دانش، پژوهش، آینده درگفت و گو با دكتر رضا داوری اردكانی

1393/4/2 ۰۸:۱۳

دانش، پژوهش، آینده درگفت و گو با دكتر رضا داوری اردكانی

در مقالات و كتابها و در سرمقاله‌های نشریه فرهنگستان علوم، مسائل مهم زمان مطرح می‌شود و در میان اهالی علم و فرهنگ بازتاب گسترده‌ای دارد كه ناشی از نگاه عمیق شما به مسائل مهم كشور است و از سوی دیگر نیازی است كه جامعه علمی و فرهنگی به طرح این‌گونه مباحث دارد. «رئیس فرهنگستان علوم بودن» تاچه اندازه‌ در طرح این پرسشها نقش داشته است؟

 

 

در مقالات و كتابها و در سرمقاله‌های نشریه فرهنگستان علوم، مسائل مهم زمان مطرح می‌شود و در میان اهالی علم و فرهنگ بازتاب گسترده‌ای دارد كه ناشی از نگاه عمیق شما به مسائل مهم كشور است و از سوی دیگر نیازی است كه جامعه علمی و فرهنگی به طرح این‌گونه مباحث دارد. «رئیس فرهنگستان علوم بودن» تاچه اندازه‌ در طرح این پرسشها نقش داشته است؟

نوشته‌های من اگر در میان گروههایی از جوانان و دانشجویان مورد توجه قرار گرفته است، اهل فلسفه و علوم انسانی كمتر به آن اعتنا كرده‌اند! اگر جز این بود، لااقل به مناسبت دفاعی كه برمبنای نظر انتقادی خود از علوم انسانی و اجتماعی كرده‌ام، اصحاب این علوم چیزی می‌گفتند. شاید هم آنان چون نظر مرا درباره بازگرداندن پیدایش علوم انسانی و اجتماعی به آغاز ظهور بحران در تجدد نمی‌پذیرند، به دفاع من از این علوم هم وقعی نمی‌گذارند.

خوانندگان كتابهای من زیاد نیستند و بیشترشان جوانان و دانشجویان راه‌جو هستند. كسانی هم هستند كه با فلسفه سروكاری ندارند و به قصد رد و نفی، آنها را ورق می‌زنند و مطالب را چنان تفسیر می‌كنند كه هركس بتواند نادرست بودن سخن را تصدیق كند. البته من مخالفانی هم دارم كه یك سطر از نوشته‌هایم را نخوانده‌اند! گاهی فكر می‌كنم استادان فلسفه هم نوشته‌های مرا نمی‌خوانند؛ زیرا به مباحثی می‌پردازم كه در فلسفه رسمی كمتر جایی دارد. اما اگر می‌خواندند، نظر دیگری پیدا می‌كردند و من این را به حكم آزمایش می‌گویم. چنان‌‌كه بعضی از همكاران بالنسبه جوانم كه نظری به آنها كرده‌اند، نظرشان به لطف آمیخته بوده است.

مشكل بزرگ این است كه ما كم كتاب می‌خوانیم و اگر بخوانیم، یا قصد تفنّن داریم و یا برای نوشتن كتاب و مقاله ناگزیر به خواندن شده‌ایم. من هم اگر نگران وضع تفكر در كشور و در جهان توسعه نیافته نبودم، شاید به این همه كتاب كه در فلسفه و علوم انسانی و... منتشر می‌شود، كاری نداشتم. من این كتابها و مقاله‌ها را نمی‌خوانم كه بر دانش رسمی فلسفی خود بیفزایم، بلكه می‌خوانم تا بدانم درك و فهم و تفكر در چه وضعی است و صاحب‌نظران و نویسندگان و محققان ما چه كرده‌اند و چه می‌كنند. مسئله من هنوز همان است كه پنجاه سال پیش برایم مطرح شده بود و آن اینكه: ما در فهم و تفكر چه مقامی داریم و می‌بینید هرچه در این پنجاه‌سال نوشته‌ام، تأملی در وجوه گوناگون این مسئله بوده است.

اگر می‌گویند پاسخ این پرسش را با تهیه یك طرح پژوهشی چندین ساله در آثار و كتب و مقالات می‌توان و باید جست، توضیح می‌دهم كه پرسش من پرسش جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی و علم‌النفسی و البته از سركنجكاوی ناشی از ذوق یا تفنّن نیست، بلكه طلب تفكر و به سربردن در انتظار تفكر است. تفكر را باید طلب كرد. برخلاف آنچه هگل و بعضی دیگر از فیلسوفان و صاحب‌نظران اندیشیده‌اند و می‌اندیشند، «فلسفه» به «سوفیا» مبدّل نشده است.ما هنوز باید دوستدار دانایی بمانیم و در طلب آن باشیم. نمی‌دانم همكاران اهل فلسفه من در این باب چه نظری دارند.

اما اینكه «رئیس فرهنگستان بودن» تا چه اندازه‌ای در طرح پرسشهای من اثر داشته است، عرض می‌كنم كه مسئله علم و ماهیت تجدد از چهل سال پیش برایم مطرح بوده است و بسیاری از مقالاتی كه درباره علم نوشته‌ام، در دهه‌های 60 و 70 بوده است. البته عضویت در فرهنگستان تجربه بزرگ زندگی من بود. همنشینی با دانشمندان ممتاز رشته‌های مختلف علوم را كه در پایان عمر از آن برخوردار شدم، از غنیمت‌های زندگی‌ام می‌دانم. از این همنشینی بسیار چیز‌ها دریافتم و شاید همین دریافتها در طرح بعضی مسائل یا در طرز پرداختن به آنها مؤثر بوده است؛ اما اینكه بیشتر به علم پرداخته‌ام، وجه اصلی و اولی‌اش این‌ است كه علم یكی از قائمه‌های جهان متجدد است و تكلیف هرقوم و مردمی در نسبت با علم و تكنولوژی معّین می‌شود. اندیشیدن به وضع علم در عصر كنونی و سهم جهان توسعه نیافته از علم و تكنولوژی و به طوركلی از تجدّد، چیزی نیست كه در فلسفه بتوان از آن صرف‌نظر كرد. دانشگاههای ما خیلی دیر به پژوهش توجه كردند؛ اما با آغاز توجه به پژوهش، می‌بایست برنامه‌ راهبردی علم و پژوهش تدوین شود. در تدوین این برنامه متاسفانه نسبت علم با تكنولوژی و نظام اجتماعی و سیاسی و اداری و قضایی از نظر دور ماند؛ چنان‌كه ملاك و میزان پیشرفت علم را تعداد مقالات ثبت شده در فهرستها دانستند (هرچند كه چاپ مقالات و ثبت آن در فهرستها از جمله آثار و لوازم و نتایج فرعی پیشرفت علم می‌تواند و باید باشد).

شاید من اولین كسی بودم كه این تلقی را نقد كردم. سخنی كه ده پانزده سال قبل، پیش آوردم و مورد استقبال بسیاری از دانشگاهیان قرار گرفت و با مخالفت بعضی دانشمندان نیز كه گمان كرده بودند با مقاله‌نویسی مخالفت كرده‌ام مواجه شد، این بود كه علم باید به مسائلی كه اینجا و اكنون مطرح می‌شود، بپردازد. بسیار خوشوقتم كه اكنون تصدیق سخن خود را در اظهار نظرهای بسیاری از استادان و دانشمندان می‌بینیم. وقتی ملاك و میزان اصلی پیشرفت علم را تعداد مقالات ثبت شده در فهرستهای جهانی اعلام كردند، دانشگاهیان و دانشجویان دوره دكتری هم موظف شدند كه برای ارتقا و دریافت دكتری، در مجلات معتبر بین‌المللی مقاله چاپ كنند. این دستورالعمل ظاهراً موجه بود، اما در آن نه فقط بسیاری از شرایط و لوازم اصلی و اساسی برنامه پیشرفت علم مورد غفلت قرار گرفته بود، بلكه شاید بتوان آن را یك اعتراف ضمنی به ناتوانی از تشخیص و تمییز مقاله از نوشتة ساختگی دانست. اكنون محدودیت و ناكافی بودن آن دستورالعمل قدری روشن شده است، به‌خصوص كه می‌بینیم كه میان افزایش تعداد مقالات و توسعه علم و فناوری در كشور تناسبی كه باید باشد، وجود ندارد. توجه به این امر و درك آن، وظیفه فلسفه است؛ زیرا فلسفه تأمل و تفكر در شرایط امكان چیزها و كارهاست.

پرسش اصلی فلسفه از زمان كانت تا كنون این است كه ما چه می‌توانیم بدانیم و چه باید بكنیم. كانت به جهاتی در كتاب «نقد عقل علمی» تنها در چه باید بكنیم، بحث كرد؛ اما این نقص را با طرح پرسش دیگری تدارك كرد و آن اینكه چه امیدی می‌توانیم داشته باشیم و بالاخره پرسید كه انسان چیست؟ اكنون هركس به فلسفه بپردازد، باید از وضع علم و عمل و فرهنگ و هنر زمان خود بپرسد. پس طبیعی بود كه من به وضع علم بپردازم؛ چنان‌كه به وضع زبان و هنر و مخصوصاً اخلاق هم پرداخته‌ام.

مسئله دیگری كه كمتر به آن توجه می‌شود، كالایی شدن علم و دخیل شدنش در زندگی هر روزی و اهمیت یافتن آن در آرای همگانی و تلقی تازه از علم و مقام آن در همه جهان است. به نظر من امروز اگر یك جامعه‌شناس و حتی روان‌شناس بخواهد مسائل مهم قابل مطالعه در كشور را فهرست كند، شاید جایگاه علم و تلقی حكومت و مردم از دانش و دانشگاه را در زمره مهمترین مسائل بیابد. البته تحقیق در این معانی آسان نیست. اكنون پس از شكست طرح «تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش» كه من خود آن را پیشنهاد كرده بودم، قانع شده‌ام كه تأمل و اهتمام به تحقیق در باب آموزش و پژوهش یك ضرورت است. وقتی علم قائمه این جهان است، ركود و پیشرفت آن نمی‌تواند با وضع خاص اخلاق و هنر و فرهنگ مناسبت و ملازمت نداشته باشد. صرف نظر از اینها من كار و بارم را به مقام و موقع اداری و كار سیاست پیوند نمی‌زنم و هرگز به هیچ شغل اداری و سیاسی وابسته نبوده‌ام، بلكه در شغل اداری هم با فلسفه زندگی كرده‌ام. بودن من در فرهنگستان فرصت و مجال خوبی برای آزمودن و آموختن بوده است، مع هذا شاید اگر نمی‌بایست هر سه ماه یك بار برای این نشریه مقاله بنویسم، بعضی مقالاتم كه راجع به علم است، نوشته نمی‌شد.

فرهنگستان علوم در میان جامعه علمی و فرهنگی كشور كم‌كم جایگاه خود را پیدا كرده است و اهالی علم و فرهنگ به نظرهای فرهنگستان توجه می‌كنند. برای برجسته‌تر شدن جایگاه فرهنگستان و نقشی كه در سیاستگذاری‌های علمی و فناوری كشور باید داشته باشد، چه راهكارهایی پیشنهاد می‌كنید.

فرهنگستان اولاً‌ باید پیوندی میان علم كشور با مجامع بزرگ علم در جهان برقرار كند (و در این صورت یك شخص كهنسال مایل به انزوا مثل من نباید در رأس آن باشد)، ثانیاً در راه طراحی سیاست علم كشور به تحلیل وضع علم و شرایط پیشرفت آن بپردازد. علم و دانشگاه در دهه‌های اخیر دستخوش تحولهای بسیار بوده است، جهان هم در دهه‌های آینده باید با مشكلات بزرگی مقابله كند. این مشكلات گریبان ما را هم خواهد گرفت. دانشمندان از هم اكنون می‌توانند به دولت و حكومت بگویند كه چه پیش می‌آید و چگونه می‌توان و باید با مشكلات مقابله كرد. همچنین فرهنگستان باید به امكانها و شرایط توسعه علمی ـ تكنیكی كشور و احیاناً به موانع و مشكلات راه توسعه بپردازد. اگر ما در این راه توانایی كمك به دولت و حكومت داشته باشیم و دولت آمادگی پذیرفتن و اجرای طرحهای سیاست توسعه علم را داشته باشد، فرصت خوبی برای پیشرفت كشور پدید می‌آید.

بسیاری معتقدند با توجه به نقشی كه فرهنگستان‌ها در كشورها دارند و با عنایت به شرح وظایفی كه در اساسنامه فرهنگستان‌ها بر عهده این مراكز مهم علمی و سیاستگذاری علمی ایران قرار داده شده است، بودجه و اعتبار لازم برای نیل به اهداف پیش‌بینی شده و انجام وظایف محول شده اختصاص داده نمی‌شود.

بودجه فرهنگستان حتی كفاف پرداخت حقوق كاركنان و اعضای آن را نمی‌دهد. من و بعضی دیگر از همكاران فرهنگستان نامه‌ها نوشتیم و كوشش كردیم كه به دست‌اندركاران تدوین و تنظیم و تصویب بودجه بگوییم كه در سه چهار سال اخیر با اینكه هزینه فرهنگستان تقریباً سه برابر شده است، بودجه‌اش افزایش نیافته است. حتی نشان دادیم كه این وضع در قیاس با سازمانهای مشابه استثنایی بوده است؛ اما سخن ما در گوش كسی نگرفت. مع‌هذا من از اینكه به ریاست جمهوری نامه نوشته‌ام و از مقامات دیگر تقاضای بذل توجه كرده‌ام، پشیمان نیستم؛ زیرا درخواست شخصی نداشته‌ام، بلكه وظیفه اداری خود را انجام داده‌ام و از وجود و لزوم دوام فعالیت فرهنگستان دفاع كرده‌ام. حالا هر وقت نتوانستیم ادامه دهیم، به دولت می‌گوییم این شما و این فرهنگستان، بیایید با آن هرچه می‌خواهید بكنید؛ ولی فكر نمی‌كنم دولت تدبیر و امید بگوید درِ فرهنگستان را ببندند و تعطیلش كنند و به هر حال برای مدیریت آن تدبیری خواهند اندیشید.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: