بلاغت در ادب فارسی / دکتر جلیل تجلیل - بخش اول

1393/2/31 ۰۹:۵۱

بلاغت در ادب فارسی / دکتر جلیل تجلیل - بخش اول

پژوهش در سیر هنرهای بلاغی و سخنوری كه با شكار معانی و نشاندن آنها در ساختارهای سخن سر و كار دارد، از روزگاری كهن، توجه ارباب نقد و اندیشه را برانگیخته و در ایران پیش از اسلام نیز نشانه‌هایی از این توجه به گفتار پیراسته و نیك وجود داشته است. در این نوشتار ما بلاغت در ادب فارسی را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار می‌دهیم: سیر هنرهای بلاغی و سخنوری در ایران؛ و چشمه های بلاغت در شعر فارسی.

 

پژوهش در سیر هنرهای بلاغی و سخنوری كه با شكار معانی و نشاندن آنها در ساختارهای سخن سر و كار دارد، از روزگاری كهن، توجه ارباب نقد و اندیشه را برانگیخته و در ایران پیش از اسلام نیز نشانه‌هایی از این توجه به گفتار پیراسته و نیك وجود داشته است. در این نوشتار ما بلاغت در ادب فارسی را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار می‌دهیم: سیر هنرهای بلاغی و سخنوری در ایران؛ و چشمه های بلاغت در شعر فارسی.

الف) سیر هنرهای بلاغی و سخنوری در ایران

آمادگی و شایستگی فطری ایرانیان موجب گسترش دامنه تحقیقات بلاغی و ادبی گردیده و آثاری بس ارزنده و پایدار تقدیم جهان ادب نموده اند. تألیفات و ترجمه‌های گرانبهای عبدالله بن مقفع (روزبه پسر دادویه) از یك سو موجب شد تا آثار مهمی در ادب و تاریخ و داستانهای ملی و امثال و حكم ایرانی به عربی ترجمه شود و فرهنگ ایرانی به شیوایی گسترش یابد، و از دگر سو،‌ آشنایی ایرانیان و مسلمانان با علوم ادبی یونانی و سریانی و مباحث شعری و بلاغی آنان، از جمله دیدگاههای ارسطو و پیروانش در مسایل خطابی و شعری، استفاده از تحقیقات ادبی را تنوع و گسترش بخشید و ایرانیان در شاخه‌های گوناگون ادب به تحقیق و تألیف پرداختند.

در علم نحو كه در آغاز منحصر به اِعراب و دگرگونی اواخر كلمات بود، تألیفهای متعدد، این دانش را شكوفایی و بسط داد و نویسندگان و دانشمندان ایرانی به كار شدند، از جمله: ابوعمرو بن العلا (درگذشته سال ۱۵۴ق) و شاگرد او خلیل بن احمد بصری (۱۰۰ـ۱۷۰ق) و شاگرد او ابوبشر عمرو بن عثمان، مولی بنی‌الحارث، سیبویه فارسی (د۱۸۳ق) به تألیف و طرح مسایل پرداختند. این دانشمند اخیر، «الكتاب» را در نحو نوشت كه بعدها شاگردش اَخفش آن را شرح كرد و آسمان ادب به فروغ این ستارگان آراسته گردید. در سده‌های نخستین اسلامی نویسندگان به نقد و ارزیابی آثار ادبی پرداخته، اصول و قواعد بلاغت و فن بیان را پایه‌ریزی كردند و اندك اندك علوم بلاغی به سوی كمال سیر كرد و تدوین شد.

در دوره بنی عباس نخست تحقیق در دلایل اعجاز قرآن و كشف امتیازهای ادبی آن پیشرفت داشت و سخن‌شناسان در قوت و ضعف ادیبان مسلمان کندوکاو می‌كردند. دنباله این موشكافی‌ها سبب پیدایش سه دانش جدید به نامهای «معانی»، «بیان» و «بدیع» گردید كه نمونه این بحثها را در كتاب «مجازالقرآن» ابوعبیده معمر بن مثنی ـ شاگرد خلیل بن احمد ـ و در كتاب «الغصاحه» اثر ابوحاتم سجستانی و كتاب «اعجازالقرآن» جاحظ و «نقدالشعر و نقدالنثر» ابوالفرج قدامه بن جعفر و كتاب «الشعر و الشعراء» ابن قتیبه دینوری و كتابهای «الكامل و البلاغه» مُبَرّد می‌توان دید. هر یك از این دانشوران، مباحثی به بازار سخنوری عرضه کردند و راهی برای آیندگان گشودند.

سیر دانشهای بلاغی و ادبی در سده چهارم و آغاز سده پنجم هجری به موازات گسترش دیگر دانشها رونق و كمال یافت و شیوه‌های بحث در این مباحث چنین بود كه كلام فصحا را مطرح كرده، در فواید لغوی و نحوی و دقایق بیانی آن سخن می‌گفتند و با استشهاد و استناد از آیه‌های قرآن و نیز شعر شاعران و بلغا اصولی را كشف می‌كردند. گاه استادی این مطالب را املا می‌كرد و دانشجویانش آنها را انشا و املا می‌كردند و از همین رهگذر كتابهای «اَمالی» پدید آمدند كه از آن میان كتاب «الأمالی» ابوعلی قالی معروف است. برخی از مشاهیر و بزرگان علوم بلاغی كه از ایران برخاستند، اینان بودند:

۱ـ ابوبكر محمد بن دُرَید (۲۲۳ـ۳۲۱ق) كتابهای «الجَمْهَره» را در لغت و «المقصوره والأشتقاق» را نوشت.

۲ـ ابوسعید حسن بن عبدالله سیرافی (د ۳٦۵ق) از بزرگان نامی نحو و لغت و فقه و حدیث و علوم قرآن و كلام كه سیره حفظ روایات داشت و شاگردش حسن بن احمد فارسی از روش قیاس بهره می‌گرفت.

۳ـ صاحب كافی اسماعیل بن عَبّاد (د ۳۸۵ق) وزیر مشهور دیلمیان و نویسنده بزرگ و از سرآمدان علمای لغت و نحو و نویسنده كتاب «‌المحیط».

۴ـ ابومنصور محمد بن احمد اَزهری هروی (د۳۷۰ق) از بزرگترین دانشمندان ادب روزگار كه كتاب «التهذیب» را در موضوع لغت نوشت.

۵ـ اسماعیل بن حَمّاد جوهری فارابی (د حدود ۴۰۰ق) صاحب كتاب «الصّحاح» در لغت.

تألیف كتابهای لغت و پژوهشهای زبان‌شناختی به دست دانشمندان ایرانی، كه خود مقدمه تنوع و تخصص در این پژوهشها بود، سرانجام تحقیق در علوم بلاغت و آیین فصاحت و سخنوری را موجب گردید و بدین‌ گونه علوم بلاغی در این روزگار مدارج والایی را پیمود. شرح چامه‌ها و قصاید در مجالس درس به گونه «املا» رواج یافت و دقتها و تحقیقات بیشتر را در زمینه بلاغت ممكن ساخت، تا بدانجا كه به دست دانشمندان ایرانی، كتابهای اختصاصی در این قلمرو تدوین یافت، از آن جمله است: تحقیقات صاحب بن عَبّاد که در خرده‌گیری بر مُتـَنبّی و در نقد آثار این شاعر، رساله معروفی نوشت و شاگرد او ابوالحسن علی بن عبدالعزیز جرجانی كه قاضی ری بود (۲۹۰ـ ۳٦٦ ق)، در ادامه كار صاحب بن عباد، كتاب «الوساطه بین المتنبّی و خصومه» را تألیف كرد.

پس از این دانشمندان ایرانی بود كه علامه بزرگ، عبدالقاهر بن عبدالرحمن جرجانی طرح نو آیین بلاغت خود را در كتابهای خویش به نامهای «اسرارالبلاغه» و «دلائل الأعجاز» پایه‌ریزی كرد و به جهان ادب عرضه داشت و فصل نوینی برای محققان بلاغت و نقد ادبی جهان گشود.

سیر این تحولها و پژوهشها در بلاغت ایران و اسلام، از اواسط سده پنجم تا اواخر سده هفتم هجری سیری زاینده و افتخارآمیز است؛ چه، در این دوره است كه تأسیس بسیاری كتابخانه‌ها و مدارس و خانقاهها، به امر و تشویق بزرگان و وزیران و امیران دانش‌پرور، موجب روی آوردن طالبان علوم به ویژه علوم ادبی و شرعی ‌گردید. مدارس بزرگی رونق و شهرت یافتند كه در رأس آنها نظامیه خواجه نظام‌الملك بود و در زمینه علم تفسیر نیز كه به همراه مسایل ادبی مطرح می‌شد، تفاسیری با محتوای كلامی و حِكـَمی با موضوعات و مسایل ادبی و خطابی تألیف یافت؛ از آن جمله: كتاب «مفاتیح‌الاسرار و مصابیح الابرار» اثر ابوالفتح محمد بن عبدالكریم شهرستانی (د۵۴۷ ق) و كتاب «التنبیه علی بعض الاسرار المودّعه فی بعض سورالقرآن» از امام فخرالدین رازی (د٦۰٦ق) و تفسیر دیگر و مهمتر وی، كتاب «مفاتیح الغیب» معروف به «تفسیر كبیر». دنباله این تفسیر را كسانی چون ابن الخوئی (د٦۳۷ق) و سیوطی (د۹۱۱ق) پی گرفته و آن را تكمیل كرده‌اند. در اینجا نامیدن «تفیسر كشاف» اثر ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری خوارزمی (د ۵۳۸ ق) بایسته است؛ چه، در این تفسیر، علاوه بر ذكر شأن نزول آیات و مسایل كلامی معتزله، ویژگیهای صرفی و نحوی و معانی و بیان آیه‌های قرآنی نیز مورد توجه و تفسیر قرار گرفته است.

در این عهد تفسیرهایی نیز به دست دانشمندان شیعه نگارش یافته كه كتاب «التبیان» تألیف شیخ‌الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (د ۴٦۰ق) و تفسیر مهم دیگر تفسیر ابوالفتوح جمال‌الدین حسین بن علی بن محمد رازی از آن جمله است. تفسیر مهم دیگری كه در اینجا باید از آن یاد كرد، تفسیر «مجمع البیان» فضل بن حسن بن فضل طبْر‌ِسی معروف به شیخ طبْر‌ِسی (د۵۴۸ق) است كه از تفسیرهای یاد شده مشهورتر است.

باری، چنان كه اشاره شد، تحول عمده را در این روزگار در علوم بلاغت عبدالقاهر جرجانی با دو اثر مشهور خود «اسرارالبلاغه» و «دلائل الاعجاز» پدید آورد و طرحهای نوی ریخت. در اشاره به مقام ارجمند علمی و نقادی او كافی است كه از تمجید و بزرگداشت فخر رازی در نهایه‌الاعجاز یاد كنیم: «امام عبدالقاهر جرجانی قواعد علم معانی و بیان را استخراج و برهانها و حجتهای آن را مرتب كرد و در كشف حقایق آن كوشش فراوان نمود.»

سعدالدین تفتازانی در مقدمه كتاب «مطوّل» چنین نوشت: «نكته‌های بی‌همتای اندیشه را از بستر تحقیقات بزرگان فراچنگ می‌آوردم و به آثار دانشمندان انگشت‌نما و شناخته‌شده دانش معانی و بیان همواره مراجعه می‌كردم، به ویژه دلائل‌الأعجاز و اسرارالبلاغه كه نهایت كوشش خود را در تتبع و مطالعه آنها صرف كردم.»1

دیگر از دانشمندان علوم بلاغی این عصر، علامه سراج‌الدین ابویعقوب یوسف سكاكی خوارزمی است (۵۵۵ـ٦۲ ق) صاحب مفاتیح‌العلوم. این كتاب كه در آن از ۱۲ علم از علوم ادبی بحث شده، از مآخذ عمده بلاغت است و شارحان بارها آن را تفسیر كرده‌اند.

اثر بزرگ دیگری كه از مآخذ بلاغت و فراهم آمده این عصر است، اثر بزرگ و نفیس محمد بن عمر رادویانی است: «ترجمان‌البلاغه» را باید نخستین كتاب مهم در علوم بلاغی و صنایع ادبی به زبان فارسی به شمار آورد؛ زیرا گرچه پیش از وی، ابویوسف عروضی و ابوالعلاء شوشتری آثاری به زبان فارسی در بلاغت نوشتند، ولی كتاب رادویانی در جامعیت و ترتیب فصلها و بابها و تفصیل در این زمینه، از شهرگی و سودمندی بیشتری برخوردار است. خود او در مقدمه این كتاب گفته است: «چنین گوید محمد بن عمر رادویانی كه تصنیف‌ها بسیار دیدم مر دانشیان هر روزگاری را اندر شرح بلاغت و بیان حل صناعت و آنچه از وی خیزد و به وی آمیزد؛ چون: عروض و معرفت القاب و قوافی، همه به تازی دیدم و به فایده وی یك گروه مردم را مخصوص دیدم، مگر عروضی كه ابویوسف و ابوالعلاء شوشتری به پارسی كرده‌اند. اما اندر دانستن اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پیرایه و معانی بلند كتابی ندیدم به پارسی كه آزاده را مونس باشد و فرزانه را غمگسار و محدث بود‌... امروز هر گروهی مدعیان این نوعند و خویشتن را از این طبقه شمرند. چون دانش را به سنگ كردم، بیشتر اندر دعوی غالی دیدم و از معنی خالی‌... پس دانستم به یقین كه از چنین تألیفی به سامان نیز هم نیكو راه نبرند و از دقایق و حقایق نظم و نثر به درستی و راستی نشان دهند‌...»2

بنا به تصریح خود رادویانی،‌ ترتیب بابها و فصلهای این كتاب طبق «محاسن الكلام» خواجه امام نصر بن حسن بوده است: «... و عامه بابهای این كتاب را بر ترتیب فصول محاسن الكلام خواجه امام نصربن الحسن رضی‌الله عنه نهاده است، تخریج كردم و از تفسیر وی مثال گرفتم.» با خواندن این مقدمه آشكار می‌شود كه انتساب ترجمان‌البلاغه به فرخی سیستانی نادرست است و نخستین بار، پروفسور احمد آتش مصحح این كتاب به این نكته توجه كرده كه درخور ستایش است. از مزایای ترجمان‌البلاغه رادویانی داشتن شواهدی است از شاعران و گویندگان ایرانی با آوردن نام آنها كه این خود موجب زنده شدن نام بسیاری از شاعران سده چهارم و اوایل سده پنجم شده است.

كتاب پر ارزش دیگری كه به زبان فارسی در علوم بلاغی تألیف یافته، «حدائق السحر فی دقائق الشعر» تألیف ادیب بارع خواجه رشیدالدین وطواط (۵۷۳ ق) است كه از كتاب رادویانی پرآوازه‌تر است. رشیدالدین وطواط سخن‌سنج پرمایه‌ای بوده كه به بنیادهای بلاغت آشنایی كامل داشته و در كتاب خود درباره برخی چامه‌سرایان فارسی و شیوه گفتار و سبك چامه‌سرایی و قوت و ضعف شعرها اظهار نظر كرده است؛ از آن جمله: از شعرهای مسعود سعد و كمالی و قطران تبریزی و ازرقی و فرخی سخن گفته و آنها را به محك نقد كشیده است. 3 در مقام ادبی و سخن‌سنجی او بزرگانی همچون یاقوت حموی و خاقانی شروانی و بسیاری دیگر از بزرگان ادب فارسی و عرب، از توانایی و سخنوری او به بزرگی یاد كرده‌اند. به نوشته یاقوت حموی: «رشید در آن واحد یك بیت از بحری به عربی نظم می‌كرد و بیتی دیگر به فارسی به بحری جداگانه می‌سرود و هر دو را با هم املا می‌كرد!»4 خاقانی نیز در قصاید خود از او به بزرگی یاد كرده. از جمله در قصیده‌ای به این مطلع:

مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا

كه هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا

كه در پاسخ قصیده رشیدالدین وطواط سروده و نظم و نثرش را پروین و بنات‌النعش دانسته است:

‌سزد كه عید كنم در جهان به عزّ رشید

كه نظم و نثرش عید مؤبّد است مرا

اگر به كوه رسیدی روایت سخنش

«زهی رشید» جواب آمدی به جای صَدا

زنظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او

به هم نماید پروین و نعش در یك جا

عبارتش همه چون آفتاب و طرفه‌تر آن

كه نعش و پروین در آفتاب شد پیدا5

ب) چشمه‌های بلاغت در شعر فارسی

حافظ می‌گوید: «آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چكد؟ز اغ كلك من بنامیزد چه عالی مشرب است» و با استفاده از بحر مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمّن اخـّرب مكفوف محذوف) چنین می‌فرماید:

آمد بهار خرم و رحمت نثار شد

سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد

اجزای خاك حامله بودند زآسمان

نه ماه گشت حامله، زان بی‌قرار شد

گلنار پر گره شد و جوبار پر زره

صحرا پر از بنفشه و دكه لاله‌زار شد

اشكوفه لب گشاد كه هنگام بوسه گشت

بگشاد سرو دست كه وقت كنار شد

گلزار چرخ چونك گلستان دل بدید

در رو كشید ابر و ز دل شرمسار شد

زنده شدند بار دیگر كشتگان دی

تا منكر قیامت بی‌اعتبار شد...

در میان وزنهای عروضی، بحر هزج مسدّس مقصور یا محذوف (مفاعیلن مفاعیلن فعولن) بستر مناسبی برای پذیرفتن پیامهای بزمی و عاشقانه و وصف مناظر زیبای طبیعت و طرح تمنیات دوستی و غیره است كه نمونه زیبای آن «خسرو و شیرین» نظامی و مثنویهایی است كه به تقلید آن سخنسرای نامی سروده شده است و در غزل و قصیده هم بهره‌گیران از این آهنگ كم نیستند. حافظ در نمونه زیرین حكایت بلبل را با صبا و نوازش نسیم صبحگاهی را از شب‌نشینان و بشارت توبه را از زهد و ریا در این آهنگ ریخته است:

سحر بلبل حكایت با صبا كرد

كه عشق روی گل با ما چه‌ها كرد

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی

كه درد شب‌نشینان را دوا كرد

بشارت بر به كوی میفروشان

كه: حافظ توبه از زهد و ریا كرد

لیكن درد و داغ، هجر و رثا، غمها و سوكها، آهنگهای بلند و هجاهای كشیده را می‌طلبد و هماهنگی و تقارن این معانی هجاهای بلند موسیقی درون چامه‌ها را به خوبی تأمین می‌كند و گویی سرنوشت بشریت كه آدمی را به اندیشیدن و تأمل وا می‌دارد، اقتضای آرامش و آهستگی دارد و این را با هجاهای بلند همراهی می‌كند. فردوسی این معانی را در وزن «فعولن فعولن فعولن فعل» به خوبی تلفیق می‌كند و به عنوان نمونه مرگ را به یاد می‌آورد و خرد را به دستگیری می‌خواند و سرانجام، بستر آدمیان را خاك تیره می‌داند:

همه مرگ راییم برنا و پیر

به رفتن خردمان بود دستگیر

بد و نیك بر ما همی بگذرد

چنین داند آن كس كه دارد خرد

سرانجام بستر بود تیره خاك

بپرّد روان سوی یزدان پاك

 

پی‌نوشتها :

۱ـ نگاه کنید به : خطلیب دمشقی، مطّول علی التلخیص، به شرح تفتازانی، استانبول، ۱۳۳۰ ق، برگ ۴ : «والتقطتُ فرائدالفكر مِنْ مطارح الآنظار و بذلتُ الجُهد فی مراجعه الفضلاء المُشار الیهم بالبنان و مُمارَسَه الكتب المصنَّفه فی فنّ البیان لاسیمّا دلائلُ الأعجاز و أسرار البلاغه و نقد تناهَیتُ فی تصفحهما غایه الوُسع و الطّاقه».

۲ـ محمد بن عمر رادویانی، ترجمان البلاغه، به كوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹ م، برگهای ۲ و ۳.

۳ـ رشیدالدین وطواط، حدائق السّحر ، به كوشش عباس اقبال، تهران، كتاب خانه كاوه، برگهای ۱۵، ۸۲، ۳۲، ۹، ۴۲ و ۸۷ (به ترتیب شاعران مذكور).

۴- یاقوت حموی، معجم الأدباء ، ج ٧ برگ ۹۱.

۵- ابراهیم خاقانی شروانی، دیوان ، به كوشش ضیاءالدین سجادی، كتابخانه زوار، برگ ۳۰.

(برگرفته از: وبسایت شورای گسترش زبان فارسی)

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: