زبان اوّل ترجمه، زبان دوم نشر / عبدالحسین آذرنگ

1395/3/12 ۰۹:۴۱

زبان اوّل ترجمه، زبان دوم نشر / عبدالحسین آذرنگ

تغییر یافتن زبان ترجمه، تغییر یافتن سپهر تاثیر گذار فرهنگی است، نه عمل سادۀ جایگزین شدن زبانی با زبان دیگر. زبان اول ترجمه زبان دوم نشر است. این زبان در هیچ جامعه ای همواره ثابت نیست و به علت های مختلف جای خود را به زبان یا زبان های دیگر می دهد. از آغاز تاریخ مکتوب ایران تا کنون زبان ترجمه چند بار تغییر یافته است و در این مقاله به آن اشاره می شود.

چکیده:

تغییر یافتن زبان ترجمه، تغییر یافتن سپهر تاثیر گذار فرهنگی است، نه عمل سادۀ  جایگزین شدن زبانی با زبان دیگر. زبان اول ترجمه زبان دوم نشر است. این زبان در هیچ جامعه ای همواره ثابت نیست و به علت های مختلف جای خود را به زبان یا زبان های دیگر می دهد. از آغاز تاریخ مکتوب ایران تا کنون زبان ترجمه چند بار تغییر یافته است و در این مقاله به آن اشاره می شود.

 

اشارۀ تاریخی

جامعه ای که با زبان دیگری جز زبان خود آشنا نباشد، پیوندش با جهان می گسلد. شمار درهای باز به روی جهان به تعداد زبان های دیگری  است که جامعه بداند و بتواند از راه آنها ارتباط برقرار کند. شاهدهای تاریخی در همه جا، از جمله در سرزمین ما، نشان می دهد چگونه طوایفی که به هر دلیلی کوچ می کردند و به سرزمین های دیگری می رفتند و در آنها ساکن می شدند، ناگزیر از آشنایی با زبان طوایف دیگری بودند که یا با آنها در می آمیختند، یا با آنها در تنش و کش مکش بودند. از زمان استقرار طوایف آریایی کوچیده به ایرانزمین شاهدهای آشنایی آنها با زبان دیگری در دست است(1).

             از آغاز تشکیل نخستین امپراتوری در عصر مادها، تقریباً سدۀ 8ق م تا تصرف این سرزمین به دست عرب ها در سدۀ 7م، یعنی حدو 1500 سال، که چند امپراتوری با زبان های متفاوت در این سرزمین استقرار داشته اند، همواره یک زبان میانجی(لینگوا فرانکا) نقش ارتباطی میان ملت ها و اقوام مختلف با زبان های متفاوت را بر عهده داشته است،  مانند زبان آرامی  و زبان سریانی در چند دورۀ تاریخی پیش از اسلام. در عین حال در این امپراتوری ها با چندین زبان دیگر هم آشنایی داشته اند و فرمان های حکومتی به زبان های محلی هم ترجمه می شده است. ترجمه های چندین متن شناخته شده از یونانی، سانسکریت، چینی، سریانی، یا از زبان های پارسی باستان و پارسی میانه  به زبان های دیگر، گواه تسلط به چندین زبان و ترجمه از این زبان ها و نیز به این زبان هاست. کتیبۀ سه زبانۀ بیستون در عصر امپراتوری هخامنشی، مفصل ترین کتیبۀ سنگی در جهان، بهترین گواه تسلط به ترجمه  از زبان پارسی باستان به زبان های عیلامی و بابلی است که از جایگاه ویژه ای در آن امپراتوری برخوردار بودند(2).

            پس از تسلط عرب ها بر سرزمین های اطراف و تبدیل شدن زبان عربی به زبان رسمی دیوانی و نیز به زبان میانجی ملت ها و اقوام بسیار، مدت ها طول کشید تا آثار بسیاری از زبان های مختلف به عربی ترجمه شد، از جمله از یونانی، پارسی میانه، سریانی و سانسکریت. سرزمین هایی که اسلام به دین رسمی، و زبان عربی به زبان دولت و دیوان آنها، یا به زبان میانجی آنها تبدیل شده بود، از سدۀ 3ق/ 9م آثاری را از آن زبان به زبان بومی خود ترجمه می کردند. بنابراین، زبان عربی حدوداً از  آن سده تا سدۀ 13ق، برابر با سدۀ 9 تا 19م، یعنی حدود هزار سال، زبان اول ترجمه در ایرانزمین بود؛ البته آثاری هم از زبان های دیگر به فارسی دری(فارسی رواج یافته در دورۀ پس از اسلام در این سرزمین) ترجمه شد، اما زبان غالب ترجمه، عربی بود. در سدۀ 13ق/19م که باب مراوده با غرب باز شد و نیازهای تازه ای ایجاب کرد تا ایرانزمین از کشورهای غربی دانش فنّی، ابزار و تجهیزات بگیرد و با جهان غرب مناسبات دیپلماتیک برقرار سازد، زبان فرانسوی به زبان اول ترجمه به فارسی تبدیل شد. تقریباً همزمان با رواج این زبان، فنّ آوری چاپ هم از راه روسیه و انگلیس وارد شد و  برای نشر کتاب، جزوه و نشریه امکان فراهم آمد، و زبان فرانسوی هم به زبان دوم نشر تبدیل شد. نشر از آن پس آثار مدّ نظر را از آن زبان می گرفت و به زبان اول(زبان خود/ زبان فارسی) تبدیل می کرد. در عصر قاجار زبان فرانسوی نزدیک به یک قرن زبان اول ترجمه باقی ماند و سپس، به دلایلی که گفته می شود، جایگاهش را  از دست داد. با تغییر یافتن زبان ترجمه، و به پیروی از آن زبان دوم نشر، تغییر گفتمان ها، تغییر سپهر تاثیرگذاری ها، تغییر در الگوهای فرهنگی، آموزشی، و تغییر در گرایش ها در زمینه های فراوان پیش آمد.

           این نکته را هم ار  نظر دور نداریم که پیش از ترجمۀ آثار از زبان فرانسوی به فارسی در عصر قاجار، نخستین کتابی که به فارسی ترجمه شد از زبان انگلیسی بود. پیش از آنکه مستشاران نظامی فرانسوی به ایران بیایند و برای مقابله با ارتش تجاوزگر روس  به قشون آموزش نظامی بدهند و فنون ساختن تجهیزات جنگی را به آنها بیاموزند، آشنایی تنی چند از ایرانیان با زبان انگلیسی بود. ناپلئون بناپارت نامه ای به زبان فرانسوی به در بار فتحعلی شاه قاجار( 1212ـ1250ق) فرستاد، اما در ایران کسی را نیافتند که زبان فرانسوی بداند و نامۀ ناپلئون را به فارسی ترجمه کند. به ناچار نامه را به بغداد بردند و در آنجا کسی بود که زبان فرانسوی می دانست و نامه را ترجمه کرد(3).  بر این اساس شاید بتوان گفت که زبان اول ترجمه در عصر قاجار برای مدت کوتاهی زبان انگلیسی بود، اما به سبب دوری جستن دستگاه حاکمه از دولت استعماری انگلیس، و نیز به سبب جنگ و کش مکش با امپراتوری روسیۀ تزاری، ارتباط با فرانسوی ها و تماس های فرهنگی با آنها افزایش یافت. روسیه، هم مرز ایران بود و شمار نسبتاً زیادی از شهروندان ایرانی بین نواحی شمال غربی ایران و نواحی  زیر نفوذ فرهنگ و زبان روسی آمد و شد می کردند و زبان روسی را آموخته یا با آن آشنا شده بودند، اما هیچ گاه زبان روسی به زبان اول ترجمه در ایران تبدیل نشد. پذیرفتن زبان خارجی بدون گرایش فرهنگی، و بدون عامل های تاثیرگذار دیگر امکان پذیر نیست.                

 

 

زبان انگلیسی و تبدیل شدن آن به زبان اول ترجمه و زبان دوم نشر

اشاره شد که در عصر قاجار نخستین کتاب های ترجمه شده به فارسی در زمان عباس میرزا قاجار، از زبان انگلیسی بود، نه از فرانسوی. در سراسر دوره قاجار هم  با زبان انگلیسی نا آشنا نبودند و در شماری از مدرسه های مبلغان مذهبی در چند شهر ایران، از جمله در تهران و ارومیه، و به ویژه در مدرسه آمریکایی ها در تهران، که  بعداً مدرسه البرز نامیده شد، تدریس زبان انگلیسی و حتی تدریس برخی درس ها به همین زبان، متداول بود. اما زبان فرانسوی، که در آن روزگار سیطره فرهنگی بیشتری بر جهان یافته بود، در مقام  زبان دوم کشورها  و زبان اصلی ترجمه از منابع فرنگی، به مرور رواجی جهان گستر یافته بود. پس از تاسیس دارالمعلمین عالی در 1307ش که نام آن در 1312ش به دانشسرای عالی تغییر یافت، و تاسیس دانشگاه تهران در 1313ش، زبان انگلیسی طیّ چند سال  به عرصه آموزش عالی راه یافت و در کنار زبان فرانسوی، البته نه به آن پایه و نه در مقام زبانی بین المللی، در ترجمه به کار رفت.

                      سال 1317ش  سالی حسّاس و در واقع زمان تعیین کننده ای در چرخش زبانی و با پیامدهای فرهنگی گسترده ای بود. روابط سیاسی ایران و فرانسه به سبب چاپ کاریکاتوری در یکی از نشریه های فرانسوی و درج مطلبی نیش و کنایه دار در بارۀ رضاشاه، تیره و سپس قطع شد. دولت ایران بر ضد سیاست فرانسه در برابر ایران، به اقداماتی دست زد که در نتیجه از نفوذ فرهنگی فرانسوی در ایران کاست و به رواج بیشتر زبان انگلیسی و استفاده از مترجمان انگلیسی زبان به جای فرانسوی زبان کمک کرد، به ویژه در موسسه های بازرگانی که با خارجیان داد و ستد داشتند. در ضمن چون در آن سال ها آلمانی ها با ایران همکاری داشتند و در زمینه های صنعتی و ساخت و ساز و احداث راه ، پل، حمل و نقل و در چند حوزۀ دیگر در ایران فعالیت می کردند، زبان آلمانی هم رواج بیشتری یافت. در عین حال، از اتکا به کشورهای دیگر هم کاسته شد، و این نیز به نوبۀ خود به کاهش بیشتر نفوذ زبان و فرهنگ فرانسوی کمک کرد.

                          رشته زبان خارجه در سال تحصیلی 1312-1313ش  در دانشسرای عالی تهران تاسیس شد و زبان انگلیسی یکی از چهار زبانی بود که در همان دانشسرا تدریس می شد (3). نخستین کتاب آموزشی زبان انگلیسی برای دبیرستان ها در 1318ش در وزارت فرهنگ تدوین شد و در چاپخانه بانک ملی ایران  به چاپ رسید(4).  زبان فرانسوی که نزدیک به 80 سال زبان تحصیلات و مطالعات خارجی و زبان اصلی و اول ترجمه بود، از برنامه مواد اجباری تحصیلی در دبیرستان ها حذف شد و جای خود را به زبان انگلیسی داد. بنا به برآورد، تقریباً 12 سال پس از خروج نیروهای متفقین از ایران، یعنی در 1337ش، نزدیک به 94 درصد دانش آموزان دبیرستان ها در سراسر کشور، در برنامه های درسی شان زبان انگلیسی را به عنوان زبان خارجی می گذراندند(5). به این ترتیب در مدت نسبتاً کوتاهی، اندکی بیش از یک دهه، زبان فرانسوی از سامانۀ آموزشی ایران به حاشیه رانده شد، آن هم در دوره ای که به لحاظ مشکلات اقتصادی کشور و کمبود امکانات، این سامانه چندان کارآمد نبود، بودجۀ مکفی و دبیران آموزش دیده و زبان دان در اختیار نداشت(6).

                       آموزش خصوصی زبان انگلیسی هم از دهه 1320ش گسترش یافت. آگاهی ما در این باره بر پایۀ منابع موجود بسیار اندک است  و بیشتر از راه اشاره های جسته و گریخته در برخی خاطرات منتشر شده است. اولین آموزشگاه رسمی و بزرگ زبان انگلیسی، احتمالاً آموزشگاه زبان انگلیسی شکوه بوده که در 1329ش در تهران تاسیس شده است. این آموزشگاه در دهه بعد شعبه هایی دایر کرد و به تدریج این شعبه ها به 30 واحد در تهران افزایش یافت(7). عده ای از دانش آموزانی که خود را برای ورود به دانشگاه یا ادامۀ تحصیلات در خارج آماده می کردند، از طریق این آموزشگاه با زبان انگلیسی آشنا شدند. از 1332ش به بعد شمار زیادی آموزشگاه زبان انگلیسی در همه شهرهای بزرگ ایران تاسیس شد و زبان انگلیسی از راه این آموزشگاه ها به درون لایه هایی از جامعه در سراسر کشور راه یافت. انجمن های فرهنگی وابسته به سفارت انگلیس و آمریکا در تهران و در چند شهر بزرگ دیگر ایران، که در دهه 1330ش  ـ البته پس از کودتای نظامی 1332ش فعال شدند، از مراکز آموزشی موثری بودند که حتی شماری از مترجمان بنام  انگلیسی به فارسی کشور، از راه همین انجمن ها زبان انگلیسی آموختند و مترجم شدند. کریم امامی، از مترجمان انگلیسی دان و دو سویه و از ویراستاران برجستۀ کشور، گفته است که پایه دانش او در زمینۀ زبان انگلیسی، از انجمن فرهنگی بریتانیا در شیراز بوده است(8). در آن سال ها کسانی که از راه این نهاد ها زبان انگلیسی آموختند و به ترجمه کتاب و مقاله از انگلیسی به فارسی روی آوردند، اندک شمار نبودند و جریان تازه ای را در نشر کتاب در ایران و انتشار مطالب بسیار در نشریات شکل دادند.

                         حضور متفقین در دورۀ اشغال ایران در سال های نخستین دهۀ 1320ش، به ویژه آمریکایی ها و انگلیسی ها، ترویج فرهنگ ها و دیدگاه های غربی را از راه های مختلف در میان قشر با سواد ایرانی و متمایل به الگوهای غربی شتاب بخشید. شماری از ایرانیان که نیازهای متفقین را به بسیاری از کالاها و خدمات در ایران تامین می کردند، ناگزیر شده بودند با زبان انگلیسی کم و بیش آشنا شوند. ورود شماری واژۀ انگلیسی، به ویژه در زمینه های فنّی به زبان فارسی، یادگاری از آن دورۀ همکاری است.  انتشار نشریه های تبلیغی به زبان انگلیسی، تشکیل کانون ها، باشگاه ها، محفل ها و جرگه های اجتماعی و رفت و آمد و نشست و برخاست شماری از نخبگان ایرانی با غربیان و  نیز سایر افرادی که به ضرورت های شغلی و حرفه ای مختلف با آنها سر و کار داشتند، و بعدها توسعۀ مراودات و داد و ستد، و به ویژه نمایش فیلم های آمریکایی، از راه های انتقال معیارها، الگوها وارزش های جامعۀ غربی به ایران و ورود جنبه های دیگری از مدرنیته به روایت آمریکایی و انگلیسی بود که برای قشری از ایرانیان متمایل به انگاره های غربی، هم تازگی و هم جاذبه داشت.

                            پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، شرکت های غربی بسیاری در ایران شعبه و دفتر باز کردند و با بستن قراردادهای اقتصادی، بازرگانی و صنعتی، امکان رفت و آمد غربی ها به ایران و ایرانیان به غرب فراهم آمد. استخراج و پالایش نفت، بهره برداری از معادن، راه سازی، طرح های عمرانی کشاورزی، صدور کالاهای مصرفی غربی به ایران و فعالیت های دیگر، از عامل های موثر دیگر در ورود معیارها و ارزش های غربی آمریکایی و انگلیسی، و لاجرم اشاعه زبان آن ارزش ها در مقام زبان دوم و بین المللی بود. از جنبه های تاثیر گذار دیگر هم تغییر یافتن زبان خارجی در عرصۀ دیپلماسی و مراودات خارجی  بود. مجموع این تاثیرها در عرصه های مختلف، سبب شد که در مدت کوتاهی زبان انگلیسی در مقام زبان دوم در ایران ، جای زبان فرانسوی را بگیرد.

                    تغییر یافتن زبان ترجمه و زبان دوم، به هیچ روی تغییری کوچک یا رویدادی کم اهمیت نیست. زبان، ابزار ساده ای نیست که به سادگی کنار گذاشته شود و ابزار دیگری جای آن را بگیرد. با تغییر یافتن زبان ترجمه،  و به پیروی از آن زبان نشر در ایران، زمینه ها و سپهر تاثیر گذار فرهنگی در ایران تغییر یافت و ظرف چند سال جامعه در مدار دیگری قرار گرفت و حرکت در آن مدار پس از دهه 1320ش  ادامه یافت. در دهۀ 1330 ش، به ویژه از حدود نیمۀ این دهه، که دورۀ تحولی بزرگ و تغییراتی بنیادی در نشر ایران به شمار می آید، موسسۀ انتشارات نیل آخرین موسسۀ انتشاراتی بود که زبان دوم آن فرانسوی بود. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، از ناشران بزرگ کشور در دهه های 1320 تا 1350ش، که ترجمه و انتشار آثار کلاسیک غربی را در برنامۀ اصلی انتشاراتی اش داشت، شماری ترجمه های ویراسته شده از زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی را انتشار داد، اما بیشتر ترجمه ها از انگلیسی بود. شاخۀ موسسۀ انتشارات فرانکلین در تهران، تاکید اصلی اش بر ترجمۀ منابع آمریکایی به زبان فارسی بود. این موسسه حدود 20 سال، تا 1354ش، فعالیت کرد و نزدیک به 1400 عنوان کتاب انتشار داد(9). در کتاب های ترجمه شدۀ این موسسه، ترجمه هایی از زبان های فرانسوی، آلمانی، عربی و روسی هم دیده می شود، اما زبان دوم نشر در این موسسه انگلیسی بود و فرانکلین در ترویج ترجمه از  این زبان به فارسی، ترجمه ویرایی(مقابلۀ ترجمه های فارسی با اصل انگلیسی آنها)، ترویج ویرایش و تربیت ویراستار، نقش بسیار تاثیر گذاری داشت(10).

              دهۀ 1340ش ادامۀ روند دهۀ پیش از خود در ترجمه و نشر و از جهاتی هم تکمیل کنندۀ آن بود. افزایش چشمگیر شمار مترجمان انگلیسی دان، افزوده شدن بر تعداد ناشران متوسط و کوچک و نشریه های ادبی، و نیز بر شمار خریداران و خوانندگان کتاب در این دهه، دورۀ تثبیت زبان انگلیسی به عنوان زبان اول ترجمه و زبان دوم نشر به شمار می آید. همین روند در دهه های بعد ادامه یافت و بیشتر تحکیم شد.

 (تهران، زمستان 1394)

 

پی نوشت ها

(1) برای آشنایی با چگونگی ورود طوایف آریایی به ایرانزمین، نک: لیلا مکوندی، «ورود اقوام آریایی به ایران»، در: تاریخ جامع ایران(تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1394)، ج1، ص297ـ 320.

(2) برای آشنایی بیشتر با این کتیبه، نک: « سنگ نبشته(کتیبۀ) بیستون»، در مقالۀ عمومی «بیستون»، دانشنامۀ جهان اسلام(تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1379)، ج5، ص200ـ202.

 (3) محبوبی اردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران(تهران،  دانشگاه تهران، 1370) ج1، ص418ـ419.

(4) جوادی، محمد جعفر، مقایسۀ تطبیقی برنامه های درسی زبان انگلیسی در دو نظام رسمی و غیر رسمی کشور به منظور ارائۀ یک الگو(تهران، نشر محدود در چند نسخه، 1380)، ص195ـ196.

(5) جوادی، همان، ص192ـ193.

(6) بهاء الدین خرمشاهی، قرآن پژوه و حافظ پژوه، در خاطراتش از دورۀ تحصیل در دبیرستانی در قزوین، گفته است که زبان انگلیسی را دبیری با لهجۀ قزوینی به آنها می آموخته است. تا جایی که از چند تن دیگر شنیده ام، در شهرستان های دیگر هم کم و بیش همین وضع بوده است. یکی از دبیران زبان انگلیسی در کرمانشاه، شهر زادگاه نگارنده، نه فقط زبان انگلیسی را با لهجۀ غلیظ کردی کرمانشاهی درس می داد، که بعضی واژه ها و اصطلاح ها را هم سر خود معنا می کرد. برای مثال، Hot dog  (گونه ای سوسیس) را سگ سرخ کرده ترجمه کرده بود. دانش آموزان با تعجب از او پرسیده بودند: «سگ سرخ کرده؟» در پاسخ گفته بود:« این فرنگی های فلان و فلان شده، همه چیز را، سرخ کرده و سرخ نکرده، می خورند.»

(7) جوادی، همان جا.

(8) امامی، از پست و بلند ترجمه(تهران، نیلوفر،1372)، ج1، ص 174ـ175.

(9) آمار شمار کتاب هایی که موسسۀ انتشارات فرانکلین طی حدود دو دهه انتشار داده است، در نوشته های مختلف با هم تفاوت دارد. برآورد نگارنده بیش از 1000 عنوان است.

(10) برای اطلاعات بیشتر در بارۀ فعالیت های موسسۀ انتشارات فرانکلین، می توانید این منبع را ببینید: ماهنامۀ بخارا، شماره های پاییز و زمستان 1394، ذیل «تاریخ نشر کتاب در ایران، بخش فرانکلین».

  (مقالۀ منتشر شده در شمارۀ بهار 1395 مجلۀ مترجم)                                                          

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: