صفحه اصلی / مقالات / شاردن، سفرنامه /

فهرست مطالب

شاردن، سفرنامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 13 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

شارْدَن، سَفَرْنامه، گزارش سفر ژان شاردن، دربارۀ جغرافیا، تاریخ، فرهنگ و اوضاع علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایران دورۀ صفوی. سفرنامۀ شاردن یکی از مهم‌ترین، گسترده‌ترین و معتبرترین منابع برای ایران‌پژوهان و صفویه‌شناسان به شمار می‌رود. 
ژان شاردن (1643-1713 م / 1053-1125 ق)، از دوران نوجوانی، سفرنامه‌های اروپاییانی مانند پیترو دلا واله و آدام اُلئاریوس را که به خاورزمین رفته بودند، با دل‌بستگی می‌خواند و آرام‌آرام، شور سفر به خاورزمین و دیدن ایران و هند در دلش پدیدار می‌شد ( ایرانیکا، V / 374؛ صفت‌گل، 7؛ کرویس، 21). شاید از همان زمان انگیزۀ نوشتن سفرنامه در اندیشۀ او شکل گرفته باشد. شاردن سفرنامه را از همۀ کتابها سودمندتر و خواندنی‌تر می‌دانست و آن را با سلیقۀ عامۀ مردم سازگار می‌پنداشت (چ عریضی، «ج»). او دل‌بستگی فراوانی به سفر، به‌ویژه به خاورزمین داشت و این علاقه را در پیشگفتار کتابش نیز بیان کرده است (نک‍ : همان چ، «د»). 
شاردن در سفر نخست، با وجود اینکه سن کمی داشت (ح 21 سال)، یادداشتهای بسیاری در راه برمی‌داشت و همچنین نقاشی با خود برده بود تا از مردم، شهرها یا ساختمانهای خاورزمین نقاشی بکشد. البته شاردن نقاشیهای او را نپسندید و به همین سبب، در سفر دوم، نقاش ماهری به نام گرلو را به خدمت گرفت (چ یغمایی، 4 / 1381؛ کرویس، 182-183). او پس از سفر نخست خود، دلدادۀ ایران و فرهنگ و آداب و رسوم آن شد که تا اندازه‌ای حاصل علاقۀ زیاد وی به ویژگیها و منشهای ایرانیان بود؛ برای نمونه، او آب‌وهوای ایران را بسیار دوست داشت، در ایران پوشاک ایرانی می‌پوشید و در سالهای زندگی در لندن نیز در خانه پوشاک ایرانی بر تن می‌کرد، تاریخ، فرهنگ و زبان فارسی را عاشقانه دوست می‌داشت، روی فرش می‌نشست، و برنج زیاد می‌خورد (همو، 61-62؛ فریر، 55-56؛ عباسی، 12). 
شاردن در دیباچۀ سفرنامه‌اش، از علاقۀ زیادش به شناخت ایران و فراگیری زبان فارسی برای پژوهش در فرهنگ مردم ایران، سخن گفته است (چ عریضی، «د»، «ه‍‌ »؛ نیز نک‍ : فریر، 42). همین دل‌بستگی وی سبب شد که 15 ماه پس از بازگشت به کشورش، سفر دوم خود را به ایران آغاز کند (نک‍ : چ یغمایی، 1 / 17). افزون‌بر این دلیل نیرومند، به 3 انگیزۀ دیگر نیز می‌توان اشاره کرد که به سفر دوم شاردن، که درازتر و بسیار مهم‌تر بود، انجامید؛ شاردن یادداشتها و نوشته‌هایی را که در سفر نخست گرد آورده بـود، بسیار نـاچیز می‌دید و برای به‌دست‌آوردن آگاهیهای بیشتر و درست‌تر از فرهنگ و تاریخ خاورزمین و به‌ویژه ایران، به سفر دیگری نیازمند بود. انگیزۀ دوم شاردن تجارت و به‌خصوص گسترش بازرگانی خود در زمینۀ گوهر بود؛ وی سفارشهای زیاد و پرسودی در سفر نخست از شاه و دربار ایران گرفته بود و پس از ساخت سفارشات، برای فروش آنها باید به ایران بازمی‌گشت (همان چ، 1 / 17- 18). انگیزۀ سوم شاردن، دوری از دشواریها و درگیریهای مذهبی در فرانسه بود که برای پروتستانها وجود داشت و شاردن آن سخت‌گیریها را مانع بزرگی در راه هرگونه پیشرفت خود می‌دید؛ وی خود اشاره کرده است که در صورت ماندن در فرانسه یا باید از تمام کوششها و آرزوهایش دست می‌کشید و یا به کیش دیگری می‌گروید (همان چ، 1 / 17؛ نیز نک‍ : مجلسی، 13)، که هیچ‌یک از این دو راه برایش ممکن نبود؛ ازآنجاکه شاردن خاورزمین را جایگاه مدارا و آزادی اندیشه می‌پنداشت، راه سوم، یعنی سفر به خاورزمین را برگزید (همان چ، 1 / 17- 18). 
انبوه یادداشتها و گزارشها، شمار قابل توجه نقاشیها، تهیه و ترجمۀ برخی کتابهای فارسی و عربی به زبان فرانسوی، و پژوهشهای فراوان دربارۀ ایران، که شاردن در سالهای پس از سفر برای کامل‌کردن سفرنامه‌اش فراهم کرده بود، همه نشان‌دهندۀ خواست و تصمیم راسخ و استوار وی برای نوشتن اثری بزرگ دربارۀ ایران است. 
شاردن در اصفهان (سالهای 1086-1087 ق / 1675-1676 م) در خانه‌ای اقامت داشت (کرویس، 240) و به پژوهش و جست‌وجو دربارۀ فرهنگ، آداب و رسوم، باورها و زندگی روزمرۀ لایه‌های گوناگون جامعه می‌پرداخت. او در همان شهر با خاورشناس و استاد دانشگاه هلندی به نام هربت دُ یاگر آشنا شد، که رئیس بازرگانی کمپانی هند شرقی هلند در اصفهان نیز بود. یاگر نیز مانند شاردن بسیار دل‌بستۀ ایران شده بود و تصمیم داشت به پژوهشهای فراگیری دربارۀ فرهنگ ایران و شهر اصفهان بپردازد ( ایرانیکا، V / 374؛ صفت‌گل، 6). آن دو برای انجام‌دادن طرح خود از دو ملای اصفهانی ( ایرانیکا، V / 375) و نیز دیگر دوستان اروپایی خود که در اصفهان بودند، یاری گرفتند؛ نیز کتابهای فارسی‌ای که به دست می‌آوردند، به لاتین برمی‌گرداندند و برخی متون دربارۀ اصفهان را با بازدید از محلها و مناطق اصفهان می‌سنجیدند. شاردن پس از انجام‌دادن این مراحل و بازدیدها، به ویرایش و پیرایش نوشته‌هایش می‌پرداخت (نک‍ : چ یغمایی، 4 / 397- 398). 

 شاردن زبان فارسی را به‌خوبی می‌دانست و از نوشته‌های فارسی نیز به‌خوبی بهره می‌گرفت. او یادگیری زبان فارسی را برای رفت‌وآمد به دربار و معاشرت با بزرگان و اشراف و نیز با تودۀ مردم برای به‌دست‌آوردن دانش و آگاهی از فرهنگ آنها، بایسته می‌دانست و برای آن کوشش بسیار کرد و نزد برخی از مدرسان زبان، مانند میرزا شفیع اصفهانی آموزش دید. او به اندازه‌ای پیشرفت کرد که به گفتۀ خود و نیز به استناد پژوهشهایش، زبان فارسی را بهتر از انگلیسی و برابر زبان فرانسوی می‌دانست. همچنین شاردن چیرگی خود را بر زبان فارسی بیش از اروپاییانی می‌دانست که به ایران آمده بودند (عریضی، «الف»؛ شاردن، چ عریضی، «د»، «ه‍‌ »؛ ایرانیکا، V / 374؛ فریر، 42؛ نیز نک‍ : عباسی، 12). 
شاردن برای کامل‌کردن سفرنامۀ خود، در بخشهای مربوط به باورهای دینی و آداب و رسوم مذهبی ایرانیان، از کتاب جامع عباسی، نوشتۀ شیخ بهایی استفاده کرد (یغمایی، 14). همچنین برای تکمیل نوشته‌ها و یافته‌های خود دربارۀ مردم «کلشید» و «مینگـرلی» ها ــ به‌ویـژه دربارۀ باورها و مراسم دینی آنها ــ از نوشته‌های یک روحانی و مبلغ مسیحی به‌نام پدر دُم ژوزف ماری زامپی که 23 سال در کلشید زندگی کرده بود، استفاده کرد (چ یغمایی، 1 / 136). همچنین وی در نوشتن بخشهای تاریخی سفرنامه، از میرزا شفیع اصفهانی که تاریخ‌دان و رویدادنگار بود و شاردن با او روابط خوب و نزدیکی داشت، بسیار بهره برد. با توجه به این نکته که شاردن پیش از انتشار نوشته‌های خود، برگردانی از یکی از کتابهای تاریخی میرزا شفیع را در پاریس منتشر کرد، می‌توان به میزان تأثیر میرزا شفیع بر شاردن و سفرنامۀ او پی برد (نک‍ : 4 / 1597- 1598). 
شاردن در اصفهان پیش از آنکه خانه‌ای مستقل داشته باشد، زمان زیادی را در کلیسای مسیحیان اصفهان، نزد پدر رافائل دو مان بود. رافائل دو مان از 1054 ق / 1644 م در اصفهان زندگی می‌کرد و به رواج دین مسیحیت می‌پرداخت و ازاین‌رو، با فرهنگ و زبان فارسی به‌خوبی آشنا بود. شاردن از دانش و آموخته‌های دو مان دربارۀ ایران، بسیار سود برد ( ایرانیکا، V / 374-375؛ سیوری، 116؛ تاج‌بخش، 711؛ صفت‌گل، 6). از سوی دیگر، شاردن با بسیاری از بزرگان و دیوانیان اصفهان دوستی داشت. وی برای فروش جواهرات خود به دربار، با یکی از افراد بانفوذ دربار به نام نجف‌قلی بیگ ــ که ناظر یا کارپرداز کل دربار، و فرد آگاه و هوشمندی بود ــ رفت‌وآمد و آشنایی نزدیک داشت و توانست بسیار از او بیاموزد (نک‍ : 2 / 556؛ فریر، 43؛ صفت‌گل، همانجا). 
شاردن برای یافتن بسیاری از پرسشهایش دربارۀ ایران پژوهشهای میدانی بسیاری به‌ویژه در شهر اصفهان انجام می‌داد، در کوچه و بازار با مردم سخن می‌گفت، با دقت به رفتار و زندگی روزمرۀ مردم توجه داشت، در آیینها و مراسم گوناگون شرکت می‌کرد، به آرامگاهها و زیارتگاهها می‌رفت و نحوۀ برگزاری مراسم مختلف را ثبت می‌کرد (نک‍ : 4 / 1397؛ فریر، 24؛ عباسی، همانجا). وی بسیاری از امثال و حکم را در گفت‌وگو با مردم و از زبان آنها آموخت و ثبت نمود و به نوشته‌های پیشین و کتابهای ادبی بسنده نکرد. این‌گونه گردآوری در آن زمان، بی‌مانند و بسیار ارجمند است (دانش‌پژوه، بررسی ... ، 230)؛ ازاین‌رو می‌توان او را از نخستین گردآورندگان فرهنگ مردم ایران دانست، تا جایی که برخی شاردن را پیشوای دانش فولکلور دانسته‌اند (عباسی، 25). 
شاردن پس از گردآوری همۀ این یافته‌ها و بازگشت به اروپا، به بازخوانی و ویرایش آنها پرداخت و برای رسیدن به هدف بزرگ خود مجبور به خواندن و پژوهش بیشتر دربارۀ ایران شد تا یافته‌های خود را با نوشته‌های دیگران، به‌ویژه سفرنامه‌ها، بسنجد و ویرایش کند. شاردن تاریخ ایران باستان را از منابع یونانی و رومی مانند نوشته‌های آرین، کریتوس، هرودت، بطلمیوس، استرابن و آمین مارسلن فراگرفت و در جاهای لازم از آنها سود برد؛ همچنین سفرنامه‌های اروپاییان معاصر خود را برای سنجش و کامل‌کردن نوشته‌های خود، بررسی نمود ( ایرانیکا، همانجا؛ فریر، 43؛ صفت‌گل، 7). 

انتشار سفرنامه در اروپا

 شاردن مجموعۀ بزرگی از نوشته‌ها و کتابهای خطی و گران‌بهای ایرانی و هندی، برگردانهای متون فارسی و یادداشتهای شخصی زیادی دربارۀ ایران با خود به پاریس برد. او در اینکه چه مطالبی را و به چه صورتی به چاپ برساند و نیز در میزان موفقیت خود در جلب نظر خوانندگان و دانشمندان فرانسه، شک و دودلی زیادی داشت. وی نخست به انتشار مطالبی دربارۀ جغرافیای ایران یا گاه‌شماری ایران، که در ایران به فرانسه برگردانده بود، اندیشید؛ سپس تصمیم به انتشار برگردان بخشی از آداب، رسوم و باورهای دینی ایرانیان ــ که گویا نوشته‌های شیخ بهاءالدین محمد عاملی در جامع عباسی بوده است ــ گرفت؛ گاهی نیز به توصیفات اصفهان و یا شرح تخت‌جمشید می‌اندیشید؛ اما در نهایت تصمیم گرفت شرحی تاریخی از ایران منتشر کند، زیرا آن را با سلیقۀ مردم سازگارتر می‌دید. شاردن از استاد خود، میرزا شفیع، اجازۀ نسخه‌برداری از کتاب تاریخ ایران او را ــ که تا مرگ شاه عبـاس اول را شامل می‌شد ــ گرفته بـود (4 / 1596- 1597؛ کرویس، 133-134). او برگردانی به فرانسه از کتاب میرزا شفیع را در چند جلد به همراه یادداشتها و گزارشهای خود، که در سفر نخست تهیه کرده بود، در پاریس منتشر کرد که شوربختانه تنها جلد آخر آن به جا مانده است و بسیاری نیز به این کتاب اشاره‌ای نکرده‌اند (صفت‌گل، همانجا؛ کرویس، 134). 
نخستین کتاب شاردن، که پس از بازگشت از سفر نخست به چاپ رسید، «تاج‌گذاری سلیمان سوم، پادشاه ایران، و فراموش‌ناشدنی‌ترین رویدادهایی که در دو سال نخست پادشاهی وی رخ داد» نام داشت، که با استقبال چندانی روبه‌رو نشد (بریتانیکا، III / 99؛ کرویس، 135). در آغاز این کتاب، نگارۀ شیر و خورشید ایرانی به چشم می‌خورد که شاردن آن را نماد ملی و پادشاهی ایرانیان دانسته است (نک‍ : 4 / 1599). 
در 1686 م / 1097 ق، بخش آغازین سفرنامۀ شاردن، که شرح سفر دوم او از پاریس تا اصفهان بود، در 355 صفحه به زبان فرانسوی به چاپ رسید ( ایرانیکا، V / 370؛ کرویس، 357؛ فریر، 26). روی صفحه‌عنوان کتاب، تصویری از مردی ایرانی از اهالی کلشید با دستاری بر سر، و در صفحات آغازین، چهرۀ شاردن و چند تصویر از شهرهایی دیده می‌شود که بر سر راه وی بوده‌اند. در ادامه و پس از دیباچه، که ستایش و ثنای ژاک دوم و پیشکش کتاب به او ست، شاردن وعدۀ 4 جلد بعدی کتاب را می‌دهد که ایـن کار 25 سال بـه درازا می‌انجـامد (نک‍ : 1 / 5-7، تصاویر، نیـز 17 بب‍‌ ). 
در سال 1711 م / 1123 ق، در آمستردام، نخستین چاپ نسبتاً کامل سفرنامۀ شاردن با نام سفرهای شوالیه شاردن در ایران و دیگر سرزمینهای خاورزمین به انجام رسید. این چاپ در دو سری سه‌جلدی (قطع بزرگ) و ده‌جلدی (قطع کوچک) منتشر شد ( ایرانیکا، همانجا؛ کرویس، 454؛ یغمایی، 13) که بعدها به چاپ «دو لورم» مشهور شد. در این چاپ، بخشی از نوشته‌ها و دیدگاههای شاردن به‌دلیل ناهمگونی با مذهب رسمی کاتولیک و شاید بدون آگاهی شاردن، از سوی ناشر، حذف شده بود. در 1735 م / 1148 ق، سفرنامه به‌صورت چهارجلدی و بدون سانسور به چاپ رسید (کرویس، 468- 469). در 1811 م / 1226 ق، در انگلستان لوئی ماتیو لانگلس خاورشناس (1763-1824 م / 1176- 1239 ق) چاپ و ویرایش تازه و کاملی از سفرنامه را در 10 جلد، با حواشی و توضیحات بیشتر انجام داد که برای بسیاری از پژوهشگران به‌عنوان مرجع استفاده می‌شود (همو، 469-470؛ یغمایی، همانجا؛ فریر، 47). 
نقاشیهای سفر شاردن که بیشتر از شهرها و ساختمانهای ایران، و به دست گرلو به تصویر کشیده شده بود، جداگانه و با نام اطلس شوالیه شاردن، در اندازۀ 50×34 سانتی‌متر، به چاپ رسید. از نقاشیهای این اطلس بسیار استفاده شده است (جناب، 211 بب‍‌ ). 

برگردانهای فارسی سفرنامه

 نخستین برگردانهای سفرنامۀ شاردن از سالهای پایانی دوران قاجار به جا مانده‌اند. میر سید علی خان ناظم بخشهایی از سفرنامۀ شاردن از اصفهان تا بندرعباس و بازگشت به اصفهان را، به فارسی برگردانده است که در گنجینۀ نسخه‌های خطی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود (صفت‌گل، 8). سپس بخش «تاج‌گذاری سلیمان» با نام شرح تاج‌گذاری شاه سلیمان صفوی و وقایع دو سال بعد توسط علیرضا امیر تومان مترجم‌السلطنه به فارسی برگردانده شد، و در 1331 ق / 1913 م در تهران به چاپ رسید ( ایرانیکا، همانجا؛ یغمایی، 13-14؛ افشار، 382؛ صفت‌گل، همانجا). در 1303 ش، بخش اصفهان را میر سید علی جناب به عربی برگرداند و با عنوان الاصفهان به چاپ سنگی نشر یافت و بعدها به فارسی برگردانده شد و سازمان میراث فرهنگی کشور، در 1376 ش، آن را تجدید چاپ کرد (ریاضی، 18). محمدعلی جمال‌زاده، برخی از بخشهای کوتاه و خواندنی سفرنامه را به فارسی برگرداند و در کتابی با نام هزاربیشه در 1326 ش منتشر کرد (نک‍ : 1 / 32 بب‍‌ ). سپس بخش مربوط به اصفهان، بـا برگردانـی از حسین عریضی بـا نـام سفرنامۀ شوالیـه شاردن فرانسوی (قسمت شهر اصفهان) در 1330 ش به چاپ رسید، که دیباچه‌ای بسیار کوتاه از مترجم و پیشگفتاری سه‌صفحه‌ای از شاردن در آغاز کتاب به چشم می‌خورد. همین برگردان با دیباچه‌ای از علی دهباشی، با نام سفرنامۀ شاردن (بخش اصفهان) در 1362 ش منتشر گردید. محمد مجلسی نیز در 1387 ش بخشهایی از سفرنامه را که برگزیدۀ کلود گدن است، به فارسی برگرداند و با نام سفرهای ژان شاردن به ایران منتشر کرد. 
محمد عباسی مجموعۀ این سفرنامه را، با نام سیاحت‌نامه، از متن فرانسوی و براساس چاپهای 1711 و 1811 م، به فارسی برگردانده است. این برگردان در 10 جلد در قطع رقعی و نزدیک به ترتیب متن ده‌جلدی فرانسوی، بین سالهای 1335-1345 ش منتشر شد. برگردان عباسی حدود 3/ 2  سفرنامۀ متن فرانسوی را شامل می‌شود. او بی‌آنکه اشاره‌ای بکند، چندین فصل از شرح کلیات ایران، بخش شرح مذهب ایرانیان، و بخش مربوط به دو سفر به بندرعباس را نیاورده، که شامل نوشته‌ها و پژوهشهای گستردۀ شاردن دربارۀ تخت‌جمشید و نقش‌رستم بوده است (کرویس، 471). در آغاز جلد نخست سیاحت‌نامه، 37 صفحه پیشگفتار از مترجم، دربارۀ بزرگی و بی‌مانندی اثر و دید و دانش بسیار فراخ شاردن به چشم می‌خورد، که در پاره‌ای موارد به بزرگ‌نمایی انجامیده است. عباسی ــ به گفتۀ خود ــ نزدیک به 000‘1 صفحه توضیحات به سفرنامه افزوده که از منابع معتبر شرقی و غربی گردآوری کرده است. همچنین نزدیک به 200 تصویر از ایران و آثار صنعتی و هنری ایرانیان به کتاب افزوده است (ص 9-46). وی فرهنگی از اصطلاحات و واژه‌ها و فهرست اعلام تاریخی، جغرافیایی، کسان، اقوام، کتابها و جز اینها را در 186 صفحه فراهم آورده است که جلد 10 را شامل می‌شود؛ ازاین‌رو حجم متن برگردان‌شده با وجود کامل‌نبودن، بسیار بیشتر از متن فرانسوی شده است. 
عباسی سیاحت‌نامۀ شاردن را «دایرةالمعارف تمدن ایران» لقب داده است (ص 19). این نام در کنار نام اصلی کتاب، روی همۀ جلدهای سفرنامه دیده می‌شود. ایرج افشار این عنوان را «عوام‌فریبانه»، و برای بزرگ‌نمایی اثر شاردن می‌داند که از سوی مترجم ساخته و پرداخته شده است؛ وی بر برخی ادعاهای عباسی دربارۀ بی‌مانندی شاردن و دانش فراوانش، نقدهای جدی دارد (ص 382-384). برخی دیگر مانند فؤاد فاروقی، دانش‌پژوه و فریر نیز سفرنامۀ شاردن را، بی‌مانند و «دانشنامه‌گونه» دانسته‌اند (نک‍ : فاروقی، 42؛ دانش‌پژوه، «سیاحت‌نامه ... »، 244). 
برگردان دیگری از اثر شاردن را اقبال یغمایی با نام سفرنامه به انجام رساند، که در 5 جلد در قطع وزیری (952‘1 صفحه) و از روی متن فرانسوی و با حذف بخش مذهب و آداب‌ورسوم دینی ایرانیان و بخش توصیفات تخت‌جمشید، در 1372 ش منتشر شد (نک‍ : یغمایی، 14-15). در آغاز جلد نخست پیشگفتاری در 7 صفحه، و در پایان جلد آخر (پنجم) توضیحاتی در 211 صفحه، از مترجم دیده می‌شود. یغمایی دلیل حذف بخش مذهب ایرانیان را استفاده و برگردان مستقیم شاردن از چند فصل از کتاب جامع عباسی ذکر می‌کند. او برگرداندن و آوردن آن فصلها را در این مجموعه کاری بیهوده می‌انگارد و خوانندگان را به اصل کتاب جامع عباسی ارجاع می‌دهد. همچنین بخش مهم شرح و توصیفات و گمانه‌زنیهای شاردن دربارۀ تخت‌جمشید را به این سبب حذف نموده است که در سالهای اخیر، باستان‌شناسان دربارۀ تخت‌جمشید پژوهشهای بهتر و دقیق‌تری کرده، و به نتایج درست‌تری رسیده‌اند. وی خوانندگانی را که به این نوشته‌ها دل‌بستگی دارند، به این پژوهشهای تازه ارجاع داده است (نک‍ : همانجا). 
یغمایی بـرخلاف عبـاسی ــ که شیفتۀ شاردن بود و بسیار بـه یافته‌ها و دیدگاههای او ارج می‌نهاد و جابه‌جا به آن اشاره می‌کـرد ــ در کمتر جایی از کتاب بـه ارزش نوشته‌ها یا نوبودن دیدگاهِ شاردن اشاره کرده، و یافته‌های شاردن را با دقت و انتقاد نگریسته است. شمار زیادی از پانوشتها و توضیحات مترجم در رد گفته‌ها یا نتیجه‌گیریهای نادرست شاردن است و به اشتباههای ریز و درشت وی اشاره دارد (برای نمونه، نک‍ : 1 / 298، حاشیۀ 17، 3 / 922، حاشیۀ 1، 1107، حاشیۀ 1، جم‍‌ ). نگاه انتقادی و موشکافانۀ مترجم در برخی جاها به کوچک‌شماری، مسخره‌کردن و توهین به شاردن انجامیده است (برای نمونه، نک‍ : 4 / 1469، حاشیه). این ترجمه فاقد نمایه‌ای کامل از نامها، جایها و کتابها ست. 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: