زنان ایرانی، ترجمان شادی‌ها و غم‌های همگانی

1395/3/24 ۰۷:۱۸

زنان ایرانی، ترجمان شادی‌ها و غم‌های همگانی

جهانگردان و شرق‌شناسانی که در ٦ سده اخیر به ایران آمده و سفرنامه نوشته‌اند، به جزییات زندگی زنان و جایگاه آنان بسیار علاقه نشان داده‌اند. دیدگاه‌های گوناگون اما جالب آن‌ها درباره زنان ایرانی، هریک می‌تواند دست‌مایه پژوهشی گسترده باشد. پ. امده ژوبر، جهانگرد فرانسوی که در روزگار قاجار به ایران مسافرت کرده است

روایت ها ، عکس‌ها و سندها از زندگی اجتماعی مردمان سرزمین آفتاب
 
 

١- راویان دور؛ زنان ترجمان شادی یا غم‌های همگانی
جهانگردان و شرق‌شناسانی که در ٦ سده اخیر به ایران آمده و سفرنامه نوشته‌اند، به جزییات زندگی زنان و جایگاه آنان بسیار علاقه نشان داده‌اند. دیدگاه‌های گوناگون اما جالب آن‌ها درباره زنان ایرانی، هریک می‌تواند دست‌مایه پژوهشی گسترده باشد. پ. امده ژوبر، جهانگرد فرانسوی که در روزگار قاجار به ایران مسافرت کرده است، در کتاب «مسافرت در ارمنستان و ایران» درباره جایگاه زنان ایرانی در شادی‌ها و غم‌ها می‌نویسد «در مشرق‌زمین زنها هستند که ترجمان شادمانی یا غمهای همگانی می‌باشند. اگر پیشامد خوشی روی بدهد آنها لیل می‌کشند و با حرکت تند زبان خود فریاد شادی از خویش درمی‌آورند و صدای خود را به تناسب از پرده‌ای به پردة دیگر می‌برند که ما نمی‌توانیم شرح آنرا بطور مشخص و دقیق بدهیم؛ ولی برعکس اگر پیشامد بدی رخ دهد آنان صداهای شوم از خود درمی‌آورند که بطور کلی با آن صدای شادی فرق ندارد مگر آنکه درازتر و دلخراش‌تر است. زنها عادت دارند که روزهای جمعه به سر قبر نزدیکان یا عزیزان خود بروند. اغلب به زنهائی برمی‌خوریم که پهلوی گور شوهرشان گریان زانو زده‌اند و این خود دلیل مسلمی است که شرقیها آنطور که عموما گمان می‌برند با زنهای خود بدرفتاری نمی‌کنند». نمای دوم از زنان ایرانی را دو آمریکایی در روزگار پس از پیروزی جنبش مشروطیت پیش رویمان می‌گذارند. اف. ال. برد و هارولد اف. وستون در کتاب «گشت‌وگذاری در ایران بعد از انقلاب مشروطیت» درباره هراس آنان از یک پدیده نوین چنین نوشته‌اند «عکس گرفتن از زنان ایرانی مشکل دیگری است و آنها با همه آن که حجاب کامل و حتی روبنده دارند و صورتشان هم پوشیده است، از قرار گرفتن جلو دوربین عکاسی وحشت‌زده‌اند. زیرا خیال می‌کنند دوربین عکاسی دارایِ آن‌چنان قدرتی است که به راحتی می‌تواند تن و بدن آن‌ها را از زیر لباس و حجاب به صورت عریان و برهنه نشان دهد و حتی روح آن‌ها را هم در عکس مجسم سازد. یک روز کوشش کردم از گروهی زنان فقیر و بیچاره کارگر- که در گوشه یک مزرعه دورافتاده کار می‌کردند- عکس بگیرم و با همه آن که آمادگی داشتم و با سرعت دست به کار شدم و دوربین را آماده کردم، همه آن‌ها وحشت‌زده فرار را بر قرار ترجیح دادند و در گوشه و کنار مزرعه و حتی زیر توده‌هایِ علف، از نظر من پنهان شدند و تا مدتی که در آن محل بودیم اثر و نشانی از آنها دیده نشد».

٢- راویان نو؛ نقدی بر مدرسه‌های نوین دخترانه در عصر قاجار
بنیان‌گذاری مدرسه‌های نوین در روزگار قاجار، از ویژگی‌های دگرگونی‌های اجتماعی در آن دوران برشمرده می‌شود. این مساله به ویژه آنجا که پای دختران ایرانی را به مدرسه باز کرد، حساسیتی فراوان پدید آورد. هم‌زمان با کوشش نواندیشان و تجددخواهان در آن زمانه برای گسترش چنین نهادهایی، اما برخی به رویارویی با دگرگونی‌های یادشده برخاستند. روایت قهرمان‌میرزا عین‌السلطنه در کتاب «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه» از مدرسه‌های دخترانه می‌تواند دیدگاه یکی از مخالفان را بازتاباند که البته کوشیده است مخالفت خود را در پوششی دیگر جای دهد «در مشروطه سابق [منظور، پیش از به توپ بستن مجلس] یکی دو مدرسه برای دخترها باز شد، خیلی با تشدد و با تغیّر مجلس ممانعت کرد که برخلاف شرع است و حال آن که تا زنها تربیت نشوند مردها عالم نمی‌شوند. اما این دفعه [پس از فتح تهران و برقراری دوباره مشروطه] تاکنون چند مدرسه باز شده: دبستان عفاف، دبستان دوشیزگان و چند تای دیگر. اما گویا هیچ ترتیب صحیح نداشته باشد. برای این که مدارس ابتدائی پسرها هنوز ترتیب ندارد، پرگرام ندارد. دکانی است برای دخل باز کرده [اند] و به انواع و اقسام مختلفه پول درمی‌آورند. فلان آدم خانه خودش را مدرسه کرده و خودش مدیر است، برادرش معلم فرانسه، شوهر خواهرش معلم حساب، برادر دیگرش معلم فارسی. آن وقت چهار نفر سیصد چهارصد شاگرد را می‌خواهند درس بدهند و مدرسه را اداره کنند و مثل اطبا که دوای دواخانه خود را می‌خواهند فروش بدهند نه معالجه. هرچه کتاب در کتابخانه است این شاگرد باید بخرد و به هزار اسم باید پول بدهد. هرکدام هم از این محله به آن محله برود که محتاج مدرسه نزدیک‌تر بشود. تمام آنچه را در مدرسه قبل خوانده باید کنار گذاشته از روی پرگرام این مدرسه که به میل مدیر است شروع به درس کند. هفته‌ای هم نیست که یکی دو روز به یک عنوانی بسته نشود. مثلا فلان آدم مرده، یا زن مدیر غش کرده، یا معلم عربی حمام رفته. انواع هرزگی هم می‌شود و آخر هم اگر سواد و جزئی فارسی شاگرد یاد بگیرد نهایت تشکر را باید داشت».

٣- روایت یک سند؛ قنوات را به آقای آقا علی اعتمادالتجار اجاره دهید!
این اعلان بلدیه تهران در اوایل روزگار پهلوی اول درباره اعلام روزهاي تعيين شده براي حضور اجاره‌دهندگان قنات‌هاي شخصي و اجاره‌كنندگان آب در تهران، به منظور تامين آب شهر در تابستان که در آرشیو ملی ایران نگه‌داری می‌شود، می‌تواند نکته‌هایی درباره وضعیت پایتخت ایران پیش از لوله‌کشی آب را بیان کند «چون امر آب در طهران امر مهمی است و همیشه اهالی این شهر از اینباب گرفتار زحمات و صدمات می‌باشند و اداره کردن این کار بزرگ از وظایف اداره بلدیه است لهذا بعموم صاحبان قنوات اعلان میشود که از غره ذی‌الحجه الحرام روزهای شنبه و سه‌شنبه و پنجشنبه در اطاق اول خرج حاضر شده قنوات را بآقای آقا علی اعتمادالتجار اجاره بدهند و همچنین اشخاصیکه می‌خواهند آب اجاره کنند حاضر شده اجاره نمایند که از روی ترتیبات صحیحه آب بتمام شهر برسد و هرگاه حاضر نشدند در تابستان کسی از بی‌آبی و از میرابها حق تشکی ببلدیه ندارد».


٤- روایت یک عکس؛ دامان گسترده زنان واقف
زنان در میان واقفان تاریخ ایران، نقشی پررنگ‌ دارند؛ نه تنها به مردان واقف پهلو می‌زنند، که در مواردی بسیار از آنان پیشی می‌گیرند. آنگونه که اسناد و دیگر منابع تاریخی روایت می‌کنند، بخشی گسترده از دنیای شگفت‌انگیز موقوفات ایران، از دامان نیک‌اندیشی بزرگ‌زنان ایرانی سرچشمه گرفته است؛ آنان که در دوره‌هاي گوناگون تاريخي با انگيزه‌هایی چون دست‌یابی به رضایت پروردگار و آسودگی خلقِ نیازمند، بخشي از دارایی‌های خود را در کارهای نیک وقف کرده‌اند. موقوفات زنان نيز همانند دیگر موقوفات ایرانی، گوناگون و بسیار بوده است؛ از مسجد، پل، پاياب، حمام، تکيه، آب‌انبار و درخت به عنوان نمونه‌های سنتی وقف، تا درمانگاه، بيمارستان، کتاب‌خانه، مدرسه و دانشگاه به عنوان تاسیسات نوپیدای موقوفه، گستره موضوعی و کارکردی موقوفات زنان ایرانی را در گذر روزگاران دربرمی‌گیرد. نقاشی مدرسه مادر شاه سلطان حسین صفوی که به وسیله پاسکال کوست، جهانگرد و معمار فرانسوی در روزگار صفویه، به یکی از زنان واقف در تاریخ ایران اشاره دارد. مادر شاه سلطان حسین صفوی واپسین حکمران صفوی نیز از زنان نام‌دار این دوره در حوزه وقف بوده است. مدرسه مادر شاه (چهار باغ) از یادگارهای جاودانه این زن نیکوکار است که گرچه چهارباغ و سلطانی نیز نامیده شده اما به دلیل پشتیبانی‌های مالی و سیاسی او، به مدرسه مادر شاه هم آوازه یافت. نقاشی یادشده همچنین می‌تواند رونق موقوفات را در دوره صفوی بیانگر باشد؛ پدیده‌ای مهم در تاریخ اجتماعی و نیکوکاری ایران!

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: