تاویل نزد فیلون و ابن‌عربی / طاهره حاج‌ابراهیمی

1394/12/16 ۱۰:۱۱

تاویل نزد فیلون و ابن‌عربی / طاهره حاج‌ابراهیمی

شیوه تفسیری تاویل از دیرباز روشی برای ایجاد سازگاری میان یافته‌های علمی و عقلانی با الهامات و شهودهای وحیانی بوده است. متفكر دینی اعم از فیلسوف، متكلم یا عارف، از سویی به كتب وحیانی و مقدس و سنت‌های دینی خود دلبستگی و پایبندی دارد و از سوی دیگر خود را به یافته‌های علمی و عقلانی روزگار خود متعلق می‌داند و این هر دو برایش عزیز و محترمند. از این‌رو با بهره‌گیری از دانش علمی روزگار، كوشش می‌كند تا مفاهیم و آموزه‌های نصوص دینی را عقلانی سازد و به رفع تعارض‌ها و تناقض‌های موجود در این دو مقوله بپردازد.

 

 

شیوه تفسیری تاویل از دیرباز روشی برای ایجاد سازگاری میان یافته‌های علمی و عقلانی با الهامات و شهودهای وحیانی بوده است. متفكر دینی اعم از فیلسوف، متكلم یا عارف، از سویی به كتب وحیانی و مقدس و سنت‌های دینی خود دلبستگی و پایبندی دارد و از سوی دیگر خود را به یافته‌های علمی و عقلانی روزگار خود متعلق می‌داند و این هر دو برایش عزیز و محترمند. از این‌رو با بهره‌گیری از دانش علمی روزگار، كوشش می‌كند تا مفاهیم و آموزه‌های نصوص دینی را عقلانی سازد و به رفع تعارض‌ها و تناقض‌های موجود در این دو مقوله بپردازد.

فیلون و ابن‌عربی دو چهره شاخص از دو سنت دینی متفاوتند كه به رغم وجود تفاوت‌های زمانی و مكانی بسیار، مشتركات فراوان و حیرت‌انگیزی در دیدگاه‌هایشان به چشم می‌خورد. همین مشتركات و شباهت‌ها بستری فراهم می‌آورند برای واكاوی نظرگاه‌ها و زوایای ناشناخته اندیشه آن دو، نكته قابل تأمل آن كه بسیاری از مشتركات اندیشه فیلون و ابن‌عربی معلول خاستگاه‌های فكری ـ دینی همسان و به‌ویژه تاثیرپذیری از نیای فكری مشتركشان، یعنی افلاطون و افلاطون‌گرایی است. صبغه عرفانی دیدگاه‌های این دو متفكر به گونه‌ای است كه اندیشه‌های آن دو را به هم نزدیك‌تر می‌کند و عاملی وحدت‌بخش است كه موجب همسانی در نگرش، طریقه استدلال و روش تفسیر متون و نصوص مقدس می‌شود.

 

زندگی و محیط فكری

فیلون یهودی یا فیلون اسكندرانی (Philo of Alexandria Philo Judaeus/) كه در زمان عیسی(ع) می‌زیست، بیشتر عمر خود را در اسكندریه و در ارتباط با آتن، مشهورترین مركز علم و فلسفه در آن روزگار، سپری كرد. با این حال كه فیلون به خانواده‌ای از اشراف یهودی اسكندریه تعلق داشت كه به سلسله هرودیان و دربار روم منسوب بودند، اما اندكی از احوال وی در دست است. عده‌ای او را از فریسیان1 می‌دانند و ممكن است اشتیاق و علاقه وی به تاویل به سبب وابستگی‌اش به این فرقه بوده باشد. فیلون از نخستین كسانی بود كه كوشید فكر و فلسفه یونان را با وحی عهد عتیق سازگار و عقاید شرقی را به نظام فكری افلاطونی منتقل کند.2 در واقع، فیلون آشتی‌دهنده دو سنت كاملا متفاوت بودِ دو سنتی كه هر دو برایش عزیز بودند.

اسكندریه ـ موطن فیلون، در دوره هلنیسم، مركز تمدن و از مراكز مهم میراث فرهنگی و فلسفی یونان بود. افكار و آرای مختلفی در فضای فكری این شهر پراكنده بود و تفكرات گوناگون با هم تلفیق می‌شدند و اندیشه‌های التقاطی و تركیبی را شكل می‌دادند. مكاتب افلاطونی، فیثاغورثی، ارسطویی و گنوسی همراه با سنت‌های دینی و عرفانی مصر باستان و یونان باستان و ایران باستان به هم آمیخته می‌شدند. در این میان، یهودیانی كه اهل فكر و تحقیق بودند نیز از زمان تشكیل این شهر، یعنی از زمان اسكندر مقدونی، در این دیار سكونت داشتند و در وجوه مختلف فرهنگی هلنیسم شركت می‌جستند. این موضوع، بخوبی از آثار فیلون مشهود است. وسعت نظر و تنوع اصطلاحات در آثار فیلون از تاثیرهای مختلفی كه وی از فرهنگ‌های زمان خود گرفته نشان دارد. این تاثیرها حوزه‌های وسیعی از مكاتب مختلف فلسفی یونان تا فرهنگ‌های یهودی (فلسطینی و اسكندرانی)، مصری و شرقی را شامل می‌شود.

از دیگر سو، محیی‌الدین ابن‌عربی، حكیم و عارف سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی، متولد مرسیه واقع در جنوب شرقی اسپانیا، در دورانی از تاریخ جهان اسلام می‌زیست كه فضای اجتماعی و معنوی آن فرازو‌نشیب‌های بسیاری را پشت‌سر گذاشته بود، به‌ویژه سپهر فرهنگی جامعه وی سرشار از تجربه‌ها و اندیشه‌های فلسفی و عرفانی بود. جریان‌های تصوف و عرفان در فضای اجتماعی و دینی شرق اسلام (سوریه، عراق و ایران) از سنت‌های دینی و عرفانی ریشه‌دار و دیرپای آكنده بود. در این فضا، همچنین از سویی اندیشه‌های یونانی، افلاطون‌گرایی، گنوسی، رواقی‌گری،‌ دیدگاه‌های مبتنی بر نظرات فیلون كه به واسطه‌گری اندیشه‌های نو افلاطونیان مكتب اسكندریه و از طریق الهیات مسیحی به جهان اسلام وارد شده بود،نیز وجود داشتند. در كنار اینها گرایش‌های فلسفی ارسطویی، مشائی و اشراقی نیز رواج داشت. در این شرایط زندگی ابن‌عربی مشحون افكار و اندیشه‌های گوناگون بود. وی از عناصر مختلف اسلامی و غیراسلامی پیش‌گفته تاثیر پذیرفت و در این فضاهای فكری نضج گرفت و شكوفا شد. در این شرایط، طبیعی می‌نماید كه مشتركاتی در نوع فكر، نگاه و روش دو حكیم بیابیم.

 

سنت تاویل

سنت تاویل در یونان باستان و در میان یهودیان نیز، زمینه و سابقه داشته است. در بین علمای یهود، متون مقدس، علاوه بر معنای ظاهری، واجد معنای باطنی و ژرف نیز بودند، فیلسوفان یونان هم اساطیر را در زمره حكمت نخستین و متضمن حقایقی پنهان می‌دانستند. همچنین سوفیست‌ها، به‌ویژه آناكساگوراس، با سنت تاویل اشعار هومر كه پیشتر رواج داشت، آشنا بودند و آنها را شرح و بسط می‌دادند. در آیین‌های یونانی، هر چیز در حالتی كه دلالتی ظاهری داشت، حاوی حقیقتی درونی هم بود كه فیلون، آن را سبك اسرار یونان می‌نامید. وی فلسفه را از آنجا كه محصول عقل بشری است خطاپذیر می‌شمرد و تورات را كه بر وحی‌ الهی مبتنی است از لغزش مصون می‌دانست.3 بنابراین در مواردی كه میان فلسفه و تورات، اختلاف وجود داشت به اصلاح فلسفه در پرتو تورات معتقد بود كه این طرز تفكر در میان حكمای یهودی، مسیحی و سپس مسلمان به صورت اندیشه وحیانی در فلسفه فراگیر شد. بدین سان شاید بتوان فیلون را در زمره نخستین متكلمان در تفكر دینی ادیان ابراهیمی به حساب آورد.

ملاحظه می‌شود كه فیلون، تاویل را ابداع نكرد بلكه وی با مدد ذهن خلاق و پویای خود و با تاثیرپذیری از سنت تاویل پیشینیان، همچنین با كوشش برای انطباق آموزه‌های تورات با معارف و یافته‌های فلسفی و فكری، شالوده‌های تفكری را بنا نهاد كه از لحاظ عمق و گستره، بیشترین تاثیرات پایدار را بر كلام و فلسفه دین در ادیان سامی گذاشت. وی در عین التزام و ایمان به میراث یهودی خود، با شهامت و بی‌پروایی، علوم و فلسفه زمانش را در خدمت تاویل تورات به كار گرفت تا احكام موسی(ع) را با این روش معرفی كند و معانی ناشناخته آن را برای مردم یونانی‌زبان یهودی و غیریهودی آشكار کند. وی با بهره‌گیری از افلاطون‌گرایی و سنت فلسفی هلنیستی در تكوین سنت‌های تاویلی در جهان دینی غرب سهم بسزایی داشته و در رشد و گسترش این روش در تفسیر متون دینی تاثیرگذار بوده است.

دسته‌ای از آثار فیلون، تاویل اسفار پنج‌گانه است. وی این مجموعه را كه شامل هفده رساله تفسیری نظیر هفده، فصل نخست سفر پیدایش است، با نادیده ‌انگاشتن محتوای نقلی آنها، با تاویل عرفانی ـ فلسفی و با بهره‌گیری از بنمایه‌هایی كه از همه بخش‌های اسفار پنج‌گانه فراهم آورده، به رشته تحریر درآورده است. دسته دیگری كه پرسش و پاسخ درباره سفر تكوین و پرسش و پاسخ درباره سفر خروج است، به شكل تفسیرهای دوره هلنیستی، هر بند آن با یك پرسش آغاز  و سپس هر سوال با تفسیر ظاهری كوتاه و تاویل بلندی پاسخ داده می‌شود.4

تفسیر و تاویل نزد ابن‌عربی نیز آنچنان حائز اهمیت است كه همه افكار و اندیشه‌های او در نیمه دوم زندگی‌اش حاصل اصل تاویل وی از قرآن و حدیث و مرهون یافتن معانی باطنی این متون در پرتو تجربیات عرفانی‌اش است. گستره و عمق این روش به‌گونه‌ای است كه بعدها ویژگی اصلی عقاید صوفیان و عارفان مسلمان، به‌خصوص عرفای شیعی شد.

ابن‌عربی نیز در سنت اسلامی نخستین كسی نیست كه به تاویل متن مقدس مبادرت می‌ورزد. پیش از او عالمان دنیای اسلام، همچون معتزله، متكلمان، اسماعیلیان و نویسندگان رسائل اخوان‌الصفا نیز به تاویل احادیث و قرآن دست یازیده بودند. به‌ویژه از منظر اسماعیلیان دین دارای وجه ظاهری و باطنی است. ظاهر، همان قشر و پوسته و باطن، مغز و لبّ دین است. احكام شرعی حكم پوسته دین را دارند و هر كدام از آنها دارای معانی باطنی‌ هستند كه تنها توسط خواص قابل ادراك است. درباره روش تفسیر صوفیانه از قرآن، پیش از ابن‌عربی كسانی همچون حارث محاسبی، جنید بغدادی، ابوطالب مكّی و غزالی نیز چنین كرده‌اند كه ابن‌عربی وامدار آنان است. چنان‌كه گفتیم روش تاویل قرآن از دیرباز نزد مفسران قرآن معمول بوده است كه آن برگرداندن معنای لفظ به معنایی است كه ظاهر لفظ به آن دلالت ندارد، اما ذهن خلاق و وسعت‌نظر و آگاهی ابن‌عربی بر میراث اسلامی و عرفانی اسلام به گونه‌ای است كه وی را از پیشینیان بسیار متفاوت می‌كند.5

 

روش تاویل

تاویل نزد فیلون بر پایه معنای دوگانه تورات مبتنی است، معنای ظاهری و معنای باطنی، اما معنای ظاهری با معنای باطنی اهمیت یكسانی ندارند. معنای ظاهری مطابق نیازهای انسان عادی و عامی و معنای باطنی یا معنای حقیقی، مختص خواص است. فیلون بیشتر دومی را بر اولی ترجیح می‌دهد و این موضوع در اثر وی به نام (Legum Allegoria)، تفسیر تمثیلی، مشهود است. در این اثر، وی آیاتی را از سفر پیدایش گزینش و تاویل می‌كند. از منظر فیلون، آن دسته‌ از مردمی كه از طریق شریعت موسی و انجام فرائض دینی به خداوند، تقرب می‌جویند، احكام موسوی برای زندگی بهترشان به این جهان آورده شده است. پیروان عامی از تورات و احكام آن معنای ظاهری برداشت می‌كنند و براساس آن و با انجام فرائض دینی، روزگار می‌گذرانند و اینگونه به خداوند ایمان دارند، اما همین تورات، معانی باطنی نیز دارد و در ورای معانی ظاهری‌اش، معانی عمیق و ژرفی وجود دارد كه تنها با تاویل، آن‌هم به‌وسیله افرادی كه اهل سلوك و معنا باشند امكان‌پذیر است. كسانی كه به معانی ژرف احكام دست یازند به كمال می‌رسند. برای مثال فیلون عید فصح و پایبندی به احكام آن را لازم می‌داند، اما آن را در عین حال نماد گذر نفس از بند جسم می‌بیند یا رسم ختان را رهایی و دل‌كندن از وابستگی‌ها می‌داند.

ابن‌عربی نیز روش خاص خود را در تفسیر به كار می‌برد. او دائم در ظاهر معنی و باطن آن در نوسان است. زبان ظاهر و باطن یا به قول عرفا زبان شریعت و طریقت، مهم‌ترین دلیل پیچیدگی روش فكری ابن‌عربی است. چه، زبان ظاهر، زبانی است كه عموم مردم و علمای ظاهر به كار می‌برند، همچون فقها و متكلمان. اما زبان باطن كه زبان نماد و اشاره است، برای بیان معانی دقیق است كه در باورها و اعتقادات عادی مردم نیست، زیرا زبان عامه از نظر عرفا برای بیان معانی و تجربه‌های عرفانی عرفا ناكافی است.

پیچیدگی روش تفسیری ابن‌عربی آگاهانه و عمدی است زیرا معانی‌ای كه وی از آنها استنباط می‌كند در جهت عبور از فاصله عمیقی است كه بین جنبه‌های ظاهری عقاید و باورهای اسلامی و نتایج فلسفی و عرفانی حاصل از نظریات وی درخصوص هستی است. چرا كه تاویل از دیدگاه ابن‌عربی صرفا رهیافتی برای فهم عمیق‌تر آیات و متون مقدس محدود نمی‌شود، بلكه اساسا مفهوم هستی‌شناسانه دارد، به‌طوری كه از دیدگاه وی هر چیزی كه در عالم تجربه و ظواهر موجود است، در ژرفای خود، حقیقتی مستور دارد. به بیان دیگر، محسوسات، چیزی جز سلسله تجلیات حقیقت باطنی و غایی نیستند كه به اشكال مختلف و نامتناهی خود را آشكار می‌کنند.

 

تاویل عرفانی

گذشته از عنصر یهودیت هلنیستی و بهره‌گیری از علوم و فلسفه زمان در تركیب اندیشه‌های فیلون، بازشناسی وجه عرفانی آرا و عقاید وی، كه از عناصر مهم موجود در فضای فكری و فرهنگی اسكندریه آن زمان به شمار می‌رود، ضروری به نظر می‌رسد. از این‌رو فیلون را نه‌تنها به‌مثابه فیلسوف و متكلم، بلكه همچون عارف نیز باید نگریست. قطعا همین امر است كه زمینه‌ای مناسب را برای مطالعه تطبیقی آرای او با نظریات ابن‌عربی فراهم می‌کند. چه وی در موضوع كشف و شهود كه عالی‌ترین تجلی عرفانی آرای اوست از ساحت محدود مباحث نظری و فلسفی به عرصه فراخ تجربه‌های عمیق عرفانی قدم می‌گذارد و اینجاست كه زبان رمزی و تاویل برای وی موضوعیت می‌یابد.

فیلون می‌توانست تركیب و تلفیق دین یهود و فرهنگ هلنیستی را به شكل مقالات فلسفی در‌باره موضوع‌های مهم فلسفی مبتنی بر تورات عرضه كند و به این طریق اندیشه خود را دقیق و نظام‌مند به خوانندگان بشناساند، اما به جای آن تفسیر پیچیده از اسفار پنج‌گانه را انتخاب كرد كه به دیالوگ‌های افلاطونی شبیه است، چرا كه فیلون با نگارش تفسیر متن مقدس به تفصیل، درصدد است تا نشان دهد، افلاطون‌گرایی عرفانی كه فیلون مدافع آن است، تعلیم خود او نیست، بلكه از آیات عهد عتیق استخراج می‌شود.6

فیلون به مدد تاویل می‌كوشد برای تجارب عرفانی خود شواهدی از عهد عتیق نشان دهد. وی در اثر خود،‌ درباره هجرت ابراهیم، مهاجرت ابراهیم را از اور به حرّان و از حرّان به صحرا به عروج روح تاویل می‌كند. وی می‌گوید: ما باید با تفكر درباره جهان بیرون به مكاشفه نفس خود و رابطه آن با محسوسات برسیم. از این راه می‌توان فهمید همان‌گونه كه آدمی را عقلی است كه قدرت تسلط و حاكمیت بر ابعاد وجودی او را دارد، در عالم هم عقلی وجود دارد كه قادر مطلق است و همه چیز تحت مشیت اوست. فیلون در همین اثر، راه خداشناسی را خودشناسی می‌داند و می‌گوید: حرّان كه نخستین كشف رمز وجود نفس خود در عالم محسوسات است، مرحله دوم عروج روح است. ما نیز باید مانند ابراهیم از حرّان خود هجرت كنیم و نباید در دنیای حواس محبوس بمانیم، زیرا محسوسات،‌ زندان روح‌اند و فانی.7

از نظر فیلون، روح انسان به منزله جزئی از لوگوس الهی از حق طبیعی جاودانگی برخوردار است اما تا هنگامی كه منشأ الهی خود را به فعلیت نرساند نمی‌تواند به جاودانگی برسد. از منظر وی‌ جسم، روح را پنهان و اسیر می‌کند، اما با مرگ است كه روح به حیات شایسته و حقیقی خود بازمی‌گردد. روح در بدن در تبعید به سر می‌برد و از وطن اصلی و الهی خود دور افتاده است.8 به نظر محققان فیلون از تفسیر افلاطونیان میانه درباره ادیسه هومر مطلع بوده است. دشواری‌هایی كه ادیسه در بازگشت به وطن خود با آنها روبه‌روست، نمادی از تلاش و زحمت روح در بازگشت به جایگاه اصلی و آسمانی‌اش است.

فیلون ترك تدریجی قلمروی دنیوی و عروج روح را به حیات كامل نزد خدا به شكلی نمادین و با استفاده دو دسته از انبیای عهد عتیق تبیین می‌كند. نخست، شیث، اخنوخ و نوح كه نماد مجاهدت در نیل به كمال‌اند و دوم ابراهیم، اسحاق و یعقوب كه نماد عروج روح به حیات كامل هستند. از نظر فیلون، ابراهیم فیلسوفی عارف است كه پس از مطالعات كلی كه نماد آن هاجر است به بحث و استدلالی رسید كه نماد آن اسماعیل است، سپس قلمروی حس را كه نماد آن جدایی از لوط است به سوی عالم عقل ترك كرد. آنگاه وحدت را كه نماد آن كلدان است شهود كرد و به مكاشفه خدا نایل شد و سرانجام كمال قانون الهی در او تجسم یافت.9

ابن‌عربی در تاریخ تفكر اسلامی، نقطه عطف تجربه عرفانی و تفكر فلسفی است و عرفان و فلسفه در ناخودآگاه وی به یكدیگر وابسته و مرتبطند. برای ابن‌عربی تجربه عرفانی مكاشفه‌ای اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین پیوند را با تفكر فلسفی وی داشت. وی تجربه‌های روحانی درون خود را به شكل جهان‌بینی ماوراءالطبیعی و فلسفی بیان می‌كرد.10

فتوحات مكیه ابن‌عربی كه در واقع دایرة‌المعارف تصوف است، مشحون از نظریات ماوراء‌الطبیعی وی درباره تجربه‌های عرفانی و علوم باطنی، مكاشفه‌‌ها و مراقبه‌های عرفانی است.

فصوص‌الحكم كه نوعی تفسیر عرفانی از قرآن است، آیات قران را براساس مراتب درونی انسان تفسیر می‌كند. این كتاب میان آیات قرآنی و مراتب انسان كامل تطابق برقرار می‌كند.

روش ابن‌عربی در تفسیر آیات تشریعی به هر دو جنبه ظاهری و باطنی معطوف است. به باور ابن‌عربی بین ظاهر و باطن احكام تضاد و تناقضی وجود ندارد. انسان متشكل از روح و جسم است و از نظر وی هر انسانی از هر دو جنبه مسئول و مكلف است. هم از نظر جسمانی مكلف به انجام احكام است و هم از جنبه روحانی. از این‌رو آیات قرآن را علاوه بر قبول معنای ظاهریشان، گاه از همان معنای ظاهری می‌پیراید تا معانی بلند و ژرفی از آنها نقل كند تا با روح و قلب انسان پیوند دهد. وی در فصوص‌الحكم هر فصّ از كتاب را به حكمت خاصی كه  متعلق به پیامبری خاص است اختصاص می‌دهد، البته هنگام ذكر آیات مربوط به آن فصّ قادر است معانی و اشاراتی را از آنها برداشت كند كه با معانی ظاهری تفاوت قابل توجهی دارد. برای مثال، وی عذاب را از عذوبت (شیرینی و لذت) مشتق می‌داند و از این‌رو عذاب اهل جهنم را نوعی نعمت می‌داند، چرا كه همه عالم و وجوه آن را نعمت تلقی می‌كند. یا آنجا كه در سوره رعد آیه 17 آمده: «خدا از آسمان، آبی نازل كرد و در هر رودی، به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد. منظور از آب را دانش می‌گیرد، منظور از آسمان نیز عالم علوی و خداوند از عالم بالا و توسط انبیا و اولیای خود، علوم الهی را بر بندگان پاك و رستگارش نازل كرده است و هركه به قدر استعداد خویش از دانش بهره‌مند می‌شود.

ابن‌عربی «كلمه» را معیاری عقلانی می‌داند كه با جنبه متافیزیكی صرف خود را اداره عالم و حیات و آفرینش و قدرت، در وجود تمام مخلوقات، ساری و جاری است. «كلمه» با چنین معنایی در منظومه فكری ابن‌عربی، به جای «عقل اول» افلاطون و «عقل كلی» رواقیون می‌نشیند. به این اعتبار كه «كلمه» منبع الهام و وحی اصیل است كه تمام علوم الهی از آن منبعث است، آن را حقیقت محمدیه و محل آن را «مشكات خاتم رسل» می‌داند كه منظور از آن، قلب عارف است. از طرف دیگر، كلمه را «آدم»، حقیقت انسانی و انسان كامل می‌نامد.

این حكیم عارف، در مقابل علم، واژه فهم را به كار می‌برد. علم از نظر وی احاطه كردن معلوم است در حالی‌كه فهم، رسیدن به كنه و حقیقت موضوع است. به همین دلیل است كه علم با كوشش حاصل می‌شود اما فهم، موهبتی الهی و واردی قلبی است. از نظر وی باب نبوت خاصه كه جنبه تشریعی نبوت است بسته می‌شود، اما باب نبوت عامه كه جنبه معرفتی نبوت است هیچ‌گاه بسته نمی‌شود.

ابن‌عربی گاه نیز معانی باطنی را در برابر كتاب، كه ظاهر شریعت است، حكمت می‌نامد. در قرآن نیز حكمت در برابر كتاب ذكر شده است.  از همین‌رو وی در كتاب فصوص‌الحكم، حكمت‌هایی را نقل می‌كند كه به معانی باطنی اشاره دارد. این كتاب، حاوی حكمت است و ابن‌عربی به دنبال حكمت‌های وحی شده بر پیامبران،‌ معانی باطنی مطالب را تفسیر می‌كند و هر حكمت موضوع خاص خود را دارد.

 

حاصل سخن

از ویژگی‌های مشترك فیلون و ابن‌عربی پایبندی آن دو به نصوص مقدس در برابر ایده‌های عقلانی و فلسفی است. به طوری كه به رغم بهره‌گیری آشكار و گسترده هر دو از انبوه معارف فكری و فلسفی و میراث گذشته، در عمل این تاثیرپذیری‌‌ها تنها تا آنجا مجال می‌یابد كه دیدگاه‌های آنها كتاب و سنت نبوی را نقض نكند. هردو به حفظ نصوص مقدس پایبندند، اما هنگامی كه بحث اثبات تجربیات عرفانی و شهودی یا یافته‌های نظری و فلسفی در میان باشد، با كمك تاویل و تفسیر عرفانی،‌ از حوزه محدود ظواهر كتاب دینی فراتر می‌روند و می‌كوشند یافته‌های ذوقی یا نظری خود را، كه گاه بر الهام و اشراق مبتنی است، در چارچوب آموزه‌های دینی و متون مقدس توجیه و تفسیر كنند.

هر دو حكیم، موضوع كشف و شهود را اصیل و برتر از هرگونه معرفت، اعم از استدلالی و منطقی می‌دانند. هر دو اندیشه‌‌ها و دانسته‌های خود را وامدار عنایتی الهی می‌دانند كه حقیقت را برای شان متجلّی کرده است. فیلون مدعی است كه بسیاری از مسائل فلسفی را نیز به كمك الهامات درونی و به مدد روحش درمی‌یابد. همان‌گونه كه ابن‌عربی می‌گوید در حالی كه براساس معیارها و موازین منطقی متداول می‌اندیشد و استدلال می‌كند، كشف و شهود و بینش درونی است كه به یكباره و ناگهانی حقایق را در درون وی شعله‌ور می‌كند.

* دانشیار ادیان و عرفان، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی.

 

پی نوشت ها

1ـ فرقه‌ای یهودی در دوره معبد دوم كه به تفسیر شفاهی تورات و روزآمدكردن آن باور داشتند.  //  2ـ به همین دلیل، محققان، فیلون را از افلاطونیان میانه می‌دانند. بنگرید به:

Dillon, John, The Middle Platonists, London, 1966.  //  3- Wolfson, H.A. Philo, Foundation of Religious Philosophy in Judaism, Christianity and Islam, Vol.1.  //  4- Amir,Y. "Philo Judaeus", Encyclopedia Judaica, Vol.13,P.410.

5ـ عفیفی، ابوالعلاء، «پژوهش‌هایی كه درباره ابن‌عربی انجام داده‌ام»، نمادگرایی در اندیشه ابن‌عربی، تهران نشر مركز، ص 28.

6. Winston, "Hellenistic Jewish Philosophy", History of Jewish Philosophy, p.38.

7. Philo, On the Migration of Abraham, 191.  //  8. Pilo, Allegorical Interpretation, I, 107 - 108.  //  9. Ibid.  //  10. Isutsu, "Ibn Al _ Arabi" , Encyclopedia of Religion, Eliade (ed.) vol.6, p. 552-4.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت؛ سال دهم ، شماره یک

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: