داود فیرحی: جهان اسلام باید میان تداوم رادیكالیزم یا دموكراسی‌سازی، یكی را انتخاب كند

1395/3/8 ۱۰:۳۷

داود فیرحی: جهان اسلام باید میان تداوم رادیكالیزم یا دموكراسی‌سازی، یكی را انتخاب كند

با ظهور بهار عربی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، بسیاری امیدوار بودند جریانی از دموكراسی‌سازی در كشورهایی همچون، مصر، تونس، لیبی، سوریه و بحرین آغاز شود. از طرفی اخوان‌المسلمین به عنوان گروهی اسلام‌گرا و پیشرو در عقاید دموكراتیك اهل سنت، تلاش فراوانی را برای ایجاد یك جریان قدرتمند برای به دست گرفتن رهبری دموكراتیك این كشورها به راه انداخت اما در مصر حكومت اخوان بیش از یك سال دوام نداشت و محمد مرسی رییس‌جمهوری اخوانی این كشور سرنگون شد.


میثم سلیمانی :  با ظهور بهار عربی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، بسیاری امیدوار بودند جریانی از دموكراسی‌سازی در كشورهایی همچون، مصر، تونس، لیبی، سوریه و بحرین آغاز شود. از طرفی اخوان‌المسلمین به عنوان گروهی اسلام‌گرا و پیشرو در عقاید دموكراتیك اهل سنت، تلاش فراوانی را برای ایجاد یك جریان قدرتمند برای به دست گرفتن رهبری دموكراتیك این كشورها به راه انداخت اما در مصر حكومت اخوان بیش از یك سال دوام نداشت و محمد مرسی رییس‌جمهوری اخوانی این كشور سرنگون شد. در لیبی نیز اختلاف‌های داخلی به جایی كشیده شد كه این كشور پس از پنج سال بحران هنوز در شرایط بی‌ثباتی به سر می‌برد. سوریه نیز با جنگ داخلی گسترده و مبارزه با داعش دست و پنجه نرم می‌كند. در بحرین نیز كماكان دیكتاتوری ادامه دارد اما تنها كشوری كه توانست از مسیر دموكراسی‌سازی موفق خارج شود، تونس بود؛ كشوری كه در آن حزب النهضه با رهبری راشد الغنوشی و وابسته به اخوان المسلمین اگرچه پس از بهار عربی قدرت را در دست گرفت و حدود سه سال رهبری كشور را برعهده داشت اما توانست با تهیه یك قانون اساسی مدون كشور را در مسیر دموكراسی‌سازی هدایت كند و با وجود چالش‌های متفاوت به صورت دموكراتیك از قدرت كنار رفت تا از حزب النهضه و شخص غنوشی به عنوان یك استثنا و یك الگو در جهان عرب نام برده شود. حالا در سال ٢٠١٦ و با گذشت پنج سال از بهار عربی در تونس كنگره دهم حزب النهضه برگزار و غنوشی اگرچه مجدد به عنوان رهبر حزب انتخاب شد اما در سخنان خود مسیر جدیدی را برای حزب النهضه انتخاب كرد و تونس را بر اهداف اخوان ارجحیت داد تا نشان دهد حزبی نه برای جهان عرب و اخوان بلكه حزبی مدنی برای تونس است. او همچنین نامه‌ای را در ماه آوریل به مجمع اخوان در استانبول نوشت كه به نوعی مسیر خود را از هسته مركزی اخوان جدا كرد؛ از همین رو گفت‌وگویی داشتیم با حجت‌الاسلام داوود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران تا پیامدهای ناشی از رویكرد جدید النهضه نسبت به تونس و اخوان را مورد بررسی قرار دهیم.
راشد الغنوشی، رییس حزب النهضه كه در كنگره دهم این حزب طی هفته گذشته مجدد به این سمت برگزیده شد، اعلام كرد كه قصد دارد یك جدایی بین فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی و فعالیت‌های مذهبی حزب ایجاد كند و وارد دو فاز جداگانه شوند. آیا این موضوع را اقدام جدیدی می‌بینید یا در ادامه روندهای گذشته النهضه این تصمیم اتخاذ شده است؟
سخنان آقای غنوشی، در رسانه‌ها اندكی متفاوت مطرح شده است. در واقع تغییر چندانی در ادبیات غنوشی رخ نداده است چرا كه ایشان این گونه گفتند كه حزب ما سه مرحله فعالیت داشت. گام نخست جست‌وجوی هویت پیش از سقوط بن علی و انقلاب مردمی بود. گام دوم تدارك اجماع و مطالبه عمومی برای سقوط دیكتاتوری و انتقال به نهادهای دموكراتیك و گام آخر نیز عبارت بود از فعالیت‌های دموكراتیك در داخل تونس؛ ایشان در ادامه سخنان خود كه حرف بسیار بسیار مهمی بود، اعلام كرد كه حزب النهضه یك حزب سیاسی، ملی، دموكراتیك با الهام از مبادی اسلام است و در بخشی دیگر اعلام كرد كه از این پس تلاش می‌كنیم كه بین دو وظیفه دعوت دینی و وظایف سیاسی حزب، تنها وظایف سیاسی حزب را انجام دهیم. معنی این قضیه را باید بیشتر كنكاش كرد زیرا نكات بسیار مهمی در آن نهفته است.
ایشان در مصاحبه‌ای كه پیش از برگزاری كنگره حزب النهضه انجام شد تاكید كردند كه در تحولات پس از بهار عربی، فضایی برای فعالیت وجود ندارد. آیا این موضوع نگاه متفاوتی را نسبت به گذشته از ایشان نشان نمی‌دهد؟
من تغییر محسوسی در رفتار ایشان نمی‌بینم زیرا اكنون تحولاتی در درون جنبش‌های اخوانی به وجود آمده است كه گفته‌های غنوشی به آن اشاره دارد. جنبش‌های اخوانی در واقع چند ویژگی اصلی دارند. آنها جماعتی هستند كه در كشورها فعالیت می‌كنند اما همواره ایده فراملی و تبلیغ وحدت در جهان اسلام را داشتند. اما در اساسنامه النهضه به این نكته اشاره شده كه این جماعت ابتدا به دنبال وحدت بخش‌های آفریقایی عربی و سپس به دنبال وحدت كل جهان عرب و پس از آن كل جهان اسلام هستند. این ایده‌های اساسی حزب النهضه تونس بود. جنبش‌های اخوانی یك جنبش‌های ملی با گرایش‌های فراملی بودند كه این نخستین ویژگی اخوان به شمار می‌آید. دومین ویژگی آنها این بود كه فراتر از یك حزب عمل می‌كردند و بیشتر یك جمعیت محسوب می‌شدند تا حزب، از همین رو در بهار عربی و پس از آن به دلیل اینكه از دموكراسی صحبت می‌كردند دچار یك چالشی شدند كه چگونه می‌توان به صورت ملی فعالیت كرد و بخش فعالیت‌های فرا ملی و دعوت‌های دینی را حفظ كرد؛ در مصر شاهد آن بودیم كه اخوان چارچوب خود را حفظ كرد و مجددا برای حوزه سیاسی یك حزب به نام عدالت و آزادی با رهبری محمد مرسی تشكیل داد. در تونس به دلیل اینكه اخوان به گونه‌ای نیست كه یك شبكه جهانی را در اختیار داشته باشد اصطلاحا عنوان می‌كنند كه اخوان مصر، اخوان‌ام (مادر) است ولی در تونس این گونه نبود و آقای غنوشی در اینجا باید تصمیم می‌گرفت كه قصد دارد به عنوان یك جماعت فعالیت كند یا یك حزب. ایشان بحث خود را این گونه مطرح كرد كه در واقع در قالب یك حزب سیاسی مسلمان فعالیت می‌كنند و دیگر به صورت یك جماعت اخوانی مانند قبل نخواهند بود. این حرفی بود كه در ادبیات آقای غنوشی وجود داشت. همچنین از موضع‌گیری‌ای كه آقای سبسی، رییس‌جمهور تونس اتخاذ كرد نیز می‌توان همین نتیجه‌گیری را استنباط كرد. سبسی در كنگره دهم عنوان كرد كه النهضه یك حزب اسلامی دموكراتیك ملی است و به دنبال دولتی ملی برای تونس مسلمان هستند. این ایده‌ای بود كه سبسی در سخنان خود مطرح كرد. به همین دلیل سخن غنوشی به معنی تغییر به سمت سكولاریسم نیست. ایشان به هیچ عنوان به دنبال سكولار كردن حزب نیست. اگر مجموعه كنگره را دنبال كنید، متوجه می‌شوید كه كل این كنگره ادبیات دینی داشت و حتی افرادی مانند آقای سبسی كه به عنوان رییس‌جمهور و رهبر حزب سكولار ندای تونس شناخته می‌شد ادبیات دینی را در سخنان خود به كار برد. اكنون النهضه باید بین فعالیت داخلی و خارجی خود و همچنین بین دعوت مذهبی و فعالیت سیاسی یكی را انتخاب كند كه به نظر می‌رسد، النهضه فعالیت داخلی و فعالیت سیاسی را ترجیح داده است. به این معنی كه النهضه دیگر مثل یك جماعت در درون شبكه‌های اخوانی نیست بلكه اكنون تبدیل به یك حزب ملی در تونس شده است كه پایگاه مذهبی دارد.
آن گونه كه آقای غنوشی مطرح كرد، قصد دارد حزب خود را تبدیل به یك الگو در جهان اسلام كند، آیا النهضه توان این الگوسازی را دارد؟
اكنون دو مساله مطرح است. یكی خواستن و دیگری توانستن است. شبیه همین سوال را خبرگزاری الجزیره از یك تحلیلگر پرسیده بود و در خصوص این موضوع برای همه تحلیلگران یك ابهامی وجود دارد. تونس در شرایط بحرانی جهان عرب یك استثنا است. استثنا به این مفهوم كه، علاوه بر برقراری ثبات توانست دموكراسی را نیز در این كشور ایجاد كند. در حالی كه پیش از آن ثبات با دیكتاتوری همراه بود و وقتی كه به سمت دموكراسی پیش می‌رفت جوامع آشفته می‌شد و گذار به دموكراسی دچار اختلال می‌شد. ولی تونس كشوری بود كه در گذار به دموكراسی دچار فروپاشی داخلی نشد بلكه به سمت یك سیاست دموكراسی ائتلافی پیش رفت. سیاست ائتلافی به این معنی بود كه اسلام‌گرایان با غیراسلام‌گرایان ائتلاف كنند كه مطلق گرایی موجود را حذف كنند. در واقع اسلام سیاسی به دنبال اسلامی كردن دولت است، اما غنوشی به دنبال یك دولت مدنی است. دولت مدنی یك دولت صفر و صد مذهبی یا غیر مذهبی نیست بلكه دولتی است كه یك توافق مدنی با حفظ ارزش‌های مذهبی در آن وجود دارد. شبیه كاری كه تا یكی دو سال پیش در تركیه شكل گرفته بود. اینها به دنبال یك روایت دموكراتیك از رابطه مذهب و دولت هستند. خواست كنونی حزب النهضه اینچنین است. در داخل تونس نیز حال و هوای كنگره دهم حزب النهضه نشان می‌داد كه اعضای حزب از این شرایط راضی هستند. اما اینكه آیا در همه كشورها این مدل شدنی است یا خیر هنوز مشخص نیست. اینكه اخوان توان این را داشته باشد در كشورهای مختلف وارد فاز سیاسی شود هنوز مشخص نیست و سوال اینجاست كه اگر اخوان وارد این فاز شود ماهیت خود را از دست می‌دهد یا خیر، این موضوع نیز هنوز مشخص نیست. اینها تردیدها و پارادوكس‌هایی است كه درون تفكرات نوگرایی اهل سنت و اخوان وجود دارد.
یعنی فكر نمی‌كنید در تفكرات آقای غنوشی در سن ٧٤ سالگی یك استحاله رخ داده است؟
این استحاله نیست بلكه حركتی است كه مدت‌ها قبل آغاز شده است و سعی می‌كند آن را تئوریزه هم كند. الغنوشی قصد دارد آنچه را عملی كرده است، با ادبیات خود تئوریزه كند.
یعنی خود را با شرایط همراه می‌كنند؟
نه‌تنها خود را همراه می‌كنند بلكه تعبیر دموكراتیك از اسلام دارند و معتقد هستند كه اسلام به عنوان دین یك چیز است و جامعه اسلامی به عنوان یك جامعه سیاسی ویژگی‌های خاص خود را دارد كه منطقی متفاوت را به همراه خود دارد. النهضه به دنبال این است كه راهكار دوم را اجرایی كنند. آنها نه‌تنها به دنبال حفظ پایگاه مذهبی خود هستند، بلكه كوشش می‌كنند وارد معادلات سیاسی شوند و منطق دموكراسی را بپذیرند.
بحث بعدی نامه غنوشی به اخوان است. در این نامه آقای غنوشی در اقدامی تاریخی تونس را بر اخوان ترجیح دادند و خود را سرباز تونس دانستند، آیا این موضوع را یك نوع تغییر نگاه نمی‌دانید؟
نه این گونه نیست. از حدود سال ١٩٩٥ به صورت تدریجی در داخل جریان اخوان ایده‌ای به نام ملی كردن جنبش‌های اخوانی به وجود آمد. از همین رو رفته رفته استقلال بیشتری در داخل كشورها به جنبش‌های اخوانی داده شد. یعنی این جنبش‌ها یك نوع هماهنگی با مسائل بیرونی داشتند. این یك نوع پارادوكس در داخل اخوان بود كه چگونه می‌شود هم اخوان به صورت شبكه جهانی باقی بماند و حساسیت به تمام جهان عرب داشته باشد و هم استقلال ملی پیدا كند؛ چیزی كه در ادبیات النهضه دیده می‌شود، این است كه در واقع النهضه آن سوی طیف را برجسته كرده است. آن هم در جهت استقلال دادن به احزاب اخوانی در درون كشورهای ملی است. گزارشی كه از حال و هوای كنگره حزب وجود داشت و تاریخی نیز گزارش شد نشان‌دهنده همین موضوع است، قائم مقام حزب گزاره‌ای را مطرح كرد و گفت: «التونس قبل النهضه» یعنی اینكه مصالح تونس بر مصالح حزب اولویت دارد. النهضه یك حزب مذهبی است اما در عین حال حزبی از دل تونس است. بین مصالح تونس و بیرون از تونس اگر پارادوكسی ایجاد شود النهضه اعلام می‌كند كه در كنار تونس است، این ایده در واقع گرایش استقلال و اولویت دادن به مفهوم ملیت است. از همین رو می‌توان گفت روند گسترش این جریان سابقه ٢١ ساله دارد. طیفی كه به سمت استقلال دادن به جریان‌های داخلی كشورها است با شخص آقای غنوشی در حال برجسته شدن است. سوال بسیار مهمی در میان جنبش‌های اسلامی وجود دارد و آن هم مفهوم دولت ملی است. برای اخوان بسیار سخت بود كه به این مفهوم دست پیدا كنند. این موضوع حتی در جوامع شیعی نیز با مشكل روبه‌رو است. در جوامع سنی این مشكل نیز بسیار بیشتر است. چون در میان آنها خلافت وجود داشت و سابقه دولت ملی نداشتند و مفهوم ملیت برای آنها ناآشنا بود. آنچه اكنون در ادبیات غنوشی در حال برجسته شدن است حفظ مذهب در كنار نهادینه كردن دولت ملی و ناسیونالیسم است. تمام تلاش غنوشی این است كه راه را باز كند ولی اگرچه خود مشكل دارد ولی مسیر درستی را انتخاب كرده در صورتی كه تركیه با همین موضوع دچار مشكل شده است.
در بخش دیگری از این نامه آمده است كه لحظه جدایی فرا رسیده و بیش از این نمی‌توانند رفتارهای افراطی اخوان را تحمل كنند، این یك نوع برائت است، یا آن را در راستای پوست‌اندازی اخوان به رهبری غنوشی می‌دانید؟
غنوشی در حال تبدیل شدن به رهبر جناح نوگرای اخوان است. البته نكته‌ای كه در نامه وجود دارد این است كه ایشان نگفت كه رابطه خود را با اخوان قطع می‌كند بلكه عنوان كرد كه رابطه را تعلیق می‌كنیم. در این نامه تاكید شده كه اخوان چرا باید در همه كشورها مداخله كند و اصلا اخوان چه حقی دارد در جاهای مختلف مانند سوریه مداخله كند بلكه باید بگذارد كه جنبش‌های داخلی به صورت ملی مسائل خود را حل كنند زیرا اخوان با دخالت خود فرآیند تولد ملیت را می‌شكند. غنوشی در اصل به این موضوع اعتراض می‌كند و به نظر می‌رسد، پارادوكسی را كه درون اخوان ٢١ سال پیش آغاز شده به منتها علیه خود رسانده و می‌گوید كه بالاخره باید در زمان تعارض یكی را بر دیگری اولویت داد. از همین رو غنوشی قصد دارد نگاه خود را از هیمنه وحدت‌گرایان خارج كند. به همین دلیل با این اقدام خود اعتراضی هم به سیاست‌ها و اقدامات اردوغان در تركیه انجام داده است. سمینار اخوان كه در ماه آوریل در تركیه برگزار شد با نام كنگره «سپاس از تركیه» بود و به نوعی در این كنگره اردوغان را به عنوان لنین جهان اسلام به نمایش گذاشتند و غنوشی نیز در نامه خود به این موضوع اعتراض می‌كند كه چنین ادعایی برای رهبری اردوغان خطاست، بنابراین احزاب اخوانی باید ادعاهای خود را در سطح ملی متوقف كنند.
شما در صحبت‌های خود اشاره كرده بودید كه اخوان بنا نبود یك گروه افراطی باشد، اما غنوشی اخوان را یك گروه افراطی نامید، آیا این را یك پارادوكس جدی نمی‌بینید؟
دقیقا این جزو پارادوكس‌های اصلی در اخوان است. زیرا اخوان به سمت جریان‌های دموكراتیك رفت و از قدیم جریان‌های رادیكال قطبی دردرون اخوان نیز وجود دارد. این گرایش دموكراسی خواهی در اخوان اكنون به تعویق افتاده است. مناطقی مانند حما و حمص از جمله این مناطق هستند. هرآن احتمال دارد با به بن بست رسیدن مسیرهای دموكراتیك برای فعالیت اخوان، بخش رادیكال اخوان بر بخش دموكراسی خواه آن چربش پیدا كند، غنوشی در حال هشدار دادن به این موضوع است.
اما غنوشی در نامه خود اخوان را از هم جدا نمی‌كند، بلكه كل اخوان را به عنوان افراطی نام می‌برد.
روی سخن غنوشی به سوی اخوان جهانی است و به همین دلیل به گرایش‌های وحدت گرایانه در داخل اخوان هشدار می‌دهد. ادبیات غنوشی در این نامه بسیار دقیق است. اخوان در طول سالیان بارها پوست‌اندازی كرده است. هرچقدر كنگره دهم النهضه را مشاهده می‌كنید كه حال و هوای ناسیونالیسم آن بالا بود، نشان می‌دهد كه این طیف در داخل اخوان در حال رشد است ولی این موضوع درشبكه جهانی اخوان یكسان نیست. هنوز درون اخوان گرایش‌های وحدت گرایانه وجود دارد و غنوشی به آن حمله می‌كند كه بسیار هم سنجیده بود.
شما در جایی گفته بودید كه دهه دوم قرن٢١ می‌تواند عصر حضور اخوان در خاورمیانه باشد اما الان فكر نمی‌كنید اخوان در ضعیف‌ترین حالت خود در خاورمیانه به سر می‌برد؟
یك توضیحی را باید بدهم كه بسیار مهم است. جهان اسلام چاره‌ای جز این ندارد كه یا باید راه دموكراسی‌سازی را جدی بگیرد یا بحران رادیكالیزم در منطقه ادامه خواهد داشت. انتخاب دیگری در حال حاضر وجود ندارد. به خصوص برای جهان سنی گزینه بیشتری وجود ندارد. اگر بنا باشد بخواهد به سمت دموكراسی‌سازی عبور كند، تنها نیروی مستعد مدیریت دموكراسی‌سازی در درون اهل سنت جریان اخوان به ویژه بخش نوگرای آن است. یعنی راه دیگری وجود ندارد زیرا سكولارها در جهان اسلام چندان قوی نیستند و آنچه باید رخ دهد منطق رای روی اكثریت عمل خواهد كرد و اینگونه تنها بازیگری كه می‌تواند حامل ایدئولوژی دموكراسی‌سازی باشد اخوان است و گزینه دیگری وجود ندارد زیرا یكسری سلفی‌های رادیكالی در جوامع سنی وجود دارند و دیگری اخوانی‌ها هستند. اگر به بخش عاقل سلفی‌ها هم بخواهیم نگاه كنیم مانند سلفی‌های جنبش بیداری عربستان، مانند صفرالحوالی در این حالت تازه به اخوان‌المسلمین نزدیك می‌شوند.
غیر از تونس در كجای جهان عرب و اهل سنت اخوان فعال است؟ زیرا در مصر كه اخوان در بهترین شرایط خود قرار داشت و به عنوان حزب مادر از آن یاد می‌شد عملا از كار افتاده است.
اخوان از كار نیفتاده است. در واقع مصر یا باید مسیر مباركیسم یا ناصریسم را ادامه دهد كه سیسی عملا نماد این طیف است و  سیسی توان این را ندارد كه به یك تحول دموكراتیك دست پیدا كند و اگر بنا باشد تحولی دموكراتیك رخ دهد یا از سوی جنبش‌های دموكراتیك سكولار است، یا از سوی مسلمانان دموكراسی خواه كه اخوانی‌ها هستند.
آیا مردم به آنها اعتماد می‌كنند كه یك‌بار دیگر حكومت را در اختیار آنها قرار دهند؟
همان‌گونه كه می‌دانید، اعتماد یك مساله و نهادها مساله دیگری هستند. اكنون در فضاهای دموكراتیك اعتماد مردم در طول دو یا سه سال بازمی‌گردد. آنچه اكنون مساله اصلی اخوان است انسداد نهادی است. یعنی آنچیزی كه جلوی اخوان را گرفته فشار ارتش است و اگر ارتش اندكی فشار را كم كند اخوان می‌تواند فعالیت خود را بازسازی كند و آن زمان اگرچه ممكن است یك دوره رای نیاورد اما مهم این است كه در ساختن فرآیند دموكراسی اخوان یكی از پایه‌های اصلی آن است زیرا بدون اخوان مسلمان‌های دموكرات حضوری نخواهند داشت زیرا تعابیر دموكراتیك مذهبی را تنها اخوان تولید می‌كند.
اخوان در اوج محبوبیت خود در مصر نهایت ٥٠ درصد آرا را در اختیار داشت اكنون در افول محبوبیت خود چگونه می‌تواند چنین رایی كسب كند؟
در تونس هم همین اتفاق رخ داده است.
اما در تونس با یك فرآیند دموكراتیك جابه‌جایی قدرت صورت گرفت و زیر یك خفقان نظامی قرار نداشت.
فضا اگر در مصر باز شود، بازی سیاسی در مصر بر دوش جوانان سكولار و اخوان المسلمین قرار می‌گیرد. ادبیات دموكرات یا باید ورژن مذهبی داشته باشد یا سكولار؛ ورژن مذهبی نیز مربوط به اخوان است. از همین رو ممكن است در یك رای‌گیری ٥٠ درصد را به دست بیاورد و در انتخابات بعدی این محبوبیت كاهش پیدا كند و در انتخابات دیگر افزایش پیدا می‌كند اما این موضوع مهم نیست، مهم این است كه با فرض ضرورت عبور به دموكراسی در كشورهای عربی، اخوان شرط لازم است.
یعنی هیچ راهی به جز اخوان برای رسیدن به دموكراسی در جهان عرب نمی‌بینید؟
نه، هیچ راهی وجود ندارد زیرا در جهان سنی، هیچ گروهی وجود ندارد كه بتواند برای مسلمان‌ها ادبیات دموكراتیك تولید كرده و این ادبیات را توجیه مذهبی كند. اكنون ما با یك ضرورت و ندرت مواجه هستیم.
اخوان در مصر و تونس تا حدودی قدرتمند هستند، اما در كشوری مانند لیبی، سوریه، اردن و حتی عربستان چه جایگاهی دارند كه فرآیند دموكراسی‌سازی را ایجاد كنند؟
در عربستان اخوان از قدیم سركوب شده است و سعی می‌كردند كه از درون سلفیسم عربستان یك جنبش مشایخ الصحوه (بیداری) به وجود ‌آید. اصطلاحا به آنها اخوان السلفیین گفته می‌شد به این مفهوم كه عربستان به دنبال تولید یك جنبش نسبتا عقلانی‌تر در داخل وهابیسم بود. عربستان اما در این زمینه استعداد ندارد و بسیار زود است كه این كشور به سمت دموكراسی قدم بردارد. ولی به طور مثال جنبش اصلاح یمن جنبشی بسیار قوی است. اگر اندكی فضای یمن برای دموكراسی ایجاد شود، جنبش اصلاح یمن می‌تواند تبدیل به یك بازیگر بزرگ سیاسی در این كشور شود و حتی از حوثی‌ها نیز پیشی بگیرند. فقط باید سوریه را استثنا قرار داد. این كشور به دلیل سركوب‌های حافظ اسد در سال‌های ١٩٨٢و١٩٨٦ جنبش اخوان در این كشور چندان به سمت دموكراسی‌سازی سوق پیدا نكرد. جنبش اخوان در سوریه به دلیل سركوب‌ها و درگیری‌هایی كه وجود داشت و اجازه مشاركت در قدرت را پیدا نكرد همواره رادیكال باقی ماند و موضع افراطی را در پیش گرفت اما در سایر كشورها وضعیت اینگونه نیست. بطور مثال در اردن اگر اندكی فضا ایجاد شود، حزب «عمل» از جایگاه قوی برخوردار است و پتانسیل هدایت دموكراسی را دارد یعنی اگر كشورهای اسلامی را مشاهده كنید، الجزایر، مراكش، مصر، یمن، تونس، تركیه و اردن اخوان بسیار قوی است و تنها موتور بالقوه و احتمالا بالفعل برای هدایت دموكراسی است. برای دموكراسی سه شرط وجود دارد و اگر سه شرط در یكجا جمع شوند فرآیند آن نیز شكل می‌گیرد. نخست اینكه فكر دموكراتیك وجود داشته باشد، دوم نهادهای دموكراتیك و در آخر نیز حاملان دموكراسی باید وجود داشته باشد. درون اهل سنت تنها جایی كه فكر دموكراسی وجود دارد در اخوان است و اینها می‌توانند حامل دموكراسی باشند اما مشكل نهادی دارند كه دولت اجازه حضور آنها در صحنه سیاسی را نمی‌دهند اما اگر این فضا ایجاد شود سریع‌ترین جریانی كه می‌تواند خود را با دموكراسی همساز كند اخوان است در غیر این صورت جانشینی ندارد.
شما در ابتدای جریان بهار عربی سخنرانی در خصوص شبكه‌ای بودن اخوان داشتید، بعد از گذشت پنج سال از آن دوران و سال‌ها سركوب این شبكه كماكان فعال است؟
به نظرم این شبكه كماكان فعال است. در واقع آنچه مهم است اخوان خود را از یك سیستم هرمی به سمت یك جریان شبكه‌ای به عنوان اخوان جهانی تغییر مسیر داده است. تاكید غنوشی در حال حاضر این است كه شبكه به سمت استقلال جریان‌های ملی سوق پیدا كند. مجموعه نشست تركیه نشان‌دهنده همین موضوع بود.
شما به تركیه اشاره كردید، اكنون تركیه با مشكلات فراوانی مواجه است و اگر تركیه را به عنوان رهبر اخوان ببینیم، تركیه و شخص اردوغان در جایگاهی قرار دارد كه این جریان را هدایت كند؟
مساله‌ای كه می‌فرمایید درست است اما بحث بر سر ممكنات است. اگر دموكراسی را شبیه یك غذا در نظر بگیریم برای تهیه آن به مواد اولیه نیاز داریم. آنچه در جهان اسلام نگاه می‌كنیم، اهل سنت یا به سمت دموكراسی نخواهد رفت یا اگر بخواهد به این سمت برود ابزارها همان اخوانی‌ها هستند. خیلی از كشورها و خیلی از افراد ممكن است سرنوشتی مانند مصر یا شخص مرسی پیدا كنند اما بحث سر این است كه اینها تنها حاملان منحصر به فرد دموكراسی هستند. اگر مصر در غلتك دموكراسی قرار بگیرد مجبور است كه زندان‌های خود را باز كند و جریان‌های اسلامی از زندان خارج شوند، در این بین ممكن است كه افراد خارج شده به سمت رادیكالیسم سوق پیدا كنند یا به سمت تفكرات افرادی مانند غنوشی پیش بروند. به نظر می‌رسد كه روایت غنوشی توان تقویت بیشتری دارد و نظامی جهانی نیز آن را می‌پذیرد.
اگر آقای اردوغان در تركیه شكست بخورد، كه البته از نظر فكری این اتفاق رخ داده و دیگر كسی به عنوان الگوی موفق به تركیه نگاه نمی‌كند و شخص اردوغان به سمت دیكتاتوری پیش رفته است اما فكر نمی‌كنید حضور اخوان دیكتاتوری مانند اردوغان را به وجود بیاورد و حتی مرسی نیز اگر بیشتر حكومت می‌كرد مانند یك دیكتاتوری دیگر می‌شد؟
بله، ممكن است. بحث اینجاست كه تركیه دیگر به سمت آتاتوركیسم نخواهد رفت. هر اتفاقی كه رخ دهد رای در تركیه همگانی شده است. اگر هم حزب عدالت و توسعه شكست بخورد، دو راه بیشتر وجود ندارد، یا اینكه روایت دموكراتیك‌تر اسلام‌گرایان بالا خواهند آمد كه اخوان آنها را در تركیه نگه داشته است یا اینكه اتفاقی مانند سوریه در تركیه نیز رخ می‌دهد. ترسی كه غنوشی در نامه خود به اخوانی‌ها نیز اشاره كرده بود همین موضوع است. البته اكنون بحث سر این نیست كه نیروهای اخوانی مستعد ایجاد یك دیكتاتوری اسلامی هستند بلكه اكنون بحث اینجاست كه تنها امكانی وجود داشته باشد از سوی اخوان خواهد بود و اهل سنت نیروی دموكراتیك دیگری ندارد.

منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: