بشر محكوم به آزادي است / مهدی محمدطاهری

1395/4/20 ۱۱:۰۱

بشر محكوم به آزادي است / مهدی محمدطاهری

سارتر برجسته ترین متفکر فلسفه اگزيستانسياليسم (اصالت بشر) است. اگزیستانسیالیست ها به دو گروه تقسیم میشوند سارتر در این باره می گوید: «دسته اول: اگزیستانسیالیست های مسیحی، که من یاسپرس و گابریل مارسل پیرو مذهب کاتولیک را از زمره آنان می شمارم ودسته دوم: اگزیستانسیالیست های منکر واجب الوجود، یعنی هایدگر و اگزیستانسیالیست های فرانسوی و خود من».

 

 

سارتر برجسته ترین متفکر فلسفه اگزيستانسياليسم (اصالت بشر) است. اگزیستانسیالیست ها به دو گروه تقسیم میشوند سارتر در این باره می گوید: «دسته اول: اگزیستانسیالیست های مسیحی، که من یاسپرس و گابریل مارسل پیرو مذهب کاتولیک را از زمره آنان می شمارم ودسته دوم: اگزیستانسیالیست های منکر واجب الوجود، یعنی هایدگر و اگزیستانسیالیست های فرانسوی و خود من».

وجه مشترک هر دو گروه آن است که همه معتقدند وجود مقدم بر ماهیت است. انسان در ابتدا وجود می یابد و سپس خود را می شناسد و این بدان معناست که وجود تقدم بر ماهیت دارد، بنابراین من هستم پس می اندیشم. نتیجه ای که باید آن را در برابر معنا شناسی دکارت از بشر دانست می اندیشم پس هستم.

فلسفه وجودی اگزیستانسیالیسم در وجود شناسی کیرکه گارد نهفته است، كيركه گارد فيلسوف دانماركي و سرسلسله اگزيستانسياليست ها مسيحي، نام او با « دلهره ابراهيم» در مكتب اصالت بشر عجين شده است:« هر فرد در كنه فرديت خود از ديگران مجزا است. فرد به ذات بي همتا است هيچ وحدت، هيچ اشتراك و هيچ كليتي وجود ندارد كه با حاكميت فردي هم چشمي كند حقيقت براي هميشه بازده تصميم شخصي فرد است و تنها مي تواند در اعمال آزاد برخاسته از اين تصميم تحقق يابد تنها تصميمي كه در برابر فرد مطرح است تصميم به رستگاري يا لعنت جاودانه است، ...  تنها حقيقت و تصميم درستي كه وجود دارد شادماني جاودانه در مسيح و مسيحانه زندگي كردن است.

وجود در اندیشه سارتر به لنفسه و فی نفسه بخش بندی می شود. وجود فی نفسه شامل جهان و هر چه در آن است. نسبت این وجود با ذاتش تاریک است خلل و عدم در آن راه نمی یابد.و وجود لنفسه که دارای ویژگی شعور، آگاهی، تفکر، قدرت عمل و آزادی است و آن انسان می باشد سارتر در توضیح موجود لنفسه دو جمله را بیان می دارد . انسان آن چیزی است که نیست و این یعنی گذشته انسان، خود انسان نیست و انسان آن چیزی است که هست و این یعنی اینکه بشر محدود به آن چیزی که بوده است، نیست.

در این فلسفه بشر مفهومی است که پس از ظهور در عالم وجود معنا می یابد، بشر هیچ نیست مگر آن چه از خود می سازد آدمی مسئول ساختن و وجود خویشتن است و به تبع آن مسئول تمام افراد بشری، ساختن از خود طرحی است که افکنده می شود پس بشر پیش از هر چیزی طرحی است که در درون گرائی خود می زید. بشر مالک و صاحب اختیار خود می باشد، بنابراین مسئول است و مسئولیت همه جامعه بشری را نیز دارا می باشد، فرد بشری با انتخاب، همه آدمیان را انتخاب می کند در واقع هر یک از اعمال آدمیان با آفریدن بشری که می خواهند آن گونه باشند صورت می گیرد و در عین حال تصویری از بشر می سازد که به طور کلی باید آن چنان باشد.سارتر بشر را دلهره می نامد، مفهوم این جمله آن است، هنگامی که آدمی خود را ملتزم ساخت و دریافت که وی نه تنها همان است که موجودیت خود راه و روش زندگی خود را تعیین و انتخاب می کند بلکه اضافه بر آن قانونگذاری است که با انتخاب شخص خود جامعه بشری را نیز انتخاب می کند چنین فردی نخواهد توانست از احساس مسوولیت تمام و عمیق بگریزد.

فلسفه اگزیستانسیالیسم با اولویت تقدم وجود بر ماهیت شکل گرفت و با جمله معروف داستایوسکی : اگر واجب الوجود نباشد هر کاری ممکن است سنگ بنای آن گذارده شد در این فلسفه انسان تنهاست و این تنهایی یعنی آنکه انسان مسئول کارهای خویش است، آدمی به دنیا پرتاب شده و جبری وجود نخواهد داشت:« ما تنهايم بدون دستاويزي كه عذر خواه ما باشد اين معني همان است كه من با جمله « بشر محكوم به آزادي است» بيان مي كنم بشر محكوم است زيرا خود را نيافريده؛ و در عين حال آزاد است زيرا همين كه پا به جهان گذاشت مسوول همه كارهايي است كه انجام مي دهد».

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: