صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آسیا /

فهرست مطالب

آسیا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 1 آذر 1400 تاریخچه مقاله

آبها

به‌سبب دامنۀ پهناور اقلیمهای خشک در بخشهای درونی آسیا، این قاره بزرگ‌ترین حوضۀ آبریز داخلی در جهان به ‌شمار می‌رود. این حوضه حدود 13 میلیون کمـ 2، یعنی 3/ 1 خشکیهای جهان را در بر می‌گیرد (همو، 19). افزون‌بر این، حوضه‌های کوچک‌تری در شبه‌جزیرۀ عربستان، سوریه و آسیای صغیر دیده می‌شوند (بومونت، 82). از سوی دیگر، رودخانه‌های بزرگی، همچون سیردریا و آمودریا (سیحون و جیحون) یا تاریم، در آسیا وجود دارند که به دریاچه‌های بسته می‌ریزند یا در شنزارهای بیابانی فرو‌می‌روند (اشمیدر، I / 369-370؛ نف، «آسیا»، 216). شبکه‌های بزرگ رودخانه‌ای آسیا به بزرگ‌ترین جریانهای سطحی زمین تعلق دارند. این رودخانه‌های طویل، که از توده‌های بلند کوهستانی سرچشمه می‌گیرند، بیشتر به‌سوی شمال، شرق و جنوب شرقی جریان می‌یابند و در پایان، به دریاهای پیرامونی می‌ریزند (برونینگ، 20). 
آبدهی (دِبی) رودخانه‌ها در آسیا با نوسان شدید فصلی و سالانه همراه است (بومونت، 82-83؛ کول، 39). رودخانه‌های واقع در سیبری در بخشی از سال یخ می‌بندند و در بهار و آغاز تابستان، به‌علت ذوب شدن یخ و برف، و رها شدن خشکی از یخ‌بندان، سبب جاری شدن سیل می‌شوند (شاباد، 22-23). بیشتر آب تابستانی رودخانه‌های آسیای جنوبی و شرقی از بارانهای موسمی است («آسیای جنوبی»، 62). رودخانه‌های دجله و فرات هم در فصل بهار سبب جاری شدن سیل می‌شوند و در پاییز کمترین مقدار آب خود را دارند (اشمیدر، I / 74-75). 
آسیا دارای دریاچه‌های بسیاری است. در این قاره هم دریاچه‌های بسته در چاله‌ها، از جمله خزر، آرال، دریاچه‌های واقع در استپهای قرقیزستان و نیز دریاچه‌های دارای منشأ تِکتونیک (مانند دریاچۀ بایکال با عمق بیش از 700‘1 متر) وجود دارد (شاباد، 23)، هم دریاچه‌هایی که به‌سبب بسته شدن کناره‌های دره‌ای یا بسته شدن دِلتاهای بزرگ رودخانه‌ای پدید آمده‌اند، مانند دریاچه‌های موجود در دلتاهای رودهای زرد (هوانگ‌هو)، یانگ‌تسه و مِکونگ. افزون بر اینها، می‌توان از دریاچه‌های کوچک بسیاری، برای نمونه در جاوه و منچوری، نام برد که حفره‌های آتش‌فشانهای خاموش را پُر کرده‌اند (برونینگ، همانجا). 

گیاهان و جانوران

آسیا سهم عمده‌ای از انواع مناطق گیاهی جهان را دارا ست (نف، همان، 218). از آنجا که پراکنش و ویژگی پوشش گیاهی به آب‌وهوا بستگی بسیاری دارد، می‌توان آن را تنها در پیوند با مناطق آب‌وهوایی بررسی کرد. 
در خاورمیانه، به‌طور کلی، مراتع طبیعی با درختچه‌های پراکنده و بوته‌های خاردار به‌عنوان شاخص پوشش گیاهی طبیعی به‌شمار می‌آیند (بومونت، 109؛ منشینگ، 31). آب‌وهوای مرطوب جنگلی همۀ بخشهای جزیره‌ای آسیای جنوبی را در بر می‌گیرد. در اینجا، در همۀ فصلهای سال باران می‌بارد و آب‌وهوای ساوانای مرطوب پدید می‌آید که در این سرزمینها به نام اقلیم موسمی جنگلی خوانده می‌شود (سینگه، 42 ff.). ساوانای خشک بیش از هرجا در هندوستان دیده می‌شود، حال آنکه در آسیای جنوب شرقی، به‌سبب ویژگی کوهستانی این منطقه، به‌صورتی کامل قابل مشاهده نیست. ویژگی برجستۀ پوشش گیاهیِ طبیعی در آسیای شرقی چنین است که کمربند جنگلیِ شمالی در بالای جنگلهای سرسبز تابستانی، مستقیماً در جهت کمربند جنگلی حاره قرار می‌گیرد، حال آنکه در جاهای دیگر، میان این دو کمربند جنگلی، کمربند بیابانی و اِستِپی قرار دارد، اگرچه در چین هم استپهای بی‌درخت وسیعی به‌جای پوشش گیاهی دیده می‌شود (فریبرن، 360). انواع درختان منطقۀ جنگلی حاره و شبه‌حاره، به‌ویژه در جزایر ژاپن، قابل توجه‌اند (وان، 32، 33). 
در ناحیۀ کمربندِ فشار زیادِ شبه‌حاره، که در آسیا به‌سوی شمال امتداد دارد، شکل‌یابی استپها و بیابانها صرفاً به پراکنش فصلی بارانهای ناچیز و گرما مربوط است. مناطق گستردۀ بیابانی در آسیا تنها به‌صورت منفصل وجود دارند، و غالباً به‌سبب مناطق استپی از یکدیگر جدا می‌شوند (شاباد، 31). در آسیای مرکزی و شمالی، پوشش گیاهی از بوته‌های خاردار و مقاوم در برابر نمک در بخش بیابانی، جنگلهایی در بخشهای کم‌ارتفاعِ کوهها و نیز جنگلهای سوزنی‌برگ در بخشهای مرتفع‌تر تشکیل می‌شود که در قسمتهای شمالی، به مراتع و علفزارهای آلپی منتهی می‌شوند. فراتر از این منطقه، دره‌های لخت و یخچالها واقع شده‌اند (پوکشیشفسکی، 195؛ کول، 47). 
در آسیای شرقی، پس از منطقۀ آب‌وهوای خشک، اقلیم جنگلی و سرد شمالی قرار دارد که در زمستانها خشک است و منطقۀ شمال چین و منچوری را نیز در بر می‌گیرد (فریبرن، همانجا). بخش عمدۀ آسیای شمالی در منطقۀ اقلیم برفی و جنگلی سرد شمالی با جنگلهای مخلوط واقع است. پس از آن، به‌سوی شمال، این کمربند اقلیمی به جنگلهای سوزنی‌برگِ تایگا منتهی می‌شود که در پی آن، منطقۀ توندرا قرار دارد (ایست، .563 ff). 
حیات وحش در قارۀ آسیا بسیار متنوع است. در شمال قاره، انواع خرگوش، روباه، خرس و گوزن قطبی وجود دارد. در بخشهای جنوبی تایگا، گونه‌ها متنوع‌تر است و گرگ، گوزن، آهو و مانند آنها نیز در آنجا زندگی می‌کنند (برونینگ، 77-79). در مناطق گرم آسیای نزدیک (خاورمیانه)، حیات وحش دارای ویژگیهای مدیترانه‌ای است (همو، 110). در استپها و بیابانهای بخش شرقی این منطقه، انواع بز کوهی، اسب و همچنین خر وحشی زندگی می‌کنند. در بخشهای مرتفع کوهستانی، گوسفند و بز وحشی، یوزپلنگ و مانند آن وجود دارد. در خاورمیانه و هندوستان، ببر، پلنگ، انواع خرس، سگ وحشی، انواع میمون، فیل، گوزن، بز کوهی و گاومیش، و در آسیای شرقی و جنوب شرقی، جانورانی چون گیبون و پاندا زندگی می‌کنند (اشمیدر، I / 20-22). 

پیشینۀ تاریخی

تمدنهای آسیایی

به‌سبب یافته‌شدن نمونه‌هایی از هوموارکتوس در آسیا، این قاره نه‌تنها نمایانگر دوره‌های آغازین زندگی انسان است، بلکه بعدها صحنۀ روندهای تکامل جامعه‌های انسانی بوده است. قدیمی‌ترین یافته‌ها از زندگی انسان مربوط به انسان جاوه و انسان چین در آسیا بوده است (چایلد، 35 ff.). جمجمۀ انسان چین، که مربوط به یک میلیون سال پیش است، قدیمی‌ترین جمجمۀ بشری است و افزارهایی که همراه آن یافت شده، کهن‌ترین دست‌افزار انسانی به ‌شمار می‌رود (دورانت، 1 / 111). دوران نوسنگی را عصر کشاورزی دانسته‌اند. در این دوران، در برخی نواحی آسیای نزدیک (خاورمیانه)، انسان از مرحلۀ جمع‌آوری و شکار به مرحلۀ کشت و اهلی‌کردن برخی جانوران رسید (بلنیتسکی، 62 بب‍ ). آسیا ضمناً صحنۀ گذار انسان از این مرحله به مراحل استفاده از فلزات گوناگون بوده است. قدیمی‌ترین فلزی که مورد استفادۀ انسان قرار گرفته، مس بوده است (چایلد، 83 ff.). این فلز در 4500 ق‌م در بین‌النهرین به ‌کار می‌رفته است (دورانت، 1 / 125). پژوهشهای اخیر، کشف مس را به محل اِریسمان (ه‍ م) در نزدیکی کاشان نسبت می‌دهد. اختراع خط نیز مربوط به آسیا ‌ست. قدیمی‌ترین نوشته‌ها مربوط به سومِر (3600 ق‌م)، نواحی جنوبی بین‌النهرین و ایلام است (همو، 1 / 128). 
در واقع، آسیا خاستگاه و جایگاه زندگی نخستینِ نژاد زرد، سرزمین اصلی اسکیموها و سرخ‌پوستان، و شاید حتى مهد نخستینِ بشر امروزی (هُموسا‌پیِنس) بوده است (چایلد، 40-41؛ برونینگ، 37). تاریخ آسیا تاریخ فرهنگهای گوناگون است. در دوران باستان، تمدنهای آسیایی، به‌طور کلی، نمایانگر تضاد میان شیوۀ زندگانی در فرهنگهای یک‌جانشین (چین، هندوستان، ایران و بین‌النهرین) و اقوام کوچندۀ ترکستان، ماوراءالنهر و عربستان بوده است (گروسه، 9، 10). 
کهن‌ترین نشانه‌های تمدن خاورمیانه مربوط به 5 هزار سال پیش از میلاد است که در ایران ــ تپه‌حصارِ دامغان و تپۀ سیَلکِ کاشان ــ و در بخشهای شمالی بین‌النهرین ــ تل حَلَف در کنار رود خابور‌ــ پیدا شده است (همو، 11). آثار تمدنیِ یافته‌شده در هنـدوستـان ــ پنجـاب و موهِنجـودارو‌ــ نمایانگر تمدن شهـری چشمگیری است که در مقایسه با تمدن بین‌النهرین، اوج آن در 2800 تا 2500 ق‌م بوده است. ظاهراً، این تمدن از راه بلوچستان و شوش با تمدن سومر ارتباط داشته است (همو، 26). این آثار را کهن‌ترین آثار تمدن بشر دانسته‌اند (دورانت، 1 / 457). 
در سدۀ 4 ق‌م، دولت هخامنشی ایران با حملۀ اسکندر مقدونی فرو‌پاشید و در پی آن، فرهنگ یونانی به آسیای نزدیک (خاورمیانه) و ترکستان و حتى هندوستان راه یافت (بلنیتسکی، 100-110؛ گروسه، 42 بب‍‌ ). در مقابل، اندیشه‌های مذهبی در همین زمان از آسیا به‌سوی غرب روان شد. 
در سده‌های میانه، امپراتوری مغولانْ آسیای شرقی، آسیای مرکزی و خاورمیانه را به‌صورتی یکپارچه به زیر سلطۀ خود آورد (همو، 79 بب‍ ). لشکرکشیهای تیمور در آغاز سدۀ 9 ق / 15 م به حضور ترکها در صحنۀ آسیای نزدیک، نیروی تازه‌ای بخشید (همو، 87- 88). تأثیر دستاوردهای فرهنگهای آسیایی در تکامل اندیشـه‌های فلسفی و علمی اروپا ــ به‌ویژه در سده‌های میانه ــ انکارناپذیر است (دورانت، 1 / 990-994؛ راسل، 2 / 211-226). 

نژادها

 کم‌وبیش از همۀ نژادهای بشری در آسیا وجود دارد: نژادهای زرد (مغولی)، سفید (اروپایی)، سیاه و استرالیایی. نژاد زرد در آسیای شرقی، مرکزی، جنوب شرقی و نیز، به‌صورت گروههای کوچک‌تر، در آسیای جنوبی و خاورمیانه زندگی می‌کنند. شاخه‌های جنوبیِ نژاد سفید ــ ارمنی و هندوایرانی ــ در آسیای جنوب غربی و شمال هندوستان دیده می‌شوند. شاخه‌هایی از نژاد سیاه در آسیای جنوب شرقی و جنوب هندوستان، و نژادهای استرالیایی نیز به‌صورت پراکنده در آسیا زندگی می‌کنند (بروک، 192). 

زبانها

 همان‌گونه که تقسیم‌بندی نژادی قارۀ آسیا به‌آسانی امکان‌پذیر نیست، دسته‌بندی زبانی آن نیز به‌سادگی عملی نیست. وجود گروههای کوچک زبانی در مناطق حاشیه‌ای این قاره به پیچیدگی این‌چنین دسته‌بندی‌ای می‌افزاید (همو، 191). در آسیـای شمالی و مرکزی، گروه زبانی اورال ـ آلتایی رواج دارد که خود به چندین زیرشاخه تقسیم می‌شود. در آسیای شرقی و جنوب شرقی خانوادۀ زبانیِ چینی‌‌ـ تبتی، در آسیای شمالی، ایران و هندوستان خانوادۀ زبانی هندواروپایی، در آسیای جنوبی زبانهای دراویدی، و در میان برخی کشورهای خاورمیانه زبانهای سامی با زیرشاخه‌های مربوط به خود رواج دارند (برونینگ، 41-42). پیچیدگی و تنوع زبانی بیش از همه‌جا در آسیای جنوبی و جنوب شرقی دیده می‌شود (همو، 42). 

آشنایی اروپاییان با آسیا

در فرهنگهای کهن آسیا از زمانهای دور، اطلاعات نسبتاً گسترده‌ای از این سرزمین و همسایگان آن وجود داشته است (همو، 20)، اما آشنایی اروپاییان با مردم و سرزمین آسیا به دوره‌های بعدی مربوط می‌شود که می‌توان آن را به 3 دورۀ مشخص تقسیم کرد: 

دورۀ نخست

این دوره به سده‌های نخستینِ میلادی تا اوایل سده‌های میانه مربوط می‌شود. در این دوره، یونانیان و اقوام آسیای صغیر، از راه تماسهای غیرمستقیم و نیز سفرهایی به سرزمینهای باستانی آسیای نزدیک (خاورمیانه)، اطلاعاتی دربارۀ آنها و مردمانشان به دست آوردند. این اطلاعات، گذشته از زمینۀ رفع نیازهای عادی و روزمره، در زمینۀ علمی نیز به‌صورتی منظم مورد استفادۀ گسترده قرار گرفت (همو، 21). از آن میان می‌توان به هرودت (484-430 ق‌م)، استرابن (63 ق‌م-23 م) و بطلمیوس (100-170 م) اشاره کرد که همۀ اطلاعات جغرافیایی زمان خود را یکجا گرد آوردند (اشمیت‌هوزن، 40 ff.). 
گسترش دانسته‌ها دربارۀ آسیا به‌صورتی چشمگیر به لشکرکشی اسکندر به ایران، آسیای مرکزی و هندوستان مربوط می‌شود. در این میان، نقش رومیها در معرفی آسیا بسیار ناچیز است. با توجه به علاقۀ رومیها به کالاهای آسیای جنوبی و شرقی، هیپالوس، بازرگان یونانی، در حدود 50 م توانست با بهره‌گیری از بادهای موسمی، از راه دریا به هندوستان سفر کند و از آن زمان، این مسیر مورد توجه قرار گرفت. در 165 م، در دورۀ امپراتور مارکوس آئورِلیوس، یک هیئت رومی از راه دریا توانست تا چین سفر کند (برونینگ، همانجا). تجزیۀ امپراتوری روم، کشمکشهای مربوط به مهاجرتهای تاریخی اقوام، ویژگیهای زندگی در روم شرقی و سپس ظهور اسلام به دورۀ نخست ارتباط اروپاییان با مردم آسیا پایان داد (همانجا). 

دورۀ دوم

گسترش اسلام در سدۀ 7 م و مسلط شدن مسلمانان بر راههای دریایی، رونق بازرگانی میان اروپا و هندوستان را مختل ساخت («اسلام»، 276). این دوره جنگهای صلیبی را به دنبال داشت. در آغاز، این برخوردها باعث شد تا اروپاییان اطلاعات خود را از خاورمیانه بازبینی و تکمیل کنند (برونینگ، همانجا). با‌این‌همه، اروپاییان نتوانستند آن‌گونه که باید از اطلاعات جغرافی‌دانان اسلامی، که دانششان بر پایۀ اطلاعات بطلمیوس و سپس یافته‌های نو بر اثر گسترش اسلام در آسیای جنوبی و آسیای میانه استوار بود، بهره گیرند. دستیابی به این دانش اگرچه در سده‌های بعدی و پایان سده‌های میانه، از طریق مسافرتهای بیشتر اروپاییان، به دست آمد (اشمیت‌هوزن، 49-54)، بازبینی دانسته‌های کهنه و دسترسی آنان به اطلاعات نو از طریق حکومت مرکزیِ سازما‌ن‌یافتۀ مغولها در سدۀ 7 ق / 13 م حاصل شد (برونینگ، 22). 
وحشت اروپاییان از حملۀ مغولان، ایشان را به جلب دوستی مغولها و هم‌پیمانی با آنان کشاند. این شرایط سبب شد تا هیئتهایی از سوی اروپاییان در سده‌های 7- 8 ق / 13-14 م با مغولها تماس برقرار کنند. حاصل این تماسها سفرنامه‌هایی بود که اطلاعات دست‌اول و گسترده‌ای از آسیا برای اروپاییان به ارمغان آورد. این اطلاعات باعث شد تا دانسته‌های ناقص و نادرست اروپاییان از آسیا اصلاح شود (راکه ویلتس، 9، 10). 
بازرگانان سرزمینی که امروزه ایتالیا نامیده می‌شود، از زمانهای پیش‌تر، در حدود مناطق پیرامون دریای سیاه، با کمک عربها به تجارت کالاهای آسیایی و واردکردن آنها به اروپا مشغول بودند. آنان در این دوره به فکر گسترش تجارت خود افتادند و بدین‌سان، بازرگانان وِنیزی به‌سوی سرزمینهای آسیای مرکزی و شرقی به راه افتادند. در میان این بازرگانان، خانوادۀ پولو نیز حضور داشتند. نیکولو پولو در سفر دوم خود (1275 م / 674 ق) برادر و نیز پسر خود مارکو را به‌همراه داشت. این سفر به آسیای شرقی 17 سال به‌درازا کشید (همو، 151). مارکو پولو هنگامی که در 1291 م / 690 ق از راه دریا چین را ترک می‌کرد، اطلاعات گسترده و ارزنده‌ای از شرق و به‌ویژه امپراتوری چین داشت که بعدها در زندان به‌صورت کتابی درآمد. اگرچه این کتاب با ناباوری بسیاری روبه‌رو شد، در گسترش اطلاعات اروپاییان دربارۀ شرق نقش مهمی بازی کرد. در این میان، کلیسا نیز، به‌سبب گسترش اسلام، کوششهای خود را در زمینۀ ارتباط با آسیا گسترش داد (همو، 156) و در همین زمان، سراسقفی برای کلیسای چین منصوب شد (همو، 167). این شخص جووانی دا مونتِکُروینو بود که در آسیا افراد بسیاری را به دین مسیحی درآورد (همو، 165). 

دورۀ سوم

به‌هنگام فروپاشی امپراتوری مغولان در چین (1368 م / 769 ق)، تغییر عمده‌ای روی داد و سپس بازگشت سلسلۀ مینگ (1368-1644 م / 769-1054 ق) به حکومت این کشور سبب شد تا گروههای تبشیری و بیگانگان مورد بدبینی قرار گیرند و بدین‌سان، دروازه‌های چین به روی جهان خارج بسته شود. بدین‌ترتیب، رابطۀ اروپاییان با آسیای شرقی برای مدتی قطع شد (همو، 198، 199). بااین‌همه، فرستادگان و مبشران مسیحی، به‌عنوان پیشگامان اروپاییِ شناخت آسیا، ویژگیهای واقعی این قاره و دستاوردهای بسیاری را برای غربیان به ارمغان بردند (همو، 204). از سوی دیگر، فزونی قدرت عثمانی و گسترش سلطۀ آن در غرب، از راه فتح قسطنطنیه در 857 ق / 1453 م و تصرف مصر در 923 ق / 1517 م، تماس مستقیم اروپاییان را با آسیای جنوبی و شرقی مختل ساخت (بروکلمان، 256-295). از همین دوره است که اروپاییان، به‌سبب نیاز به آسیا و به‌واسطۀ بسته‌بودن و پرخطر‌شدن راههای زمینی، به راههای دریایی روی آوردند. این دوره سومین مرحلۀ تماس اروپا و آسیا ‌ست (ایست و اسپیت، 9-10). 
سفرهای بازرگانی در این دوره برای یافتن راههای دریایی به هندوستان بود («اسلام»، همانجا). اروپاییان در این زمان، با بهره‌گیری از اطلاعات جغرافی‌دانان مسلمان و آموزه‌های جغرافی‌دانان یونانی، متوجه کروی بودن زمین شدند و بدین‌سان، اسپانیاییها از غرب، و پرتغالیها از شرق برای یافتن راهی دریایی به چین و هندوستان به راه افتادند (ماله، 2، 3). در این دوره، در زمینۀ یافتن راههای آسان‌تر سفر به آسیا اقدامات مهمی رخ داد: دور‌زدن آفریقا و رسیدن به جنوب غربی هندوستان توسط واسکو‌ دا گاما در 1496 م / 901 ق (اشمیت‌هوزن، 60) و اندازه‌گیری پیرامون زمین به‌دست ماژِلان در 1520 م / 926 ق (دورانت، 18 / 449). گسترش بازرگانی پرتغالیها در هندوستان سبب از رونق افتادن تجارت مسلمانان شد (برونینگ، 23). در طول چند سده، کرانه‌های هندوستان، سیلان، مالاکا و جزایر ادویه به‌صورت یک شبکۀ ایستگاههای تجاری درآمد (گروسه، 122). در 1520 م / 926 ق، پرتغالیها به کرانه‌های چین رسیدند و در نیمۀ دوم سدۀ 16 م / 10 ق در ژاپن نیز به موفقیتهایی دست یافتند. در 1558 م / 965 ق ماکائو به‌دست پرتغالیها اشغال شد و به‌صورت مرکز بازرگانی با چین درآمد («اسلام»، 276-277). 
به‌دنبال فعالیتهای پرتغالیها، یسوعیان (ژِزوئیتها) نیز به چین راه یافتند. اهمیت اینان در آن بود که مردم سده‌های 17- 18 م / 11-12 ق اروپا را با دستاوردهای آسیای شرقی، از جمله ساخت کاغذ و چینی، آشنا ساختند و در همان حال، با انتقال فرهنگ چینی به اروپا، نقشی ویژه در دورۀ روشنگری بـه عهده گرفتند (برونینگ، 24). روی هم رفته، می‌توان گفت که این دوره با بهره‌گیری اروپاییان از دستاوردهای فرهنگی آسیا مشخص می‌شود (دورانت، 1 / 990-994). بااین‌‌همه، آشنایی اروپاییان با آسیا در این دوره نیز محدود به نقاط نزدیک به سواحل بود (برونینگ، همانجا). 
در سدۀ 11ق، پژوهشهایی، به‌ویژه دربارۀ اقیانوس آرام، آغاز شد که در ارتباط مستقیم با آسیا و گسترش سلطۀ قدرتهای بزرگ آن زمان بود («اسلام»، 278-280). بااین‌همه، تا سدۀ 19 م سرزمینهای درونی آسیا، به‌ویژه آنهایی که زیر نفوذ چین بودند، برای اروپاییان ناشناخته ماندند. این سرزمینها عبارت بودند از برخی نواحی در چین و ژاپن در شرق، و نیز شبه‌جزیرۀ عربستان در جنوب غربی قاره (برونینگ، 25-26). در سدۀ 19 م / 13 ق بسیاری از این نقاط با حملۀ نظامی گشوده شد. در نیمۀ دوم سدۀ 19 م هنوز هندِ انگلیس و هندِ شرقی هلند مستملکات ایدئال اروپاییان به‌ شمار می‌رفتند. در همین دوره، توجه اروپاییان به نقاط آسیای مرکزی معطوف شد که تا آن زمان برایشان ناشناخته مانده بود. بدین‌سان، در آغاز سدۀ 20 م، نقاط نامشخص نقشۀ آسیا برای اروپاییان آشکار و شناخته شد، هر چند هنوز مسائل بسیاری در شناخت آسیا باقی بود. 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: