ضرب المثل
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 24 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/247388/ضرب-المثل
شنبه 14 تیر 1404
چاپ شده
6
بسیاری از کنایهها در کتابهای مربوط به ضربالمثل ذیل امثال فارسی درج و ثبت شدهاند و پژوهندگان، مثلنگاران و فرهنگنگاران، جز معدودی، در آثار خود این دو را درهم آمیخته، و به تفاوتهای آنها، هیچ اشارهای نکردهاند. البته برخی از محققان به این نکته توجه کردهاند؛ ازجمله پروین گنابادی مینویسد: «هنوز دربارۀ کنایهها و مثلهای زبان فارسی تحقیقات بسزا صورت نگرفته، فرق میان مثل و کنایه به شیوۀ درست روشن نشده، و در مجموعههای مثلها و در کتابهای لغت هزاران مثل و کنایه گردآوری شده، بیآنکه دربارۀ فرق آن دو بحث شده باشد» (ص 174).در کتابهای بلاغت، کنایه ذکر «لازم و ارادۀ ملزوم» تعریف شده است؛ به عبارت دیگر، «کنایه عبارت یا جملهای است که مراد گوینده، معنای ظاهری آن نباشد، اما قرینۀ صارفهای که ما را از معنای ظاهری متوجه معنای باطنی کند، وجود نداشته باشد» (شمیسا، 235).کنایه و مثل تفاوتهایی دارند که ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد:3-1. کنایهها برخلاف مثلها میتوانند مدخلی از لغتنامهها باشند؛ اما در هیچ لغتنامهای مثل بهطور مستقل مدخل قرار نگرفته است، مگر آنکه ذیل واژهای، مثلی را شاهد آورده باشند.3-2. کنایه اغلب شکل مصدری دارد، اما میتوان آن را به جمله تبدیل کرد؛ چنانکه تعبیر کنایی «موی دماغ کسی شدن» را میتوان چنین گفت: «فلانی موی دماغ من شده است». اما مثلها جملههاییاند که میتوان آنها را به مصدر تبدیل کرد؛ مثل «از گیر دزد درمیآید و گیر رمال میافتد» را میتوان به مصدر تأویل کرد: «از گیر دزد درآمدن و گیر رمال افتادن»، اما این تبدیل به آن معنی نیست که هر مثلی را که شکل مصدری بدهیم، کنایه یا نظیر آن باشد.3-3. کنایهها جنبۀ اندرزی ندارند: «مو از ماست کشیدن»، «به آب باریک ساختن»، «کیسهدوختن»، «سر و گوش آبدادن»، «دست از پا خطانکردن»، «کارد به استخوان رسیدن» و نظایر آنها، چون حامل مفهومی کناییاند، پس جنبۀ نصیحت ندارند.3-4. در مثلها اغلب کلیدواژهها معنی استعاری دارند؛ در مثل «خر چه داند قیمت نقل و نبات»، «خر» استعاره از نادان، و «نقل و نبات» استعاره از چیزهای قیمتی و ارزشمند است؛ اما در کنایۀ «دست از کاری شستن»، «دست»، «کار» و «شستن» جداگانه معنی استعاری ندارند، بلکه بررویهم مفهوم دیگری را به ذهن متبادر میکنند که صرفنظر کردن است.3-5. مثلها مورد و مَضرَب دارند، اما کنایهها ندارند؛ برای مثال، «خروس بیمحل» مثل است نه کنایه؛ زیرا این مثل هم مورد (ریشه، قصه، سرگذشت)، و هم مضرب (کاربرد) دارد. مضرب آن کسی است که کار بیموقع انجام میدهد و سخن نابجا میگوید. بلعمی مورد و ریشۀ آن را در شرحی مبسوط دربارۀ چگونگی اهلیکردن خـروس بهدست کیومرث میآورد (بـرای آگاهی، نک : ص 118).3-6. تفاوت دیگر کنایه و مثل آن که ممکن است در ساخت مثل یکی از کلیدواژههای اصلی، خود کنایه باشد؛ مثلاً «سر خر» در این مثل کنایه از مزاحم است: «این سر خر را که راه داد به بُستان»؛ یا «گره به باد زدن» کنایه از کار بیهوده است (برای شرح بیشتر، نک : ذوالفقاری، فرهنگ، 1 / 50-55).
مثلها بازمانده از سدههای پیشین است و به شخص یا اشخاص خاصی تعلق ندارد. این مثلها در طی قرنها میان اقوام و ملتهای مختلف گشته و در هر کشوری برحسب ویژگیهای اقلیمی، فرهنگی، زبانی، آداب و سنن، مذهب و سیاست بهشکلی تازه درآمدهاند.شاید بهسختی بتوان در یک محدودۀ فرهنگی مشخصات زمانی و مکانی مثل یا امثالی را یافت؛ زیرا ممکن است مثلها در نقطهای ساخته شوند و کمکم در دیگر مناطق رواج یابند و براثر گذر زمان، روزی نیز از میان رفته باشند یا جای خود را به مثلی مشابه با ساختار زبانی دیگر و با واژگان متفاوت داده باشند. اما هرچه هست، قدمت مثل بیش از شعر و نگارش خط است. «بعضی مثل را قدیمیترین آثار ادبی میدانند که از فکر انسان تراوش کرده است و معتقدند که انسان پیش از آنکه شعر بگوید و پیش از آنکه خط بنویسد، امثال را اختراع کرده، و آن را در محاورات خود به کار برده است. مبدأ پیداشدن این نوع از سخن بهکلی مجهول و تعیین آن محال است» (نک : همان، 1 / 55).منشأ پیدایش مثل میتواند یکی از این موارد باشد: نیاز و احتیاج مردم برای انعکاس تجربیات و عقاید و دیدگاههای خود؛ تقلید و جایگزینسازی مثلهای کهنه با نو؛ وقایع، حوادث و تجارب روزانه؛ ترجمه از متون دینی و زبانهای بیگانه؛ فشردهسازی حوادث تاریخی و داستانهای مشهور.
ایرانیان از دیرباز در استفاده از مثل در طی سخنان خود، شهره بودهاند و مثل در ایران سابقهای کهن دارد، چنانکه آربری مینویسد: ایران موطن مثل و کلمات قصار است (ص 214). فراوانی متون اندرزی و اندرزنامههای پیش از اسلام، بر وجود جملات و زبانزدهای مشهور دلالت دارد. از مثل و تمثیل بهدستآمده در آثار مانویان، در تورفان، میتوان به افسون حواس پنجگانه اشاره کرد؛ این تمثیل را شیخ محمود شبستری در گلشن راز به کار برده است (ص 66-67).در بندهش نیز تمثیلی آمده است که نشان میدهد جسم آدمی انعکاسی از عالم کبیر است (ص 123). در کارنامۀ اردشیر بابکان نمونههایی از مثل یا شبیه آن وجود دارد؛ مثل: «دانایان گفتهاند که دشمن به دشمن آن نتوانکردن که از نادانمرد، از کنش خویش، بهش رسد» (ص 21). در دورۀ ساسانی به گواهی اندرزنامههای باقیمانده از آن دوره، اندرزنامهنویسی رواج داشته و مقام «اندرز بُدی» یکی از مناصب مهم به شمار میرفته است (برای آگاهی بیشتر، نک : عاکوب، 20-27).
پیش از سال 1300 ش / 1921 م: برخلاف امثال عرب که سابقۀ گردآوری آنها به سدۀ 2 ق / 8 م میرسد (نک : ذوالفقاری، همان، 1 / 58)، سابقۀ گردآوری امثال فارسی بسیار متأخر است. نویسندگان فارسیزبان بهرغم استفادۀ فراوان از امثال، به تدوین آن توجه کمتری نشان میدادند. تنها مثلهایی که تا سدۀ 11 ق / 17 م، یعنی زمان تألیف نخستین کتاب ضربالمثل ایرانی، برای ما باقی مانده است، از طریق بهکاربردن ارسال مثل، تمثیل، استشهاد و جز آن، توسط شاعران و نویسندگان در متون ادبی است که البته گاه به تغییر، تحریف و تبدیل مثلها نیز منجر میشد.یکی از علل این کماهمیتی آن بوده است که ادیبانْ، ضبط و گردآوری امثال عامه را دور از شأن خود میدانستند و آن را کاری عبث یا نازل میپنداشتند (نک : آرینپور، 451). نخستینبار، رشید وطواط (د 573 ق / 1177 م) ترجمۀ برخی امثال عربی را به فارسی در کتاب لطایف الامثال و طرایف الاحوال نگاشت، که ذیل برخی مثلها، داستان آن مثل را نیز آورد (دبا، 10 / 198). این اثر را نمیتوان در حوزۀ تدوین مثل فارسی قرار داد، ولی از نخستین گامها برای توجهدادن فارسیزبانها به امثال و حکم خود به شمار میآید.رادویانی در ترجمان البلاغه (سدۀ 6 ق / 12 م) که از جملۀ نخستین آثار مربوط به صنایع ادبی است، ذیل فصل «فی تقریب الامثال بالابیات» با عنوان «افسانه» از مثل یاد میکند و چنین مینویسد: «و یکی ازجملۀ بلاغت مردم آن است کی تقریبهای افسانههای عجم و آیات قرآن بشناسد به وقت خویش، چنانکه گویند: هرچه کنی خود بینی». وی 16 مثل یا افسانه را به همراه شاهد مثال از قرآن میآورد و در پایان سبب بسندهکردن به این 16 مثل را چنین مینویسد: «و مانند این بسیار توان یافتن، ولیکن از ملامت کتّاب بشکوهید و فصل را بدین اندام ختم کردم» (ص 248-252). از همین عبارت رادویانی میتوان دریافت که علت بیمیلی یا پرهیز پژوهندگان ایرانی از ضبطکردن امثال فارسی، طعن نویسندگان بوده است، و اینکه تدوین ضربالمثلهای عامه را کاری خفیف و بیمایه میدانستهاند.پس از اثر یادشده، کتاب قرة العیون از مؤلفی ناشناس در سدۀ 6 یا 7 ق / 12 یا 13 م است که مؤلف ذیل 4 قسم، امثال مفرد، امثال و اشعاری که به آنها تمثل میجویند، امثال و حکایات درخور آنها و نیز برخی مثلهای کهن فارسی را جمعآوری کرده است. بخش اول که امثال است، شامل 100 داستان یا مثل و 59 حکایت و تمثیل است. کتاب به کوشش امینپاشا اجلالی در 1354 ش در تبریز چاپ شد. ترتیب تنظیم امثال الفبایی است. شاید بتوان قرة العیون را ازجملۀ نخستین آثار مستقل مثلنگاری فارسی به شمار آورد.در سدۀ 8 ق / 14 م، کتاب نفیس نفایس الفنون فی عرایس العیون توسط شمسالدین محمد آملی تألیف شد. مؤلف در فن دوازدهم با ذکر مثلهای عربی، معادل فارسی مناسب آنها را نیز میآورد؛ ازجمله در برابر مثل عربی «الثَّکلْى تُحِبُّ الثَّکْلى» مثل «خرمنسوخته، سوخته خواهد خرمن» را قرار میدهد (1 / 193).در سال 1020 ق / 1611 م میرمحمد تاشکندی نقشبندی کتاب نوادر الامثال را نگاشت. تاشکندی کوشیده است امثال شاعران پیش از خود را از دیوان آنها استخراج و ضبط نماید و به همراه ترجمۀ ترکی بیاورد؛ ازاینرو، کاری میدانی نیست و مثلهای کتاب منحصر به امثال اشعار میشود. نسخۀ خطی این کتاب تاکنون چاپ نشده است و نسخههایی از آن در کتابخانههای پاریس و قاهره وجود دارد (منزوی، 5 / 3646).در سال 1049 ق / 1639 م، محمدعلی هبلهرودی کتاب مجمع الامثال و 5 سال بعد، کتاب جامع التمثیل را در هند تألیف کرد. این دو کتاب را میتوان سرآغاز تدوین مثلهای فارسی به شمار آورد. در کتاب مجمع الامثال 095‘2 مثل فارسی گرد آمده است که مؤلف طی 28 فصل و به ترتیب حروف تهجی آن را از افواه مردم گردآوری کرده است که نخستین کار میدانی نیز در جمعآوری امثال به شمار میآید و در آن، درضمن امثال، به داستانهای مثل نیز اشاره شده است (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، جامع التمثیل؛ مجمع الامثال).همزمان با هبلهرودی، محمدصادق، پسر محمدصالح صادقی اصفهانی، که ایرانیتبار و زادۀ هندوستان است، در 1054 ق / 1644 م دانشنامۀ بزرگی ترتیب میدهد که نام آن را شاهد صادق مینهد. این کتاب در یک مقدمه و 5 باب و خاتمه فراهم آمده است، و هر باب شامل فصلهایی است. فصل هشتادم از باب سوم کتاب شامل 560 مثل فارسی است که بنابر تصریح مؤلف از «امثال عجم شنیده» و برخی از امثال هند و عرب مناسب آن را نیز ذکر کرده است. تمامی این امثال در دو کتاب هبلهرودی عیناً یا با اندکی تفاوت دیده میشود که نمیدانیم امثال شاهد صادق برگرفته از هبلهرودی است یا حاصل پژوهش میدانی خود او ست (نک : ه د، شاهد صادق).از سدۀ 12 ق / 18 م، مجموعۀ خطی دیگری به نام مجمع الامثال از ابراهیم خالص بوزروفجهای رومی (د 1160 ق / 1747 م) در دست است که در 1143 ق / 1730 م به انجام رسیده، و مثلهای فارسی و ترجمۀ ترکی آنها را در برمیگیرد. منزوی 3 نسخۀ موجود آن را در کتابخانۀ قاهره معرفی میکند (5 / 3621-3622).سراجالدین علی خان آرزو (1099- 1169 ق / 1688-1756 م)، از دستورنویسان و مؤلفان هندی، کتابی در اصول و قواعد زبان فارسی به نام مثمر نگاشته، و فصل پایانی کتاب خود را به امثال فارسی اختصاص داده است و قریب 500‘1 مثل فارسی را عیناً از مجمع الامثال هبلهرودی، بدون ذکر منبع نقل کرده است.در سال 1215 ق / 1800 م، حسین شاه متخلص به حقیقت خزینة الامثال را نگاشته، که ترجمۀ منتخب مجمع الامثال میدانی است. مؤلف از 766‘4 مثل مجمع الامثال، 760‘2 مثل آن را ترجمه کرده است. او در بخش دوم این اثر نیز حدود 000‘2 مثل فارسی را فهرستوار و بیهیچ توضیح یا نظیری نگاشته است. این مجموعه ضمن شمول بر بعضی از امثال هبلهرودی، مثلهای تازهای نیز دارد که با مثلهای مشابه آن متفاوت است. او در بخش سوم نیز کنایات و مصطلحات فارسی را آورده، و با آگاهی از تفاوت مثل و اصطلاح، نخستینبار این دو مقوله را از هم جدا کرده است. این کتاب نیز در سیر مثلنگاری این دوره ازجملۀ کتابهای قابل توجه و مهم است.در سال 1224 ق / 1809 م، عبدالوهاب قزوینی کتاب سلوک ابناء الملوک را که حکم دانشنامهای دارد و مشتمل بر 8 باب و خاتمه است، تألیف میکند. وی در خاتمه 274‘1 مثل شامل شعر، تمثیل و حکمت را آورده که در بسیاری موارد از کتابهای هبلهرودی و شاهد صادق استفاده کرده است. دو دستنوشت کتاب در کتابخانۀ ملی ملک به شمارۀ 500‘1 و کتابخانۀ دانشگاه تربیت معلم به شمارۀ 83 ثبت شده است (نک : ذوالفقاری، فرهنگ، 1 / 62).محمد فائق در سال 1267 ق / 1851 م، کتابی را در قوانین صرف فارسی، اصطلاحات نجوم و موسیقی، و شعر و شاعری و امثالوحکم به نام مخزن الفوائد در لکهنو چاپ کرد؛ لیکن بنابر گزارش مؤلف در مقدمه، کتاب در 1220 ق / 1805 م نگاشته، و در 1228 ق / 1813 م پاکنویس و ویرایش شده بود. باب هشتم کتاب، در 11 صفحه به امثال فارسی اختصاص یافته است (همانجا).در سال 1266 ق / 1850 م، مولانا غلامحسین دستگیری کتابی در معانی و بیان مینویسد که به قوانین دستگیری شهرت مییابد. مؤلف در فصل مثل، 200‘1 مثل را با شرح برخی الفاظ میآورد که عموماً مربوط به دو کتاب هبلهرودی و مخزن الفوائد است، و مؤلف به منابع خود نیز اشاره میکند. نسخهای از کتاب قوانین دستگیری در کتابخانۀ ملی ملک نگاهداری میشود (همانجا).در سال 1269 ق / 1852 م، علیاکبر حسینی، از نوادگان قائممقام فراهانی، مجموعهای از امثال فارسی و امثال فارسی آمیخته به عربی فراهم کرده، و برخی معادلهای عربی و ترکی آنها را نیز آورده است. مؤلف عنوانی بر مجموعۀ خود انتخاب نکرده، لیکن مصحح کتاب، رحیم چاووش اکبری، آن را با نام نامۀ داستان یا امثال و حکم در 1378 ش منتشر کرده است. حجم تقریبی این اثر بالغ بر 000‘5 مثل است، که شامل امثال منطقۀ اراک و فراهان و مناطق مرکزی ایران نیز میشود. این اثر پس از آثار هبلهرودی و تا پیش از دورۀ مورد بررسی، کاملترین مجموعۀ امثال فارسی است (همانجا).پس از جمعبندی تاریخچۀ امثال تا پیش از 1300 ش، درمییابیم که نخستین آثاری که به جمع و تدوین مثلهای فارسی اقدام کردهاند، مربوط به خارج از ایران بوده است، و این مسئله نشان میدهد که توجه به گردآوری امثال نیز همچون دستورنگاری در داخل ایران احساس نمیشده است. مثلنگاری از هند آغاز گردید و سپس ضرورت گردآوری امثال را ایرانیان و علاقهمندان به زبان فارسی احساس کردند و به تدوین امثال همت گماشتند؛ چنانکه هبلهرودی در مقدمۀ مجمع الامثال قول شیخالاسلام مهد الخاتون (مشوق هبلهرودی در تدوین امثال) دربارۀ بیتوجهی فضلای ایرانی به تدوین مثلها را نقل کرده است (ص 2-4).پس از سال 1300 ش: سدۀ 14 ش / 20 م، نقطۀ عطفی در تاریخ، فرهنگ، زبان و ادب فارسی است. این دوره بهسبب تحولات سیاسی و اجتماعی و به تبع آن، رویدادهای فرهنگی، عصر رونق و شکوفایی پژوهشهای ادبی نیز هست. در این دوره، پژوهشگران، ادیبان، فرهنگنگاران و محققان فرهنگ مردم در گردآوری امثال، شرح و بسط آنها، پژوهشهای ریشهشناختی، تحلیل و بررسی، یافتن نظایر و کاربردها کوششی فراوان کردهاند. این کوششها تنها محدود به امثال فارسی نشد، بلکه صدها کتاب، جزوه، رساله و مقاله در ضبط امثال محلی و گویشهای مختلف ایران نگارش یافت (نک : ذوالفقاری، «کتابشناسی ... »، 53- 78).پس از سال 1300 ش، نخستینبار امیرقلی امینی در 1303 ش کتاب هزارویک سخن را در برلین منتشر کرد؛ سپس آن را گسترش داد و بهعنوان فرهنگ عوام در 1338 ش چاپ و منتشر کرد (نک : ذیل دفما، امینی، امیرقلی).در سال 1308 ش نخستین جلد بزرگترین امثال و حکم فارسی به دست نویسنده، شاعر، فرهنگنگار و سیاستمدار ایرانی، علیاکبر دهخدا، منتشر شد که تا 1311 ش به 4 جلد رسید و ازآنپس تاکنون بارها تجدید چاپ گردیده است (نک : ه د، امثال و حکم).در سال 1311 ش، کتاب تحفة الامثال از محمدرفیع حسینی تبریزی مشهور به نظامالعلماء در استانبول به چاپ رسید. در فصل سوم این کتاب 88صفحهای، 238 مثل منظوم ثبت شده است.امینی در کنار فرهنگ عوام، داستانهای امثال را نیز فراهم کرد. چاپ نخست آن در 1324 ش به بازار آمد، و چاپ دوم با افزودههایی در 1340 ش منتشر شد. چاپ دوم این کتاب حاوی 360 داستان مثلدار است که در چاپ سوم به 519 داستان میرسد.چند سال بعد، در 1340 ش، همشهری وی، کمالالدین مرتضویان فارسیانی نیز کتابی با همین عنوان منتشر کرد که شامل 159 داستان مثل بود. این داستانها نیز اغلب از زبان مردم و برخی نیز تکرار روایتهای گذشته است. مؤلفْ داستانها را در دو بخش میآورد: اول، مثلهایی که شامل اندرزهای حکیمانه است، و دوم، مثالهایی که مضمون آنها از حادثه یا اتفاقی گرفته شده است.از دهۀ 1340 ش به بعد، دهها کتاب ضربالمثل به چاپ رسید که ویژگی یا مزیتی ندارند و ازاینمیان به آثاری اشاره میشود کـه تازگیهایـی دارد (بـرای یافتن فهـرست اینگونـه کتابها، نک : ذوالفقاری، همانجا).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید