صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / هنرهای عامه / موسیقی / زلزل /

فهرست مطالب

زلزل


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 23 مهر 1404 تاریخچه مقاله

زَلْزَل، منصور بن جعفر، موسیقی‌دان، عودنواز و خوانندۀ سدۀ 2 ق/ 8 م. 
از زمان تولد او اطلاعاتی در دست نیست، اما می‌دانیم که در ایام خلافت مهدی عباسی (158- 169 ق/ 775-785 م)، هادی (169-170 ق/ 785-786 م) و هارون‌الرشید (170-193 ق/ 786- 809 م) به خدمت مشغول بوده است (یاقوت، 1/ 402). 
بیشتر منابع، لقب او را زَلزَل ذکر کرده‌اند. به نوشتۀ ابن‌جوزی لقب زلزل بر نام او غلبه پیدا کرد و نام منصور بن جعفر در تاریخ فراموش شد (نک‍ : 9/ 5)، اما ابن‌خلکان تلفظ لقب او را زُلزُل آورده اسـت (نک‍ : 1/ 40). او را مولى و غلام عیسی بن جعفر بـن منصور دانسته‌اند (یـاقوت، ابن‌جوزی، همانجاهـا؛ ابن‌تغری‌بـردی، 2/ 78). از او با عبارت «اضرب‌الناس بالوتر» یاد شده است (ابن‌عبدربه، 7/ 41). گرچه او را خواننده‌ای (مغنی) دانسته‌اند که با آواز خود عود هم می‌نواخت، اما بیشتر به عودنوازی مشهور است و به طرب‌انگیزیِ عودنوازی او مثال می‌زده‌اند: «اطرب من عود زلزل» (یازچی، ص 273). 
زلزل از مشهورترین اهالی غِنا در عصر عباسی بوده است. دِعبِل خُزاعی در شعری در هجو ابراهیم بن مهدی، فرزند خلیفه، برای تحقیر وی، که اهل موسیقی و غنا بوده است، او را هم‌پایۀ اهل غنا می‌خواند و می‌گوید اگر ابراهیمِ آوازه‌خوان لایق خلافت باشد، پس از او نوبت خلافت مخارق و زلزل است. این شعر نشان از آن دارد که نام زلزل هم‌ارز موسیقی و غنا بوده است (صولی، 3/ 33؛ ابن‌خلکان، همانجا). منصور زلزل را از بخشنده‌ترین و بزرگوارترین مردمان گفته‌اند که به زکات‌خواران صدقاتی می‌داد (جاحظ، 39). در بغداد بین کرخ و سرات و باب‌المحول و سویقۀ ابی‌الورد در مسیر قبا به سمت قصرالوضاح، قریه‌ای به نام «سال» بود که منصور زلزل برکه‌ای در آنجا حفر، و وقف مسلمانان کرد. از آن پس، این موضع و قریه به نام برکۀ زلزل معروف شد و تا قرنها به همین نام شناخته می‌شد (ابن‌جوزی، یاقوت، همانجاها). دربارۀ اصالت و نسبت زلزل، روایات منابع بر دو دسته‌اند، گرچه لزوماً تناقض ندارند: دستۀ نخست، منابعی که می‌گویند اهل ری بوده؛ و دستۀ دوم، او را از اهالی کوفه می‌دانند. منوچهری دامغانی، شاعر سدۀ 5 ق/ 11 م، از او با نام زلزل رازی یاد کرده است. یکی چون معبد مطرب، دوم چون زلزل رازی/ سیُم چون ستی زرین، چهارم چون علی مکّی (ص 33). می‌دانیم که منابع متواتر تأیید کرده‌اند که خواهر زلزل، همسر ابراهیم موصلی بوده است (ابوالفرج، چ دارالفکر، 5/ 216؛ ابن‌کثیر، 13/ 666؛ ابن‌خلکان، 1/ 42)؛ همچنین در اخبار مربوط به ابراهیم موصلی چنین آمده است: هنگامی‌که در ری نزد جوانویه به آموختن غنای فارسی و عربی مشغول بوده، دو زن از اهالی ری اختیار کرده است که اولی دوشار یا دوشیر و دومی شاهک نام داشته است و اسحاق موصلی فرزند ابراهیم نیز از همین شاهک بوده است (ابوالفرج، همانجا، نیز 282). حتى برخی گفته‌اند اسحاق، خواهرزادۀ زلزل، فرزند دوشار است (همانجا)؛ اما در هر صورت، با توجه به اینکه هر دو همسر ابراهیم موصلی از اهالی ری بوده‌اند، پس با اعتماد به منابع اخیر، زلزل برادر یکی از این دو زنِ رازی، و از اهالی ری بوده است. در برابر این منابع، بنابر روایتی در اغانی به نقل از اسحاق موصلی، زلزل و برصومای زامر از اهالی اطراف کوفه، و از مردم پریشان‌روزگار و آشفته‌حال و دون بوده که پدر اسحاق موصلی آنها را در سفر حج دیده، و به ایشان غنا آموخته است تا بدان پایه رسیدند که لایق خدمت خلیفه شدند و هیچ نوازنده‌ای به توانایی این دو نبود (همان چ، 239). اسحاق در این روایت تحقیرآمیز دربارۀ این دو نوازنده، ایشان را از سواد اهل کوفه شمرده است. 
روایات چشمگیری در تأیید توانایی زلزل در امر غنا از قول تاریخ و معاصران او باقی است؛ ازجمله آنکه در دورۀ هارون‌الرشید به رسم شاهان ساسانی، مراتب و طبقاتی برای اهل غنا قرار داده شد (در این ‌بـاره، نک‍ : ه‍‌ د، ساسـانیان، موسیقی). منصور زلزل مدتهـا تنها نوازندۀ طبقۀ اول بوده، که اجازۀ عودنوازی برای خوانندگان هم‌تراز خود، ازجمله ابراهیم موصلی و ابن‌جامع داشته است. بعدها اسحاق برصوما زامر به‌واسطۀ مجلسی با ابن‌جامع، از طبقۀ دوم به طبقۀ اول از رامشگران ارتقا یافت (جاحظ، 36، 39). هرچند عقد الفرید نام زلزل را در طبقۀ دوم ذکر کرده است، اما او را بهترین نوازندۀ ساز زهی می‌داند که پیش ‌و پس از وی هیچ مثل و مانندی برایش نمی‌توان یافت (نک‍ : ابن‌عبدربه، 7/ 34، 41). گفته‌اند که او بیشتر با آواز ابراهیم موصلی عود می‌نواخت و معروف است که این دو، مجلس را به لرزه می‌انداختند؛ گویی زلزله‌ای در جهان به پا است (ابن‌خلکان، 1/ 42؛ ابن‌کثیر، همانجا؛ ابوالفرج، همان چ، 5/ 216). 
ابراهیم موصلی همراه زلزل در مجلسی نزد هارون‌الرشید به غنا مشغول بوده‌اند که خطایی در اجرا رخ می‌دهد، ابراهیم بعد از آن خطا را متوجه زلزل می‌داند و زلزل برآشفته می‌شود و می‌گوید: «والله پیش از آنکه خوانندگان دهان به لفظ بگشایند، غرض ایشان را می‌دانم. چگونه ممکن است خطا کنم؟». مجادلۀ ایشان به گوش خلیفه می‌رسد و خلیفه برتری زلزل را تصدیق می‌کند. ابراهیم برای اثبات ناتوانی و کم‌تبحری زلزل، از خلیفه می‌خواهد عودنوازی به نام سنید را از ناحیۀ فارس برای رقابت با زلزل به دربار بخواند. سنید چون عودنوازی زلزل را می‌شنود، سر او را می‌بوسد و می‌گوید که تو را نباید به نواختن گماشت، بلکه باید تو را پرستید (جاحظ، 38). 
زلزل به‌سبب امری که در منابع بدان اشاره نشده است، به مدت حدود 10 سال در زندان هارون‌الرشید محبوس می‌شود. ابراهیم موصلی که از آزادی او ناامید بود، در مجلسی در غیاب خلیفه، آوازی می‌خواند که در آن از روزهای خوشی که با زلزل داشته است، یاد می‌کند. ناگاه خلیفه فرامی‌رسد و از ابراهیم می‌خواهد که آواز را دوباره بخواند. این مجلس سبب آزادی زلزل می‌شود و منصور زلزل ــ پس از 10 سال ــ با سر و ریش سپید آواز ابراهیم را همراهی می‌کند و غوغایی بر پا می‌شود و هارون پاداشی هنگفت به ایشان می‌دهد (ابوالفرج، چ دارالفکر، 5/ 216). 
گویا نام همسر زلزل شاطره است که اغانی، قطعه‌ای را از او ذکر کرده است (همان چ، 5/ 226). نقل است که روزی زلزل نزد ابراهیم موصلی از کنیزی یاد می‌کند که به او غنا می‌آموزد. ابراهیم پس از مرگ زلزل، این کنیز را به دست می‌آورد و از او غنایی طلب می‌کند. کنیز با دو چشم گریان شعری جان‌سوز در رثای زلزل می‌خواند و بسیار بی‌قراری می‌کند. ابراهیم این خبر را به خلیفه می‌رساند و خلیفه کنیز را فرامی‌خواند و از او می‌خواهد آوازی برای او بخواند؛ کنیز دوباره آوازی جان‌سوز در رثای زلزل می‌خواند. خلیفه پس از شنیدن آواز، پیشنهاد می‌کند که در شمار کنیزان دربار باشد، اما او نمی‌پذیرد و می‌گوید که والله پس از زلزل هیچ‌کس برای من نفعی نخواهد داشت. خلیفه به ابراهیم می‌گوید: اگر کنیزی مثل این در عراق یافتی، به بهای دارایی‌ام خریدارم. ابراهیم می‌گوید که به وفاداری او در جهان نیست و خلیفه او را می‌خرد و آزاد می‌کند و تا پایان عمر برای او مقرری معین می‌شود (سراج‌، 1/ 34؛ ابن‌جوزی، 9/ 5-6). از این خبر پیدا ست که زلزل پیش از ابراهیم موصلی، یعنی قبل از 188 ق/ 804 م فوت کرده است. از طرفی، می‌دانیم بسیاری از مجالس غنای زلزل در حضور هارون‌الرشید، درحالی‌که او در مقام خلافت و در کسوت امیرالمؤمنین بوده، برگزار شده است. ازآنجاکه شروع خلافت هارون‌الرشید در سال 170 ق است و نیز با توجه به اینکه زلزل حدود 10 سال مغضوب هارون‌الرشید، و در حبس بوده است، پس باید تاریخ مرگ او را حدوداً بین سالهای 180 تا 188 ق دانست، اما منابع تاریخی مرگ او را 174 ق/ 790 م ضبط کرده‌اند (ابن‌جوزی، 9/ 3-5؛ ابن‌تغری‌بردی، 2/ 77- 78). 
معروف‌ترین شاگرد زلزل اسحاق موصلی، خواهرزادۀ او ست که هر روز نزد وی دو یا 3 طریق می‌آموخت. اسحاق ادعا می‌کند به‌جز دستمزدی که خلیفه و ابراهیم موصلی بابت آموزش وی به زلزل داده‌اند، 100هزار دینار از مال خود بابت حق‌التدریس به زلزل داده است (ابوالفرج، همان چ، 5/ 283، 285-286). بنابر روایتی، ابن‌جامع، دربارۀ آواز و جواب آواز نظری داد و تأیید زلزل را به‌عنوان سنـد صحت ادعـای خود خواسـت (نک‍ : همو، چ بیـروت، 6/ 495). عبدالله بن موسى ‌الهادی و ثقیف، خادم سیاه فضل بـن ربیع نیز ــ هر دو ــ از زلزل بهره‌هـا برده‌اند. این دو در مجلسـی بر سر صوتی از زلزل به اختلاف و مشاجره می‌پردازند و هریک ادعا می‌کنند که از زلزل چنین فراگرفته‌اند. این مجادله بر سر میراث زلزل با چنان تعصبی پیش می‌رود که سرانجام ثقیف عود را بر سر فرزند خلیفه می‌کوبد و عود همچون طوقی به گردن عبدالله می‌آویزد (همان چ، 10/ 375). 
برخی اخبار منسوب به زلزل، با زمان حیات او تناقض دارد؛ مثلاً غنایی در مدح مأمون عباسی (حک‍ 198- 218 ق/ 814-833 م)، منسوب به زلزل ذکر شده (ابن‌عبدربه، 7/ 41) که با توجه به سال وفات زلزل، یا از زلزل نیست یا مربوط به ایام پیش از خلافت مأمون است. نیز در اغانی، داستانی از رقابت در عودنوازیِ زلزل و ملاحظ وجود دارد که نزد خلیفه واثق عباسی (حک‍ 227-232 ق/ 842-847 م) روی داده است (ابوالفرج، همـان چ، 5/ 184)؛ اما تاریخ وقوع این مجلس قطعاً بعد از مرگ زلزل است. روایت دیگری از این خبـر در مسالک ‌الابصـار (نک‍ : ابـن‌فضل‌الله، 10/ 278)، و نیـز مطالع ‌البدور (نک‍ : غزولی، 1/ 121) آمده است. در این دو منبعْ رقیبی که ملاحظ را شکست می‌دهد، رَبرَب، عودنواز دربار واثق، است نه زلزل رازی، و این روایت اصح می‌نماید. 
در دیوان المعانی نیز نقلی از فردی به نام مغیره می‌بینیم که به ولید بن یزید بن عبدالملک (د 126 ق/ 744 م)، خلیفۀ اموی، می‌گوید که من مسافر عراق‌ام. بگو چه چیزی دوست ‌داری برایت بیاورم. عین عبارت چنین است: «قال: اهد لی بربطا من عمل زلزل، فاهدی الیه عودا». ولید از مغیره بربطی که عمل زلزل باشد، می‌خواهد. احتمالاً در اینجا منظور عودی ساختۀ زلزل یا شبیه به عود زلزل در نظر باشد. پس مغیره به او عودی اهدا می‌کند و در توصیف آن می‌گوید که سازی با شکم صاف، پشت محدب، وتر خوب و صاف و پوستی نازک با گوشی وثیق و بسیار کشیده و خوش دست و بغل، که نوازنده را از نواختن آن خوش آید و شنونده را به طرب برانگیزد، برای ولید فرستادم (نک‍ : ابوهلال، 327)؛ البته این روایت دچـار ایـن ابهـام اسـت که آیا این عود توصیف‌شده مصداقی از همان بربط عمل زلزل است یا بدیل و جایگزین آن. از طرفی دیگر، یکسان‌دانستن دو واژۀ «عود» و «بربط» نیز قابل توجه است. گذشته از این، ولید بن یزید در 126 ق درگذشته است، یعنی حدود 60 سال پیش از زلزل؛ حال‌آنکه زلزل در دربار مهدی عباسی به‌عنوان نوازنده‌ای چیره‌دست حضور داشته است. پس باید بپذیریم زلزل در عنفوان جوانی چنان شهرتی در عراق داشته است که هنردوستان دربار شام نیز از آن مطلع بوده‌اند. 
دربارۀ ساخت ساز عود و تغییرات فیزیکی آن که به زلزل منسوب است، در اغانی به نقل از اسحاق موصلی، سندی مهم می‌بینیم: «اوّل من احدث هذه العیدان الشّبابیط و کانت قدیماً على عمل عیدان الفرس»، یعنی زلزل اولین کسی بود که این عودهای شبوط را بنا نهاد و قبل از آن عود فرس به کار می‌رفت (همان چ، 5/ 216). از مضمون این سخن پیدا ست که عود شبوط در مدتی کوتاه به‌خوبی رواج یافته، و آن‌قدر رایج شده است که عودنوازان خبر ندارند که پیش از شبوط، عودی به نام عود فرس به کار می‌رفته است. سبب نام‌گذاری عود شبوط شکل ظاهری این ساز و شباهت آن به نوعی ماهی به نام «شبوط» است. 
در پرده‌بندی ساز عود، پرده‌ای با نام «وسطای زلزل» وجود دارد که به‌صراحت به او منسوب است (خوارزمی، چ بیروت، 210) و پس از «وسطای فرس» و با فاصلۀ 52 سنت از آنْ روی دستۀ ساز بسته شده است. می‌توان حدس زد که عودهای فرس با عودهای شبوط که ابداع زلزل بوده، دو تفاوت عمده داشته‌اند: نخست، تفاوت طنینی که احتمالاً به‌سبب تغییر در کاسۀ طنینی و دستۀ ساز نسبت به عود فرس ایجاد شده؛ دوم، تفاوت در پرده‌بندی این ساز است. بعید نیست که فرق عمدۀ عود شبوط و فرس در افزودن همین دستان زلزل باشد. بیشتر اطلاعات ما دربارۀ ساز عود نشان می‌دهد که پس از عود شبوط در نحوۀ دستان‌بندی این ساز، دست‌کم در بُعد نظری، تا قرنها تغییر عمده‌ای ایجاد نشده است. هرآنچه در آثار مکتوب موسیقی پس از این دوره دربارۀ عود گفته شده، ناظر به همین عود شبوط است. اما دربارۀ عود فرس اطلاعات اندکی در دست داریم. تنها می‌دانیم عودی که ابن‌سریج با آن می‌نواخته، بر صنعت عود فرس بوده است. ابن‌سریج عود فرس را در دستان کارگران اهل فارس که برای تعمیر دیوارهای کعبه به مکه آمده بودند، دید و از ایشان آموخت و نخستین کسی است که عود فارسی را همراه غنای عربی نواخت (ابوالفرج، ترجمۀ مشایخ، 1/ 49). 
فارابی دربارۀ وسطای زلزل می‌گوید که این دستان در نسبت 22 به 27 از طرف مشط بسته می‌شود (ص 129). با این نسبت، فاصلۀ بین نغمۀ مطلق تا نغمۀ وسطای زلزل 355 سنت است. ابن‌سینا نیز همین نسبت را در دانشنامۀ علایی و رسالۀ موسیقی تأیید کرده است. او جایگاه دستان زلزل را در فاصلۀ 12/ 1  فاصلۀ بین سبـابه و مشط می‌داند که دقیقاً همین فاصلۀ 355 سنت را نسبت به نغمۀ مطلق ایجاد می‌کند (سه رساله ... ، 27، رسائل ... ، 294). صفی‌الدین ارموی نیز در رسالۀ شرفیه همین مقدار را به وسطای زلزل اختصاص، و از قول فارابی جدولی به دست داده است. نکتۀ جالب این جدول آن است که ارموی فواصل انگشت وسطى را به مجنبات پیش از سبابه نیز بسط داده است، درصورتی‌که فارابی تنها یک مجنب پیش از انگشت سبـابه روی عود معرفی می‌کند (نک‍ : الرسالة ... ، 132). او وسطای زلزل را با حرف «و» نشان داده است (همان، 129)، و مقدار آن را نسبت 22 به 27 معرفی می‌کند. پیدا ست که صفی‌الدین ارموی در رسالۀ شرفیه نیز در پی نظریه‌ای قابل بسط بوده است تا بتوان امکانات صوتی بیشتری روی ساز ایجاد کرد؛ اما ظاهراً در کتاب الادوار، از نظام دستان‌بندی قدما و نظریه‌های فارابی فاصله گرفته، و نظریۀ خود را جایگزین نظام دستان‌بندی قدما کرده است. باید در نظر داشت که هرچند صفی‌الدین در رسالۀ شرفیه، وسطای زلزل را با حرف «و» نشان داده است، اما به‌هیچ‌رو نباید چنین پنداشت که نغمۀ «و» معرفی‌شده در کتاب الادوار، وسطای زلزل است (ص 96). درواقع، نظام ارائه‌شده در کتاب الادوار نه‌تنها وسطای زلزل، بلکه وسطای فرس را نیز مخل نظریه‌مندشدن موسیقی می‌داند و با پیشنهاد نغمۀ «و» در فاصلۀ 384 سنت از نغمۀ مطلق، نوازندگان را از استفادۀ دستان وسطى بی‌نیاز دانسته است. مؤلف «کنز التحف» (ص 102) و نیز مفاتیح العلوم (خوارزمی، چ دار الکتاب ... ، 1/ 261) فاصلۀ وسطای زلزل را به‌تقریب در فاصلۀ 4/ 3  بین سبابه و بنصر، به عبارتی 350 سنت آورده‌اند. 

مآخذ

ابن‌تغری‌بردی، النجوم الزاهرة، قاهره، دار الکتب؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌سینا، رسائل، قم، 1400 ق؛ همو، سه رسالۀ فارسی در موسیقی، به کوشش تقی ‌بینش، تهران، 1371 ش؛ ابن‌عبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، 1404 ق/ 1983 م؛ ابن‌فضل‌الله عمری، احمد، مسالک الابصار، ابوظبی، 1423 ق؛ ابن‌کثیر، احمد، البدایة و النهایة، به کوشش عبدالله بن عبدالمحسن ترکی، دار هجر للطباعة و النشر، 1424 ق/ 2003 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ترجمه محمدحسین مشایخ فریدونی، تهران، 1368 ش؛ همان، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، دار الفکر؛ همان، بیروت، 1415 ق/ 1994 م؛ ابوهلال عسکری، حسن، دیوان المعانی، بیروت، دار الجیل؛ جاحظ، عمرو، التاج، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، 1332 ق/ 1914 م؛ خوارزمی، مفاتیح العلوم، بیروت، 1428 ق/ 2008 م؛ همان، به کوشش ابراهیم ابیاری، دار الکتاب العربی؛ سراج قاری، ابومحمد جعفر، مصارع العشاق، بی‌جا، بی‌تا؛ صفی‌الدین ارموی، الادوار، به کوشش آریو رستمی، تهران، 1380 ش؛ همو، الرسالة الشرفیة فی النسب التألیفیة، ترجمۀ بابک خضرایی، تهران، 1385 ش؛ صولی، محمد، الاوراق، قاهره، 1425 ق؛ غزولی، علی، مطالع البدور، بی‌تا، بی‌جا؛ فارابی، موسیقی کبیر، به کوشش غطاس عبدالملک خشیه و محمود احمد حنفی، قاهره، دار الکاتب العربی للطباعة و النشر؛ «کنز التحف»، سه رسالۀ فارسی در موسیقی، به کوشش تقی بینش، تهران، 1371 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1347 ش؛ یازجی، ناصیف، مجمع البحرین، بیروت، 1302 ق/ 1885 م؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1995 م. 

محمد عواطف رستمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: