نامه‌های عبدالرحمن جامی جان‌پناه مردم دوران

1394/11/19 ۰۹:۳۰

نامه‌های عبدالرحمن جامی جان‌پناه مردم دوران

ایثار، تعاون، یاریگری و همدلی، در میان آموزه‌های صوفیان همچون آرمان‌هایی فرهنگ‌ساز و درخشنده بوده است؛ آرمان‌هایی که همچون مرهم و دارو، دردها و رنج‌های روحی و جسمی مردم را تسکین داده، امید و آرزوها را در دل‌هایشان می‌پرورانده است. گسترش مرام صوفیانه در گذر روزگاران گوناگون تاریخ ایران، زنجیره‌ای ناگسستنی از پیوندهای اجتماعی و فرهنگی را در دل و روح جامعه تنیده است. گرویدن مردم به فرقه‌های صوفیانه زمانه و متاثر شدن از آموزه‌های متصوفان، در واقع شاکله زندگی‌شان را به سوی یاریگری‌ها و بخشش‌ها می‌کشاند و پیوندهای ژرف روحی و معنوی را هرچه بیشتر در دل جامعه می‌پراکند.

 

 

آمنه ابراهیمی: ایثار، تعاون، یاریگری و همدلی، در میان آموزه‌های صوفیان همچون آرمان‌هایی فرهنگ‌ساز و درخشنده بوده است؛ آرمان‌هایی که همچون مرهم و دارو، دردها و رنج‌های روحی و جسمی مردم را تسکین داده، امید و آرزوها را در دل‌هایشان می‌پرورانده است. گسترش مرام صوفیانه در گذر روزگاران گوناگون تاریخ ایران، زنجیره‌ای ناگسستنی از پیوندهای اجتماعی و فرهنگی را در دل و روح جامعه تنیده است. گرویدن مردم به فرقه‌های صوفیانه زمانه و متاثر شدن از آموزه‌های متصوفان، در واقع شاکله زندگی‌شان را به سوی یاریگری‌ها و بخشش‌ها می‌کشاند و پیوندهای ژرف روحی و معنوی را هرچه بیشتر در دل جامعه می‌پراکند. روش و منش اخلاقی مردم در گذر سده‌های پیاپی در بحبوحه هجوم‌ها و در میانه آتش جنگ‌ها و اختلافات قومی و فرقه‌ای، بدین‌سان با اینگونه آموزه‌ها تا اندازه‌ای به سوی آرامش، صلح و وحدت ره می‌سپرد. نقش عارفان و صوفیانی که شهره شهر و دیار خود بودند، در دل چنین فرهنگی بی‌گمان بسیار قابل توجه است. بازخوانی نقش آن‌ها و نظر به آثاری که از قلم‌شان تراویده است، ما را در فهم بهتر و شفاف روزگار مردم کمک و یاری می‌رساند.

نورالدین عبدالرحمن جامی در میان صوفیان شناخته‌شده تاریخ ایران در سده نهم هجری جایگاهی درخور توجه دارد؛ از آن‌رو که وی تصوف را با رنگ و روی شریعت و نیز مردمداری و توجه به امور دنیوی مردم برای دستیابی به ثواب آخرت در نظر داشت. او در برابر صوفیانی جای می‌گرفت که از جهان کناره گرفته بودند. جامی، قاضی‌زاده‌ای اهل خرجرد جام بود و در هرات و سمرقند و مدتی در مشهد در جست‌وجوی علم کوشید. وی با چهره های سیاسی زمانه نیز ارتباط داشت و از این پیوند به سود مردم بهره می‌گرفت. جامی سال‌هایی زیاد در هرات از سرگذراند و چهره محبوب مردم شد. وی در همین شهر از جهان چشم فروبست.

مردم زمانه جامی بر اثر مصایب روزگارِ پس از هجوم مغول و تیمور، بیش از هر زمان به دامن تصوف خزیده بودند و گستره تصوف را همچون جان‌پناهی برای خود و خانواده‌شان می‌دانستند؛ جان‌پناهی که زخم‌ها، دردها و رنج‌هایشان را از پسِ گذشت روزگار، آرام‌آرام التیام می‌بخشید. از این‌رو است که مرشدان و پیران متصوفه همچون جامی نزد مردم بسیار عزیز و محترم بودند و واسطه‌هایی برای گرفتن حق‌شان به شمار می‌آمدند. نامه‌هایی*بسیار از جامی به دست رسیده که با مضمون‌های دادخواهی و کمک به حل مشکلات مردم نوشته شده است. مخاطب نامه‌های وی سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی وزیر او است. صلح و دوستی و ساختن مدینه‌ای فاضله سرشار از آرامش و بدون جنگ و خونریزی، جایگاهی ویژه در صفحه اندیشه جامی دارد؛ از این‌رو است که در شعر او ترک و تاجیک و مسلمان و مسیحی تفاوتی ندارند. وی در حل اختلافات و کمک و دستگیری مردم پیشتاز است. جامی نمونه‌ای است که در پیوند با وزیر خوشنام دوران، امیرعلیشیر نوایی، تا سده‌ها همتایی ندارد. در روزگاری که فاصله جغرافیایی، این دو مرد را از یکدیگر دور می‌سازد آن‌ها با مکاتباتی متعدد، مصلحت و نظر یکدیگر را جویا می‌شوند و همدلانه برای ایجاد امنیت و رفاه اجتماعی می‌کوشند. به استناد مقدمه‌ای که بر نامه‌ها و منشات او نوشته شده است «در میان نامه‌های جامی به نوایی، پژوهشگران یکی هم پیدا نکرده اند که خواهش خصوصی را دربرکرده باشد. تمام درخواستهای جامی مربوطند به دفاع از منافع اقشار گوناگون جامعه‌ی آن روزگار- از وزیر و فرمانده و روحانی و بازرگان و سرکرده تا یک زحمتکش عادی از کار افتاده‌ی درمانده، همچون بیوه‌ی کمنوا و یا شاگرد مدرسه». جامی در نامه‌ای به سلطان وقت از وی می‌خواهد برای جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم و سودجویی‌های عده‌ای، به حال مسلمانان فکر کند «اگر مصلحت وقت باشد به عرض همایون برسانند شاید که فکر حال مسلمانان بکنند. اول جماعت رنود و اوباش از پیاده‌رو و یتیم و غیرهم استیلاء تمام یافته‌اند و در این مدت خونهای متعدد واقع شده است و هیچ کس نپرسیده است و در شبی که روزش این عرضه داشت نوشته شد جمعی از این طایفه به سر مزاری که فقیران می‌باشند درآمده‌اند و یکی از فقیران را به شمشیر زخمهای بسیار زده‌اند و بر بستر هلاک افتاده، تا حال چه شود. دیگر آنکه آوازه به اطراف رفته است که کسی من بعد متعرض حال تجار نمی‌شود، بعضی از ایشان جسته‌جسته بدین جانب متوجه می‌شوند. اما بعضی از ... ظالمان به واسطت بعضی از دلالان که بیشتر مهجور می‌بوده‌اند به هر نوع که می‌توانند ورای تمغا (فرمان) چیزی می‌ستانند و تجار را از آمدن پشیمان می‌سازند ...». بی‌قاعدگی در گرفتن پول و اموال و نیز بدنامی متجاوزان از دیگر نکته‌هایی است که جامی در این نامه به آن اشاره می‌کند «القصه هیچ‌کس را فکر حال مسلمانان نیست و همه در مقام تحصیل نفع خویش‌اند، والسلام». از منظر جامی مردم عزیز و شریف‌اند و رسیدگی به حال و احوال آن‌ها، دستیابی به رضای خدا را به همراه دارد. او برای وضیع و شریف، که بر حق‌اند، واسطه می‌شود. جامی به منظور احقاق حق برزگر مزارشیخی نامه می‌نگارد؛ همزمان، برای بخشش امیری سپاهی واسطه می‌شود و می‌کوشد با نوشتن نامه‌ای جلوی ظلم یک دلال به نام قنبرعلی نامی را به تاجران و بازاریان خراسان بگیرد. همراهی با خادمان حرم شریف که برای ضبط حاصل موقوفات خراسان آمده بودند نیز از دیگر نقش‌هایی است که جامی آن را بر خود فرض می‌داند. جلوگیری از خرابی زراعت مردم بر اثر ناتوانی آن‌ها در پرداخت حوالجات، از دیگر مضمون‌های نامه‌های جامی است. وی پرداخت حوالجات را توسط ضعفا غیر ممکن می‌داند و از سلطان می‌خواهد در حوالجات تخفیفی دهند زیرا «ترک تعدی بر مسلمانان از آن ضروری‌تر است». جامی به فراغ بال و آسودگی خیال قشر دانش‌دوست از نظر مالی نظر دارد. او در نامه‌ای چنین می‌نویسد «مولانا امیرعلی فقیر و عیالمندند و به تحصیل علوم مشغول. اگر چنانچه عنایت نموده وجهی شود که به فراغ بال و جمعیت خاطر به تحصیل مشغول توانند بود. امید است که موجب ازدیاد دولت و سعادت دو جهانی گردد. توفیق رفیق باد. والسلام». وساطت او برای خاندان‌های نامی و طلب بخشش آن‌ها نیز قابل توجه است؛ خاندان‌هایی که جایگاهی اجتماعی دارند و حضورشان از منظر اجتماعی و سیاسی واجد اهمیت است «بعد از عرض نیاز معروض آنکه خدمت صاحب اعظم خواجه شمس‌الدین محمد گرشاسف به جهت نشان سلاطین گیلان که موعود بوده است انتظار بسیار بردند و می‌برند و چون استمالت آن خانواده قدیم بسیار مناسب می‌نماید، اگر چنانچه عنایت نموده اهتمام فرمایند که آن وعده به وفا انجامد و خواجه‌ی مشارالیه زودتر به آن جانب متوجه شوند از مراسم اشفاق و مکارم اخلاق مستعبد نمی‌نماید. توفیق رفیق باد، والسلام».

وی حتی برای نوازش حاکمانی که خدمت به مردم را سرلوحه وظایف‌شان جای داده‌اند آستین بالا می‌زند و نامه می‌نویسد تا قدردانی از چنین کسانی فراموش نشود و بستر تحقق عدالت اجتماعی فراهم آید «به واسطه‌ی حسن معاش خدمت خواجه سیف‌الدین مظفر رعایا را امیدواری تمام حاصل شده در زراعت و عمارت کوشش نمودند و بحمدالله تعالی بسیاری را امیدواری تمام حاصل شده در زراعت و عمارت کوشش نمودند و بحمدالله تعالی بسیاری از مواضع معمور و مزروع گشته، عجزه و رعایا از سر فراغ خاطر به دعاگویی دوام دولت بندگان حضرت اشتغال دارند، و مردم عزیز می گویند که در این مدت کسی این نوع غمخوارگی رعیت نکرده و در آبادانی کوشش ننموده. مناسب دولت ابد پیوند چنان می‌نماید که به نوعی عنایت و مرحمت نسبت با ایشان واقع شود که موجب مزید امیدواری رعایا و سبب نیک‌معاشی امثال ایشان شود و فرقی میان نیک‌معاش و بدمعاش ظاهر گردد. ظل رافت و سایده عاطفت ابدالاباد ممدود باد».

جامی برای جلوگیری از پیدایش مشکلات اجتماعی، چشم‌پوشی از خطای برخی را مجاز می‌داند. از جمله وی برای بخشش و توبه کفش‌دوزی پادرمیانی می‌کند که خانواده‌اش به سختی افتاده‌اند «بعد از عرض نیاز معروض آنکه درویش محمد کفشدوز را به قلابی گرفته مدتی است که حبس کرده‌اند، ضعیفه‌ای دارد و طفلی صغیر و دایما در مقام تضرع و تظالم‌اند. اگر عنایت نموده وجهی شود که او را از آن کار توبه دهند و به آن طفل صغیر بخشیده آزاد کنند، امیدواری چنان است که سبب ازدیاد دولت و سعادت دو جهانی باشد. توفیق رفیق باد». نامه‌نگاری‌های یاریگرانه و همدلانه عبدالرحمان جامی بدین‌سان برای مردم پناهی بود که در اثر آن زندگی با امید و قوتی دیگر به جریان می‌افتاد و در غایت خود، گونه‌ای عدالت اجتماعی و آسایش و رفاه را برای مردمان تصویر می‌کرد؛ غایتی که در این دنیا تا اندازه‌ای با کوشش‌های این عارف و صوفی مردم‌دوست محقق می‌شد و البته راهی زیاد تا مدینه فاضله و آرمان‌های وی و دیگر صوفیان داشت.

 

این نامه‌ها به تصحیح عصام‌الدین اورون‌بایف ایران‌شناس و نسخه‌شناس معروف ازبک، به همراه محققی دیگر به نام اسرار رحمانوف به مناسبت پانصد و هفتاد و پنجمین سالگرد تولد جامی در شهر دوشنبه به چاپ رسیده است. پروفسور رحیم مسلمانیان قبادیانی در ایران، مقدمه و توضیحاتی را که مصححان به زبان روسی نوشته‌اند به زبان فارسی برگردانده و در سال ١٣٧٨ خورشیدی به همت نشر میراث مکتوب در اختیار علاقه‌مندان گذارده است.

منبع : روزنامه شهروند

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: