زیبایی شناسی و جامعه شناسی از دیدگاه وبر / توماس ام.کمپل - ابوالفضل مسلمی

1395/4/30 ۰۹:۰۴

زیبایی شناسی و جامعه شناسی از دیدگاه وبر / توماس ام.کمپل - ابوالفضل مسلمی

به نظر نویسنده، هدف وبر تأسیس و بنیانگذاری نوعی جامعه شناسی به مثابه "ابزار بیانی" است که بتواند بدون وضع احکامی که در آن به اسطوره متافیزیکی، ذوق شخصی یا خیر اخلاقی متوسل می شوند، به مسائل اجتماعی بپردازد.از این رو، جامعه شناسان با مهارت یافتن بر این ابزار عقلانی تلاش می کنند تا از برده شدن به واسطه عواطف خود یا به واسطه ارزش های رایج دیگران بپرهیزند. وبر تأکید می کند که نقد بی وقفه و جدی ایده ها یا تحلیل کامل علل اجتماعی باید به لحاظ منطقی از نکوهش نتایج واقعی تاریخی یا ستایش دستاوردهای فرهنگی خاص مجزا باشد یعنی ذوق زیبایی شناسانه و مسائل عملی اخلاق در مقایسه با مسائلی که تفکر جامعه شناسانه به آن ها معطوف است نقش کاملاً متفاوتی را در قلمرو ذهن ایفا می کنند.

 

 

به نظر نویسنده، هدف وبر تأسیس و بنیانگذاری نوعی جامعه شناسی به مثابه "ابزار بیانی" است که بتواند بدون وضع احکامی که در آن به اسطوره متافیزیکی، ذوق شخصی یا خیر اخلاقی متوسل می شوند، به مسائل اجتماعی بپردازد.از این رو، جامعه شناسان با مهارت یافتن بر این ابزار عقلانی تلاش می کنند تا از برده شدن به واسطه عواطف خود یا به واسطه ارزش های رایج دیگران بپرهیزند. وبر تأکید می کند که نقد بی وقفه و جدی ایده ها یا تحلیل کامل علل اجتماعی باید به لحاظ منطقی از نکوهش نتایج واقعی تاریخی یا ستایش دستاوردهای فرهنگی خاص مجزا باشد یعنی ذوق زیبایی شناسانه و مسائل عملی اخلاق در مقایسه با مسائلی که تفکر جامعه شناسانه به آن ها معطوف است نقش کاملاً متفاوتی را در قلمرو ذهن ایفا می کنند. نویسنده در این مقاله نسبت میان جامعه شناسی و زیبایی شناسی را از دیدگاه وبر بررسی می نماید و تلاش می کند تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا جامعه شناسی می تواند از احکام ارزشی و زیبایی شناسانه مجزا باشد یا خیر.

 

در این مقاله استدلال خواهم نمود که نمی توان ساختار صوری اندیشه های وبر را، به ویژه از آن جهت که به مدد سخنرانی و گفتار شکل یافته اند، از فهم محتوای اصلی، اهمیت نظری و تأثیر بلاغی آن ها جدا نمود. نمونه ای که من برگزیده ام پاسخ ماکس وبر به سخنرانی ورنر زومبارت با عنوان " تکنولوژی و فرهنگ" است که در اولین گردهمایی انجمن جامعه شناختی آلمان در سال 1910 در فرانکفورت ماین ایراد شده است. وبر که در این انجمن به دنبال فضا و موقعیتی برای پژوهش جامعه شناسانه و رسیدن به شهرت علمی برای خود بود، حداقل قصد داشت تا به نحوی از این گردهمایی به عنوان مجالی برای پرورش مباحث علمی میان رشته ای استفاده نماید و نگرش خود را نیز به جامعه شناسی به عنوان یک روش علمی که از شیوه استدلالی متمایز بهره مند است، آشکار سازد.(62- 2002:159Kaesler, ) بنابراین، اظهارنظرهای وبر در این گردهمایی ها غالباً به تعیین حدود گفتار و تفکری می پرداخت که خاص علوم اجتماعی بود و امکان پژوهش جامعه شناسانه و آثار جامعه شناسانه را در نظر می گرفت اما چنین کاری دقیقاً با توجه به تمایزهای میان نظام های عقلانی تثبیت شده و گفتمان های تخصصی صورت نمی گرفت.(نگاه کنید به Todorof,159: 1977/1976)بنابراین، مشارکت وی در اولین گردهمایی انجمن را می توان به عنوان تلاشی برای نشان دادن استقلال و ویژگی ابتکاری جامعه شناسی و نیاز به بررسی مباحث و پی گیری اصولی که پیشاپیش علوم دیگر تثبیت کرده اند تلقی نمود.

تا حدود سال 1910 "جامعه شناسی" هنوز از منبعی خاص برای پژوهش بی بهره بود و از روش نظام مندی پیروی نمی کرد حال آنکه می بایست مشروعیت نهادی را تضمین می نمود. جامعه شناسی تنها در دهه های اخیر بود که از طریق تأسیس مجله های علمی نظیر سال جامعه شناسی(Année Sociologique) که  امیل دورکیم در 1898 به وجود آورد و آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی(Archiv der Sozialwissenschaften und Sozialpolitik) که از سال 1904 به طور مشترک وبر، زومبارت و ادگار ژافه سردبیری می کردند جایگاه تخصصی خود را یافت. اگوست کنت با معرفی این اصطلاح در نیمه اول قرن نوزدهم ترکیبی دانش نامه ای از باورهای الهیاتی کهن، نظریه های متافیزیکی مدرن و امور بدیهی پوزیتویستی آینده به تصویر می کشید که به نظر وی منتهی به یک " دین بشری جدید" می گردد. تأملات کنت که گاهی اوقات به شدت دگماتیک بود دورکیم را ترغیب نمود تا ابژه پژوهشی جامعه شناسی را به نحو عقلانی تر به عنوان نظم و هویتی واقعی تعریف کند که این نظم و هویت واقعی می تواند به لحاظ تجربی و آماری مشاهده شود و به عنوان نظم اخلاقی به نحو سیاسی و آموزشی دگرگون گردد.( 73-364: 2004 Kemple,) برعکس، جورج زیمل در مقدمه مجموعه آثار و مطالعات برجسته اش به نام جامعه شناسی (Soziologie) (11: [1908] 1992) ناگزیر می پذیرد که جامعه شناسی هنوز مکانی مشخص را در علوم به دست نیاورده است؛ گویی این نحوه جدید تفکر هنوز به عقل سلیم نزدیک تر است تا به شناخت نظام مند. زیمل به همین دلیل استدلال می کند که تعیین روش ها و اهداف جامعه شناسی باعث ایجاد وظیفه و مسئله مستقل می گردد و بدین ترتیب نباید از همان آغاز آن ها را مسلّم فرض کرد. به طور خلاصه بدون تضمین مالی یک فعالیت عمومی یا خصوصی، یا ثبات نهادی یک بخش از دانشگاه، شیوه مطلوب برای ایجاد مشروعیت علمی برای جامعه شناسی به عنوان یک حوزه فکری مستقل، از طریق تشکیل "جوامع" علمی برای اجرا نمودن طرح های پژوهشی فردی و جمعی و انتشار آن ها میسر می شود.

از جمله اهداف بی واسطه و ضروری انجمن جامعه شناسانه آلمان، متمایز نمودن کار خود با پژوهش هایی است که محرک های آن ها سیاسی می باشد و همچنین متمایز نمودن استدلال های خود از استدلال هایی است که از حیث اخلاقی مطرح می شوند که از جمله ویژگی های سازمان های علمی دیگر نظیر انجمن قدیمی سیاست اجتماعی می باشد.(Verein für Soziolpolitik) انجمن با انجام چنین کاری، اصل آزادی از ارزش (Wertfreiheit) را به عنوان اولین سنگ بنای خود برای تدوین محتوای پژوهش های تجربی و انجام مباحث فکری بنیان نهاد. با وجود این، همان طور که وبر بعدها استدلال می کند این اصل موضوعه باید مشروط به معیار رابطه ارزشی (Wertbeziehung) باشد که حداقل به طور ضمنی به اهمیت کنونی پژوهش علوم اجتماعی، اگر نگوییم اهمیت کلی آن، می پردازد و توجه خود را به انواعی از پژوهش که به طور راهبردی برگزیده شده اند معطوف می نماید. با توجه به این نگرانی ها می توان اظهارنظر وبر را در کنفرانس فرانکفورت به عنوان تلاشی برای بهبود و ارتقا کیفیت منحصر به فرد جامعه شناسی در درون هیاهویی از استدلال ها تلقی نمود که به نام انجمن های علمی و علوم اجتماعی صورت می گرفت از این رو وبر قصد داشت تا بیان جامعه شناسانه را درباره حیاتی ترین یا جالب ترین مباحث روز اعتبار بخشد. پاسخ وبر به زومبارت به ویژه قابل توجه است نه تنها به این دلیل که پاسخ وی، همان طور که وایلر(40-7: 1994) و براون(72-60: 1992) بیان می کنند، گویای نقاط کلیدی دوره جدیدی از آثار و پژوهش هایش درباره جهان بینی فرهنگی مدرنیته می باشد بلکه به خاطر ویژگی برجسته اش به عنوان یک رخداد فکری مهم که صورت بلاغی را به عنوان یک عمل خطابی تلقی می کند.

به جای برشمردن نکات فردی و تخصصی ای که وبر مایل است علیه زومبارت در این موقعیت خاص بیان کند(نگاه کنید به Grundmann and Stehr,2001, Lehmann,1993, Mitzman ,1987)، هدف من در این جا بیان و توسعه استدلال قدیمی ارسطو است که مهارت های بلاغی اقناع و استدلال را برای فنون استدلال دیالکتیکی و بیان علمی معرفی می کند. تا آنجا که اظهارنظرهای وبر به دقت برای ایجاد جامعه شناسی به عنوان گفتمان مرجع برای موضوعاتی که دارای اهمیت اجتماعی و فرهنگی هستند فرمول بندی شوند، این اظهارنظرها هم با شرایط نوعی موقعیت سخن گفتن که در درون سنت های برجسته بلاغت در دوره باستان تدوین شده اند هماهنگ هستند و هم از آن فاصله دارند به ویژه با توجه به:

 

1. ویژگی سخنگو، به ویژه با توجه به نحوه تلقی مخاطب از شهرت علمی وبر،اعتبار عمومی یا حتی ویژگی فردی وی از آن جهت که براساس جایگاهش در انجمن معین شده است و از آن جهت که یک خبره و متخصص قابل احترام در حوزه های تاریخ، اقتصاد، اجتماع و دین می باشد.

 

2. تأثیر مخاطب، به ویژه انتظارها، همدلی ها و مهارت های اعضای انجمن که از دیدگاه های سیاسی و اخلاقی متفاوت و گوناگونی دفاع می کنند و مجموعه ای از حوزه های علمی و تخصصی را دربر می گیرند.

 

3. اما شناخت حوزه جامعه شناسی، از آن جهت که به واسطه گفتمان معناداری تعریف می شود که به عنوان علم قابل تشخیص است، در این جا بر حسب روش های قابل تأیید و موضوع های علمی پژوهش جامعه شناسانه می تواند مشخص گردد.

 

با این حال، در واقع این سه بُعد از گفتار جامعه شناسانه به یکسان مورد تأکید وبر قرار نگرفته اند[زیرا] هدف اولیه وبر و روشن ترین هدف وی، پرداختن به مباحثی است که تحت عنوان مقاله زومبارت و با توجه به خود موقعیت تعیین شده اند و هدف کلی این موقعیت، اثبات " شناخت جامعه" به عنوان یک گفتمان و روش استدلالی متمایز است.از این رو،امتیازی که وبر برای تعیین کلی یک رویکرد جامعه شناسانه به این موضوع قائل است در تضاد و تنش با ضرورت بررسی احساسات مخاطب قرار می گیرد که، واقعاً یا بنا به فرض، با رجوع به انتظارات و پیش پندارها و نیز همدلی ها و رفتار آنها صورت می گیرد. در عین حال، وبر دقت می نماید تا تمایلات علمی ای که با آنها مشترک است به ویژگی و اعتبار خود وی به عنوان یک سخنگوی برگزیده یعنی به عنوان یک متخصص برجسته، نویسنده ارجمند یا سخنران منصوب برای جامعه شناسی(به همراه سبک خطابه اش و شیوه منحصر به فردش در ارائه سخنرانی یا توسل به اقتدار کاریزماتیک)تقلیل نیابد. در ذیل بررسی می نمایم که چگونه اولین بخش از پاسخ وبر به زومبارت بر طبق توافق نامه های متداول در مباحث علمی به ویژه با توجه به اعتبار سازمانی ای که انجمن برای "رهایی از ارزش" قائل است به نگارش درآمده است و سپس نشان می دهم که چگونه صورت تجربی اظهارنظرهای وی در بخش دوم پاسخ وی به زومبارت از این قواعد فراتر می رود زیرا حدود میان استدلال علمی و الهام زیبایی شناسانه را تیره و تار می نماید. در نتیجه، به نظر من هدف وبر در این جا ابداع و تجهیز حرفه جامعه شناسی به ابزارهای بلاغی است[زیرا]به تحلیل خلاقانه و فهم تفسیری، اگر چه تنها از طریق گفتار، نیاز دارد.

 

جامعه شناسی به عنوان تجربه زیبایی شناسانه

 

وبر تأکید می کند که نقد بی وقفه و جدی ایده ها یا تحلیل کامل علل اجتماعی باید به لحاظ منطقی از نکوهش نتایج واقعی تاریخی یا ستایش دستاوردهای فرهنگی خاص مجزا باشد یعنی ذوق زیبایی شناسانه و مسائل عملی اخلاق"در مقایسه با مسائلی که تفکر جامعه شناسانه به آن ها معطوف است نقش کاملا متفاوتی را در قلمرو دیگر ذهن ایفا می کنند". در گردهمایی های فرانکفورت، ابهام و سردرگمی در مورد شیو های ارزیابی به مرور زمان تونیس و دیگران را بدان جا کشاند که در برابر به کارگیری جدی اصل رهایی از ارزش مقاومت نمایند و آن را نقض نمایند. وبر در نقطه ای از بخش دوم پاسخش به زومبارت،(28: [1910] 2005)با تصدیق و تأیید اعتراض طنزآمیز تونیس به استفاده وی از اصطلاح "شکوهمند"(grossartig) برای توصیف تحول طبقه کارگر مدرن  به عنوان یک "اجتماع فرهنگی" (Kulturgemeinschaft) می پذیرد که به قلمرو احکام ارزشی وارد شده است. آنچه به این جا مربوط می شود ارزش ذاتی تولیدات فرهنگی پدید آمده از این جنبش نیست بلکه تنها "علاقه و توجه" علمی آن ها مهم است. همان طور که وبر در سخنرانی خود در سال 1917 درباره "علم به مثابه حرفه" تأکید می کند زیبایی شناسی جامعه شناسانه نمی تواند در مورد موضوعات ذوق یا خلق و خو حکمی صادر نماید و نمی تواند ارزش اخلاقی یا فرهنگی موضوع آثار هنری را ارزیابی نماید و بگوید که آن ها رهایی بخش یا کفرآمیز هستند.

[زیبایی شناسی]این پرسش را مطرح نمی کند که آیا قلمرو هنر، قلمرو اعتبار و نفوذ اهریمن، قلمرو این جهانی و بنابراین اساساً قلمرو مخالفت با خداوند و در نهانی ترین و اشرافی ترین روح خود، مخالفت با برادری بشر می باشد یا خیر؛ از این رو، زیبایی شناسی نمی پرسد که آیا اینجا باید آثار هنری وجود داشته باشد یا خیر. (144: [1919/1917] 1945 )

این رویکرد در پاسخ وبر به زومبارت، از طریق بحث در مورد تمایز میان صورت خلاقانه آثار هنری در مقایسه با محتوای موضوعی و اساسی آنها معرفی می شود، تمایزی که وی برای صورت و محتوای آثار فکری نیز به کار می برد.

وبر(81: [1904] 1949 )در نخستین مقاله روش شناسانه خود در مورد "عینیت"، "فرهنگ" را به نحوی تعریف می کند که بر این دلالت دارد که نظریه فرهنگ دربر دارنده فرایند فهم تفسیری و ادراک بُعدنمایانه است: " "فرهنگ"  گزینش (Ausschnitt) متناهی از بی نهایت وقایع بی معنای جهان است که از دیدگاه انسان ها مهم و معنادار در نظر گرفته می شود."(با کمی تغییر در ترجمه) به نظر وبر و بسیاری از هم عصران وی، وظیفه جامعه شناسی هنرها اغلب مشاهده و تحلیل پیدایش ابزار فرهنگی جدید و صور زیبایی شناسانه خلاقانه با توجه به مبانی اجتماعی و شرایط اقتصادی ای است که آنها را ممکن می سازد تا برشمردن و طبقه بندی گزینه ها، ترتیب و تکرار موضوعاتی که به نحو زیبایی شناسانه در نظر گرفته می شوند.( شبیه همان چیزی که امروزه تحلیل محتوا نامیده می شود.)(15-111: 2000, Scaff) به بیان دیگر، هدف وبر از اظهارنظرهایش در فرانکفورت این بود که شیوه پردازش خود را از مسأله کانت در این مورد ارائه کند که چگونه می توان در پژوهشی که به صور ارزش می پردازد چیزی را تعیین کرد که در رابطه با قلمرو زیبایی شناسانه مدرنیته متمایز و برجسته است. وبر با انجام این کار نه تنها تبیین می کرد که چگونه تمایلات طبقه یا فناوری های جدید، موضوع هنر و بنابراین، آنچه را که می تواند هنر محسوب شود تغییر می دهد بلکه گفتمان خود وبر نیز با نمونه و مثال نشان می داد چگونه یک زیبایی شناسی جامعه شناسانه می تواند پرسش های گسترده تری را در رابطه با آنچه می توان درباره هنر گفت مطرح نماید.

شاید از آن جایی که هدف آشکار وبر نه تنها تعیین حدود حرفه زیبایی شناسی بلکه افزون بر این، متمایز نمودن نگرش جامعه شناسی با توجه به حوزه هنر بود شگفت انگیز نمی آید که اظهارنظرهای وی در مورد خود این مباحث، نوعی شکل ادبی خلاقانه و جلوه ای زیبایی شناسانه به خود می گیرد. حتی به نظر می رسد که اصالت اظهار نظر های وی به سبب شتاب زدگی و خودانگیختگی آنها تقویت شده باشد و می توان گفت که به خاطر کمبود وقت، ساختارها و محدودیت ها  به ناگزیر تفسیرها را در موقعیت هایی مانند این محدود می نماید. اگرچه وبر(28: [1910] 2005)در این نقطه از بحث پوزش می خواهد و بیان می کند که " با توجه به وقت کمی که در اختیار دارد" تنها می تواند " به طور گذرا" به قلمرو زیبایی شناسانه بپردازد اما این اظهار نظرها در واقع در مقایسه با اظهار نظرهای قبلی وی درباره مبانی اقتصادی فناوری های تولیدی، طولانی تر و با دقت بیشتری تدوین شده بودند. وبر(29: [1910] 2005)در یکی از عبارات شورانگیز و وجدآور خود، نوعی ستایش "رها از ارزش" و مدحی معمولی از دستاوردهای فناورانه و سیلاب عظیم تجربه و احساس در میان ساکنان شهرهای مدرن بیان می کند، ساکنانی که گردهم آمده اند تا رشد شدید صور زیبایی شناسانه و فرهنگی جدید را سهولت بخشند:

عالی جنابان، اکنون اگر بپرسیم که آیا فناوری مدرن در معنای متعارف کلمه در ارتباط با امر صوری – زیبایی شناسانه قرار می گیرد یا خیر، آنگاه به باور من پاسخ ما به این پرسش می بایست بدون تردید آری باشد مادامی که هر ارزش صوری معین در فرهنگ هنری مدرن ما بتواند تنها از یمن وجود کلان شهرهای مدرن زاده شود یعنی کلان شهرهای مدرن با برخورداری از بزرگراه ها، مترو ها، روشنایی ها، ویترین ها، سالن های کنسرت و مهمانی، کافه ها، دودکش ها و  ستون ها و ... و تجربه دگرگونی ها در سرشت نفس که منتهی به تشویش خاطر درباره تمام انواع امکان های ظاهراً بی پایان برای اداره زندگی و سعادت می گردد. می توان به عنوان یک اعتراض که برخاسته از نوعی احساس در مورد این واقعیت است چنین گفت که:[اینها]بالاترین انتزاعات زیبایی شناسانه، عمیق ترین اشکال رؤیا یا پرشورترین اشکال جنون[هستند]؛ و بخشی در پذیرش این واقعیت می گویند: پوزش از ضرب آهنگ خیال انگیز و شعف انگیزش.

مطلب فوق شگفت انگیز است نه تنها به این دلیل که بسیاری از موضوع های جدید را که زندگی شهری برای نمایش زیبایی شناسانه عرضه می دارد به نحو گوناگون چارچوب بندی می کند بلکه به این دلیل نیز که به نحو بلاغی، حالتی گیج آور در بیان ایجاد می کند و سر درگمی شعف انگیز تأثیرهایی را که کلان شهرهای مدرن پدید می آورند نشان می دهد. یعنی وبر نه تنها تأثیرهای شهر را بر شکل هنری توصیف می کند بلکه حالت بیان وبر نیز تأثیرات آن را بر زبان در ارائه فهرست نامنسجم از تصاویر("بزرگراه ها، مترو ها، روشنایی ها، ویترین ها،سالن های کنسرت" و غیره)نشان می دهد به طوری که این تصاویر در توالی سریع(مونتاژ)به نحوی مرموز و بدون تقارن ترکیب می شوند. به نظر می رسد که ساختار پیچیده نثر وبر تابع این فرایند مخرب درهم شکستن و از نوآفریدن، شتاب و فوران حسی است.

تفکرهای وبر با روح مقاله مشهور زیمل در 1903 درباره"کلان شهر و حیات روانی"که برای اولین بار به صورت یک سخنرانی ارائه شد هماهنگی دارد تا آن جا که هر دو متفکر توجه خود را به این امر معطوف نموده اند که چگونه توصیف واقعی جنبش و هیاهوی زندگی شهری مدرن مستلزم سبک فکاهی، امپرسیونیستی و اکسپرسیونیستی از معرفی و تعهد جدی به رئالیسم و طبیعت گرایی می باشد.(220-96: 1988 Lepenies ,)مقایسه ای که در مطلب فوق صورت گرفت – میان ابداع های شاعرانه استفان جورج و امیل فرهارن در آغاز قرن بیستم و سبک شورانگیز جان میلتون در اوایل دوره مدرن – تمایل وبر را نه تنها به سوژه های جدیدی که انقلاب صنعتی و شهری برای هنرمندان( برای مثال، در برلین،پاریس و لندن)فراهم می کند بلکه بیش از همه، به خلق صور ادبی جدید و ابزار ارتباط زیبایی شناسانه نشان می دهد. زیمل (326: [1903] 1971)این استدلال را حتی یک گام جلوتر می برد و می گوید که مواجهه و تجربه بیگانگی، تحریک و فروپاشی تجربه هر روزه در کلان شهرها اقتضا می کند که هر یک از ساکنان شهر برای صیانت از خود، حساسیت فکری جدید، گونه ای ابزار عقلانی درون ساخته برای درک گزینشی ایجاد نمایند:

بنابراین، نوع کلان شهر –که به طور طبیعی هزاران تغییرهای فردی را ایجاد می کند– در برابر فروپاشی عمیق، تغییرات، نوسانات و گسستگی های محیط بیرونی که کلان شهر را تهدید می کنند ارگان محافظتی برای خودش ایجاد می کند. نوع کلان شهر به جای اینکه به طور عاطفی واکنش نشان دهد در ابتدا به صورت عقلانی واکنش نشان می دهد و بدین ترتیب از طریق تقویت آگاهی تفوق ذهنی را ایجاد می کند که به نوبه خود معلول خود کلان شهر است. وبر در همان خطوط گام برمی دارد و می گوید که شرایط اجتماعی و فرهنگی کلان شهرهای مدرن مستلزم شیوه های جدیدی از دیدن و اندیشیدن و در واقع مستلزم پرورش ذهن و چشم جامعه شناسانه از طریق اصلاحات فکری بی شمار است که برای پاسخ گویی بهتر تقاضاهای زندگی روزمره در جهان مدرن در نظر گرفته می شود. بنابراین حس ششم درک جامعه شناسانه صرفاً ویژگی تخصصی محققان کار آزموده یا متخصصان زیبایی شناسی نیست تا آنجا که این ارگان عقلانی یک توانایی فکری کلی را برای سازگاری با آن چیزی ایجاد می کند که وبر(31: [1910] 2005 )به عنوان "بنیان فناوارانه کلی ای که بر احساس حیاتی و سرعت روزگار ما ... شیوه زندگی کلان شهری تأثیر می گذارد" مشخص می نماید.

با وجود این، در وهله اول ممکن است شگفت انگیز باشد که نمونه ای که وبر درباره آن بحث می کند به هنرهای بصری یا ادبی که به نظر می رسد پیوند نزدیک تری با فنون مشاهدتی و استدلالی عمل فکری نظیر جامعه شناسی داشته باشند تعلق ندارد بلکه به جهان بسیار دور افتاده "ترکیب و اجرای موسیقی" تعلق دارد. وبر در این جا برخلاف رساله ای که در 1911 به نگارش درآورد -رساله ای که به بررسی مبانی عقلانی و اجتماعی اصول هارمونیکی و ملودیکی غرب از بُعد تاریخی و بین فرهنگی می پردازد- به بررسی "مسأله بسیار خاص تر ... وابستگی هنر به ابزار تکنولوژیکی اش" می پردازد.(30: [1910] 2005) به طور خاص وبر این فرض بنیادی را به پیش برد که "قاعدتا اراده هنری( das Kunstwollen)ابزار تکنولوژیکی را برای حل مسأله به وجود می آورد." علی رغم تفاوتی که در تأکید و تمرکز این دو نوشته بر بحث موسیقی غرب وجود دارد هر دو این نوشته ها به طور ضمنی به واکنش زیبایی شناسانه به تراژدی فرهنگ غرب و بحران عقلانیت غربی و بدین ترتیب به نظریه عمدتاً نیچه ای درباره نحوه پیدایش "روح"(Geist  )موسیقی مدرن در واکنش به تجربه زندگی صنعتی و شهری می پردازند.(84: 1995 , Edgar) وبر(102: [1911] 1985)در نقطه ای از رساله خود که به طور بسیار نظاممند ساخته و پرداخته و به لحاظ تجربی تنظیم شده است به تأثیر اختراع های فنی بر احساس مدرن از نت و نحوه گوش فرادادنی که این احساس های جدید نیازمند آن هستند می پردازد:

 

از آن جایی که توانایی شنیدن موسیقایی ما(musikalisches Geh?r) تابع تفسیر نت ها بر طبق اصل هارمونیکی آنها است ما[می توانیم] به شیوه های سوبژکتیو متفاوت، نت هایی را احساس یا حتی "بشنویم" که به لحاظ هارمونی بر روی سازها بر طبق اهمیت آکوردشان تعیین می شوند. حتی مدرن ترین تحولات در موسیقی که عملاً به شیوه های گوناگون در جهت نابودی نت حرکت می کنند این تأثیر را نشان می دهند. این جنبش های مدرن که حداقل به نحوی محصول چرخش رومانتیکی خاص و عقلانی شده پژوهش ما به تأثیرات "جالب" هستند نمی توانند به روابط برجا مانده با این بنیان ها متوقف بمانند اگر تنها در نوع تحول و دگرگونی خود با آنها اختلاف و تضاد داشته باشد.(ترجمه تغییر یافته است.)

این بصیرت پیش گویانه را درباره اهمیت فرهنگی تجربه های مدرن از نت و جستجوی دوباره موسیقی می توان در تحلیل های وبر درباره شرایط تکنولوژیکی صوری ای که بیان موسیقی را تعریف(و محدود) می کنند یافت. این عوامل عبارت است از: سیستم نشانه گذاری، سازمان اجتماعی – اقتصادی روابط میان مخاطبان،آهنگسازان، نوازندگان و حامیان، علم صدا و کوک، و بیش از همه ابداعات تکنولوژیکی در سازها نظیر ارکستر و بسیار مهم تر پیانو. به طور خلاصه اگر نقاشی و معماری شاخص تحول چشم جامعه شناسانه باشند پس موسیقی مدرن و تنظیمات مربوط به ارکستر، پرورش گوش جامعه شناسانه را به ارمغان می آورد که گفتمان جامعه شناسی می تواند آن را به عنوان محصول امر بصری و آگوستیک و نیز نیازهای عاطفی و عقلانی کلان شهر های مدرن بررسی نماید. بعدها وبر در طول حیات خود تأکید بیشتری بر این مسأله نمود که چگونه عوامل تکنولوژیکی، سمت گیری نوآوری موسیقی را معین می کنند:

تفاوت میان موسیقی قدیم و موسیقی کروماتیک که تجربه های موسیقایی عظیم رنسانس، آن را در تلاش عقلانی جانانه ای برای کشفیات موسیقیایی جدید و در واقع به منظور دادن صورتی موسیقیایی به "احساس"، ایجاد کرده اند در اشتیاق هنری به بیان( künstlerischen Ausdruckswollen) نهفته نیست بلکه این تفاوت را می توان در ابزار فنی بیان، پیدا نمود.(31: [1917] 1949)

اگر در مقام مقایسه برآییم در می یابیم که وبر( 30-1 : [1910] 2005) در پاسخ خود به اظهار نظرهای قبلی زومبارت(4-72: 1911) درباره میانجی گری تولید کنندگان و مصرف کنندگان موسیقی مدرن در تلاش های خود برای پاسخ گویی به هیاهوهای گوش خراش  زندگی شهری، بر تنش میان الهام زیبایی شناسانه و خواست هنری آهنگسازان بزرگ دوره مدرن(از جمله بتهوون، برلیوتس، هایدن، واگنر و اشتراوس)از یک سو و ابزار فنی و مادی تنظیم های ارکستر(که گاهی اوقات ناکافی و نامناسب بودند) که آن ها در اختیار داشتند از سوی دیگر تأکید می نمود. شاید وبر با نزدیک شدن به پژوهش مقایسه ای و تاریخی درباره هنرهای تجسمی که به توسط ریگل(1992 [1901])، بر نقش خلاقانه و اصیل خواست هنرمند یا کوشش های زیباشناختی دوره به عنوان محرک کلیدی فرم بخشیدن به اهداف سبک محور همین موسیقی دانان حتی وقتی که فاقد ابزار فنی برای رسیدن به این اهداف هستند تأکید می نماید. از این لحاظ هنرمندان مانند دانشمندانی هستند که تلاش می کنند تا استقلال خود را از مبانی تکنولوژیکی حوزه شان اعلام کنند و کوشش می نمایند تا این مبانی را در هنگام ضرورت تنها در تخیل بازسازی نمایند.

اینکه وبر نه تنها درباره موسیقی مدرن بلکه همچنین درباره حوزه کاری خودش به تأمل و تفکر می پردازد و شاید حتی موسیقی مدرن را به عنوان مدلی برای الگوی رو به گسترشی در نظر می گیرد که جامعه شناسی می تواند از آن پیروی نماید، در نحوه نتیجه گیری وبر آشکار است؛ وی در نتیجه گیری خودش از حاضران می خواهد تا تفکر های مربوط به بُعد زیبایی شناسانه را به قلمرو علم تسری دهند: "عالی جنابان در نهایت به ارزش های فرهنگی عقلانی می رسیم."(31 : [1910] 2005Weber,) وبر با تکرار برخی از استدلال هایی که وی ([1909] 1984) در بررسی انتقادی موضع اوستوالد مطرح کرده بود –استوالد به تقلیل مکانیکی و پوزیتویستی علوم فرهنگی به بازتاب های غیر ارادی واکنش های شیمیایی و فرایند های مکانیکی معتقد بود– اظهار داشت که "جامعه شناسی علم" می تواند به چالشی دشوار بپردازد که توسط جهان بینی تکنیکی – علمی مدرنیته برای دیدگاه علمی و ویژگی علمی اش پدید آورده است.(مقایسه کنید با 1991Bourdieu,) وبر همانند بسیاری از هم عصران خود، از جمله حاضران، بر آرمان قهرمانانه کسب دانش به عنوان حامل فرهنگ بالاتر و مدل وضوح عقلانی در جهانی که تابع ماشین ها است تا انسان ها صحه گذاشت.(مقایسه کنید با 1969Ringer,) وبر بدون اینکه در حسرت روزهای رومانتیک عقلانیتِ فراموش شده باشد به طور ضمنی از همکاران خود می خواهد که کتابخانه سیار صرف نباشند و صرفاً اطلاعات را انتقال ندهند یعنی همان وضعیتی ایجاد نگردد که بعدها منجر به اعلام "پایان عصر استادان" و انحلال اصول مدرنیستی اعتبار علمی شد.(53: 1984Lyotard,) هدف نسبتاً عادی(اما نه چندان ناچیز) وبر در این متن مشخص کردن استدلالی است که در بررسی اخلاق پروتستانی مطرح شد و دوباره در مباحثی تکرار شد که به تأثیرات فرهنگی ای مربوط بودند که منجر به پیدایش سرمایه داری مدرن، به ویژه با توجه به پیدایش کار و حرفه علمی مدرن، شده است.([1910-1907] 2001 ,[1909] 1984Weber,) جامعه شناسی حداقل به طور ضمنی به خاطر تکرار دوباره اعتراض خود علیه این ایده که «هر چیزی، خواه تکنولوژی خوانده شود یا اقتصاد، علت "واپسین"، "نهایی" یا "واقعی هر چیزی است»(31 :[1910] 2005Weber,) باید جایگاه خود را در درون زنجیره همواره متغیر تأثیرات فرهنگی و مادی پیدا نماید. شاید تشویق حاضران(بر طبق گزارش منتشر شده وبر تنها کسی است که مورد تشویق قرار می گیرد) نشانه ای از درک یا حتی اضطراب آنها از ویژگی تردیدآمیز رسالت فرهنگی حیات فکری می باشد؛ هم به عنوان شیوه احساس درد و سر درگمی از زندگی مدرن در جهان آرمانی که توام با آزادی، خرد و زیبایی است و هم به عنوان شیوه سازگاری و انطباق با نابرابری های اساسی ناشی از استثمار، جهل و شر.(مقایسه کنید با [1937] 1968Marcuse,)

من سعی می کنم نشان دهم که پاسخ وبر به زومبارت می تواند به عنوان یک شاکله نظری برای جامعه شناسی بنیادی فناوری و فرهنگ تلقی گردد که شکل یک عمل بلاغی خود بازتاب دهنده و تجربه استدلالی خلاقانه را به خود گیرد. وبر همانند کسانی که در عرصه علم و موسیقی از رنسانس تا کنون تجارب عظیمی را از سر گذارنده اند تلاش می کند تا ابزارهایی را برای بیان فرهنگی ابداع کند که بتواند توسط آنها ایده هایش را به نحو معناداری فرمول بندی نماید و آنها را به طور قابل قبولی منتقل کند. وقتی یکی از همکارانش به یکباره از وی می خواهد تا آنچه را که "ارزش والای هدایت کننده" می داند تعریف نماید وبر با ارائه تشابه موسیقایی ذیل به وی پاسخ می دهد:

تصور کنید که از سقف اتاق مطالعه من چندین ویولون، نی، طبل، کلارینت و چنگ آویزان است. حال تصور کنید که این سازها به صدا درمی آیند. نخست ویلون که به معنای ارزش دینی من است به صدا درمی آید. سپس من صدای چند کلارینت و چنگ را می شنوم و ارزش هنری ام را درمی یابم. پس از آن، ترومپت به صدا در می آید و این به معنای ارزش آزادی ام(Freiheitswert) است. من با شنیدن صدای نی ها و طبل ها ارزش های مربوط به سرزمین پدری ام را احساس می کنم. ترومبون، ارزش های اجتماعی گوناگونی نظیر انسجام را برمی انگیزد.اما در اینجا گاهی اوقات ناهمخوانی نیز وجود دارد. تنها انسان خلاق – از جمله پیامبران، سیاستمداران، هنرمندان و کسانی که کم و بیش کاریزماتیک هستند – می تواند از این ها ملودی بسازد. من محققی هستم که شناخت را به نحوی به نظم درمی آورم که بتوان از آن استفاده کرد. سازهای مرا می توانید در کتابخانه ام بیابید اما از آنها هیچ آوازی برنمی خیزد. (sie t?nen nicht ) هیچ ملودی زنده ای نمی توان از آنها ساخت.(پاسخ وبر به هانس اشتاودینگر، به نقل از: 165: 1988Hennis,)

با وجود ادعای ظاهراً متواضعانه وبر مبنی بر اینکه کتاب ها و آثارش صرفاً "آرایش" خاموش شناختی بی صدا است اما روشن به نظر می رسد که وبر در واقع می تواند ایده هایش را همچون سازها در ترکیب های باشکوهی از شجاعتی رازورانه و سخنانی کاریزماتیک و مطنطن در بُعد عمومی و خصوصی  رهبری کند. بسیاری از مهم ترین مشارکت های فکری وی صرفاً از طریق کتاب هایش صورت نگرفته است بلکه به نحوی در میان مرز گفتار و نوشتار قرار دارد که غالباً توانایی هرمنوتیکی و دقت علمی ویراستاران، خوانندگان و مفسران را محک می زند به طوری که حتی به نظر می رسد که آواز ایده های وبر برای نسل های بعدی بلندتر باشد.(نگاه کنید2003: 94-165Mayer-Stoll ) صدای ناهمخوان نت اصلی اثر وبر را نه تنها در کادانس مینور مربوط به "رهایی از ارزش" بلکه فزون تر از آن می توان در خود ارزش آزادی(Freiheitswert ) شنید که وبر همانند یونانیان باستان، آن را به عنوان نوعی "آزادی بیان" درباره موضوعات، تجربه ها و مسائل می پندارد به نحوی که می تواند باعث منازعات جدید شود و عادات قدیمی و شیوه های ریشه دار تفکر را نابود سازد.(مقایسه کنید با 2001Foucault ,)

اما در عین حال وبر باور ندارد که اگر قواعد تصنیف و آهنگسازی به طور آزادانه درک شود یا به نحو محدود به اجرا درآید، این میل به بداهه نوازی بر کلید های ساز فکری ارزش های فرهنگی می تواند بیان نهایی خود را بیابد. در هفته ای که کنفرانس در فرانکفورت ادامه داشت وبر یک نامه اعتراض رسمی به همکاران خود در هیأت مدیره انجمن نوشت و اعتراض خود را نسبت به شیوه تحکم آمیز و اقتدار گرایانه تونیس در اجرای برخی اقدامات، به ویژه در طی مشاجرات ایدئولوژیکی ای که در روز آخر میان رییس جلسه، سخنران و برخی از مخاطبان رخ داد بیان نمود. وبر(60-659: 1994) به منظور تضمین اینکه در آینده رئیس جلسه به شیوه ای بسسیار مؤثر و قانونمند ،خصلت علمی تمام اقدامات را به شرکت کنندگان ابلاغ نماید مجموعه ای از نکات را به منظور اصلاح مقررات انجمن پیشنهاد می کند. وی نکات خود را بدین گونه آغاز می کند:

1. حتی مهم تر از مجاز نشمردن تبلیغ و ترویج "ایده های عملی" [...]، تدوین و تنظیم احکام ارزشی روش شناسانه از مهمترین وظایف برجسته انجمن است. مباحثی که دارای جهت گیری های به جانب ایده های عملی هستند باید با رد بی قید و شرط عقاید سخنران له یا علیه همراه شود. در عین حال، آشکار است که پژوهش شیوه و دلایل پیدایش این گرایش ها و تحلیل صرفاً منطقی و روان شناسانه آنها به طور مستقیم در چارچوب فعالیت انجمن قرار می گیرد.

2. قطع سخنان سخنران در جریان جلسه تنها باید در مواردی رخ دهد که بنابه روال همیشگی پارلمان(Gepfligenheiten ) مجاز دانسته شده است که -صرف نظر از لزوم نگهداشتن وقت – مثلاً شامل  درخواست رعایت نظم و قانون در واکنش به اعتراض علنی یا درخواست از سخنران برای بازگشت به موضوع مورد بحث بعد از یک انحراف اساسی از موضوع مورد بحث به آنگونه که بنا به مسأله سخنران تعریف شده است و طبق قانون حدود آن در شماره 1 تعیین شده است. این حق باید با تفسیر آزادانه مقررات تا آن جایی که ممکن است اعمال شود[...].

"نامه" وبر درباره اقداماتی که در انجمن صورت می گیرد به بازگویی و تدوین دوباره تفسیر وبر از اصل موضوعه "رهایی از ارزش" می پردازد و حدود رسالت علمی اعضای انجمن و اخلاق مسئولیت پذیری آن ها را که تابع پاسخگویی عمومی آن ها می باشد یادآوری می کند. اگرچه نامه وبر به عنوان یک عضو مؤسس هیئت رئیسه، بخشی از مکاتبه خصوصی به شمار می آید و نه موضوعی برای بحث عمومی اما این نامه مباحث گسترده ای را در ارتباط با حدود و روال گفتار جامعه شناسانه مطرح می کند. در واقع، توسل به قواعد بحث علمی می تواند باعث توجه به این امر شود که چگونه آنها نوعی از بافت و زمینه میان فردی و نهادی یا " متنی بیرونی" را به وجود آورند که نحوه اجرا و محتوای تحقیق را به شیوه ای شکل می بخشد که نمی تواند به عنوان یک موضوع " فرا اجتماعی" محض کنار گذاشته شود. منازعاتی که در پشت صحنه در باب نحوه عملکرد انجمن رخ می دهد و اختلافات تفسیری پیش آمده، در این فرض ریشه دارد که از گفتگو کنندکان( که می توانند در کنار یکدیگر حاضر باشند یا نباشند) انتظار می رود که تفکرات خود را آزادانه بیان کنند در ضمن آنکه تفکرات آنها باید با نسبت خاصی از وضوح و درک پذیری تطابق داشته باشد. (1992ONeil,)اخلاق بحث برای بسیاری از افراد گنگ و تدوین نشده باقی می ماند و همواره تا هنگامی بیرون از موضوع بحث قرار می گیرد که تخطی آنها یک درخواست صریح را به منظور حفظ قانون یا تدوین دوباره تفاهم نامه برانگیزد.(1988Derrida,) با وجود این، خطری که در چنین توسلی به قواعد شبه حقوقی یا به "روال همیشگی پارلمان" نهفته است این است که خلاقیت و رک گویی گفتار عقلانی ممکن است اصلاً شنیده نشود یا به شیوه ای محدود شود که گوش شنوندگان را نسبت به صدای منحصر به فردش کر نماید و تأثیر بلاغی و عملی بالقوه کار متمایز آن را بکاهد.

 

شاید بتوان گفت که تنها نیم قرن بعد هدف و غایت نامه وبر به هیئت مدیره به سرانجام رسید هنگامی که آدورنو –جانشین تونیس به عنوان رئیس انجمن جامعه شناسی آلمان– بسیاری از موضوع هایی را یادآوری نمود که در اولین گردهمایی در سخنرانی افتتاحیه خود در پانزدهمین کنفرانس در هایدلبرگ به "ماکس وبر و جامعه شناسی امروز" تخصیص یافتند. آدورنو(100 :[1964] 1965) اشاره می کند که ثمربخشی کار وبر را نمی توان از روی مکتب فکری یا رشته های علمی ای که به نام وی فعالیت می کنند درک نمود زیرا "عینیت پرشور" وبر ما را به ورای موضع گیری های روش شناسانه می برد و از ما درخواست می کند تا برای خودمان "منطق خود شی" را معین کنیم. می توان میراث انتقادی وبر را با توجه به رابطه "نزدیک، اصیل و متضاد" وی با کارش درک نمود که توسط سخنرانانی نظیر هربرت مارکوزه، تالکوت پارسونز و ریموند آرون نمایان گشت و همچنین این موضوع را می توان با توجه به "پارادوکس زیبایی" که ایالت بادن – ورتمبرگ(که از این کنفرانس حمایت می کرد و وبر امیدوار بود که فرانکفورت نیز تأمین مالی طرح های تحقیقاتی آینده انجمن را برعهده بگیرد) در تضاد با فلسفه سیاسی وبر قرار داشت مشاهده نمود. اما آدورنو(101 :[1964] 1965) راسخ ترین درک و برداشت خود را برای صورت بندی متضاد و انتقادی خود جامعه شناسی حفظ نمود:

 

برای ما شورانگیز خواهد بود بر این امر اعتراض کنیم که بسیاری از محرک های انتقادی ای که جامعه شناسی از آغاز برانگیخته است و خود وبر نیز با تقاضای مشهورش برای "رهایی از ارزش" این محرک ها را رد کرده است به خاطر تحول روش ها و فنونی که همواره اصلاح شده اند و به خاطر استوارسازی روزافزون جامعه شناسی به عنوان یک علم خاص بی تأثیر گشته اند. وی استدلال می کند که جامعه شناسان به جای اینکه صرفاً گرایش خود را برای تبدیل این نظام به یک فناوری اجتماعی خاص یا یک نظام دگماتیک جامع رد نمایند یا تسلیم این گرایش شوند باید خودشان را در جزئیاتی غرق نمایند همچنان که باید نظریه ای درباره کلیت اجتماعی بپرورانند. از آن جایی که تنش میان این قطب های متضاد باعث به وجود آمدن همین حیات فکری انتقادی می گردد هر تلاشی برای سازگاری میان آنها به منظور تشکیل جماعتی از محققان، بر ضد میراث وبر خواهد بود. تلقی جامعه شناسی به عنوان ساز به دقت کوک شده فهم تفسیری و صدای متضاد عقل انتقادی نباید مورد انکار قرار گیرد یا از آن احساس بی نیازی شود.

 

 

منابع:

 

Adorno, Theodor W. ( 1965 [1964]) "Rede beim offiziellen Empfang im Heidelberger Schloss", in Otto Stammer (ed.) Max Weber und die Soziologie heute, Verhandlungen des 15. Deutschen Soziologentages. Tübingen: J.C.B. Mohr (Paul Siebeck).

Aristotle (1991) On Rhetoric: A Theory of Civic Discourse, George A. Kennedy (ed., trans). Oxford: Oxford University Press.

Bauman, Zygment ( 2000) " On Writing: On Writing Sociologically", Theory, Culture & Society 17 (1): 79-90.

Bourdieu, Pierre ( 1991) " The Social Institution of Symbolic Power", in Language and Symbolic Power. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Braun, Christoph (1992) Max Webers Musiksoziologie. Laaber: Laaber-Verlag.

Derrida, Jacques ( 1988) "Afterword: Toward an Ethic of Discussion", in Limited Inc. Edgar, Andrew ( 1995) " Weber, Nietsche and Music", in Peter R. Sedgewick (ed.), Nietsche: A Critical Reader. Oxford: Blackwell.

Foucault, Michel ( 2001) Fearless Speech, Joseph Pearson (trans). Los Angeles, CA: Semiotext (e).

Grundmann, Reiner and Nico Stehr (2001) " Why is Werner Sombart not Part of the Core of Classical Sociology?", Journal of Classical Sociology 1 (2): 257-87.

Hennis, Wilhelm ( 1988) Max Weber: Essays in Reconstruction, Keith Tribe (trans). London: Allen and Unwin.

Hennis, Wilhelm (1998) " Introduction to " Preliminary Report on a Proposed Survey for a Sociology of the Press ]1909-10]" ", Keith Tribe (trans.), History of the Human Sciences 11 (2): 107-20.

Keasler, Dirk (2002) " Form Republic of Scholars to Jamboree of Academic Sociologist: The German Sociological Society, 1909-1999", International Sociology 17 (2): 159 – 77.

Kemple, Thomas M. (1995) Reading Marx Writing: Melodrama, the Market, and the "Grundrisse". Stanford, CA: Standford University Press.

Kemple, Thomas M. (2004) " L'Effet Comt: Recycling French Social Theory", Journal of Classical Sociology 4 (3): 361-82.

Lehmann, Hartmut (1993) " The Rise of Capitalism: Weber versus Sombart", in Hartmut Lehmann and Guenther Roth (eds) Weber's Protestant Ethic: Origins, Evidence, Contexts. Cambridge: Cambridge University Press.

Lepenies, Wolf (1988) Between Literature and Science: The Rise of Sociology, R.J. Hollingdale (trans.). Cambridge: Cambridge University Press.

Lyotard, Francois (1984) The Postmodern Condition: A Report on Knowledge, Geoff Bennington and Brian Massumi (trans.). Minneapolis, MN: University of Minnesota Press.

Marcuse, Herbert ( 1968) " The Affirmative Character of Culture", in Jeremy J. Shapiro (ed., trans.) Negations: Essays in Critical Theory. Boston, MA: Beacon Press.

Meyer-Stroll, Cornelia and Thomas M. Kemple (2003) " The Last Hand: On the Craft of Editing Webers "B?rsenschriften" ", Max Weber Studies 3 (2): 165-94.

Mitzman, Arrthur (1987) " Personal Conflict and Ideological Options in Sombart and Weber", in Wolfgang J. Mommesen and Jürgen Osterhammel (eds) Max Weber and his Contemporaries. London and Boston, MA: Allen and Unwin.

O'Neil; John (1992) " Deconstructing Fort/ Derrida: The Convention of Clarity", in Critical Conventions: Interpretation in the Literary Arts and Sciences. Norman: University of Oklahoma Press.

Ringer, Fritz K. (1969) The Decline of the German Mandarins: The German Academic Community, 1890-1933. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Scaff, Lawrence (2000) " Weber on the Cultural Situation of the Modern Age", in Stephen Turner (ed.) The Cambridge Companion to Weber. Cambridge: Cambridge University Press.

Simmel, Georg ( 1968 ( 1896)) " Sociological Aesthetics", in Peter Etzkorn (ed.). The Conflict in Modern Culture and other Essays. New York: Teachers College Press.

 

Simmel, Georg (1971 (1903)) " The Metropolis and Mental Life" , in Donald N. Levine (ed.) On Individuality and Social Forms. Chicago, IL: University of Chicago Press.

Simmel, Georg (1971 (1910)) " The Sociology of Sociability", in Donald N. Levine (ed.) On Individuality and Social Forms. Chicago, IL: University of Chicago Press.

Simmel, Georg (1992 (1908)) Soziologie: Untersuchungen über die Formen der Vergesellschaftung. Frankfurt: Suhrkamp.

Sombart, Werner (1911) " Technik und Kultur", in Verhandlungen des ersten deutschen Soziologentages 1910 in Frankfurt a. M. Tübingen: J.C.B. Mohr (Pual Siebeck).

Todorov, Tzvetan ( 1976/1977)" The Origin of Genres", New Literary History 8: 159-70.

Weber, Max (1911) "Zweite Donnerstagzeitung, Verhandlungen des ersten deutschen Soziologentages 1910 in Frankfurt a. M. Tübingen: J.C.B. Mohr (Pual Siebeck).

Weber,Max ( 1956 ( 1917/1919)) " Science as a Vocation", in Hans H. Gerth and C.Wright Mills (eds, trans) From Max Weber: Essays in Sociology. New York: Oxford University Press.

Weber, Max (1949 (1904)), "Objectivity" in Social Science and Social Policy", in E.Shils (ed.) The Methodology of the Social Sciences. New York: The Free Press.

Weber, Max ( 1949 (1904)) "The Meaning of Ethical-Neutrality (Wertfreiheit)" in Sociology and Economics", in The Methodology of the Social Sciences, E. Shils (ed.). New York: The Free Press.

Weber, Max ( 1958 (1911-12)) The Rational and Social Foundations of Music, Don Martindale, Johannes Riedel and G. Neuwirth (eds, trans). Carbondale: Southern Illionis University.

Weber, Max ( 1964 (1913)) " Das Postulat der Werturteilfreiheit der Wissenschaft", in Eduard Baumgarten, Max Weber: Werk und Person. Tübingen: J.C.B. Mohr (Pual Siebeck).

Weber, Max (1976 (1896/1909)) The Agrarian Sociology of Ancient Civilizations, R.I. Frank (trans.). London: New Left Books.

Weber, Max (1984 (1909)) "Energetic Theories of Culture", T. Mikkelson and C.Schwartz (trans), Mid-American of Sociology 9 (2): 33-58.

Weber, Max (1992) Wissenschaft als Beruf, Politik als Beruf. Max Weber Gesamtausgabe I,Band 17, Wolfang J. Mommsen and Wolfgang Schluchter (eds.). Tübingen: J.C.B. Mohr (Pual Siebeck).

Weber, Max (1994) Brife 1909-1910. Max Weber Gesamtausgabe II,Band 6, M.R. Lepsius and W. Mommsen, with B. Rudhard and M. Schoen )eds. Tübingen: J.C.B. Mohr (Pual Siebeck).

Weber, Max ( 2001 (1907-1910)) The Protestan Ethic Debate: Max Webers Replies to his Critics, 1907-1910, David J. Chalcraft and Austin Harrington (eds), Austin Harrington and Mary Shields (trans). Liverpool: Liverpool University Press.

Weber, Max ( 2005 (1910)) " Remarks on Technology and Culture" ( B. Zumsteg and T.M. Kemple, trans), Theory, Culture & Society 22 (4): 23-38.

Weiller, Edith (1994) Max Weber und die literarische Moderne: ambivalente Begegnungen zweiter Kulturen. Stuttgart: Metzeler.

 

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت ، سال پنجم ،شماره 2

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: