شاعر دردآشنا / دکتر حسن احمدی گیوی

1395/4/14 ۰۹:۲۷

شاعر دردآشنا / دکتر حسن احمدی گیوی

سی و نُه سال پیش (سال ۱۳۳۹) که در تابستان به زادگاه عزیزم، گیوی و خلخال رفتم، شنیدم روحانی و واعظی جوان و گرانمایه در ماه مبارک رمضان در خلخال (هروآباد) به منبر رفته‌اند و منبرشان سخت مورد استقبال و استفاضه همشهریان گرامی‌ام قرار گرفته است. در پایانِ کار، مبلغ ده هزار تومان (به پول آن روز) در پاکتی تقدیم کرده‌اند، ولی ایشان از پذیرش آن خودداری ورزیده‌اند. آقایان گفته‌‌اند: اگر کم است، اضافه کنیم. ایشان گفته‌اند: سخن در اندک و بسیار نیست! من هرگز برای تبلیغ دینی پول نمی‌گیرم و تاکنون از این کسوت، دیناری بهره مادی نبرده‌ام!

 

زندگی و شعر آیت الله کاظمی اردبیلی

سی و نُه سال پیش (سال ۱۳۳۹) که در تابستان به زادگاه عزیزم، گیوی و خلخال رفتم، شنیدم روحانی و واعظی جوان و گرانمایه در ماه مبارک رمضان در خلخال (هروآباد) به منبر رفته‌اند و منبرشان سخت مورد استقبال و استفاضه همشهریان گرامی‌ام قرار گرفته است. در پایانِ کار، مبلغ ده هزار تومان (به پول آن روز) در پاکتی تقدیم کرده‌اند، ولی ایشان از پذیرش آن خودداری ورزیده‌اند. آقایان گفته‌‌اند: اگر کم است، اضافه کنیم. ایشان گفته‌اند: سخن در اندک و بسیار نیست! من هرگز برای تبلیغ دینی پول نمی‌گیرم و تاکنون از این کسوت، دیناری بهره مادی نبرده‌ام!

موضوع مانند بمب در خلخال صدا کرده بود. چون برخی از آقایان در میزان «وعظْ‌مزد» چانه می‌زدند!

سالها گذشت و نام آن واعظ محترم و حتّی خود موضوع هم به قسمت تاریک ذهن رفت و غبار فراموشی بر آن نشست. پس از سی سال در سال ۱۳۶۹ مادر پاکدامن دوستان و برادران عزیزم آقایان الیاسی‌ها (دکتر سیدجواد، دکتر سیدهدایت، آقا سیدقوام، آقا سید مصطفی الیاسی) به جوار رحمت حق شتافت. ـ انسانهای نیک، زندگی و مرگشان مایه خیر و برکت است ـ در مجلس ترحیم خانگی آن سیّده گرامی، روحانیی را دیدم. پس از صحبت و آشنایی معلوم شد نام گرامی‌شان حاجی شیخ علی کاظمی است و خودشان همان واعظ و روحانی عزیز که دل از همشهریان بنده ربوده بودند و از کسوت مقدّس خویش نه سوءاستفاده، که استفاده هم نکرده‌اند و نمی‌کنند. افزون بر آن، شاعر هم هستند و شعر خوب می‌گویند. از دیدارشان خوشوقت شدم و از همان روز، پیوند روحی و دوستی میان ما برگزار شد و رفت و آمد خانوادگی برقرار. در خلال این چند سال بنده بارها و بارها در خدمت ایشان بوده‌ام و جز نیکی و عاطفه و فروتنی و بزرگواری و کمک به نیازمندان و درماندگان و نیز سرودن شعر از ایشان ندیده‌ام.

جناب کاظمی در سال ۱۳۱۴ در شهر اردبیل چشم به جهان گشوده و از شش سالگی تا ۱۴ سالگی در اردبیل اقامت داشته‌اند و قرآن و قسمتی از صرف و نحو و ادبیّات عربی را در زادگاه خویش فرا گرفته‌اند. علاقه و ذوق شایان و فراوان به تحصیلات جدید داشته‌اند؛ ولی پدر گرامی‌شان که در کسوت روحانیت نبوده‌اند رضایت نداده به تحصیل حوزوی تشویق و وادارشان کرده‌اند.

در سال ۱۳۳۰ به قم عزیمت کرده و ده سال (تا سال ۱۳۴۰) در آن شهر به تکمیل علوم حوزه اشتغال جسته‌اند و بنا به اظهارات آشنایان و هم‌تحصیلان‌شان تحصیلات بسیار موفّقی داشته و خوش درخشیده‌اند. در سال ۱۳۴۰ به اردبیل مراجعت نموده ضمن انجام وظیفه روحانیت (از قبیل اقامه نماز جماعت، تشکیل مجالس مذهبی، بحث و تدریس علوم حوزوی، نظارت بر اداره دبستان و دبیرستان جعفری اسلامی و…) جهت تأمین معاش به احداث کارگاه قالی‌بافی و نیز دامداری همّت گماشته‌اند و با کدّ یمین و عرق جبین بر حدیث شریف نبوی (اَطْیَبُ ما اَکَلَ الرَّجُلُ مِنْ کَدِّ یَدِهِ) عمل کرده و برای کار و فعالیت و تبلیغ دینی دیناری از کسی یا جایی نگرفته‌اند.

جناب آقای کاظمی به اقتضای مسائل خانوادگی در شهریور سال ۱۳۴۵ به تهران کوچ فرموده و با اقامه نماز جماعت در یکی از مسجدهای حسّاس شهر و انجام همه وظایف و خدمات یک روحانی مسئول، کوشا، فعّال و دردمند باز طبق وصیّت پدر و سیره خویش دیناری نه از دولت و نه از ملّت نگرفته‌اند و نمی‌گیرند و حتی برابر اظهارات یکی از بستگان نگارنده ـ که از مأمومان مسجد ایشان هستند ـ در مسجد، بیشتر از نمازگزاران متموّل و سرمایه‌دار به مستحقان و نیازمندان کمک می‌کنند.ایشان در بازار کفّاشان تهران به فروش لوازم ریز خانگی اشتغال دارند و بدین ترتیب همچون گذشته از دسترنج خود تأمین معاش می‌نمایند.

در جامعه ما یکی از نمودارهای ابعاد شخصیت هر فرد موفّق و خوب، تربیت اولاد صالح است؛ که سپاس خدای را ایشان ده فرزند صالح و شایسته (اعم از دختر و پسر) تربیت و تحویل جامعه کرده‌اند که همگی پاک و منزّه و باشخصیّت و باایمان و درس‌خوانده و خدمتگزار جامعه هستند.

و امّا درباره این کتاب:جناب کاظمی طبعی چون آب روان دارند؛ افسوس که اجبار و بار زندگی و تلاش معاش، ایشان را از رسته سخنوران به راسته بازاریان و بازرگانان کشانده است. بنده معتقدم اگر درد اعاشه آزادشان می‌گذاشت، ایشان امروز، یکی از بهترین و نامدارترین سخن‌سرایان روزگار ما بودند.

آقای کاظمی هم شعر فارسی می‌گویند و هم شعر آذری. به حیدربابای استاد شهریار بند به بند پاسخ داده‌اند و چه پاسخ‌های شیرین و خواندنی و دلاویزی! شعرهای دیگر ترکی ایشان نیز از روانی و سادگی ویژه‌ای برخوردار است.

جناب کاظمی مانند بسیاری از ما ایرانیان، عاشق لسان‌الغیب‌اند و این عشق، باعث آمده که ایشان ضمن اینکه بسیاری از غزلهای خواجه شیراز را از بر کرده‌اند به‌تدریج به تضمین برخی از آنها دست بیازند.

اندکی پس از افتخار آشنایی در منزل آقایان الیاسی‌ها، مطلب را با بنده در میان گذاشتند. بنده قلباً با تضمین غزلهای حافظ موافق نیستم؛ زیرا عقیده دارم که غزلهای حافظ برخلاف غزلهای ساده و روان سعدی و دیگران، از چنان ویژگیهایی برخوردارند که تضمین آنها و افزودن سه یا چند مصراع جدید بر سر هر بیتی به صورتی که جوش بخورد و پیوند بیابد، بسیار بسیار دشوار است و وقتی خواننده تضمین را می‌خواند ناخودآگاه یا خودآگاه در ذهن خویش به مقایسه می‌پردازد و درمی‌یابد که: این سخن تا آن سخن فرقیست ژرف.

امّا مگر می‌شود عاشق را از عشق و معشوق باز داشت! ایشان همچنان به تضمین غزلها ادامه داده‌اند و هم‌اکنون شمار آنها از ۲۵۰ گذشته است.

شاعر بزرگوار روی لطفی که به بنده دارند و با شکسته‌نفسی خاص خودشان از من خواستند سروده‌ها را بخوانم و در صورت امکان نظر بدهم. بنده هم امتثال امر کردم. همه آنها را در مطالعه گرفتم و نظر استحسانی و استصوابی خود به عرض‌شان رساندم که پاره‌ای از آنها مورد عنایت و توجّه‌شان قرار گرفته است.

جناب کاظمی افزون بر خواجه آسمانی، مانند بسیاری از هم‌میهنان خویش عشق و ارادت خاصی به مولای متّقیان دارند و معتقدند که خواجه، پاره‌ای از غزلهای خود را در شأن آن‌حضرت سروده است. برخی از آن غزلها را که تضمین نموده‌اند با افزایش سه مصراع که ستایش روشن و شفّافی از مولا فرموده‌اند، بسیاری از خوانندگان را نیز بسوی اعتقاد خویش کشانده‌اند! در مورد امام دوازدهم(عج) نیز چنین نظری دارند و به یکی دو تضمین دست زده‌اند.

اشعار جناب آقای کاظمی اعم از تضمین و قطعات مستقل، از سادگی و روانی خاصی برخوردار است. و افزون بر اصطلاحات و سخنان عاشقانه و عارفانه، از کلام خدا و احادیث و اخبار آرایه گرفته و اغلب بار اخلاقی و ارشادی دارند که از روح پاک، دل صافی، علم و عمل، و خلوص نیّت ایشان نشأت گرفته‌اند.بنده با روحانیان فراوانی آشنایی و دوستی داشته‌ام؛ ولی بسیار کم دیده یا شنیده‌ام که یک نفر هم روحانی باشد، هم سواد کافی داشته باشد، هم وظایف روحانیّت را به خاطر خدا و بندگان خدا به وجه احسن انجام بدهد، هم شاعر و اهل ذوق باشد، و هم کاسب! که از دسترنج خویش نان بخورند. ایشان روحانی و شاعر دردآشنایی هستند که صمیمانه به یاری دردمندان و دل‌خستگان می‌شتابند.

در پایان عرایض برای این روحانی ربّانی، عالم باعمل، شاعر ارجمند و توانا، انسان انساندوست و دردآشنا، در همه شئون زندگی، نشاط و عزّت و تندرستی، در پهنه ایمان و اجتماع، توفیق خدمت به دین خدا و خلق خدا، و در عرصه شعر و ادب، درخشش و پیروزی روزافزون آرزو دارم.

مهر ماه ۱۳۷۸

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: