اندیشه یونانی درنظریه عدالت مسکویه / یاسین محمد – بخش دوم

1395/3/10 ۰۷:۴۹

اندیشه یونانی درنظریه عدالت مسکویه / یاسین محمد – بخش دوم

در قسمت قبلی نویسنده به عدالت به عنوان یکی از فضایل نفس که در واقع تمام فضایل را در بر دارد و تقسیم عدالت به توزیعی و اصلاحی و تمایز عدالت با نیک خواهی و مقایسه آن با آراء ارسطو پرداخت. در این قسمت نیز وی تلاش می نماید تا به اهمیت و جایگاه پول در تامین عدالت، قوانین عدالت و تقسیمات آن و تفاوتها و تمایزات افکار مسکویه و ارسطو در این زمینه ها توجه نماید. اگر چه در این دو قسمت بیشتر به مشابهتها و اختلاف نظرات میان مسکویه و ارسطو در زمینه عدالت توجه نشان داده ولی از تاثیر اندیشه های افلاطون بر مسکویه نییز غافل نبوده است و بعضاً به آن نیز اشاره می نماید.

 

 

ترجمه سید مهدی حسینی اسفیدواجانی

 در قسمت قبلی نویسنده به عدالت به عنوان یکی از فضایل نفس که در واقع تمام فضایل را در بر دارد و تقسیم عدالت به توزیعی و اصلاحی و تمایز عدالت با نیک خواهی و مقایسه آن با آراء ارسطو پرداخت. در این قسمت نیز وی تلاش می نماید تا به اهمیت و جایگاه پول در تامین عدالت، قوانین عدالت و تقسیمات آن و تفاوتها و تمایزات افکار مسکویه و ارسطو در این زمینه ها توجه نماید. اگر چه در این دو قسمت بیشتر به مشابهتها و اختلاف نظرات میان مسکویه و ارسطو در زمینه عدالت توجه نشان داده ولی از تاثیر اندیشه های افلاطون بر مسکویه نییز غافل نبوده است و بعضاً به آن نیز اشاره می نماید.

 

 مکافات متناسب

مقایسه جالب دیگر میان ارسطو و مسکویه در مورد مفهوم مکافات متناسب است و آن در جایی است که دو نفر مثلاً یک پارچه فروش و یک درودگر قادر نیستند اقلام و کالاهای خود را که دارای ارزش یکسان باشند با یکدیگر تبادل کنند و تنها راه برقراری توازن و تساوی در معامله آنان، پول است.  مقایسه دو قطعه زیر نیز انتقال آشکار افکار ارسطو را به مسکویه به تصویر می کشد:

 

ارسطو

«در واقع نه بین دو پزشک بلکه میان یک پزشک و کشاورز و یا بطور کلی میان افرادی که متفاوت و نابرابر هستند مبادله صورت می گیرد. اما باید بین آنها تساوی برقرار شود. بنابراین همه چیزهایی که مورد تبادل قرار می گیرند باید به نحوی قابل اندازه گیری باشند. برای همین منظور پول در معاملات راه یافته است و به یک معنا حد وسط می باشد زیرا همه چیز و بیشی و کمی را می توان با پول سنجید. چه تعداد کفش با یک خانه یا مقداری خوراک برابر است ..... اما پول بنا به اعتبار و قرارداد به نوعی حاکی از  نیاز است. به همین دلیل است که آن را «نومیسما» (دینار)42 می گویند. زیرا وجود پول، طبیعی نیست و بر اساس قانون (نوموس)43 به وجود آمده است و در قدرت ما است که آن را تغییر دهیم یا بی فایده سازیم. بنابراین وقتی شرایط مساوی باشد و شرایط کشاورز و کفشگر یکسان باشد میزان کار کفشگر با میزان کار یک کشاورز برابر خواهد بود.44

به همین دلیل تمام کالاها باید قیمتی داشته باشند زیرا بدین طریق همواره امکان وقوع معامله و در نتیجه اشتراک منافع به وجود خواهد آمد. پس پول به عنوان یک مقیاس بکار می رود و کالاها را قابل سنجش و معادل می سازد. زیرا اگر تبادلی نباشد هیچ اشتراک منافعی هم نخواهد بود و اگر تساوی و تعادل نباشد هیچ تبادلی هم نخواهد بود و اگر قابلیت اندازه گیری نباشد هیچ تعادل و تساوی هم نخواهد بود.»45

 

مسکویه

«بعضی می دهند و بعضی می گیرند و در این داد و ستد مکافات مناسب را می طلبند. پس اگر کفشگر محصول درودگر را بگیرد و محصول خود را به او بدهد چنانچه هر دو محصول دارای ارزش مساوی باشند معاوضه رخ داده است. ولی این مانع از آن نمی شود که محصول یکی از محصول دیگری بهتر باشد. در این حالت پول موجب قوام و تساوی میان آنها خواهد شد. پس در این میان پول، معیار عدالت و وساطت ولی بی زبان است. انسان عاقل پول را بکار می گیرد و همه اموری که در معاملات روی می دهد بوسیله آن بر پا می گردد تا کارها درست و منظم و صحیح و عادلانه جاری شود. به همین دلیل نیازمند حکمرانی هستیم که عادل عاقل باشد زیرا با پولی که عدل و بی زبان است نمی توانیم اختلاف میان دو نفر را که با هم خصومت دارند رفع کنیم.»46

بنابراین قانون حد وسط و تساوی را به وجود می آورد. از آنجا که عدالت قانونی مفهومی مادی است می توان به کمک یک کالای مادی یعنی پول آن را بدست آورد. پول حد وسط میان افراط و تفریط را بدست می دهد. مبادله پول منجر به همکاری میان افرادی مانند موجودات مدنی می شود. در مورد دو پیشه ای که دارای دو نوع کار متفاوت هستند نیز پول می تواند نماینده مناسبی باشد که این را هم در کتاب ارسطو و هم در کتاب مسکویه مشاهده کردیم. پول (دینار) با «ناموس» در اصطلاح یونانی که حاکی از «قانون» است مرتبط می باشد. این مطلب بطور تلویحی در کتاب مسکویه وجود دارد. از اندیشه ارسطو نیز فهمیده می شود که کالاها باید دارای قیمت باشند. مسکویه می گوید پول عدل است ولی بی زبان است. از این رو به انسان عاقلی نیازمند هستیم تا تناسب عادلانه را تنظیم نماید. اما اگر این نیز جواب ندهد باید به یک حاکم عادل متوسل شویم. ارسطو این را نمی گوید. بنابراین از نظر مسکویه یک حاکم عادل تحت یکی از تقسیمات عدالت قرار می گیرد. (نگاه کنید به بخش بعدی این مقاله.) خصوصیت سبک ارسطو تحلیلی تر و تفصیلی تر است. عبارات مسکویه کوتاه تر ولی روشن و قابل فهم است. سبک نوشته های این دو جز در برخی موارد مشابه اساساً با هم فرق دارد. مسکویه بجای واژه «ناموس» از واژه «شریعت» استفاده می کند. ارسطو در مثال خود از کفشگر و کشاورز استفاده می کند در حالی که مسکویه از «کفشگر» (إسکاف) و «درودگر» (نجّار) بهره می گیرد. هر دوی آنها «کفشگر» را ذکر می کنند. مسکویه در قطعه دیگری از دو واژه «کشاورز» (فلاّح) و «درودگر» (نجّار) نیز استفاده می کند و بر اهمیت آن برای عدالت اجتماعی (العدل المدنی) و تمدن سازی تاکید می ورزد.47

 

سه قانون عدالت

بنابراین از نظر مسکویه در مناسبات اجتماعی ـ سیاسی معیار «شریعت» است. در مناسبات اقتصادی معیار پول است. و بالاترین معیار قانونی است که از جانب خداوند آمده است. بر این اساس مسکویه می گوید قوانین عدالت 48 (نوامیس)49 بر سه گونه اند یعنی قانون خداوند (شریعت)، حاکمی که از طرف خداوند حکمروایی می کند (حاکم) و  پول (دینار).50 این سه قانون مطابق با سه گونه عدالت هستند. وی می نویسد: «ارسطو می گوید: پول ناموس  عادل است. و معنی ناموس در زبان او سیاست و تدبیر و مانند آن است. ارسطو در کتاب معروف خود نیکوماخس می گوید: ناموس اکبر از جانب خداوند تبارک و تعالی است، حاکم، ناموس دوم از طرف خداوند است و پول ناموس سوم است. پس ناموس خداوند تعالی یعنی شریعت پیشوای همه نوامیس است، حاکم که دوم است پیرو آن و پول که سوم است پیرو حکمران می باشد.»51

مسکویه در طبقه بندی خود پول را جزو یکی از سه قانون عدالت می آورد. از نظر ارسطو پول قطعاً اصل عدالت است ولی یکی از سه قانون عدالت شمرده نمی شود. مسکویه در قطعه بالا قول ارسطو را در باب سه قانون عدالت نقل می کند. وی حتی کتاب «اخلاق نیکوماخس» ارسطو را به عنوان منبع خود ذکر می کند ولی نقل قول او درست نیست. چنین عباراتی در کتاب «اخلاق نیکوماخس» نیست و نه در ترجمه (انگلیسی) راس و نه در ترجمه (عربی) اسحق بن حنین نمی توان آن را یافت. بنابراین نتیجه می گیریم که مسکویه آن را از یکی از شروح ارسطو گرفته است. زریق به این نکته اشاره می کند و می گوید: «تنها اشاره ای که در کتاب «تهذیب الاخلاق» به کتاب «اخلاق نیکوماخس» شده همین جا است. اما نقل قول مزبور قرینه دقیقی در این کتاب ندارد. این موضوع حاکی از آن است که مسکویه اخلاق ارسطو را از طریق شروح بعدی آن می شناخت و بسیاری از اندیشه ها و بیانات ارسطو را هم با عقاید اسلامی وفق داده بود.»52 سخن مسکویه دال بر نفوذ یکی از شروح عربی «اخلاق نیکوماخس» می باشد. دانلوپ آن را به فرفوریوس(حدود 232ـ303م.) نسبت می دهد. بنابراین مسکویه خود را تنها به ترجمه حنین بن اسحاق متکی نکرده بود بلکه به ترجمه و تفسیرهای عربی از ارسطو نیز اتکا داشت. این بدان معنا است که در جریان اسلامی کردن ارسطو برای مسکویه راحت تر بود که از شرحهای نو افلاطونی ارسطو که می توانست با دیدگاه اسلامی سازگار تر باشد اقتباس کند.53 برای مثال مفهوم «قانون خداوند» به عنوان بالاترین قانون در «اخلاق نیکوماخس» یافت نمی شود ولی از شرحی که بر این متن نوشته شده است می توان آن را یافت. ارائه این گونه عناصر بخشی از فرآیند اسلامی کردن بود که مسکویه آن را آغاز کرد.

افکار و اندیشه های ارسطو درباره عدالت «جزئی» به خیرهای خارجی مربوط می شود. این افکار و اندیشه ها صادقانه به ترجمه های عربی منتقل گردید. یکی از تقسیمات عدالت (عدالت توزیعی)، توزیع شهرت و ثروت در میان شهروندان است و دیگری عدالت اصلاحی در ارتباط میان انسانها با یکدیگر است. عدالت اصلاحی یا به معاملات ارادی از قبیل فروش و وام دهی و یا به معاملات غیر ارادی از قبیل دزدی و تهاجم مربوط می شود. عدالت اصلاحی هم خسارات مالی و هم اخلاقی را مد نظر دارد. ارسطو نمونه هایی از بی عدالتی ارادی و غیر ارادی (ظلم) را بیان می کند ولی مسکویه تنها دو نوع بی عدالتی ارادی (جور) را با مثالهای مشابه بیان می کند. وی می نویسد: «بعضی انواع جور آشکار است و به اراده انجام می شود مانند آنچه در خرید و فروش و کفالت و قرض و عاریه هست و بعضی دیگر پنهان است و آن نیز به اراده انجام می شود مانند دزدی و فجور و قوّادی و فریب دادن غلامان و کنیزان و شهادت دروغ و بعضی دیگر با قهر و زور برای تسلط بر دیگران است مانند شکنجه با چوب و فلک و بند بستن و غل و زنجیر کردن.»54

در اینجا ما بخش میانی این قطعه را با قطعه مشابهی از ارسطو کنار هم می گذاریم:

ارسطو:55

«در حالی که بعضی اعمال غیر ارادی پنهان هستند مانند دزدی، زنا، مسموم کردن، قوّادی، فریب دادن ولگردان 56 ،آدم کشی و شهادت دروغ.»57

مسکویه:58

«بعضی [انواع جور] پنهان است و آن نیز به اراده انجام می شود مانند دزدی و فجور و قوّادی و فریب دادن غلامان و کنیزان و شهادت دروغ.»59

می بینیم که مسکویه و ارسطو دو مقوله را در زمینه بی عدالتی ذکر می کنند.  ارسطو به «ظلم» و مسکویه به «جور» اشاره می نماید. از نظر ارسطو یکی از این مقوله ها، بی عدالتی ارادی و دیگری غیر ارادی است ولی از نظر مسکویه هر دو ارادی هستند حتی آن دسته از اعمالی که پنهانی انجام می شوند. ارسطو به بی عدالتی اشاره می کند که «بدون اراده»60 منجر به خسارتی اتفاقی به شخص می شود و مسکویه این عمل را «با اراده»61 می داند. بنابراین اگر چه این دو قطعه از لحاظ محتوا و استفاده از عبارات و مثالها شبیه هم هستند ولی مسکویه کورکورانه از ارسطو پیروی نمی کند.62

مسکویه علاوه بر قانون و پول امام عادل را نیز به عنوان سومین قانون عدل معرفی می کند. او قوانین شریعت را اجرا می کند، بی عدالتی را از میان می برد و مساوات را حفظ می نماید بدین نحو که از چیزهای خوب و نیک به دیگران بیشتر از خود می دهد.63 به نظر مسکویه لزومی ندارد که امام از خانواده اشراف یا اهل ثروت باشد زیرا اعتبار و صلاحیت افراد به حکمت و فضیلت است.

این [راغب] اصفهانی و نه مسکویه و ارسطو است که عدالت ارادی (یا عدالت نفس) را مقوله جداگانه ای می شمارد.64 عدالت حقیقی تنها می تواند از انتخاب و تأمل برخیزد و تنها در این حالت می توان کسی را عادل دانست. ممکن است شخصی بدون انتخاب و تأمل عمل عادلانه انجام دهد ولی عادل نباشد.65 برای اینکه شخصی عادل باشد باید میان قوای نفس او نسبت متوازن برقرار باشد و فضایل شجاعت و حکمت و اعتدال مطابق قوای مزبور توازن داشته باشند. بنابراین چنانچه قوای نفس دارای نسبت متوازنی باشد یک عمل عادلانه به شخص عادل نسبت داده می شود.

 

تقسیمات سه گانه عدالت

تقسیمات عدالت از نظر مسکویه شامل عدالت نسبت به خداوند و عدالت نسبت به غیر او (زنده یا مرده) می باشد. این تقسیمات از نظر وی با معیارهای عادلانه شریعت و غیره موافقت دارد. مسکویه سه تقسیم را از عدالت بدست می دهد: «پس می گوییم که ارسطو عدالت را به سه قسم تقسیم کرد: یکی عدالتی است که آدمی برای پروردگار عالم آن را بر پا می دارد بدین نحو که انسان آنچه را که میان او و خالق عزّ و جلّ است به گونه ای که سزاوار است و بر حسب حقوقی که بر وی واجب گشته است و به اندازه طاقتی که دارد جاری نماید. و عدل همانا به معنای آن است که چیزی را که واجب است آن گونه که واجب و سزاوار است به کسی که واجب و شایسته است بدهیم. بنابراین محال است که خداوند تعالی که نعمتهای بزرگی به ما بخشیده است چیزی را که برپا کردن آن برای انسان سزاوار است برای او واجب نباشد.66 دوم عدالتی است که برخی انسانها آن را برپا می کنند از قبیل ادای حقوق، تعظیم بزرگان یا بازگرداندن امانات و انصاف در معاملات. سوم عدالتی است که در مورد حقوق پدران و اسلاف برپا می شود مانند ادای دین آنان و جاری کردن وصایای آنان و مشابه آن. این مطلبی بود که ارسطو گفت.»67

مسکویه قطعه فوق را از قول ارسطو نقل می کند اما لفظ به لفظ قول او را بیان نمی کند و گفته های او را عیناً نقل نمی کند بلکه در پایان قطعه فوق یادآوری می کند که این سخنان از ارسطو است. روشن نیست که قصد او از معنای این بیانات همان عبارات ارسطو باشد. مسکویه در قطعه دیگری بروشنی نشان می دهد که عبارات ارسطو را کلمه به کلمه به زبان عربی نقل کرده است. مسکویه بلافاصله پس از نقل قول از ارسطو می گوید: «اینها عبارات ارسطو است که به زبان عربی برگردان شده است.» وی همچنین می گوید که ارسطو شکل پرستش و عبادت را نیز مشخص می کند.68 در کتاب «اخلاق نیکوماخس» هیچ چیزی درباره عبادت خدا توسط انسان به عنوان شکلی از عدالت وجود ندارد و از آنجا که عدالت از نظر ارسطو دارای ماهیتی مادی است لذا مسکویه حتماً به یک شرح نوافلاطونی از ارسطو دسترسی داشته است و عبارات این شرح نیز به نحوی ضبط شده اند که گویی سخنان واقعی ارسطو هستند.

از نظر مسکویه عدالت نسبت به خداوند حاکی از عبادت خدا در سه سطح است یعنی عبادت روح، عبادت جسم و عبادت خدا از آن جهت که به سایر انسانها ارتباط پیدا می کند. این بحث در «اخلاق نیکوماخس» بطور شاخص نمایان نشده است. اگرچه عدالت در ارتباط با سایر انسانها مورد بحث قرار می گیرد ولی این عدالت با پرستش و عبادت خداوند مرتبط نیست. این عقیده جدیدی است که به ارسطو نسبت داده شده است و لیکن تا حدی مبتنی بر شرحی نوافلاطونی و تا حدی هم مبتنی بر تلاش مسکویه برای اسلامی کردن فلسفه اخلاق ارسطو است. بنابراین موضوع پرستش و عبادت لزوماً تلاشی آگاهانه برای اسلامی کردن قضیه نیست بلکه بیشتر شبیه سازی اندیشه ای است که به ارسطو نسبت داده شده و از قضا با عقاید اسلامی نیز سازگاری دارد.

ارسطو و مسکویه با مفهوم عمل درست و عمل با انگیزه مخلصانه موافقت دارند. این مسأله در مورد عدالت نیز صادق است. از نظر مسکویه عدالت حقیقی زمانی آشکار می شود که یک عمل عادلانه خارجی [یعنی عملی که در ارتباط با دیگران است] بر اساس انگیزه مخلصانه صورت گرفته باشد. چنین شخصی یک انسان عادل است که برای شهرت و پول یا منفعتهای دیگر عمل نمی کند بلکه عدالت را برای خود آن اجرا می کند. همین موضع را در ارسطو نیز می توان یافت.69 تفاوت عمده میان آنها این است که مسکویه عدالت را به عدالت نسبت به خدا و عدالت نسبت به روح مربوط می سازد. ارسطو عدالت را بیشتر به یک قانون غیر دینی مرتبط می سازد نه یک قانون دینی. از دید مسکویه عدالت حقیقی مستلزم هماهنگی قوا است. عدالت متضمن حالت اخلاقی سالم نفس است. از آنجا که عدالت حد وسط میان دو طرف است و حالتی است که آدمی بر اساس آن افراط و تفریط را به حد وسط بر می گرداند لذا کامل ترین فضیلت است و فضیلتی است که از همه فضایل به وحدت (و نه کثرت) نزدیک تر می‌باشد. 70 بنابراین در این چارچوب است که می توان منظور مسکویه را از عدالت نسبت به خداوند فهمید. این نوع عدالت تنها وظایف دینی خارجی انسان نسبت به خداوند را تشکیل نمی دهد بلکه فعالیت نفس را که انسان از این راه به توحید و عظمت الهی می اندیشد و به سبب آن تمام اعمال خارجی از تمایل اخلاقی نفس جریان می یابد نیز می سازد. اما ارسطو عدالت قانون را بالاترین و مهمترین می داند و به چیزهایی که ناشی از نفس می باشد کم توجه کرده است.

پس عدالت حقیقی که کل فضیلت است از تأمل و هماهنگی سه قوه نفس نشأت می گیرد. مسکویه به نقل از افلاطون می گوید وقتی انسان دارای عدالت می شود هر جزء از نفس او سایر اجزاء را منوّر می سازد زیرا همه فضایل نفس در فضیلت عدالت نهفته است و این زمانی است که نفس در صدد بر می آید تا به بهترین وجه ممکن فعالیت خاص خود را به انجام رساند. پس عدالت به کسی نسبت داده می شود که به قوانین الهی متوسل شده باشد و این خصلتی است که از حالت و تمایل نفس نشأت می گیرد. این تمایل آدمی را قادر می سازد تا بطور ارادی و بدون مقاومت از قانون فرمانبرداری نماید.71

 

نتیجه گیری

اخلاق یونانی تاثیر عمیقی بر فلاسفه اسلامی خصوصاً مسکویه داشت. نظریه او درباره عدالت ترکیب خلاقانه ای از علم النفس افلاطون، عدالت ارسطو و فلسفه اسلامی است. برداشت او از عدالت تاثیر زیادی بر متفکران بعدی اسلامی مخصوصاً [راغب] اصفهانی گذاشت. فیلسوفان اسلامی که در باب اخلاق اندیشیدند از زمان کندی به بعد نظریه افلاطون را در باب تقسیم نفس امری مسلم پنداشتند ولی آن را به شکل متفاوتی اصلاح کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که عدالت نتیجه توازن قوای نفس است. از نظر مسکویه این توازن، پایه و اساس عدالت حقیقی در همه اشکال آن است.

بنابراین مسکویه روان شناسی افلاطون را مبنایی برای خود ساخت و مفهوم ارسطویی عدالت اجتماعی و مادی را به آن پیوند زد. علاوه بر آن وی به مفهوم ارسطویی قانون (ناموس) که آن را بنا به دیدگاه خود قانون الهی (شریعت) می دانست و به پرستش خدا بر اساس این قانون رنگ و لعاب اسلامی داد. نقض این قانون ظلم و بی عدالتی شمرده می شد. بنابراین مسکویه خود را به عدالت قانونی ارسطو محدود نکرد بلکه این «عدالت طبیعی» بود که با قانون الهی مشابهت داشت. در حالی که «نوموس» به معنای قانون ساخت بشر است اما «شریعت» قانون الهی است و لذا از نظر مسکویه هم بالاترین قانون بود. عدالت باید صلاحیت اجرا شدن داشته باشد و این صلاحیت متعلق به قانون الهی است نه به «نوموس» یونانیان که قابل خطا است.

بسیاری افراد از کتاب اخلاق مسکویه نقل قول کرده اند و در زمان حیات او و پس از مرگش نیز نسخه های بسیاری از آن برداشته اند. شهرت وی تا اندازه ای به دلیل قابل فهم بودن سبک نگارش اوست. مسکویه نثر فلسفی را ساده می نوشت. کتاب او نیز به سبب آموزنده بودنش جذاب است. برای مثال کتاب وی پیشنهادهای عملی بسیاری برای اخلاق درمانی داشت مانند این مطلب که چگونه بر غم و ترس از مرگ چیره شویم. مسکویه فصل مربوط به عدالت کتاب ارسطو را ساده و خلاصه کرد. کتاب او دامنه وسیع تری از خوانندگان را جذب خود نمود زیرا مسکویه از منابع متنوعی از جمله افلاطون، ارسطو و فیثاغورس اقتباس کرده بود. همانطور که قبلاً نشان دادم مسکویه برخی اظهارات را به ارسطو نسبت می دهد که نشنه آن را نمی توان در «اخلاق نیکوماخس» پیدا کرد لذا وی باید به شروح نو افلاطونی ارسطو دسترسی می داشت. بنابراین به نظر می رسد که مسکویه نسبت به وثوق منابع خود خیلی نگرانی نداشت بلکه دغدغه او بیشتر، عقایدی بود که نظر او را در این متون جلب کرده بود.

افکار و عقاید مشابهی که بین ارسطو و مسکویه می بینیم نشان می دهد که این افکار از ارسطو به وی منتقل شده است. «تهذیب الأخلاق» نسخه عربی خلاصه شده «اخلاق نیکوماخس» ارسطو است و لازم است در آینده تحقیقاتی برای بررسی تاثیر «تهذیب الاخلاق» بر تحول مفهوم عدالت در قوانین اسلامی و غربی انجام پذیرد.  (پایان)

 

* این مقاله ترجمه ای است از:

Yasien Mohamed. “Greek Thought in Arab Ethics: Miskawayh’s Theory of Justice”. Phronimon. (Pretoria: South African Society for Greek Philosophy and the Humanities, 2000),N0. 1, Vol. 2, pp. 242-259.

  

پی نوشت ها:

42ـ در ترجمه عربی چنین آمده است: «نام دینار (Dinar) در زبان یونانی ناموسی (Namusi) است. (در اختلاف نسخ ناموس (Namus) آمده است). بنگرید به ترجمه عربی اسحاق بن حنین، ص. 187-188. بنابراین در اینجا ارتباط روشنی میان اصطلاحات «ناموسی» [یا ناموس] و «دینار» وجود دارد. اصطلاح «دینار» را من در متن داخل نمودم ولی در ترجمه انگلیسی که مبتنی بر متن یونانی است ذکری از آن به میان نیامده است. / 43ـ در متن انگلیسی که نویسنده در مقاله آورده به هیچ وجه تشابه میان «پول» یا «دینار» و قانون مشاهده نمی شود و خواننده نمی تواند این شباهت را دریابد در حالی که در ترجمه انگلیسی راس کلمه یونانی دال بر هر یک از آنها آمده است. من برای درک بهتر خوانندگان از عبارات ارسطو کلمات یونانی «نومیسما» αμσιμνο به معنای «پول رایج» و «نوموس» ομοςν به معنای «قانون بشری» را در متن افزودم. در زبان لاتین نیز بطور کلی پول را Nummus می گفتند که برگرفته از لغت یونانی «نومیسما» بود. اما «دینار» فراز و نشیب بسیاری را طی کرده است بدین نحو که این واژه بر گرفته از لغت یونانی «دناریون»  νοιρανδη است و آن سکه ای متعلق به عهد رومیان بود که میزان آن تقریباً به «دراخمای» یونانی نزدیک بود. اما در اعصار مختلف پس از آن تا دوره حکومت مسلمانان «دینار» با توجه به زمان و محل دچار تغییراتی شد. در دوره رومیان سکه طلا را «اورئوس» Aureus می گفتند و هر دینار یا «دناریوس» که سکه نقره ای و برابر یک چهارم اورئوس یا 10 آس (سکه مسی) بود. بعدها ارزش اورئوس کاهش یافت و ارزش دینار نیز به 18 آس رسید و کم کم  معنای کلی پول نیز برای آن استعمال می شد. واحد نقره ای کمتر از دینار «سسترتیوس» Sestertius بود که برابر دو و نیم آس بود. دینار به معنای پول از زبان یونانی وارد زبان پهلوی و سپس زبان عربی شد و در دوره اسلامی به عنوان واحد وزن و پول طلا بکار گرفته شد. این کلمه در قرآن در سوره آل عمران آیه 75 نیز آمده است. زبان شناسان و محققان اسلامی در گذشته آگاهی درستی از ریشه این کلمه نداشتند و غالباً آن را فارسی معرب و اصل آن را «دنّار» که جمع آن می شود «دنانیر» می دانستند. آنان بعضاً به معانی بی ربط نیز متوسل می شدند برای مثال راغب در «مفردات» اصل آن را «دین آر» فارسی می نویسد و حتی این عبارت فارسی را هم درست به عربی معنا نمی کند. با این وجود جوالیقی می گوید اعراب نامی غیر از «دینار» از این ریشه نمی شناسند ولی از آن فعل ساخته اند. اما در برخی فرهنگهای فارسی از قبیل برهان قاطع آن را زر سرخ معنی کرده اند که علت بیان سرخی رنگ آن برای این جانب روشن نیست. شاید چون شرابی سرخ رنگ را دینار یا دیناری می نامند «دینار» را نیز سرخ رنگ فرض نموده اند. ولی در زبان عربی وقتی می گویند «دنَّرَ وجهُ فلانٍ» بدین معنا است که چهره اش نورانی شد و درخشید. در بخش زکات فقه نیز از دینار یاد شده است و دینار را طلای مسکوک دانسته اند و هر دینار را ده درهم و یا بیست قیراط و یا سه چهارم مثقال صیرفی متعارف نوشته اند. ر.ک. به:

Liddell and Scott. An Intermediate Greek-English Lexicon. (Oxford:Oxford University Press, 1964); S.C. Woodhouse. English-Greek Dictionary. (London: Routledge and Kegan Paul, 1979); William Smith and John Lockwood. Latin-English Dictionary. (Edinburgh: Chambers, 2002); John R. Bernasconi. The Wordsworth Guide to Antiques and Fine Arts. (London: Wordsworth Reference, 1971), pp. 325,328;

راغب اصفهانی. المفردات فی غریب القرآن. تحقیق محمد سید کیلانی (بیروت: دارالمعرفه، بلا تاریخ)، ص. 172؛ الجوالیقی. المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم. تحقیق احمد محمد شاکر. (افست تهران: 1966)، ص. 139؛ محمد حسین تبریزی. برهان قاطع. تصحیح محمد معین (تهران: انتشارات امیر کبیر، 1361)، ج. 2، ص. 916؛ ابن منظور. لسان العرب. (قم: نشر ادب الحوزه، 1363)، ج. 4، ص. 292(افست) ؛ خلیل بن احمد فراهیدی. العین. (قم: موسسه دار الهجره، 1405 قمری)، ج. 8، ص. 22 (افست)؛ بهران فره وشی. فرهنگ زبان پهلوی. (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1357)، ص. 146؛ فضل الله بن روزبهان خنجی. سلوک الملوک. تصحیح محمد علی موحد. (تهران: انتشارات خوارزمی، 1362)، ص. 240؛ المحقق الحلی. شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام. مع تعلیقات السید صادق الشیرازی. (قم: دار الهدی للطباعه و النشر، 1983)، ص. 113. (مترجم)

44- Aristotle, Op. Cit., p. 1133a, 16-31/trans. Ross, p. 1788;

و ترجمه عربی، صص. 187، 6ـ19، 188، 1.

45- Aristotle, Ibid, p. 1133b, 14-19/trans. Ross, p. 1789;

و ترجمه عربی، ص. 189، 1ـ4. / 46ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 115، 12ـ24/ ترجمه زریق، ص. 103. / 47ـ همان، ص. 116/همان، ص. 104. / 48ـ همان، ص. 116/همان، ص. 103 زیر نویس. / 49ـ مسکویه از اصطلاح «ناموس» که عربی شده کلمه یونانی nomos است (به معنای «رویه عادی» و بعداً به معنای «قانون») استفاده می کند. اما به دلیل قرابت آوایی با سریانی احتمال زیاد دارد که از کلمه سریانی «ناموسا» اقتباس شده باشد. مسکویه به سه قانون به نام «النوامیس الثلاثه» توجه نشان می دهد و مکرراً به استفاده ارسطو از این اصطلاحات اشاره می نماید. اگر چه مسکویه از عبارت «ناموس» استفاده می نماید ولی روشن می نماید که منظور او شریعت است. ن.ک. به :

Constantine Zurayk, Refinement of Character, (Beirut: 1968),p. 204, note 15.

50ـ  این نوعی قانون تجاری عدالت است و بدین لحاظ یک فضیلت اخلاقی محسوب نمی گردد. اما انتظار می رود که انسان ناطق آن را در معاوضه کالا در قبال قیمت مناسب آن یا در معاوضه کار در قبال قیمت مناسب آن به نحوی عادلانه از آن بهره برداری نماید. / 51ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 116، 1ـ8/ ترجمه زریق، ص. 103.

 52- Zurayk, Op. Cit., p. 204, note 16.

53ـ مسکویه در مقاله سوم از کتاب خود تقسیمات «خیر» را طبق نظر ارسطو و آن گونه که فرفوریوس «وغیره» از او نقل کرده اند می آورد. این «و غیره» نشان می دهد که احتمالا مسکویه شروح دیگری بر اخلاق ارسطو غیر از شرح فرفوریوس در اختیار داشته است یا لااقل از شروح و ترجمه های متعدد دیگر آثار ارسطو را در اختیار داشته است. علاوه بر آن مسکویه به دقت ترجمه ها نیز توجه داشته است کما اینکه در مورد ابو عثمان دمشقی می گوید: «این مرد در هر دو زبان یعنی یونانی و عربی زبان آور بود و همه کسانی که این دو زبان را مطالعه کرده اند از ترجمه او رضایت دارند با این همه وی در ترجمه الفاظ یونانی و معانی آن به الفاظ و معانی عربی و در اینکه معانی با الفاظ اختلاف و تفاوت نداشته باشند بسیار دقیق بود. و کسی که به این کتاب یعنی کتاب موسوم به «فضائل نفس» ارسطو رجوع کند مطالبی را که از ابو عثمان نقل کردیم در آن خواهد یافت.» با مطالعه کتاب طهاره الاعراق پی می بریم که مسکویه از آثار متعدد متعلق به اندیشمندان یونان برای نگارش این کتاب استفاده نموده است. ر.ک. به: مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص. 84 و 94. (مترجم) / 54ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، صص. 117، 11ـ17/ ترجمه زریق، صص 104ـ105؛ ترجمه عربی ص. 180، 1ـ8، ترجمه انگلیسی راس، ص. 1784. / 55ـ ارسطو، ترجمه عربی، ص. 180، 1ـ6/ترجمه انگلیسی راس، ص. 1131. / 56ـ معلوم نیست چرا نویسنده مقاله در اینجا در ترجمه سخن ارسطو به عمد از واژه «ولگرد» (vagabond) استفاده کرده در حالی که در ترجمه راس واژه «برده» (slave) بکار برده شده است که با سخن مسکویه که در اینجا از «خداع الممالیک» یاد می کند قرابت بیشتری دارد. توضیحات نویسنده در پی نوشت 62 نیز مطلب را روشن نمی کند زیرا وی می توانست به ترجمه راس که خود ترجمه جملات ارسطو را از آنجا نقل می کند نیز اعتماد نماید. (مترجم)

57- Aristotle, Op. Cit., p. 1131a/trans. Ross, p. 178.

58ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 117، 15ـ17. / 59ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، صص. 117/ ترجمه زریق، صص 104.

60. Involuntary. / 61. Voluntary.

62ـ واژه «ولگردان» با واژه یونانی doulapatia که به معنای «فریب بردگان بدست اربابان» است مطابقت نمی کند. عبد الرحمن بدوی به غلط این واژه را از یک نسخه خطی نامفهوم استنساخ کرده است. اگر بدوی مجبور می شد آن را با متن یونانی تطبیق کند متن او را هدایت می کرد و می توانست از این خطا پرهیز کند. اسحاق بن حنین در ترجمه عربی از واژه «ممالیک» استفاده می کند که از لحاظ معنا با متن یونانی تطابق دارد. خطا در مورد دو واژه مشابه امکان پذیر است مخصوصاً اگر چاپ نسخه خطی نامفهوم باشد. / 63ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 118/ ترجمه زریق، ص 105. / 64ـ خاطر نشان می سازیم که راغب اصفهانی سه مقوله مجزا را در زمینه عدالت بر می‌شمارد یعنی عدالت نسبت به خداوند، عدالت نسبت به دیگران و عدالت نسبت به خود.

65- Aristotle, Op. Cit., pp. 1134a-1135a/trans. Ross, p. 179f;cf. Bernard Williams, Op. Cit., p. 190.

66ـ  این موضوع مربوط به پرستش خدا از لحاظ جسم، روح و روابط متقابل در شهرها است. (بنگرید به: مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 121/ترجمه زریق، ص. 108) همانطور که خدمت نکردن به پادشاهانی که نعمتهای فراوان به افراد می دهند عملی ناعادلانه است همانطور نیز عبادت نکردن خدایی که نعمتهای زیادی از جمله جسم و روح و عقل به انسانها عطا فرموده، عملی ناعادلانه تر است. (در مورد تبیین عدالت الهی بنگرید به: مسکویه، رساله فی ماهیه العدل، ص. 31 زیر نویس). مسکویه شکل این عبادت را نیز مشخص می‌نماید. سه نوع عبادت وجود دارد: عبادت جسم (مانند روزه و نماز)، عبادت روح (مانند اعتقاد حقیقی از قبیل اعتقاد به توحید الهی)، عبادت در شهرها از طریق معاملات، ازدواج، اعتماد و حمایت از زنان. ر.ک. به: مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 122 زیر نویس/ ترجمه زریق، ص. 109. / 67ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 119، 9ـ20/ ترجمه زریق، ص، 109. / 68ـ همان، ص. 122/ همان، ص. 108.

69- Aristotle, Op. Cit., pp. 1130a/trans. Ross, p. 1783f.

70ـ مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص. 112/ ترجمه زریق، صص. 100ـ111.

71ـ همان، صص. 125ـ126/ همان، صص. 110ـ111.

منابع

Ansari, M. Abdul Haq. The Ethical Philosophy of Miskawaih. Aligarh: 1964.

Aristotle. The Nicomachean Ethics. Trans. By J.A.K. Thomson. London: 1976.

_______. Kitab al-Akhlaq. (Nicomachean Ethics, Arabic Translation). Ed. By Abd al-Rahman Badawi. Kuwait: 1979.

_______. “Nicomachean Ethics”. The Complete Works of Aristotle. Vol. 2. Trans. By W.D. Ross, ed. Barnes, Barnes, 1984.

Fakhry, Majid. Ethical Theories in Islam, Islamic Philosophy, Theology and Science, Texts and Studies VIII,Leiden: 1991.

___________. “The Platonism of Miskawayh and its Implications for his Ethics”. Studia Islamica, 42 (1975), pp. 39-57.

Leaman, Oliver. “Ibn Miskawayha’. History of Islamic Philosophy. 1, pp. 252-274.

Miskawayh, Abu Ali Ahmad ibn Muhammad. Tahdhib al-Akhlaq. Ed. By Constantine Zurayk. Beirut:1966.

_________. Risala fi Mahiyat al-Adl. An Unpublished Treatise of Miskawayh on Justice. Leiden: 1964.

Walzer, Richard. Greek into Arabic. Oxfod: 1963.

Williams, Bernard. “Justice as a Virtue”. Essays on Aristotle’s Ethics. Ed. By Amelie Oksenberg Rorty. Berkeley: 1980, pp. 189-199.

Zurayk, Constantine. The Refinement of Character. Beirut: 1968.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: