمهر حکیم و پاسخ‌های وی بود ترجمه کند. ابن‌سینا این کتاب را با نام «ظفرنامه» از پهلوی به فارسی دری برگرداند.» (ص 94)
 
سیاست ملی‌گرایی سامانیان در همین قسمت بررسی شده که در سطوری از آن می‌خوانیم: «بازگشت به زبان‌های محلی نشانه آگاهی ملت‌ها و تأکید بر هویت خود و اشتیاق به گذشته و میراث است. نقطه عزیمت سامانیان در تشویق به استفاده از زبان فارسی همین بود. اما سامانیان نگاهی منفی به زبان عربی نداشتند؛ هرچند نگاه ایرانی در آثار برخی ادیبان خراسان و فراودان آشکار است. سامانیان به این نکته واقف بودند که زبان عربی بستر اسلام است. صدور فتوای مجاز بودن نماز خواندن به فارسی، ترجمه «تفسیر طبری» فارسی، انتخاب فارسی به عنوان زبان رسمی، تشویق به گردآوری تاریخ ایران باستان در شاهنامه و... هیچ‌کدام نشانه شعوبی‌گری ایشان نبود. از همین رو تعبیر استاد عبدالعزیز الدوری درباره سامانیان بسیار دقیق است که می‌گوید: «سیاستی در پیش گرفتند که در آن ملی‌گرایی ایرانی توأم با رعایت مسلمانی نمود می‌یافت» (ص 96)
 
داستان خاتون نایب‌السلطنه بخارا و عشقش به بن عثمان

فصل چهارم با عنوان «ادبیات» به بررسی وضعیت زبان فارسی در دوره سامانیان پرداخته و آورده است: «نثر فارسی در روزگار سامانیان سه گرایش عمده داشت:
ـ احیای شکوه ایران باستان که در «شاهنامه‌ها» و «ظفرنامه» نمود می‌یابد.
ـ برگردان کتاب‌های عربی به فارسی
ـ آغاز نگارش و تألیف.
لیکن جنبش بزرگ نثر فارسی در روزگار غزنویان به دست شاگردان نثرنویسان آغازین پدید آمد. از این رو نثر دوره غزنوی ادامه نثر دوره سامانی بود. این امر دلایلی چند دارد و (ظاهرا) اهم آن‌ها این است که اهتمام غزنویان و سلجوقیان به زبان فارسی بیش از سامانیان بود که بر نگارش فرمان‌ها و نامه‌ها به عربی تأکید می‌کردند غزنویان و سلجوقیان تمامی مکتوبات دربارشان به فارسی بود.» (ص 141)
 
در همین فصل فرهنگ عامه نیز مورد توجه مولف قرار گرفته و با اشاره به برخی داستان‌های عامیانه می‌نویسد: «در حوزه ادبیات عامیانه می‌توان به داستان‌هایی اشاره کرد که بر سر زبان‌های مردم بود؛ مانند داستان موسی و خضر و روایاتی درباره وجود پادشاهان حمیری یمن در فرارودان. همچنین آوازها و سرودهایی که مردم به یادبود کشته شدن سیاوش می‌خواندند و به «سوگ زرتشتیان» معروف بودند و داستان خاتون نایب‌السلطنه بخارا و زیبایی‌اش و عشقش به سعید بن عثمان، فرمانده فاتح سپاه اسلام. از همین قبیل بود داستان‌هایی از کرامات خاص برخی علما و اولیای صالح که مردم تعریف می‌کردند و داستان‌های رایج میان مردم درباره پاره‌ای امور غیبی، مانند روایاتی که چگونگی نابودی شهرهای خراسان و فرارودان را پیش‌گویی می‌کردند و آن‌چه در مجالس واعظان و قصه‌گویان گفته می‌شد.» (ص 143)
 
«علوم عربی و اسلامی» عنوان فصل پنجم کتاب است که در شرح تاریخ آمده است: «انواع تاریخ، یعنی سیره، تاریخ‌های عمومی، شرح حال‌ها (تراجم)، انساب، اخبار و حکایات گذشتگان، از موضوعاتی بودند که علما به آن‌ها اهتمام داشتند. در اطراف و اکناف خاورزمین حدیثی منسوب به پیامبر (ص) رواج داشت که مسلمانان را به حفظ انساب و اهتمام به آن ترغیب می‌کرد. آورده‌اند که امیراسماعیل بن احمد سامانی یک بار مجلسی «در ذکر انساب و احساب» تشکیل داد.» (ص 173)
 
ظهور آثاری در زمینه اصطلاحات علمی نشانه‌های نهضت

در همین قسمت درباره پرداختن به تاریخ باستان در دوره سامانیان می‌خوانیم: «داستان‌ها و اسطوره‌های تاریخ ایران باستان‌اند که در روزگار سامانیان گردآوری شده‌اند. چنان که پیشتر گفتیم، چندین کتاب با نام شاهنامه تصنیف شد که بعضی‌شان منثور و بعضی منظوم بودند. از شاهنامه‌های منثور می‌توان به شاهنامه‌ی ابوالمؤید بلخی اشاره کرد که حدود سال 352 ق/ 963 م نگاشته شده و شاهنامه‌ی ابومنصور طوسی که حدود سال 346 ق/ 957 م نوشته شده است. از شاهنامه‌های منظوم نیز شاهنامه‌ی ابومنصور دقیقی و شاهنامه‌ ابوالقاسم فردوسی در خور ذکرند. تاریخ ایران باستان بیشتر در قالب داستان‌ها و اسطوره‌ها به فردوسی رسید، از همین رو در کتابش از دلیری قهرمانان، نیروهای فراطبیعی، عفت زنان، خیانت‌کاران فرومایه و جنگاوران مخلص بسیار سخن رفته است. شاهنامه منبع اصلی تاریخ ایران باستان شد هرچند داستان‌های ایرانی در منابع کهن‌تری چون «تاریخ طبری»، «الأخبار الطول دینوری»، «خدای‌نامه‌ها» و «تاریخ سنی ملوک الأرض» حمزه اصفهانی آمده بود.» (ص 184)
 
فصل پایانی «دانش‌های پیشینیان» نام گرفته که در سطوری از آن درباره فهرست‌نویسی طبقه‌بندی علوم می‌خوانیم: «یکی از مهم‌ترین نشانه‌های نهضت تالیف علمی ظهور آثاری در زمینه اصطلاحات علمی، فهرست‌نویسی کتاب‌ها و طبقه‌بندی علوم است. در این دانش، موضوعات را از عام به خاص مرتب می‌کنند تا یافتن دانش‌های مندرج تحت هر موضوع عام آسان شود.» (ص 217)

کتاب «حیات علمی در روزگار سامانیان» با تیتر فرعی تاریخ فرهنگی خراسان در قرن سوم و چهارم هجری تالیف احسان ذنون ثامری ترجمه جمال اشرفی در 297 صفحه، شمارگان یک‌هزار نسخه و به بهای 20هزار تومان به چاپ رسیده است.

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: